eitaa logo
🎈مجله کودک من🎈
2.5هزار دنبال‌کننده
774 عکس
398 ویدیو
0 فایل
هر چی برای کودکت لازم داری ما اینجا توی مجله کودک برات فراهم کردیم ؛ از کاردستی و کلاژ و نقاشی بگیر تا انیمیشن و قصه و بازی های خانگی کاری داشتی اینجا هستم https://eitaa.com/AZ6422 کپی محتوای کانال در کانال های عمومی بدون لینک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟بچه های مظلوم و تو سری خور در جامعه بچه هايی هستند كه هرگز اجازه دفاع از خود در خانه را نداشتند. اگر نميخواهيد فرزندتان در مدرسه و جامعه كتك بخورد مورد ظلم قرار بگيرد و ساكت گوشه ای گريه كند كار را از منزل شروع كنيد. 🌟هر گاه از كار اشتباه فرزندتان عصبانی يا ناراحت شديد، قبل از هر اقدام و حرفی به او اجازه دهيد از خود دفاع كند. اين اقدام شما هم به شما فرصتی ميدهد از روي عصبانيت اقدامی اشتباه نكنيد هم فرزندتان می آموزد ميتواند از خود دفاع كند و در محيط بيرون مظلوم نباشد. 🌟با عصبانيت فرياد نزنيد چرا اين كار رو كردی! دليل كارش رو بپرسيد و تا پايان حرفش گوش كنيد، به او بياموزيد با تمام اشتباهاتش هنوز ارزشمند است. 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
مورچه کوچولو 🐜🐜 @koodakman یه روز صبح مورچه کوچولو همراه مامانش از خونه اومد بیرون مامانش بهش گفت :از من دور نشی مورچه کوچولو اما بچه ها مورچه کوچولوی شیطون حرف مامانشو گوش نکرد و گم شد. همینطوری که داشت می رفت رسید به 5 تا پله پیش خودش گفت اینجا کجاست ؟! برم بالا شاید مامانمو از روی بلندی پیدا کنم مورچه با زور و زحمت از پله ها رفت بالا 👈(اینجای قصه مادر روی انگشتهای دست بچه با دست خودش حرکت میکنه ) اینجا کجاست ؟... یه جاده است! بهتره برم تا ته جاده شاید مامانم اونجا باشه 👈(مادر با انگشتاش روی ساق دست بچه حرکت می کنه ) رفت و رفت و رفت تا که رسید به دره !اینجا کجاست یه دره؟! مورچه کوچولو افتاد توی دره چند دفعه سعی کرد از دره بیاد بالا ولی نمی تونست تا اینکه بالاخره موفق شد و اومد بالا 👈(دره زیر بغل بچه است که با انگشت قلقلک می دهیم ) رفت و رفت و رفت تا که رسید به یک غار اینجا کجاست؟ یه غاره چه تاریکه !چه تنگه !شاید توش یه پلنگه 👈(غار گوش بچه است ) ترسید و رفت بالاتر رفت و رفت و رفت تا که رسید به جنگل اینجا کجاست یه جنگل!! 👈( جنگل در واقع موهای بچه است) یواش یواش رفت توی جنگل وسطهای جنگل که رسید ترسید و تند دوید ودوید از جنگل که اومد بیرون به یک غار دیگه رسید چه تاریکه چه تنگه شاید توش یه پلنگه! ترسید و سرخورد پایین دوباره افتاد تو دره 🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜 مورچه کوچولو چند دفعه سعی کرد از دره بیاد بالا تا اینکه موفق شد رسید به یک دشت وسیع 👈(شکم بچه ) اینجا کجاست ؟!یه دشته !!خدای من چه نرمه بهتره اینجا یه کمی بازی کنم مورچه کوچولو می دوید و می پرید پایین و بالا خوشحال بود و می خندید 👈(مادر با دستش شکمه بچه رو قلقلک می ده ) اما یه دفعه افتاد توی یه گودال 👈(ناف بچه که مادر با انگشت ناف بچه رو قلقلک می ده ) خدایا حالا چیکار کنم !اینجا کجاست ؟ مورچه کوچولو ترسید شروع کرد به فریاد زدن مامان مورچه صداشو شنید اومد کمکش 👈(مادر با دستش پهلوی بچه رو قلقلک میده ) دست مورچه کوچولو رو گرفت از گودال آوردش بیرون بهش گفت مورچه کوچولو دیگه نباید بی اجازه من جایی بری گم میشی. حالا ببریم به خونه باهم غذا بخوریم . بعدش مورچه کوچولو و مامانش سرخوردن از دشت اومدن پایین و رفتن خونشون. 👈(مادر با دو تا دستاش پهلوهای بچه رو قلقلک می ده ) 🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌همه بچه ها توی خونه خمیر بازی دارن ولی هدفمند ازش استفاده نمیکنند . 👌شما میتونید با این کلیپها خلاقیت بچه ها رو در مسیر رشد قرار بدید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕💕 📚قصه دم طاووس 🦚🦚🦚🦚🦚🦚🦚🦚 🌲طاووسی زیبا در جنگلی سرسبز زندگی می کرد. او بال و پر و دم بسیار زیبایی داشت. روی پرهایش نقطه های بزرگی مثل چشم های درشت به نظر می رسید. رنگ سبز و آبی پرها، چشم همه حیوانات را خیره می کرد. برای همین وقتی طاووس می دید که حیوانات جنگل با تعجب و تحسین نگاهش می کنند، دمش را باز می کرد و با آن چتر زیبایی درست می کرد و با ناز و غرور جلوی چشم آن ها راه می رفت و فخر می فروخت. حیوانات جنگل هم که دم زیبای او را دوست داشتند، به او نمی گفتند که پاهای زشتی دارد و صدایش هم اصلاً خوب نیست. طاووس چون خودش را از همه بهتر می دانست با هیچ کس دوست نمی شد و همیشه تک و تنها بود. 🌿 @koodakman در کنار جنگل سبز، رودخانه ای بود که تمام حیوانات برای نوشیدن آب به آنجا می رفتند. یک روز طاووس به سوی رودخانه رفت تا هم آب بنوشد و هم دم زیبایش را به حیوانات نشان بدهد. او سرش را بالا گرفته بود و به هیچ کس نگاه نمی کرد. دو تا خرگوش که یکی از آن ها رنگش سیاه بود و مشکی نام داشت و دیگری سفید بود و به او برفی می گفتند، داشتند با هم بازی می کردند که طاووس را دیدند و به او گفتند: «سلام به طاووس قشنگ، پرنده خوش آب و رنگ، چتر دمت چه نازه وقتی که باز بازه گاهی نگاه کن به زمین، دوستای خوبت را ببین، اما طاووس به آن ها که سعی می کردند، توجه او را جلب کنند، اصلاً اعتنا نکرد و همان طور که سرش را بالا گرفته بود، با غرور به راهش ادامه داد. 🌿 @koodakman او بوته بزرگ خارداری را که سر راهش بود ندید و دم بلندش به آن گیر کرد. طاووس خواست دمش را آزاد کند، اما کار آسانی نبود و تعدادی از پرهایش کنده شدند. طاووس به قدری از این پیشامد ناراحت شد که فریاد کشید و با صدای بلند گریه کرد. برفی و مشکی که کمی از او دور شده بودند، صدایش را شنیدند و پشت سرشان را نگاه کردند و او را دیدند. 🌿 @koodakman فوراً برگشتند و کمکش کردند تا از بوته دور شود. برفی پرهای کنده شده طاووس را جمع کرد و به عنکبوت درشتی که داشت از آنجا رد می شد گفت: «خاله عنکبوت، دم قشنگ طاووس کنده شده بیا به او کمک کن» عنکبوت ایستاد و پرسید، چه کار باید بکنم؟» مشکی گفت: «من و برفی پرها را سر جایشان قرار می دهیم و تو با آب دهانت تار درست کن و آن ها را بچسبان، خاله عنکبوت گفت: «باشد، این کار را می کنم، بعد از آن برفی و مشکی پرها را یکی یکی و با دقت سر جایشان گذاشتند و عنکبوت آن ها را با آب دهانش چسباند. دم طاووس به شکل اولش در آمد. طاووس خیلی خوشحال شد و از خاله عنکبوت و برفی و مشکی تشکر کرد و با آن ها دوست شد. 🌿 @koodakman آن روز برای طاووس روزی فراموش نشدنی بود؛ چون برای اولین بار دوستانی پیدا کرد و فهمید که نباید به خاطر زیبایی ظاهری مغرور باشد. حالا برای او مهم بود که دوستانی داشته باشد و به آن ها محبت کند؛ دوستانی که در هنگام سختی ها به یاری او بشتابند و هنگام خوشی ها در کنارش باشند. فردای آن روز طاووس از مشکی و برفی و خاله عنکبوت و دوستان آن ها دعوت کرد که به خانه اش بیایند و مهمانش باشند. آن ها آمدند و چند ساعتی را در کنار هم با شادمانی سپری کردند. پس از آن نیز حیوانات جنگل ندیدند که طاووس سرش را با غرور بالا بگیرد و به آن ها فخر بفروشد. 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕💕 ❤️‍🩹والديني كه در مقابل فرزندانشان از فاميل بدگويي ميكنند.. 💔ممکن است گاهی همه چیز خوب پیش نرود و مجبور به قطع رابطه با یکی از اقوام شوید. ❤️کودکی که عمویش را دوست دارد حتی در صورت قهر شما حق دارد به خانه اش برود یا در مهمانی کنارش بنشیند. از طرف دیگر اگر پدر به هر دلیلی از بدی ها، ضعف ها و اشتباهات عمو در مقابل کودک بگوید، او یکباره می بیند تصویری که از عمو داشته با تصویری که پدر ارائه می کند زمین تا آسمان متفاوت است. برای او عمو مرد مهربانی است که او را به پارک می برد، برایش بستنی می خرد، او را روی دوشش می گذارد تا از راه رفتن خسته نشود و. . . ❤️‍🩹اما پدر می گوید عمو قبلا ماشین پدربزرگ را بی اجازه برداشته و با آن تصادف کرده و تصادف را هم پنهان کرده او حالا هم بدهی اش را نمی پردازد. 💔در چنین شرایطی احساس بسیار وحشتناکی به کودک دست می دهد و تصور می کند به او خیانت شده است. ❤️‍🩹چنین کودکی در آینده نمی تواند به کسی اعتماد کند و در روابطش با دیگران دچار مشکلات اساسی می شود.... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاااام 😍 روزگارتون خوش 🍃🌺🍃 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه های گلم به این افراد کمک کنید تا به وسیله نقلیه خودشون برسن ☺️ 🚑🚓🚒 🚑🚓🚒 🚑🚓🚒 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با وسایل ساده مثل لوله دستمال کاغذی میشه ایده های قشنگی برای کاردستی داشت میتونید با این شکلکهای جذاب نمایش عروسکی اجرا کنید میتونید به عنوان دکور اتاق کودک ازشون استفاده کنید یا کلی ایده دیگه ....👌 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا