eitaa logo
لحظات طلایی کتابخوانی
119 دنبال‌کننده
138 عکس
43 ویدیو
12 فایل
#لیست_کتب_کانال: http://eitaa.com/lahazate_talaei_ketabkhani/435 #قوانین_امانت_کتاب: http://eitaa.com/lahazate_talaei_ketabkhani/14 فهرست تفسیر قرآن: http://eitaa.com/lahazate_talaei_ketabkhani/349 ارتباط با ادمین: @lahazate_talaei_ketabkhani_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
آدمی همانطور که در ناحیه تن و جسم خود ممکن است به یک رشته عوارض خوب و بد دچار شود، درناحیه نیز گاهی مبتلا به یک رشته عوارض و حوادث مشابه می گردد، زیرا باوجود تفاوت های روح و جسم شباهت هایی بین این دو وجود دارد: بدن برای اینکه شاداب و بانشاط بماند، به یک رشته غذاها و آشامیدنی ها و تنوع ها نیاز دارد؛ نیز به سهم خود می خواهد و غذای روح است و و . همانطور که اگر غذای کافی به جسم نرسد پژمرده می شود در صورت نرسیدن غذای روح نیز روح را خواهیم داشت‌. امام علی (ع) می فرمایند:روح ها مانند بدن ها خستگی و افسردگی پیدا می کنند، هنگامی که افسردگی روحی به شما دست می دهد با سرگرم شدن به های بدیع و های تازه و دلپذیر، خود را مشغول کنید. @lahazate_talaei_ketabkhani
نکته «لاريب فيه» يعنى در اينكه قرآن از سوى خداست، شكّى نيست. زيرا مطالب آن به گونه اى است كه جايى براى اين شكّ وترديد باقى نمى گذارد واگر در كار باشد، بخاطر و افراد است. چنانكه قرآن مى فرمايد: «فهم فى رَيبهم يَتردّدون» آنان در شكّى كه خود ايجاد مى كنند، هستند. قرآن، است و اگر به مسائلى از قبيل خلقتِ آسمان ها و زمين و گياهان و حيوانات و... اشاره كرده به خاطر آن است كه به آنها، موجب توجّه به و و گردد. قرآن وسيله هدايت همه مردم است؛ «هدىً للنّاس» همانند خورشيد بر همه مى تابد، ولى تنها كسانى از آن بهره مى برند كه داشته و در برابر حقّ باشند؛ «هدىً للمتّقين» همچنان كه نور خورشيد، تنها از شيشه ى تميز عبور مى كند، نه از خشت وگِل. لذا فاسقان، ظالمان، كافران، دل مردگان، مسرفان و تكذيب كنندگان از هدايت قرآن بهره مند نمى شوند. سؤال: اين آيه درباره قرآن ومطالب آن مى فرمايد: «لاريب فيه» هيچ شكّى در آن نيست. در حالى كه خود قرآن شكّ وترديد مخالفان را در اين باره بيان مى دارد: يك جا مى فرمايد: «انّنا لفى شكّ ممّا تَدعونا اليه مُريب» ما درباره آنچه ما را به آن مى خوانى، در شكّ هستيم. و در مورد شكّ در وحى ونبوّت نيز مى خوانيم: «بل هم فى شك من ذكرى» درباره ى قيامت نيز آمده: «لنعلم من يؤمن بالاخرة ممن هو منها فى شك» بنابراين چگونه مى فرمايد: «لاريب فيه» هيچ شكّى در قرآن ومحتواى آن نيست؟ پاسخ: مراد از جمله «لاريب فيه» آن نيست كه كسى در آن و يا شكّ نمى كند، بلكه منظور آن است كه به قدرى است كه جاى شكّ ندارد و اگر كسى شكّ كند به خاطر كور دلى خود اوست. چنانكه در آيه 66 سوره نمل مى فرمايد: «بل هم فى شك بل هم منها عمون» @lahazate_talaei_ketabkhani
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین قُلتُ لِأَبی‌عَبدِاللّهِ الصّادِق علیه‌السلام: ما أَکثَرَ ما أَسمَعُ مِنکَ یا سَیِّدی ذِکرَ سَلمانَ الفارسی» راوی میگوید: چقدر من زیاد میشنوم از شما که نام را میبرید و از او یاد میکنید. معلوم میشود که حضرت [ علیه‌السّلام] مکرّر در مکرّر راجع به سلمان مطالبی را میفرموده‌اند. این شخص تعجّب میکند که چه چیز موجب شده است که شما این‌قدر به او توجّه دارید، یا شاید مثلاً به او محبّت دارید و از این قبیل. «فَقال: لاتَقُل «الفارسی» وَ لکِن قُل سلمانَ المحمّدی»، یعنی نسبتِ او، فراتر از نسبت قومی و میهنی است؛ نسبت دینی است. این البتّه به‌هیچ‌وجه طعن به قوم فارس نیست؛ پیغمبر اکرم و ائمّه علیهم‌السلام از فارس -مردم ایران- تمجید کردند، تعریف کردند؛ در اینکه تردیدی نیست. [حضرت] میخواهد بفرماید که این شخص، فراتر و بالاتر از این است که به نسبتِ قومی شناخته بشود؛ نسبتِ او، نسبتِ عقیده و دین و پیامبر است؛ او کأنّه -مثلاً- فرزند پیغمبر است. «أَ تَدری ما کَثرَةُ ذِکری لَه؟» [حضرت فرمود] میدانی چرا؟ «قُلتُ: لا. قال: ثَلاثِ خِصالٍ»، سه خصوصیّت در سلمان بود که این موجب میشود که من او را زیاد یاد کنم و نام او را ببرم -لابد مثلاً- اجلال کنم او را، تعظیم کنم او را یا محبّت به او بورزم. چیست آن سه خصلت؟ 🔶یکی‌اش این است: را بر میداد. از این معلوم میشود که بیش از یک بار چنین چیزی اتّفاق افتاده که حضرت چیزی را اراده کردند، سلمان چیز دیگری در دل خود و در ذهن خود میخواسته است ولیکن میل و هوای امیرالمؤمنین را -«هَوی» یعنی میل- بر میل خود ترجیح داده است. ببینید مقام امیرالمؤمنین را! حالا البتّه اینها که گوشه‌وکنارهای آن عظمت و آن جلالت الهی و ملکوتی و جبروتی است ولی خب، اینها همه، هرکدام یک نشانه است. 🔶[دوّم:] را میداشت. بعضی‌ها از طبقه‌ی مستضعف جامعه اصلاً بدشان می‌آید؛ حاضر نیستند طرف آنها بروند، نگاه بکنند به آنها! خودشان را برتر از آنها میدانند؛ او نه؛ فقرا را دوست میداشت، آنها را بر اهل ثروت ترجیح میداد. اگر فرض بفرمایید در یک جایی امر دایر بود بین یک سرمایه‌دارِ محترمِ خیلی پول‌داری یا یک فقیری، یا باید مثلاً خانه‌ی این برود یا خانه‌ی آن برود، یا باید به این سلام کند یا باید به آن سلام کند، این فقیر را بر آن غنی ترجیح میداد. اینها درس است. ما طلبه‌ها، ما جامعه‌ی روحانیّت و علمی، یکی از خصوصیّاتمان از اوّل همین بوده است که با ضعفا و طبقه‌ی ضِعاف نزدیک بوده‌ایم؛ این خیلی امتیاز بزرگی است. بله، گاهی پول‌دارها ممکن بود سراغ یک عالمی هم بیایند، او هم یک احترامی بکند امّا معاشرت روحانیّون ما، علمای ما، مراجع ما، ائمّه‌‌ی جماعت ما -علمایی که بودند با مردم- عمدتاً با مردم فقیر و زیر متوسّط بوده است؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ این را باید نگه بداریم. حالا که علما و روحانیت، به یک موقعیّتی در عالم سیاست دست پیدا کرده‌اند، نباید آنچه را تاریخچه‌ی ما و سنّت کهن ما است از دست بدهیم. اینکه در یک شهری یک عالمی مثلاً باشد، [ولی] بین مردم معروف باشد که ایشان با تجّار و با پول‌دارها و با باغ‌دارها و مانند اینها [اُنس دارد] -مهمانی خانه‌ی این؛ مهمانی در باغ آن- امّا با فقرا نه، اُنسی ندارد؛ این چیز خوبی نیست. این هم یک خصوصیّت. 🔶[سوّمی]: جناب سلمان را دوست میداشت، علما را دوست میداشت. این سه خصوصیّت در این بزرگوار، موجب میشود که امام صادقِ با آن جلالت و عظمت، نسبت به او گرایش پیدا کند، محبّت -یا تجلیل و تعظیم- نسبت به او بکند. «إِنَّ سَلمانَ کانَ عَبداً صالِحاً حَنیفاً مُسلِماً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکین»، [میفرمایند: است و از مشرکین نیست.] @lahazate_talaei_ketabkhani