#یلدا #لعل
راستش را بخواهی امشب از حافظ خواستم فالت بد بیاید.
نرنج از من!
آخر نمی دانی،چقدر درد داردکه حافظ مژده ی وصال دهد و تو با آن لبخند قشنگت،طره و چشمانِ رقیب را یاد کنی،خودت را تصور کنی که دیوان بدست برایش غزل میخوانی و بعد، از عمق چشمانش شعر صید کنی و به گوشش بسرایی.
سخت است فال تو خوش آید و لسان الغیب برای من مرثیه بخواند و از رقیب بگوید. اصلا حضرت حافظ هم متفق القول است با من که می گوید:
یا وفا، یا خبرِ وصلِ تو، یا مرگِ رقیب
بُوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
ولی حضرتا!
دعایم را پس میگیرم،قداست عشق کجا و نجاست خودخواهی؟ آری هرچند که نیستم لبخندش را ببینم اما طاقت غمش را ندارم پس ارجح آن است تا بخندد حتی اگر اشک من سرازیر شود.
اصلا محبوبم!امشب یک دقیقه بیشتر بخند حتی اگر به قیمت گریه کردن من باشد،خودم به ناظم الاولیا سفارشت کردم که
امشب«فالِ بدِ من، فالِ خوبِ تو باشد.»
پس بخند :)
@laal_del