eitaa logo
رسانه کودک ایران صدا
2.3هزار دنبال‌کننده
26 عکس
440 ویدیو
1 فایل
کانال رسمی رسانه کودک ایران صدا سرگرمیهای جذاب و آموزنده تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست. دنیای قصه، شعر و ترانه، کتاب گویا با اجرای چهره ها و هنرمندان ملی . iranseda.ir" rel="nofollow" target="_blank">kids.iranseda.ir دریافت اپلیکیشن از: iranseda.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1737982T12513740(Web)-mc.mp3
3.74M
🌳🌲هدی و عزیزجون به شمال ایران سفر کرده‌‌ن. هدی کنار دریا نشسته و ناگهان، یه کتری کوچولو شبیه چراغ جادو توی آب می‌‌‌بینه. هدی با خنده به عزیزجون می‌‌گه: «ای کاش! این کتری هم مثل چراغ جادوی توی قصه‌‌ها می‌‌تونست آرزوی من رو برآورده کنه!» 🍄🍁کودکان با شنیدن این داستان یاد می‌‌‌گیرن که خالق و پروردگار هستی، دعای بندگانش رو گوش می‌‌‌کنه و اگر صلاح بدونه، دعاشون رو برآورده می‌کنه. در این قسمت از برنامه‌‌ی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به بخشی از آیه‌‌ی ۶۰ سوره‌‌ی مبارکه‌‌ی «غافر» اشاره می‌‌‌کنه. خداوند در این آیه می‌‌‌فرماید: «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ و خدای شما فرمود که مرا با (خلوص دل) بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم 🔎 موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/g93842 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1737991T15817320(Web)-mc.mp3
3.24M
🌸مریم کوچولو داشت با عروسکاش بازی می کرد. مادرش چادرش رو سرش کرد و گفت: «مریم جون! پاشو بریم.» مریم گفت: «کجا مادر؟» مادرش گفت: «همون جایی که قول داده بودم و خیلی دوست داری بری.» مریم از جاش پرید و باخوشحالی گفت: «فهمیدم مادر، حرم.» بعدش... ❣داستان «برای کی دعا کنم؟» از قدیمی ترین نشریه کودک و نوجوان ایران، «کیهان بچه ها» انتخاب و تهیه شده است. «گلچین قصه های کیهان بچه ها» یه همکاری جدید بین تولیدات چند رسانه ای ایرانصدا و کیهان بچه هاست که می تونین اون رو در پایگاه کودک ایرانصدا بشنوین 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/j46150 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736956T13917139(Web)-mc.mp3
13.58M
🔑 ابراهیم پدرش را در کودکی از دست داد و سرپرستی اش را آذر، عمویش به عهده گرفت. آذر بت تراش بود، اما ابراهیم از بت ها دوری می کرد. 🔹 در شهر بابل پادشاهی بنام نمرود حکومت می کرد، او معبد بزرگ و بسار مجللی درست کرده بود که محل عبادت مردم بابل بود. مردم شهر مجسمه هایی از سنگ و چوب درست می کردند و در این معبد بزرگ می گذاشتند و هر روز برای عبادت و پرستش در مقابل این مجسمه ها زانو می زدند و سجده می کردند. 🔎موضوعات_قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/j37003 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736709T15543720(Web)-mc.mp3
4.42M
🕋 پدر و مادر ریحانه کوچولو به سفر حج رفته بودند. ریحانه کوچولو خانه ی مادربزرگش بود. 🌠هر شب یک نفر برای او قصه می گفت. یک شب، مادربزرگ. یک شب، پدربزرگ. یک شب هم عمه جان. شب عید قربان شده بود ... 🔎موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/r68890 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738281T15007604(Web)-mc.mp3
4.84M
🌳در جنگلی یک کلبه وجود داشت که در آن سه نفر زندگی می‌‌کردند. 👨‍👩‍👦تِری، پدربزرگ و مادربزرگش. تِری از اینکه هم‌‏بازی نداشت افسرده بود. پدربزرگ و مادربزرگ همیشه سعی می‏‌کردند او را از این حال دربیاورند. 🔎 موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/j46150 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1737428T18489978(Web)-mc.mp3
4.98M
🐭موش شکموی بازیگوشی بود که از صبح که بیدار می شد دنبال خوراکی های خوشمزه بود. بالاخره یک روز خوراکی های آقا موشه تموم شد. 🧀آ قا موشه با خودش فکر که به خانه دوستانش برود تا خوراکی بگیرد. 🔎موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/r68890 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738439T16142437(Web)-mc.mp3
1.96M
🌸هدی» داره توی محله‌ی «باصفا» باعجله می‌دوئه که 😮«عزیزجون» از دیدنش تعجب می‌کنه و ازش دلیلِ این همه عجله رو می‌پرسه. ❣ هدی داره برای آشتی دادن دو تا از دوستاش می‌ره؛ آخه اونا چندوقتیه که قهر کردن و با هم‌دیگه حرف نمی‌‌زنن... . 🔎 موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/g93842 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی فرفره رنگی 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736675T15576965(Web)-mc.mp3
3.62M
🏙یک روز نازنین که از خواب بیدار شد صورتش را نشست. او می خواست که خواب از سرش نپرد. اما هر کاری کرده دوباره خوابش نبرد. نازنین با مادربزرگش زندگی می کرد. مادربزرگ از نازنین پرسیدکه دست و صورتت راشسته ای؟ نازنین گفت: بله. نازنین راست نگفت. 👭هانیه دوست نازنین آمد با او بازی کند. توی بازی هانیه زمین خورد. تقصیر نازنین بود اما او گفت که تقصیر من نبود. حالا نازنین دو بار دروغ گفته بود .... 🔎موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/r68890 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738446T14191080(Web)-mc.mp3
3.02M
👶چندوقتیه که «هدی» دخترعمه‌دار شده و قراره امروز با «عزیزجون» بِرَن خونه‌ی «عمه‌ خانوم». 🟥توی مسیر یه تابلوی قرمزرنگ نظر هدی رو جلب می‌کنه. هدی نمی‌دونه که این تابلو چیه و چه معنایی داره... . 🔎 موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/g93842 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738281T14957918(Web)-mc.mp3
3.05M
🏞در آسمان پرواز می‌کردم که چشمم افتاد به یک قفس که به شاخه‌ی درختی آویزان بود و طوطی زیبایی آنجا بادام زمینی می‌‌خورد. 🌲پایین آمدم و نشستم روی درخت. سلام کردم. طوطی جواب سلامم را داد. 🔎 موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/j46150 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاو با لیوان یکبار مصرف 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738447T10520748(Web)-mc.mp3
3.71M
🧕هدی» و «عزیزجون» با هم اومدن زیارت که هدی برای چند دقیقه عزیزجون رو گُم کرد و با کمک یکی از خادم‌های حرم، دوباره ایشون رو پیدا کرد. ❣عزیزجون همون جا یکی از آیه‌های زیبای قرآن رو برای هدی تلاوت کردن و درباره‌ش با اون صحبت کردن. 🔎 موضوعات قصه: 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/g93842 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا