eitaa logo
کوثرنت
274 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
31 فایل
کانال کوثر کانالی برای دور هم بودن، گاهی خنده ی حلال، گاهی تذکر و گاهی نکته و دلنوشته... از اینکه با ما می مونید خوشحالیم... ادمین: @alirb86
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷مژده دادند ڪہ بـر مــا گذری خواهی کرد🕊 🕊پیکر مطهر #شهید_مدافع_حرم #شهـید_مهدی_ثامنی_راد بعداز گذشت ۴ سال از زمان شهادت شناسایی و به میهن برمی‌گردد شهید بزرگوار در تاریخ 94/11/22 در منطقه تل هور به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. ✅🌺✅🌺 @kosarnet
🍃🌺🍃🌺🍃 ❣مهریه مون انتخاب حسن بود... هفت سفر عشق مکه و کربلا وسوریه و... که تموم سفرها رو دوتایی با هم رفتیم. ❣خیلی به ظاهرش اهمیت می داد. میگفت: مسلمون باید ظاهرش هم بوی مسلمونی بده... خیلی هم بود. ❣خیلی به عطر وادکلن و این چیزا اهمیت می داد. رو بچه ها هم خیلی تاکید داشت و میگفت باید مرتب باشن. ❣هیچ وقت صدای بلندش را نشنیدم، نماز شبش، زیارت عاشورا و نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نشد. 🌷 ✅🌺✅🌺 @kosarnet
فکــ💭ـر میکردیم چون از خــــدا دوریم💕 ولی اثبات کردند چون از دوریم گرفتاریم...!😔 ✅🌺✅🌺 @kosarnet
🍃🌸🍃 ✨گاهی اوقات وقتی بحثی صورت می‌گرفت می‌دیدم واقعا صحبت هایش منطقی است. ✨رسول می‌گفت: آیت الله حق شناس(ره) یا حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) و چنین شخصیت هایی اگردر دانشگاه صحبت کنند قطعا بر محیط دانشگاه خواهد داشت. یعنی فقط به منبر هیئت‌ها اکتفا نمی‌کرد، بلکه دغدغه دانشگاه‌ها را نیز داشت. ✨من تاکنون ۱۲۶۸ دانشگاه و مقر در تهران و شهرستان‌ها حتی کربلا و سوریه برای صحبت و سخنرانی در خصوص شهید خلیلی دعوت شده ام. به قول سردار حسینی می‌گفت: شهید خلیلی بین المللی شده است. ✨ما به رسول پول توجیبی می‌دادیم برای مسیر رفت و آمد از مدرسه به خانه، اما او این پول‌ها را جمع می‌کرد می‌برد به بسیج می‌داد، تا کار در حوزه شهدا انجام دهند، ما هم وقتی رفتار او را می‌دیدیم تشویقش می‌کردیم. 🍃راوی: به نقل از پدربزرگوار شهید🍃 🌷 ✅🌺✅🌺 @kosarnet
🔰گذشـــتن از عزیزتــرین هـا 🔸من در مدتے نزدیڪ بہ یڪســـال هـم با در ستاد کنگرہ شهدا🌷 همکار بودم و هـم با یڪدیگر هـمسایــہ دیوار بہ دیوار🏘 بودیم ، دغدغہ اش در رابطہ با جمع آورے اطلاعات و بہ شڪلے بود ڪہ داوطلبانہ تا ساعاتے از شب🕰 بہ دنبال ضبط و هـمرزمـــان👥 شهـدا بود. 🔹صبح هـا ڪہ با یڪدیگر بہ محل کار میرفتیم یڪسرہ و شوخے بود و من ڪہ در حرف ڪم مے آوردم شروع میڪردم بہ مشت زدنش😅 حامد میخندید و در عوض موقع پیادہ شدن🚗 براے اینڪہ من را اذیت ڪند درب ماشین را تا آخر میگذاشت و میرفت🚶 🔸خانہ هـم ڪہ میرسیدیم صداے شلوغ ڪارے و توپ بازے⚽️ و ... کاملاً شنیدہ میشد، وقتے بہ مے گفتم بازے رو بزار دیرتر، میگفت: «اول ڪہ رسیدم خونہ باید با بازے ڪنم» 🔹خیلے بہ وابستہ بود ... براے نزدیڪانے ڪہ وابستگے💞 حامد بہ دخترانش را دیدہ بودند، اینڪہ حامد چگونہ از دخترانش دل ڪند💕 و براے جهــــاد راهـے شد ســ❓ـوالے است که جوابے ندارد. 🌷 ✅🌺✅🌺 @kosarnet
🔰خاطره ای بسيار تاثير گذار و آموزنده 🔸محسن: ۱۳۷۸بود و مدارس تعطیل شده بودند و من در شرکت ساختمانی🏢 دوستان کار می کردم. دستهایم از شدت كار بسیار وپوست پوست😣 شده بود. 🔹غروب🏜 كه کارم تمام می شد، به عشق دیدن می رفتم مسجدالمهدی(عج). یک شب خیلی خسته بودم😪 و خواستم به مسجد نروم🚷 اما دلم . 🔸بالاخره رفتم مسجد و با هم مغرب را خواندیم با کنار دستم دست دادم، بعد با حسین آقا دست دادم. دستم را محکم فشار داد، خم شد و دستم را . خیلی ناراحت شدم😔 گفتم من این کار شما رو ندارم❌ 🔹با آن نگاه و زیبایش😍 گفت: دستی که برای زحمت میکشد بوسیدن دارد👌 🕊 ✅🌺✅🌺 @kosarnet
آقازاده بود. پسرِ 😎 نه جایی می‌گفت که پدرش چه کاره است، نه از پدرش می‌خواست که برای ورود به کمکش کند.☝️ ۲ سال طول کشید تا از راه معمول وارد سپاه شد. روحیه‌اش در مقایسه با بعضی از های امروز عجیب و خاص بود.👌 بله هنوز هم هستند کسانی که پیشه می‌کنند و می‌شوند محبوب خدا ...🕊 مانند روح ‌الله ‌قربانی🌹 شادی روح پاکش صلوات♥️ ✅🌺✅🌺 @kosarnet
🔻مادر شهید 🔰همه می‌دانستند رابطه‌مان به چه شکل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا مریم خانم☺️ و را آقا افضل صدا می‌کرد. ما هم همیشه به او می‌گفتیم. 🔰آن‌قدر به هم نزدیک بودیم💞 که وقتی رفت همه برای آنکه آرام و قرار داشته باشیم در خانه‌مان می‌شدند. وقتی خبر 🌷 پخش شد اطرافیان نمی‌گذاشتند من بفهمم❌ لحظه‌ای مرا تنها👤 نمی‌گذاشتند. 🔰با اجبار مرا به خانه برادرم🏡 بردند که کسی برای گفتن به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یک روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاکاردهای دورتا دور را جمع کرده بودند که من متوجه شهادت🌷 پسرم نشوم😔 🔰این کار تا ۷ روز🗓 ادامه پیدا کرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمی‌گرفت📵 بی‌قرار بودم. یکی از دخترهایم درگوشی همسرش را دیده بود و حسابی حالش خراب‌شده بود😭 🔰او هم از ترس اینکه من بفهمم خانه ما نمی‌آمد🚷 آخر از تناقضات حرف‌ هایشان و شدن دوستان نزدیک مجید، فهمیدم هم شهید شده🕊 است. ✅🌺✅🌺 @kosarnet
🌺یادم میاد مقداری از اطراف سرش کمی سفید شده بود. هر وقت جلوی آینه می ایستاد و خودش را می دیدآه می کشید و میگفت: 😔 🌺 آنقدر با حسرت ونگرانی این جمله را بیان میکرد که 🌷 را در کلامش میدیدم، او با این جملات مرا آماده میکرد و خودش مهیا میشد برای پرواز🕊... راوے : ✅🌺✅🌺 @kosarnet
✍شب شد منطقه خیلی خطرناک واطرافمون بود و هنوز انجام نشده بود ❤️✨حسین نظری لوح پستی نوشت ساعت پست من هم 2- 3 شب بود، پست قبل منم بود، من خوابم برد بیدارشدم دیدم ❤️✨به بابک گفتم چرا منو نکردی پست بدم؟ گفت نداشت بیدار بشی من خودم جای شماهم پست دادم، گفتم آخه این چه کاری بود ❤️✨گفت من خودم داشتم با خودم درد دل میکردم و راز و نیاز میکردم و حرف میزدم و زمان هم گذشت با این که حواسمم به اطراف بود، ❤️✨بنده خدا بابک نوری از نشون داد و تو اون هوای حمص و بوکمال که هواش وحشتناک سرد بود منو خودش کرد... 🌷 ✅🌺✅🌺 @kosarnet
آنقدر به (ع) علاقه داشت که روز ۹۴ به شهادت رسید و دستانش قطع... وصیت کرده بود انگشترش را به پسرش بدهند، اما نه انگشتی ماند و نه انگشتری...😔 🌴 سید محمدحسین میردوستی یاد شهدا باذکر صلوات🌹 ▪️▪️▪️▪️ @kosarnet
امام خامنه ای (حفظ الله): این شهید بزرگوار (علی امرایی) بی قرار و شهادت بود فقط با یه دست برگشت 🌷 ✅🌺✅🌺 @kosarnet
🔰اوقاتی که اتفاق غم انگیزی میفتاد چه تو کشور و چه تو خانواده و دوستاش، یهو غیبش میزد. 🔰تو هر رنج و بغضی که داشت به شهدا پناه مببرد و استغاثه میکرد، دعای فرج میخوند و بلند بلند اشک میریخت. بعد سبک میشد و برمیگشت. 🔰میگفت ازین شهدا کارهایی برمیاد که فکرشم نمیشه کرد. 🌷 ╭┅──────────────┅╮ اینجا دین و سیاست با هم هستند 🌹 @kosarnet 🌹 ╰┅──────────────┅╯
🔰مردی که خودش را در دلم جا داد... 🔸هیچ چیزی را به من نمی‌کرد❌ مثلاً‌ می‌گفت فلان رشته ورزش دارد، می‌توانید رشته خودتان را عوض کنید اما هرطور خودتان صلاح می‌دانید. 🔹من کار می‌کردم که به نظر امین این رشته آدم را زمخت می‌کرد☺️ و حس به خانم می‌دهد. این‌ها موجب می‌شود که زن "احساساتی" نباشد. 🔸به جزئی ترین👌 مسائل خانم‌ها می‌داد. واقعاً‌ بلد بود خودش را در دل♥️ یک زن جا بدهد! من همچنان گزینه سکوت را انتخاب کرده بودم... مقابل حرفی برایم نمانده بود. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 @kosarnet
🌷 سال دوم طلبگی بودم. همین که وارد کلاس شد بنا کرد به پرسیدن درس روز های قبل. از قضا آن روز بدون مطالعه در کلاس نشسته بودم. نوبت به من رسید. گفتم بلد نیستم.❗️ با ناراحتی گفت: علی؛ از کلاس برو بیرون. خیلی دلگیر شدم😞. با خودم گفتم مثلا این جا حوزه علمیه است. آدم رو جلوی جمع ضایع می کنند. می خواستم دیگر به او سلام هم نکنم. غرورم جلوی ۳۰ نفر شکست. مجبور بودم که روزهای بعد هم در کلاس شرکت کنم. فردا دوباره سر کلاس رفتم. دیدیم که برای همه ی کلاس شیرینی و آبمیوه خریده❗️. بین بچه ها توزیع کرد. نشست روی صندلی اش و با تواضع تمام گفت: از بچه هایی که دیروز از کلاس بیرونشان کردم، معذرت می خواهم. من را حلال کنند.❤️ برایم جالب بود که یک استاد حوزه به راحتی جلوی ۳۰ نفر به اشتباهش اعتراف می کند و از همه حلالیت می طلبد. شاید حتی حق هم با او بود. نمی دانم. خبر نداشتم که با شکستن نفسش قرار است از خدا یک جایزه ی ویژه بگیرد💔. نمی دانستم. خیلی چیزها را نمی دانستم و خیلی چیزها را نمی دانم. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 @kosarnet
✨ اخلاقش عالی بود. خوش خنده، خون گرم و زود جوش. ☺️ . عدم علاقه به مادیات از اخلاق‌های بارز سید عدیل بود، طوریکه همیشه کفش👟 یا لباس‌های نو و هدایایش را به دوستانش هدیه🎁 میکرد . این اخلاق شهید به حدی بود که حتی در جبهه مرخصی‌هایش را هم به همرزمانش میداد✉️ . بردن برادرزاده‌ها به پارک برای ورزش، کمک کردن به برادر در کارهای موسسه‌اش، کمک کردن به هرکسی که برای کامپیوترش🖥 مشکلی پیش آمده از کارهایی بود که او تا آخرین روزهای قبل از اعزامش با شوق و انرژی زیادی انجام میداد . شهید سید عدیل حسینی پس از پنج ماه در اول ماه صفر برابر ۲۱ آبان ۹۴ در منطقه حلب و در عملیات آزاد‌سازی نبل و الزهرا به شهادت میرسد🕊 . یکی از همرزمان شهید حسینی درباره نحوه شهادتش چنین میگوید: میخواست برای بچه‌ها آب بیاورد، تا بلند شد تیر به پهلویش خورد💔 . . . 🌷 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 @kosarnet
مسجد که میرفتم ، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم ساده زیست بود ، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه ۴۵۰۰ تومنی بود ... مهریه ام ۱۴ سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛ -مي گفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد. هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... می گفت می گفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم.... من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ... برای چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و می خواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود🌸 همسر شهید برای رسیدن و ازدواج با مهدی عسگری چله می گیرد ، ده سال بعد برای رسیدن مهدی به خدا چله می گیرد ... 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 @kosarnet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پست اینستاگرامی همسر شهید حاجی زاده به مناسبت چهلمین روز رجعت پیکر مطهر شهید: از آخرین دیدارمون ۴۰ روز گذشت کودکانت چقدر آرام گرفتند چقدر دورت گشتند چقدر بوسه باران شدی چقدر بزرگ و عزیز شدی حال می‌فهمم راز پروازت 🥀اِلهی فَاجْعَلْنا مِمَّنِ قَطَعْتَ عَنْهُ کلَّشَیءٍ یقْطَعُهُ عَنْک خدایا! قرار ده ما را از زمره کسانی که از او هر چه را که موجب گردد 🔹بُریدن را که یاد بگیری پَریدن آسان است چقدر به دنبال دست آویزی گشتیم و گشتیم و چقدر دیر می‌فهمیم که در است 🥀فَاَنْتَ لا غَيْرُكَ مُرادى جز تو من مُرادی ندارم 🔹 تمام تلاش هایم تمام خستگی هایم تمام دویدن هایم برای رسیدن است رسیدن به تو ... . مراد_دلم ... خدایا _دستم_را_بگیر با اشک چشمهایم بدرقه اش کردم امید_دلم♥️ _پر_ثمر 💔 💍 🌹با ما همراه باشید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
🌸🍃 میگفت: 🌾اگه‌ جایی‌ گیرکردی ‌یه‌تسبیح ‌بردار وذکر‌ بگو ‌بی‌بی ‌خودش‌حلش‌ میکنه. ❣ ❣ ♥️ 🌹با ما همراه باشید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
یکی از همسنگرانش می گفت: چند هفته قبل از شهادتش در تهران پای تخته نوشت: «اذا کان المنادی زینب سلام الله علیها فاهلا با الشهاده»: اگر دعوت کننده زینب «سلام الله علیها» است، پس سلام بر .... بعد از ظهر 29 دی 92 همزمان با میلاد رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله» و امام صادق«علیه السلام» 5 سال پیش در یک چنین روزی داماد شد و در سالروز ازدواجش به دیدار معشوق حقیقی خود رفت... راوی: برادر شهید؛ دکتر احمدرضا https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 ( از عاشقان شهید هادی )🌷 https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
🌹🕊🌷🌺🌷🕊🌹 علاقه بسیاری به رهبر انقلاب داشتن و قبل از به من سفارش کرده بودند: « اگر من شدم و از شما پرسیدن چه چیزی می‌خواهید، بگو دیدار ». ایشان بارها تأکید کرده بودن « اگر من در مسیر سپاه نبودم نمی‌توانستم به چنین درکی از برسم » هر شب صد آیه از قرآن را در خانه تلاوت می‌کرد و می‌گفت که می‌خوام نور بشه به در و دیوار خانه بتابه برای زمان‌هایی که من نیستم، تا از شما مراقبت کند. زندگی من و سرشار از آرامش و امنیت بود، هرگز بین ما بحثی پیش نیامد. معتقد بود که زن از ارزش و جایگاه بسیار بالایی برخوردار است. من و در کنار هم یک "ما" کامل بودیم . ♥️ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
درجه سرداری‌اش که آمد، حاج قاسم به او گفت: لباس فرم بپوش و درجه‌ات را نصب کن. گفت: حاجی! من روز اولی که پیش شما اومدم، با همین لباس ساده بسیجی اومدم، الانم همونم و این لباس رو دوست دارم. https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
در گلزار شهدای کرمان قدم می‌زدیم و نگاهش با حسرت بین قبور مطهر شهدا می‌چرخید. گفت: تک تک این شهدا با من حرف می‌زنند؛ خانم! هر وقت حاجی شهید بشه منم شهید میشم. https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
قرار بود بازنشست شود، چند روز هم در خانه نشست. یک‌باره به سر کار برگشت و گفت: حاج قاسم منو صدا زده و گفته: حاج حسین شما هنوز مو در صورت نداشتی که آمدی جبهه پیش من، امروز می‌خوای منو تنها بذاری؟ در قبر هم بخوام برم، باید همراه من باشی. 🌹با ما همراه باشید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf