🔹صورتحساب🔹
📣 آیت الله علوی بروجردی
مرحوم لرزاده که کارهای عمرانی مربوط به آقای بروجردی را انجام می داد، نقل می کند که برای حفر چاه مسجد اعظم قم، پیمانکاری زرتشتی به نام جمشید یگانگی را از تهران آورده بودیم. او چاه را حفر و همه تاسیساتش را نصب کرد، اما از دادن صورتحساب امتناع می کرد. به او گفتیم: چرا صورتحساب نمی دهی؟
گفت: می خواهم آیت الله بروجردی را ببینم.
من که نگران بودم آقای بروجردی ایشان را نپذیرد، به آقای بروجردی گفتم و ایشان بلافاصله قبول کرد و ما با آقای یگانگی به دیدار آقای بروجردی رفتیم. آقای یگانگی دست آقای بروجردی را گرفت و بوسید و صورتشان را هم بوسید و مدتی هم دست ایشان را نگه داشته بود و آقای بروجردی هم دستش را نمی کشید. آقای بروجردی به آقای یگانگی گفت: شنیدم کار خیلی مرتب و پاکیزه ای انجام دادید، تشکر می کنم اما چرا صورتحساب نمی دهید؟
یگانگی گفت: از شما تقاضا دارم که من را به قدر این چاهی که حفر کردم در مسجد اعظم شریک کنید.
آقای بروجردی بلافاصله پذیرفت. یکی از عالمان حاضر در مجلس رو کرد به آقای بروجردی و گفت: این آقای یگانگی که اینقدر به شما اظهار ارادت می کند به او امر بفرمایید که مسلمان شود.
آقای بروجردی وقتی ناراحت می شد قرمز می شد به حدی که اگر ناراحتی شدید بود گوش هایش هم قرمز می شد. آقای لرزاده گفت: آقای بروجردی این حالت را پیدا کرد اما هیچی نگفت. یک کمی صبر کرد تا آرام شود، بعد رو کرد به آن آقا گفت: من از خدا می خواهم که اخلاص آقای یگانگی را به ما عنایت کند.
آقای یگانگی کوچک شده بود اما با این حرف دوباره شکفت و حالت سابقش را پیدا کرد. آقای بروجردی برای هر کسی بلند نمی شد، اما وقتی یگانگی می خواست برود به پیشکارش گفت: به من کمک کن بلند شوم و دو سه قدم هم آقای یگانگی را بدرقه کرد.
📚 گفتگوی مهدی نصیری با آیت الله علوی بروجردی
#آیت_الله_علوی_بروجردی
#آیت_الله_العظمی_بروجردی
#جمشید_یگانگی
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹من می خواهم عوض شوم🔹
📣 حجت الاسلام استاد قرائتی
یکی از تجّار تهران فرزند نابابی داشت. چون سنّی از او گذشته بود به قم آمد و خدمت آيتالله العظمی بروجردی قدس سره رسید و گفت: پسری دارم هرزه و نمی خواهم عصاره عمرم یعنی دارایی و اموالم به دست آدم فاسدی مثل او بیفتد و تمام اموالش را به آقا داد و پس از مدتی از دنیا رفت.
فرزند او به قم آمد و خدمت آيتالله بروجردی رسید و گفت: پدرم اموالش را به شما سپرده تا به دست من نرسد، درست است که من گذشته بدی داشته ام، ولی اگر پول ها را به من بدهید من رفتارم را عوض می کنم. آقا دستور دادند پول ها را به او بدهند.
بعضی از اطرافیان از این کار ناراحت شدند، آقا فرمودند: شما می گوئید من با این پول ها حوزه علمیه بسازم، طلبه تربیت کنم و در بین طلبه ها بعضی مبلّغ و اثرگذار شوند و به تبلیغ بروند و برای مردم سخنرانی کنند تا بعضی عوض شوند، خوب این آقا از همین الآن می گوید من می خواهم عوض شوم.
📚 خاطرات حجت الاسلام قرائتى، ج ۲، ص ۱۰۹
#استاد_قرائتى
#آیت_الله_العظمی_بروجردی
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹احترام پدر🔹
📣 آيتالله العظمی شبیری زنجانی
آقای منتظری می گفت: یک وقت با پدرم به منزل آقای بروجردی رفتیم. من همیشه پشت سر پدرم حرکت می کردم و احترام ایشان را رعايت می کردم. منتهی پدرم چون خجالت می کشید، وقتی وارد اتاق شدیم، حاضر نشد بالای مجلس بنشیند، لذا من جایی نشستم و ایشان هم پایین تر از من نشست. من پدرم را به آقای بروجردی معرفی کردم. ایشان خیلی ناراحت شد و فرمود: ایشان پدر شماست و زیر دست شما نشسته است؟
گفتم: من که هیچ وقت این کار را نمی کنم، هر چه اصرار کردم ایشان قبول نکرد بالا بنشیند.
آقای بروجردی فرمود: نه، نه، تو چگونه حاضر شدی چنین کاری بکنی؟
با این که پدر آقای منتظری در سلک روحانیت و معمم نبود، ولی آقای بروجردی خیلی به آداب مقید بود.
📚 جرعهای از دریا، ج ۳، ص ۴۹۶
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#آیت_الله_العظمی_بروجردی
#آیت_الله_منتظری
#احترام
#ادب
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹ادب و احترام🔹
📣 آيتالله العظمی شبیری زنجانی
مرحوم حاج آقای والد می فرمود: من از آقای بروجردی هرچه خواهش کردم که برای من بلند نشود، قبول نمی کرد. آقای بروجردی مقید بود در هنگام آمدن یا برای بدرقه لااقل یک بار برایم بلند شود. ایشان خیلی مودب بود. فقط یک بار قبول کرد که هیچ بلند نشود و آن در سال آخر عمرشان بود که خیلی ناتوان شده بود. من ایشان را قسم دادم که بلند نشود و ایشان هم پذیرفت، چون واقعا نمی توانست بلند شود.
📚 جرعهای از دریا، ج ۳، ص ۴۹۴
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#آیت_الله_العظمی_بروجردی
#ادب
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹حاضرم صد تا علامه امینی فدا کنم🔹
📢 آیت الله محمد جواد علوی بروجردی
این قصهای است که خود من از آقای علامه امینی نقل میکنم. آقای کوپایی مرحوم آقای امینی را در اصفهان برای یک دهه منبر، دعوت کرده بود. ایشان موضوع بحث را اثباتِ کفرِ شیخین قرار میدهند. دو شب منبر میروند و بعد از شب دوم، آقای کوپایی به ایشان میگوید از طرف آقای بروجردی چند نفر آمدهاند و با شما کار دارند. آقای بروجردی تقاضا کرده است که موضوع بحث را عوض کنید.
آقای امینی نپذیرفتند و شب سوم هم ادامه دادند. فرداش آقای کوپایی آمد و گفت: جلسه تعطیل شده است! چون آقای بروجردی دستور دادهاند که جلسه تعطیل باشد.
آقای امینی میگفتند: من خیلی عصبانی و ناراحت به قم آمدم و خانه آقای بروجردی رفتم و به ایشان گفتم: آقا! علی علیه السلام پدر شما است، من از او دفاع میکنم و شما مجلسش را تعطیل میکنید!
آقای بروجردی فرمودند: من امروز کاری را مشغول هستم که سید مرتضی علم الهدی میخواست انجام دهد، و آن رسمیتِ مذهبِ شیعه بین مذاهب هست! هزار سال گذشته و شیعه هنوز نتوانسته این کار را انجام دهد. من با شیوخ الازهر مراوده دارم، اگر این منبر شما را امروز بیایند ضبط بکنند و بروند آن جا بگذارند، تمام فعالیتهای ما بر باد میرود. آقای امینی! من کاری را مشغول هستم که به خاطر آن حاضرم صد تا آقای امینی را فدا کنم!
آقای امینی میگفتند: من آن وقت قانع نشدم و ناراحت از پیش ایشان خارج شدم و پولی را هم که برای من فرستادند، قبول نکردم. آقای بروجردی فوت شدند و من چند سفر به مصر رفتم. آن جا فهمیدم که این فتوایِ شیخ محمود شلتوت چه اثری داشته و متوجه شدم که آقای بروجردی چه افقی را میدیدند.
📚 سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: گروه حوزه علمیه در واتساپ، سید حسین کشفی، ۱۴۰۰/۷/۲۵
#علامه_امینی
#آیت_الله_العظمی_بروجردی
#وحدت_اسلامی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹ایثار🔹
📣 آيتالله العظمی شبیری زنجانی
گاهی باید ملاکات، کسر و انکسار و مصلحت اهم بر مهم مقدم شود. گاهی مومنی خودش را در معرض توهین قرار میدهد برای یک مصحلت اهم. از آقای آ سید عبدالله شرف الدین شنیدم می گفت: موقعی که کشور لبنان با فرانسوی ها جنگ داشت، پدر ما برای نجات شیعیان گرفتار در چنگ فرانسوی ها، خیلی شدید در مقابل آنها خضوع می کرد تا شیعیان را از مرگ و اعدام نجات دهد.
📚 جرعه ای از دریا، ج ۳، ص ۴۷۸
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#آیت_الله_العظمی_بروجردی
#ایثار
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin