eitaa logo
محبوبه کریمی/بهشت کوچک
12.4هزار دنبال‌کننده
904 عکس
132 ویدیو
3 فایل
محبوبه کریمی هستم 😊 با افتخار مادر ۳ فرزند لیسانس مردم شناسی دانشگاه تهران فوق لیسانس علوم اجتماعی دانشگاه تهران پژوهشگر حوزه فمینیسم و خانواده تسهیلگر حرفه ای با مدرک بین المللی QCB ایتالیا ادمین کانال @tasnim1374
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت تجربه بنده از شروع برنامه نویسی برمیگرده به سالیان دور ....روزهای کنکور سال ۸۹ ....زمانی که تونستم با یه برنامه ریزی منظم رشته مردم شناسی دانشگاه تهران قبول بشم و وارد دانشگاه شدم....بعد از ورود به دانشگاه و آشنایی با فضای سکولار دانشگاه تهران درسای دانشگاه همچنان من و اقناع نمی‌کرد و تصمیم گرفتم در کنار درس وارد حفظ قران بشم ....البته که دیگه متاهل هم شده بودم❤️❤️باز هم اینجا بود که به طور جدی برنامه نویسی رو شروع کردم و تا جز ۵ پر قدرت پیش رفتم در کنارش دوره تدبر در قران دکتر علی غلامی رو شرکت میکردم و بعد از اتمام دوره وارد دوره مهدویت جهاد دانشگاهی شدم(چه روزای خوبی بود🥺یادش بخیر)....دوره لیسانس به اتمام رسید و تصمیم گرفتم ارشد شرکت کنم ....مدتی حفظم رو متوقف کردم وبا یه برنامه نویسی دو ماهه ارشد علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران قبول شدم😎😎بماند که وقتی رتبه ام و دریافت کردم همزمان فهمیدم مادر هم شدم😍😍 فکر می‌کنید وقتی فهمیدم مادر شدم اولین واکنشم چی بود؟😂 ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/3168338340C3daf9306b5
قسمت دوم فکرمیکنید وقتی مادر شدم اولین واکنشم چی بود؟.... هیچی دست به قلم شدم و برای نه ماه بارداری برنامه نویسی کردم 😂😂یعنی دعایی نبود که نخوانده باشم و چله ای نبود که نگرفته باشم( البته فقط سر بچه اول اینطور بود بچه های بعدی چنین فرصتی فراهم نشد😂) خلاصه که در شرایطی قرار گرفتم که هم همسر بودم هم مادر و هم محصل....در هفته دو روز کلاس داشتم و مادرم محمدحسین رو در فضای نمازخانه دانشگاه نگه داری میکردند تاساعات طولانی از من جدا نباشه....🥺رسید به دوران سخت پایان نامه....و باز هم همین برنامه نویسی بود که من رو نجات داد و با نمره ۱۹/۷۵ پایان نامه رو دفاع کردم و در اوج از دانشگاه خداحافظی😎.....استادم ازم خواستن کارهای پژوهشی محورانجام بدیم اما نپذیرفتم و از فردای دانشگاه شروع به نوشتن برنامه نویسی کردم برای دوران مادری😂 ...تمام بازی ها رو دسته بندی کردم و از شنبه تا پنجشنبه بر اساس هوش هشتگانه گاردنر با محمدحسین بازی می‌کردم...در واقع بگم بازی طراحی میکردم😎😎در حین همین طراحی بازی ها بود که کودک شیعه با محوریت مهدویت کلید خورد و کارگاه های مادر و کودک شکل گرفت ... ادامه دارد https://eitaa.com/joinchat/3168338340C3daf9306b5
قسمت سوم و از اونجاییکه بعد از مدتی احساس کردم وقت اضافه دارم😂دوباره حفظ قران رو شروع کردم و تا جز ۱۲ پیش رفتم 😎😎و در همین حین بود که زینب خانوم به جمع ما اضافه شدند تا ۲ سالگی زینب از زندگی روزمره لذت بردم بدون هیچ دغدغه ای ....تا اینکه تصمیم گرفتم دکتری شرکت کنم ....با برنامه ریزی تونستم دکتري شبانه قبول بشم امابنابر دلایلی نرفتم دریافتی من در اون زمان از مقطع دکتری خیلی کمتر از داده هایی بود که باید براش صرف میکردم هم هزینه گزاف مالی هم دوران کودکی بچه ها خلاصه که تاج مادری را بر سر نهادم😂 دوران کرونا شد و خانه نشینی ....و باز هم اولین حرکت من برنامه نویسی برای اوقات بیکاری زینب و محمدحسین....و انتخاب مکان امن(پشت بام) برای اجرای برنامه ها ...مدتی بعد از کرونا دیدیم این بیماری حالا حالا ادامه دار شده گفتیم یه عضو جدید به خونمون اضافه کنیم حوصله مون سر نره😂محمدطاها به جمع ما اضافه شد و من بعد از مدتی تصمیم گرفتم گردشگری کودک شیعه رو راه اندازی کنم و با بچه ها و مامانا بیشتر در تعامل باشیم 😊 در تمام این سال ها بعد از ورود بچه ها به زندگیم برای رشد فکری خودم نیازی به فضای بیرون از خونه ندیدم...خونه برای من یک کتابخونه بوده و کتاب مونس و همدمم...خونه برای من سینما بوده برای اوقات فراغتم....خونه برای من کلاس اخلاق بوده بانشستن پای صوت منبرهای مختلف...خونه برای من باشگاه ورزشی بوده برای سلامتم...خلاصه میخوام بگم عمیقا معتقدم خوشبختی و حال خوب داشتن خیلی وقتا یه انتخابه که ما باید از صدها انتخاب دست چینش کنیم....غرض از تمام این مقدمه چینی ها تعریفی از خود نبوده ... علت این بود که بگم من کمترین از این برنامه نوشتن به سهم خودم سود بردم دوست دارم شمعی روشن کنم برای روشنایی راه تو.....یا علی مدد https://eitaa.com/joinchat/3168338340C3daf9306b5
قسمت چهارم چرا برنامه ریزی قبل از اینکه وارد هر چگونگی بشیم ابتدا باید چرایی قضیه برامون روشن شده باشه تا بتونیم درست انجامش بدیم 😊 میگن علامه طباطبایی وقتی در کلاس بودند گاهی صحبت خودشون رو قطع می‌کردند و می‌فرمودند: آقایان ما ابد درپیش داریم... به عنوان یک انسان فارغ از جنسیت مون و فارغ از نقش هایی که در زندگی مون داریم چقدر برای این ابدیت آماده ایم🤔 ....آیا در طول روز فرصتی رو فراهم میکنیم تا برای درونمون برنامه ای مجزا داشته باشیم ؟ یا تا لحظه مرگ میخوایم بدون توجه به خود، رذائلمون رو به دوش بکشیم و با انواع کمبودهای نفسانی در محضر پرودگار حاضر بشیم؟؟؟ پیامبر میفرمایند :( تفکر ساعه خیر من عباده سبعین سنه ) یک لحظه تفکر از هفتاد سال عبادت بدون تفکر ارزشمند تره دقت کنید ساعه در عربی به معنای یک ساعت ما نیست به معنی یک لحظه است😊 مسئله اینجاست که ابدیت ما رو همین روزمرگی هامون می‌سازه اما ما جوری در این روزمرگی ها غرق شدیم ‌که گویی بی هدف و عبث چند صباحی هستیم و بعدش فانی میشیم ..... ادامه دارد ...‌. https://eitaa.com/joinchat/3168338340C3daf9306b5
یه کاری میگم قول میدی انجام بدی😊 یه قلم و کاغذ و بردار ۵ تا از صفات خوب و ۵ تا از صفات بدت و بنویس ببین چقدر به خودت آگاهی داری ....باخودت چند چندی ؟میتونی درون خودت و بازخوانی کنی؟ یا باید کلی فکر کنی دو تا ویژگی خوب و بد پیدا کنی پ.ن : پیش خودت نگی اخه این چه ربطی به برنامه ریزی داره هاااا یه ضرب المثل هست که میگه از کوزه همان برون تراود که در اوست😊 https://eitaa.com/joinchat/3168338340C3daf9306b5
قسمت یکی دیگر از فواید بسیار مهم و حیاتی برنامه نوشتن تمرکز روی خودمون و عدم تمرکز بر همسرمون هست😊(میدونم الان خیلیاتون گفتید گل گفتی دختر😂) نه ما آدمای صددرصدی هستیم نه همسران گرامی مون....اما وقتی ذهن بیکاره و شیطان هم آماده به کار ....مدام دنبال راه حلی هست که بین روابط زن و شوهر ورود کنه و بین شون کینه ایجاد کنه ...منفی نگر میشیم و نقاط ضعف همسرمون در ذهن مون بزرگتر جلوه میکنه و کم کم ویژگی های خوبش رو نادیده میگیریم ...پس چه بهتر که خودمون برای ذهن خودمون تصمیم گیری کنیم و آنقدر براش کار و برنامه بچینیم که راه ورود شیطان رو ببندیم .... یه مسئله مهم دیگه که باید بهش توجه داشته باشید اینه که خستگی جسمی و خستگی روحی دو مقوله از هم جداست ....یه وقتایی بدون برنامه خیلی در حال فعالیت بودید اما در نهایت آنچه که نصیبتون شده این بوده که این خستگی رو به همسرتون یا فرزندانتون منتقل کردید ....اما وقتی ظرف روحتون تکمیله و از خودتون احساس رضایت دارید این خستگی جسمی حال خوب براتون میاره چطور این حال خوب نصیبتون میشه؟ وقتی به تمام ابعاد وجودی تون اهمیت میدید و برای بهتر شدن در تلاشید😊 آدمایی که مثل آب راکد می‌مونن بعد از مدتی ذهنشون مسموم میشه ،افسرده میشه اما آدمایی که مثل رودخانه جاری اند و همواره در حال بهتر شدن ذهنشون هم همواره نشاط داره و این نشاط رو به دیگران هم منتقل میکنه 😊 https://eitaa.com/joinchat/3168338340C3daf9306b5
قسمت برنامه ریزی برای دوران مادری یکی از ضروریات زندگیه ....خیلی از ما دوست داشتیم الان یه شغل و منصب مهم داشتیم یا به لحاظ تحصیلی در حال پیشرفت بودیم خلاصه دوست داشتیم یه کار مهم و ارزشمند انجام میدادیم اما به وقت مادری که میرسه بی انگیزه میشیم...برای اوقات فرزندانمون برنامه ای نداریم و زمانی که فرزندمون به نوجوانی میرسه حالا جامعه است که برای اون برنامه داره .... مهمترین و بزرگترین کار ما در دوران کودکی فرزندمون پر کردن پیمانه محبت اون هست ....باید این ظرف انقدر پر باشه که در دوران نوجوانی به غیر محتاج نباشه....تفاوتی هم در دختر و پسر نیست هر دو به یک اندازه آسیب پذیر هستن ....به همین علت برنامه ریزی اهمیت پیدا میکنه ....روتین ها معنادار میشه....سبک غذایی...ساعت خواب....مدل در اختیار داشتن رسانه ....رفت و آمد با اقوام و دوستان....اوقات مشترک بازی کردن....فعالیت های غیر درسی ....چگونگی مانوس کردن بچه ها با نماز و قران و اهلبیت....همه و همه فضایی رو می‌سازه که سبک زندگی ما رو مشخص میکنه و ما رو به هدفی که داریم نزدیک تر میکنه😊 هدف چیه؟؟؟ آیه ۳۲ سوره مبارکه مائده (من احیاها فکانما احیاالناس جمیعا) هر کس جان یک نفر را نجات دهد مانند آن است که جان همه مردم را نجات داده است هدفی والاتر از این آیه برای اوقات مادری کردنم ندیدم 😊 https://eitaa.com/joinchat/3168338340C3daf9306b5
قسمت امروز میخوام درباره انواع برنامه ریزی که خودم باهاشون سرو کار داشتم حرف بزنم ۱-جدول زمان بندی یادمه یه دوره ای اینطوری برنامه می‌نوشتم 😂 ساعت بیداری: ۸ صبحانه: ۸:۳۰ شروع مطالعه:۹ استراحت:۹:۳۰ ........ ظرف شستن :۱۰ ناهار پختن :۱۱ بعد میدونی نتیجه اش چی میشد ساعت ۹ میشد مثلا من در بخش صبحانه گیر کرده بودم کل برنامه رو نابود میکردم😂 نکنید این کار و با خودتون‌....😂
۲-تایم گذاری برنامه یه دوره ای هم تصمیم گرفتم برای کارهایی که در طول روز میخوام انجام بدم زمان مشخص کنم مثلا ظرف شستن ۳۰ دقیقه مطالعه: ۳۰ دقیقه گردگیری منزل : ۱ ساعت اینم نتیجه خوبی برای من نداشت چون بازم از یک نظم دقیقه ای و ساعتی پیروی می‌کرد که وقتی بهم می‌خورد کل روزم و تحت الشعاع قرار میداد