#سیره_عملی_شهید
🔶داره من رو می کشه!🔶
♦️یک روز قباد شمس الدینی
پیرمرد۶۸ساله ای که درآن سن
و سال همراه ما شنایاد گرفته
بود و بعدها به شهادت رسید،
نزدمن آمد و باچشمانی گریان
گفت:
حاج احمد داره من رومیکشه...
با تعجب پرسیدم:
چرا...؟
همان طور که اشک میریخت
گفت:
همیشه میخواستم بدانم چه
کسی دستشویی ها رو تمیز
می کنه؟یک شب بیدار موندم
وکشیک کشیدم . وقتی صدای
آبُ ازدستشویی شنیدم آهسته
به طرفشون رفتم. چشمم به
حاج احمد افتاد که با جارو و
شیلنگ آب دستشویی ها رو...
سعی کردم جارو وشلنگ را از
دستش بگیرم ولی ...
بامن درشتی کرد که چرابیدار
موندم، بعد هم قول گرفت که
موضوع رو به کسی نگم.
(برگرفته از کانال وصل خوبان)
✅ @shohadaes
https://t.me/laleha_lori_kerman
زندگی نامه پاسدار رشید اسلام شهید محمد ستوبر:
اولین روز ماه پائیز سال ۱۳۴۷هجری شمسی در منطقه عشایری ایل لری ،در خانواده مذهبی عزت الله و شهربانو اولین فرزند پسر چشم به جهان گشود که به جهت ارادت و علاقه این پدر و مادر به پیامبر بزرگ اسلام این نوزاد تازه به دنیا امده را محمد نامیدند. محمد زمان کودکی خود را در منطقه اسفندقه در محیط پاک و با صفا عشایر با بازی با همسالان خود سپری کرد.در همین زمان بود که پدر به عشق و علاقه زیاد او به فراگیری معارف اسلامی پی برد و به همین دلیل اورا در سن نوجوانی که وقت بازی و تفریحش بود جهت فراگیری قران و معارف اسلامی به روستای طرنگ که تا محل زندگی ان ها فاصله زیادی داشت فرستاد و پدر هر چند وقت یکبار با پای پیاده این مسیر طولانی را به عشق دیدن فرزند طی میکرد. محمد در این زمان سعی کرد که از وقت خود بیشترین استفاده را نماید. به طوری که در مدت کوتاهی قرائت قران را به خوبی فراگرفت و سعی به حفظ قران گرفت که تا حدودی موفق شد. شهید محمد پس از ان چند سالی همراه عموی بزرگش جهت فراگیری مهارت رانندگی مشغول کار شد. در عنفوان جوانی به عنوان بسیجی به لشکر ۴۱ثارالله پیوست و در قسمت تراشکاری در کرمان و سپس در اهواز (قرارگاه لشکر) مشغول خدمت شد در همین زمان ادامه تحصیل داد و موفق به اتمام دوره راهنمائی گردید.سال ۱۳۶۲به علت علاقه زیاد داوطلبانه به عضویت سپاه پاسداران در امد و سال۱۳۶۴با اصرار زیاد و خواهش از مسئول خود (مسئولش به خاطر تخصص او از انتقال او خودداری میکرد) به گردان های رزم منتقل و در واحد تخریب مشغول به خدمت شد. رشادت و فداکاریهای اودر واحد تخریب زبانزد خاص و عام است. در اذر ماه سال ۱۳۶۵(اخرین مرخصی) صحبت از شهید شدن میکند و به مادرش میگوید اگر من شهید شدم مرا از روی خال بدنم شناسایی نمایید. سرانجام در شب چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵در عملیات کربلا ۴به ارزوی دیرینه اش شهادت دست یافت و روح بزرگش به ملکوت اعلا پیوست. بدن مطهرش حدود ۳۳ماه در خاک عراق ماند تا اینکه در جریان تبادل اجساد مطهر شهدا در تابستان سال ۶۸جسد مطهرش به وطن بازگشت و پس از تشییع جنازه باشکوه به خاک سپرده شد. ارامگاه محمد در روستای نمونه و شهید پرور گنجان ،زیارتگاه دوستداران جهاد و شهادت است.
@laleha_lori_kerman
مهدی از پرکار ترین غواص های #عملیات_والفجر_هشت بود. با اینکه مأموریتش هدایت نیروها در شکستن خط بود، بعد از شکسته شدن خط، جهت هدایت نیروها و امکانات به خط اولیه تلاش می کرد و هر کاری از دستش بر می آمد فرو گذار نمی کرد.
اسمش ورد زبان ها شده بود. تا آنجایی که نیروهای نفوذی عراقی برای فریب نیروهای خودی از داخل نیزارها صدا می زدند "توسن توسن".
یک #عراقی که خودش را به میان نیروهای خودی وارد کرده بود، برای شناسایی نشدن گفت "توسن". وقتی نتوانست فارسی صحبت کند دستگیرش کردند.
#شهید_مهدی_توسن
#سیره_اخلاقی_شهدا کتاب خاطرات شهید مهدی توسن. صفحه 35؛
@shohadaes
راوی: عسکر شمس الدینی
https://t.me/laleha_lori_kerman
به من دل نبند
خاطرهها یکی یکی جلوی چشمان «زهرا نامجو»، نو عروس خانواده شمس الدینی میآیند و حالا در آستانه چهلمین روز فراق شریک زندگی، خاطره روز عقد دوباره برایش زنده میشود. وقتی گفته بود به من دل نبند؛ «روز عقدمان، گفت قرار است شریک زندگی هم باشیم اما یادت باشد به من دل نبند و وابسته نشو. میگفت من برای تو ماندنی نیستم. میخواست برای اعزام به سوریه و پیوستن به گروه مدافعان حرم درخواست دهد. چون در نیروی انتظامی و در منطقهای آسیب خیز خدمت میکرد و به کارش تعهد داشت. گفت فعلاً باید اینجا بمانم، اما فکر نکن هوای رفتن به جنگ از سرم افتاده. حواست باشد من برای تو ماندنی نیستم.»
🎾🎾🎾
پسربچهای که نمیشناختم
سه هفته بعد از ماجرای کرمان، یک خواب، آرام و قرار را از خانواده شمس الدینی ها ربود و همسر و خانواده سجاد برای پیدا کردن نشانههایی که در آن خواب دیده بودند بسیج شدند. خانم نامجو میگوید: «یکی از اقوام نزدیکمان تماس گرفت و گفت خواب پسربچهای را دیدم که نگران بود و با گریه اسم سجاد را صدا میکرد و بعد هم پرسید پسربچه پنج شش سالهای دور و برتان میشناسید؟ حسابی فکرم مشغول شده بود. ما تازه ازدواج کرده بودیم، در فامیل و اقوام هم پسربچهای با آن مشخصات که بیننده خواب روایت میکرد نداشتیم. سجاد در کهنوج افسر آگاهی بود. من موضوع این پسر بچه را با دوستان نزدیکش درمیان گذاشتم و راز این خواب برملا شد. سجاد، پسربچه یتیمی را از 2 سالگی تحت تکفل مالی قرار داده بود. ما زندگی سادهای داشتیم و سجاد حقوق بالایی نداشت. اما روح بزرگی داشت. دوستش میگفت از قبل ازدواج هزینههای زندگی این پسربچه را پرداخت میکرده. تصمیم گرفتیم هر طور که شده با کمک همکار همسرم و خانوادهاش، پسربچه را پیدا کنیم و ادامه دهنده راه او باشیم.»
🎾🎾🎾🎾
تکراریترین خاطره
«هر وقت با هم برای خرید به میوه فروشی میرفتیم، حواسش به دور و برش و مشتریهایی که میوههای مانده جلوی مغازه را برمیداشتند بود. بی سر و صدا سراغشان میرفت و از میوههای تازه، داخل پلاستیکشان میریخت. برای خرید پنج شش کیلو میوه میرفتیم و به اندازه 12 کیلو به مغازه دار پول میدادیم. این داستان همیشگی بود. یک بار برای خرید گوشت به فروشگاه رفتیم. خانم میانسالی داخل قصابی آمد و میخواست 200 گرم گوشت بخرد. سجاد با تعجب به من نگاه کرد. دست پاچه شده بود. نمیخواست کرامت آن زن هم زیر سؤال برود. به من گفت برو آن خانم را صدا بزن و بگو از قصاب بخواهد 2 کیلو گوشت برایش بکشد و نگران پولش نباشد. من کاری که او گفت را انجام دادم و آن بنده خدا با تعجب به هردوی ما نگاه کرد. سجاد برای خودمان گوشت کمتری خرید اما پول گوشت آن بنده خدا را هم پرداخت کرد. خانم میانسال از مغازه که بیرون آمدیم شروع کرد به دعا کردن و گفت اوضاع زندگیمان آنقدر خراب است که بچههایم دو ماه هست لب به گوشت نزدهاند.» 7 ماه زندگی مشترک زمان زیادی نیست. اما یادگاریهایش برای همسر شهید به اندازه یک عمر زندگیست و "بخشش"، خاطره تکراری این با هم بودن بود. خاطرهای که همسر «سجاد شمس الدینی» نمیدانست در آخرین لحظههای زندگی مشترک هم قرار است تکرار شود و به بخشیدن جانش برای نجات دیگران ختم شود.
https://t.me/laleha_lori_kerman
شهید جمشید (صالح) شمس الدینی از شهدای روحانی
https://t.me/laleha_lori_kerman
زندگی نامه شهید جمشید شمس الدینی از شهدای روحانی
نام پدر : رضا
تاریخ تولد : 5/1/1348
محل تولد : رابر
تاریخ شهادت : 19/10/1365
محل شهادت : شلمچه (عملیات کربلای 5)
شهيد،از طلوع تا عروج :
در اولین روز از مرداد ماه سال 1348 در خانواده ای ازعشایر و غنی از معنویت و صداقت ، پا به عرصۀ وجود گذاشت . وی تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس عشایری گذراند و پس از گذراندن دوران راهنمایی در شهرستان بافت ، به جهت علاقۀ وافری که به فراگیری علوم دینی داشت ، وارد حوزۀ علمیه سجادیه در شهرستان بافت گردید و نزد حاج آقا حسن زاده ، امام جمعه بافت و دیگر علمای حوزه ، به شاگردی علوم دینی پرداخت و پس از سه سال تحصیل در حوزه علمیه ، موفق به اخذ مدرک تحصیلی دیپلم مقدماتی حوزۀ علمیه شد . سپس با شرکت در آزمون سراسری ، در تربیت معلم جیرفت پذیرفته شد . وی ضمن درس خواندن در این مرکز ، تدریس درس تعلیمات دینی را هم عهده داربود. اما عشق و علاقه ای که به جبهه و جنگ داشت ، به سوی مدرسه ای رفت که آموزگار آن حسین «ع» و درس آن شهادت و پاکبازی بود و در سال 1362 قدم بر خاک مقدس جبهه نهاد .
وی در پنج عملیات از جمله عملیات کربلای 5 ، فاو و......شرکت نمود و مسئول تبلیغات گردان 421 لشکر پیروز ثارالله بود و سرانجام در عملیات بدر در منطقه شلمچه در حین عملیات ، ندای حق را لبیک گفت و شربت شهادت را نوشید و این دنیای فانی را در تاریخ 22/12/1363 وداع گفت. روحش شاد و یادش در صحیفه قلب ها جاودانه باد .
خاطرات دربارۀ شهید :
مادر شهید می گوید : شبی صدای گریه جمشید را از اتاقش شنیدم و زمانی که نزد ایشان رفتم دیدم که شانه هایش می لرزد و صورتش پر اشک شده است . پس از اینکه با اصرار زیاد علت را جویا شدم ، گفت : مادرجان ! امشب آقا امام زمان «عج» را خواب دیدم . اجازه دهید که یکی از پسرانتان در راه اسلام و دفاع از انقلاب ، شهید شود .
شهید عاشق جنگ و جبهه بود و دوست داشت که بیشتر وقتش را در جبهه سپری کند . به عنوان مبلّغ به جبهه رفته بود ، ولی دوست داشت در عملیات ها شرکت کند و روحش پرواز می کرد که در عملیات کربلای 4 حضور داشته باشد . برای همین خبر داد که به مرخصی نمی آید و با تلاش زیادی کارت آموزشی را گرفت و اسم خود را بر روی آن نوشت و به عملیات رفت ؛ انگار می دانست در این عملیات سعادت بزرگی نصیبش می شود و به درجۀ رفیع شهادت نائل می گردد ؛ به همین دلیل به هر نحو که بود با همرزمانش به عملیات رفت .
شهید شمس الدینی به مسائل مذهبی کاملاً مقید بود به گونه ای که نمازهای واجب را ترک نمی کرد ، دائم الوضو بود ، نماز شب به پا می داشت و در مراسم های دعا در گوشه ای خلوت می نمود و گریه می کرد.
https://t.me/laleha_lori_kerman
شهید اکبر شمس االدینی
فرزند: دیدارعلی
تاریخ تولد: 3/2/1322
تاریخ شهادت: 21/11/1364
محل شهادت : اروند رود
اکبر، در سال 1322 در قصبه آبدر از توابع شهرستان رابُر در خانواده ای مستضعف از عشاير ايل لري واز پدر و مادري به نامهاي ديدارعلي و زينب ، ديده به جهان گشود.
در 7 سالگی، خانواده اكبر او را به مکتبخانه فرستادند تا در کنار کار و تلاش، قرآن یاد بگیرد. اکبربا عشق وپشتکاری که در یاد گیری قرآن داشت به زودی توانست كتاب هاي مرسوم آن زمان مكتبخانه ها را به پايان برده و بعد از چند سال كه تبعیض و بی عدالتی آن روز حکومت پهلوی در نبود امكانات آموزشي براي عشاير او را آزار مي داد خود مکتب خانه ای راه انداخت و به آموزش قرآن به كودكان ايل همت گماشت و تعدادي از شهدا و رزمندگان و جانبازان ايل از شاگردان درس مكتب خانه او بودند .
درزمان مبارزات مردم ایران برعلیه رژیم منحوس پهلوی ،اکبر نیز همانند بسیاری ازغیورمردان ایلیاتی از حامیان جدی حضرت امام « ره» بودو در این راه ازهیچ کوششی دریغ نمی کرد
این عزیز،در بهار سال 1363 به جبه هاي جنگ اعزام شد و پس از چندين مرحله حضور در جبهه ، سرانجام در سحرگاه 21 بهمن ماه 1364 در عمليات والفجر 8 با اصابت تركش خمپاره به آرزوي ديرينه اش رسيد .
از شهیداكبر ، دودختر ودو پسر به یادگار مانده است.
نوع دوستی ، مهمان نوازی و توجه به انجام وظایف شرعی ازمهمترین خصوصیات اخلاقی شهید اکبرشمس الدینی بوده است .
https://t.me/laleha_lori_kerman
وصیت نامه شهید حبیب الله شمس الدینی
شکر وسپاس خدای بزرگ را که این سعادت بزرگ عظیم شهادت را نصیبم نمود وصیت من ان است که تقوی و پرهیزکاری پیشیه کنید تا به سعادت واقعی نائل شوید وام به امت را تنها نگذارید و او را یاری کنید تا خداوند شما را یاری کند
وصیت من به مادر و برا دران و خانواده ام این است که در سوگ من گریه نکنید و بگویید که خدای بزرگ این قربانی را از ، بپذیرد و همیشه اوقات در فکر دعا ونیاتش به درگاه خدای بزرگ باشید
نماز را ترک نکنید، دعای کمیل را فراموش نکنید، اما را دعا کنید و خدای را سپاسگذاری باشید که این سعادت را نصیب شما کرد که یکی از فرزندان خود را فدای اسلام و رهبر کردید و از خواهرانم می خواهم حجاب را رعایت کنید و حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهید
اقوام و خویشانم را عفو کنید ما در جان حلالم کن تا شاید خداوند به برکت دعای توی از گناهانم درگذرد
قسمتی از وصیتنامه شهید مراد ملایی زاده
خدایا را تو را شکر که توفیق سربازی امام زمان (عج) را نصیبم کردی خدایا دوست دارم مانند سالار شهیدان حضرت اباعبداله الحسین (ع) در راه ؟ عقیده ام و کشته شوم تا در روز قیامت پیشگاه او شرمنده نباشم
خدایا دلتنگم دل شکسته ام ، نا امیدم ، از عالم و عالمیان می گریزم و به سوی تو رهسپارم شده ام تو مرا در جوار رحمت خودت سکنی ده پدر و مادر بزرگوارم اگر در مواقعی نافرمانی کرده ام مرا عفو کنید، در مرگم گریه نکنید و امام خمینی را تنها نگذاریئ که با تنها شدن ایشان اسلام غریب می گردد
از برادران و خواهرانم می خواهم که ادامه دهنده راه ما باشند تا رسالت ما مسلمانان بنحو احسن انجام پذیرد
همرزمان عزیز و بسیجان مرا عو کنید و گوش به فرمان امام باشد
v وصیتنامه شهید مهدی شمس الدینی
پدر و مادر گرامیم بنده بنا وظیفه ای که در اجرای حکم ولی امر مسلمین و رهبرم جهت حضور در جبهه برخود احساس کردم به جبهه شتافتم و ندای امام زمان (عج)را لبیک گفتم
پدر و مادر ، برادران و خواهرانم در مرگ و یا مفقود شدنم اندهگین مباشید خواهرانم حجاب را رعایت کنید، دشمنان را شاید نکنید و از همه حلالیت می طلبم
خدابخش مطلق نژاد
گزیده ای از زندگی شهید خدابخش مطلق نژاد
خداوند متعال در اولین روز مرداد ماه سال ۱۳۴۹فرزندی نیکو در سیاه چادری ساده وبی آلایش به پدر و مادری سرشار از عشق و به محبت به اسلام و اهل بیت علیهم السلام بخشید پدرش نام او را خدابخش نهاد. شالوده تربیتی وی در نزد پدر و مادر شکل گرفت، در سن پنج سالگی تجربه ی دوری از خانواده را با فراگیری علوم قرآنی در مکتب خانه ای در روستای گنجان آغاز کرد.دوران ابتدایی و اول راهنمایی را در روستای سیه بنوئیه سپری و سپس برای فراگیری معارف دینی به مدت دو سال در حوزه علمیه شهر بافت مشغول تحصیل شدو ازهمان جا تلاش خود را برای اعزام به جبهه آغاز نمود ولی به دلیل سن پایین وی را اعزام ننمودند. سرانجام شهید بزرگوار در سال ۱۳۶۴ توانست به عنوان طلبه بسیجی به ندای روح خدا و نایب امام زمان(عج) لبیک گوید و به دفاع از کشور و نظام جمهوری اسلامی پردازد. از خصوصیات بارز اخلاقی شهید بزرگوارمی توان به تقوی و عمل به دستورات الهی، اهتمام و توجه کامل به نماز، اخلاص و دوری از ریا در امور، تلاش و فعالیت مستمر و مفید و استفاد ه از اوقات فراغت، حتی با بافندگی، سعی و تلاش در هدایت ،راهنمایی و ارشاد دیگران و قرائت قرآن ،دعا و توسل به اهل بیت علیهم السلام و زیارت آنان اشاره کرد
تقریبِاُ شانزده ساله بود که در عملیات کربلای ۵ ، گردان ضد زره از لشکر ۴۱ ثارالله شرکت داشت که خداوند متعال آنچه را که به این خانواده بخشیده بود در تاریخ ۳۰/۱۰/۶۵ به شهادت رسید . روحش شاد و یادش گرامی باد.
خاطره ای از شهید خدابخش مطلق نژاد
شهید بزرگوار برای دومین مر حله عازم جبهه بودند. شب قبل از حرکت نزد من آمدند. با او از جبهه ومحل خدمتش صحبت کردیم.صبح روز حرکت نگاه من به اورکت بلندی که پوشیده بود افتاد به او گفتم با این جثه کوچک (تقریبا ۱۵سال سن داشت )حمل آن برای شما سخت است واورکت خود رابه او دادم تا بپوشد ایشان امتناع کردند وگفتند این سهمیه من است وآن را می پوشم واز طرفی محل مأموریت شما بسیار سرد است و بیشتر نیازتان می شود . من یک جمله از قول حضرت امام خمینی (ره)به ایشان گفتم: (عزیزان من از فرمانده خود اطاعت کنید )ایشان دست بر چشم گذاشته وگفتند بروی چشم .
فرازی از وصیت نامه شهید خدابخش مطلق نژاد
به خانواده خود سفارش می کنم که هر چقدر می توانند به دستور اسلام گردن نهند. خداوند همیشه یار و یاور شماها می باشد. همشهریان عزیز، دوستان گرامی و خویشان مهربانم را به تقوی و پرهیز کاری سفارش می کنم. و نیز ای مردم شهید پرور از شما می خواهم هر قدمی که بر می دارید فقط برای خدا باشد و نماز را که ستون دین ما است، به پا دارید. مبادا خدای نکرده از این امر واجب سر پیچی کنید.
اگر خدا شردشمن راازما دفع کرد وپیروز شدیم این نعمت خداست انشاءالله که پیروزیم و خدا ما را از قدیم مشمول نعمت خود قرارر داده است. و اگر سرنوشت حتمی در این سفر پیش آمدو کشته شدیم به کامیابی شهادت رسیده ایم.(امام حسین علیه السلام ).
مادرجان گریه مکن، خوشحال باش و بخند، زیرا در راه هدف مقدسی گام برداشته و جان باخته ام ، مادرجان حال وقت آن رسیده که رسالت زینب وارخود را نشان دهی. و وصیت من به شمابرادران عزیزم این است که اگر شهادت نصیب من شد، سنگر من را خالی نگذارید.
خواهرانم شما هم مراعفو کنید، زیرا من با غم و اندوه از این دنیا نرفتم بلکه با شادی و خوشحالی به استقبال شهادت رفتم و این سعادت نصیبم شد.
شهید محمد شیخ حسینی
به نام خدایی که مارا آفریده و به سوی او باز می گردیم جای شکر است که ما را در این زمان آفرید و جوان ما را در این زمان قرار داد حال که ر اه مشخص است و حقیقت روشن چرا خود را در تاریکی بیندا زیم و خود را ر ها نکنیم انسان باید از این جهان رخت بر بندد و برود چه بهتر که به سراغ مرگ برویم و او را در آغوش بگیریم و از این قفس رهایی یابیم.
نعمت بزرگی نصیب شده خداوند بر ما منت نهاد و رهبری چون امام را برای ما فرستاد اگر اما را تنها بگذارید جواب رسول خدا و شهدا را چه می دهید.
شهادت برای من یک راه شناختهکه آزادانه ان را انتخاب کر دم شهادت مرگی نیست که تحمیلی باشد آری شهادت چقدر گوارا و شیرین ا ست. من از دنیا دست کشیده ام تا به معشوق بر سم و کاش چند جان داشتم و در راه خدا می دادم.
ولی در دنیا و قیامت سربلند که دو فرزندت را تقدیم اسلام کردی صبور باشید و مانند کوهی استوار .
سلام بر تو ای بلند مادر من، مرا حلال کن و برایم دعا کن تا اصحاب حسین (ع) باشم افتخار کن که اما شهایت را یکی یکی پس می دهی چه امانت دار خوی بودی فاطمه زهرا (س) را از خودت خوشحال کردی سایر فرزندات ر ا نیز به جبهه بفرست تا سنگر ها ر ا خالی نگذارند.
برادران عزیزم ادامه دهنده راه شهدا باشند نماز را بپاداریم و از اینکه بر ادرتان ر ا از دست دارید ناراحت نباشید
خواهران عزیزم حجاب خود را رعایت کنید تا تو دینی بر دشمن باشد مردم شما ادامه دهنده انقلاب تا به دست صاحب حضرت مهدی (عج)برسد امام را تنها نگذارید تا خدا را از شما راضی باشد
شهیدان یقه ما را میگیرند!
«امروز فضیلت زندهنگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.» این جمله راهبردی رهبرمعظم انقلاب است که هم راه را نشان می دهد و هم تکلیف را بر شانه قلم ها و زبان ها می گذارد و هم کلمات را به گفتن از راه ورسم شهادت مبعوث می کند. دلیل این سخن هم ممکن است این باشد که همان گونه که شهادت انسان ساز و جامعه ساز است، گفتن از شهادت هم اکسیری دارد که جان های زنگارگرفته را جلایی دیگر می بخشد. به باور من، انقلاب ما فقط «شهادتالحدوث» نیست که «شهادتالبقا» نیز هست. اگر در هنگامه انقلاب و دفاع مقدس باید به زبان خون سخن می گفتیم، امروز باید به خط سبز به حراست از آن خون ها بپردازیم و با تبیین راه ورسم شهیدان، راه را ادامه دهیم. اینکه امروز بدون مناسبتی تقویمی از شهید و شهادت می گویم، از آن روست که باور داریم برای نوشتن از شهدا نباید دنبال مناسبت گشت، بلکه هر روز را باید با سیره آنان متناسب سازی کرد. با ایجاد این تناسب است که می توانیم به تعریف نسبت خود با شهدا بپردازیم، وگرنه شعار که حاصلی در خرمن جانمان نخواهد داشت. برای رسیدن به خرمنی که هردو دنیای ما را تأمین کند، باید به سیره عملی شهدا به عنوان یک الگوی رفتاری نگاه کنیم و به سلوکشان التزام داشته باشیم.
یکی از این الگوهای ماندگار، شهیدی است به نام حاج قباد شمسالدینی که چون ستارهای در آسمان زیست علوی میدرخشید. شهید حاج قاسم سلیمانی او را به عناوینی چون «حبیب بن مظاهر» لشکر معرفی می کرد. او به صراحت گفته و نوشته بود: «من چند گوسفند دارم به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند؛ حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست!» مسئولان واسطه شدند تا متقاعدش کنند که این حقوق ناچیز، حق خودش و فرزندانش است. اما جواب او چیزی بود که نشان می داد چرا حاج قاسم او را با حبیب و مسلم بن عوسجه می سنجد. او از «همه چیز» گذشته بود و چنین به جواب برخاست: «امام علی(ع) که افراد را به جنگ دعوت می کرد، یکی می گفت محصولم، یکی می گفت زن و بچه ام و... با این توجیهات علی(ع) را تنها گذاشتند؛ ایران کوفه نیست!» او نه گفت محصولم، نه گفت زن و فرزندم و نه هیچ اماواگری دیگر. او ثابت کرد که ایران کوفه نیست. آیا ما هم می توانیم چنین مردانه ثابت کنیم یا رفتاری می کنیم که کوفی ها هم بر ما خرده می گیرند؟ حاج قباد به فرزندانش گفته بود: «شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کند، با نداری بسازید، از اولاد امام حسین(ع) عزیزتر نیستید که آن همه مصیبت کشیدند!» ما با مردانی از این دست، در دفاع مقدس ناممکن ها را ممکن کردیم و از جنگ با 83کشور سربلند بیرون آمدیم. امروز هم اگر چنین روحیه ای در جامعه به ویژه در میان مسئولان پا بگیرد، بازهم «ناشدنی ها» را شدنی خواهیم دید.
او در وصیتش هم تصریح کرده است: «مسئولان بدانند اگر عهد خود را با شهدا فسخ کنند یا حقی به نام شهدا از مظلومی پایمال شود، آن را نمی بخشیم. این حکومت خون نمی دهد تا شکم ها از مال دنیا پر شود، خون می دهد تا اسلام ناب محمدی برقرار باشد و عدالت و برابری حاکم باشد.» باری، شهدا یقه ما را خواهند گرفت اگر دست بر گلوی مردم بگذاریم.
این را حبیب حاج قاسم تصریح کرده است. با تأمل در سیره و نگاه و زندگی مردانی چون حاج قباد شمس الدینی است که به راز نهفته در کلام حقیقت نمای رهبر معظم انقلاب می رسیم که امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست!
غلامرضا بنیاسدی - روزنامهنگار
https://t.me/laleha_lori_kerman
فرازهایی از وصیت نامه شهید قباد
مسئولین بدانند
مسئولین بدانند اگرعهد خود باشهدا رافسخ کنند یا حقی بنام شهدا از مظلومی پایمال شوداورانمی بخشیم ،این حکومت خون نمی دهدشکمها ازمال دنیا پر شود، خون می دهد، تااسلام ناب محمدی برقرار باشد و عدالت وبرابری حاکم شود.
به خمینی سلام برسانید
ای مردم هرکس از شما پیش امام خمینی رفتیداز بابت من به او سلام برسانید به او بگوئید تاآخرین قطره خون از توبرنمی گردم ولی تو به جدت قسم ازخدا بخواه ازتقصیر من بگذرد.
یاران خمینی
بار الها خودت میدانی نمی خواهم مقامی درسپاه یا بسیج بگیرم فقط درراه تو برخاسته ام،واهل وعیالم را به توسپرده ام.
بار الهاتورابه حق اسما خودت سوگند،فردای قیامت مرادر صف یاران حقیقی امام خمینی قراربده .
کشتی نوح
بارخدایا به نوح دستور دادی کشتی بساز ،میتوانستی بدون کشتی هم اورانجات دهی .
به نمرود قدرت دادی تاابراهیم خلیل را به آتش بیاندازدوبه آتش گفتی برای خلیل من سردوسالم بشو.
به ابراهیم گفتی سراسماعیل راببروبه کارد دستوردادی نبر .
یونس راانداختی دریا وبه ماهی دستور دادی چهل شبانه روز چیزی نخور پیامبر من درشکمت است .
وقتی که شمر لعنتی می خواست سرامام حسین(ع) راببردبه کارد دستور ندادی نبرکه حسین بهترین مخلوقات توبود.
امروز هم هرکس رابخواهی شهادت نصیبش می شودوهرکس رابخواهی ازاین همه تیروترکش وموشکهای صدام درامان می ماند.همه کاره توئی .
خدایاشهادت درراهت را…
وصیت نامه شهید مهدی ستوبر
ولاتجسن الدین قتلو فی سیل ا… اموانا بل احیا عند بهم یرزقون
هرگز مپندارید انان که در راه خدا کشته می شوند مرده اند لکن زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خوردند مردم بدانیید امام خمینی بر حق وارث1400 سال رنج و زحمت، خون دل ، شلاق ، شکنجه، و اعلام شیعیان علی است قدر این مرد به خدا رسیده و تکیه زده برسند پیامبر را بدانید از خط او که همان خط سرخ ال محمد ات پیروی کنید مبادا او را تنها بگذارید دنیای و اخرت شما در همین راه است من سرباز کوچک امام تمام عمردم فدای یک لحظه خط این پیرو خدا جو امیدوارم شفاعتم کند خدایا انهایی که نایب المهدی خون دل دادند و می دهند اتش دوزخ گرفتار کن
من خودم را لایق شهادت نمی دانم اما مبنا به دستور خداوند قدم به راه جهاد و شهادت گذاشته ام امیدوارم اگر شهادت نصیبم شد به راه پر عظمت و شهادت عارف شده باشم
همسرم : دختران . پسرانم را زینب گونه و حسین وار تربیت کنید مبادا از خط امام و خط سرخ شهدا فاصله بگیرند
فرزندانم عزیزم : از نماز غافل نشوید خوب درس بخوانید و به مادر احترام بذارید و از خط امام فاصله نگیرید ، با حضور در عرصه های فرهنگی اجتماعی و سیاسی اجازه ندهید فرصت طلبان انان که ظاهر و باطنشان و یکی نیست مثل باد به این طرف و ان طرف می وزند در جامعه خودشان را موجه جلو ه دهند و حزب الله را گوشه نشین کنند تقاضا می کنم در مراسمات مذهبی و اسلامی شرکت کنید پشتیبانی ولایت فقیه باشیدنماز جمعه ها را فراموش نکنید نیت هایتان را خالص کنید اخلاق و رفتار اسلامی را یاد بگیر ید و حتما عمل کنید دخترم اسلامی یادتان نرود مطیع فرمان مادر باشید در همه کارهایتان خدا را مد نظر قرار دهید حتی از زدواجتان برای خدا باشد.
*سخنی دولت مردان و مسئولانی که با مردم سرو کار دارند به خدا قسمتان می دهم از یاد مستعضفان و مردم محروم غافل نشوید تمام را مصرف بهبودی وضع زندگی این مردم عزیز و بی نظیر کنید مبادا از ارمانهای امام فاصله بگیرید و از طرز زندگی و رفتارتان مثل طاغوتیان قبل ا زانقلاب شود در این صورت شهدا در قیامت شما را بازخواست خواهند کرد خدا نکته انجا عرق شرم بریزید .
سخنی با سپاهیان و همرزمان : درجانفشانی از انقلاب اسلامی کوتاهی نکنید بصیر و هوشیار در خط ولایت و رهبری باشید لحظهای از منافقین و فرصت طلبان و خائنین غافل نشوید
مجالس و مراسمات مذهبی را گرم نگه دارید سنگر تشکیلات فرهنگی مذهبی سیاسی را به نفع فرصت طلبان خالی نکنید اوامر ولی فقیه نشت گرفته از امر فرزند پاک زهرا (س) حضرت مهدی صاحب الزمان است از ان پیروی کنید
وصیت نامه شهید شهباز شمس الدینی
بسم الله الرحمن الرحیم
ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و ؟؟؟ الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین: گمان مکنید بهشت داخل خواهید شد بدون آنکه خدا امتحان کند و آنان که جهاد در راه دین کرده و آنها که در سختی ها صبر و مقاومت کنند مقامشان را بر عالمی مقاوم گرداند.
بنام خداوند تبارک و تعالی که جهان را خلق کرد و در کنار خلق کردن انسان را از خاک بیافرید و آنها را در بهشت برین جای داد ولی نگفته نماند که شیطان از همان اول انسان را گول زد و از بهشت بیرون کرد و خدا فرمود بروید از بهشت بیرون که عده ای از شما با عده دیگر دشمنید، ولی هر کس که به طرف حق بروید پیروزید و جایتان بهشت برین است ولی هر کس که سرپیچی از حق کند و به طرف باطل برود جایش جهنم است اما ای ملت این شما در عرصه ای زمان قرار گرفته اید که باید امتحان الهی را به طور احسن پس داده و در آخرت در پیشگاه خون شهیدان صدر اسلام تاکنون مسئول نباشید. یعنی جنگ ما شعار تنها احتیاج نداشته و ندارد آنچه که احتیاج دارد عمل کردن به شعار است اگر جنگ جنگ می گوئید، بیایید در میدان نبرد و خود را آماده نبرد کنید. این جنگ خواه ناخواه روزی تمام خواهد شد و آنهایی که آمدند جبهه سر را بالا گرفته و با خوشحالیت در دنیا و اگر هم کاری قسمتشان شد یعنی اینکه شهید شدند و یا ؟؟؟ خوشحالند و شما شعارداده و عمل نکرده اید، پشیمانید آن وقت است که دیگر پشیمانی دیگر سودی ندارد. خداوند انسانها را در هر زمانی به گونه ای امتحان می کند زمانی با زلزله ، زمانی با آمدن آب و باران و زمانی با جنگ ولی زمانی است که مرد می خواهد که عمل کند جنگ و جبهه که مرگ را برای انسان نزدیک نمی کند . هرکس که جبهه آمد کشته نمی شود و هر کس هم که پشت جبهه باشد زنده نمی ماند. اما وای بر مردی که نامش مرد باشد، مردی ظاهری ولی در باطن از زن هم بدتر، وای بر مردی که در بستر بمیرد در صورتی که امام ندا در دهد که یاور می خواهم ، شما وقتی که مطلبی از امام حسین و اهل و بیتش خوانده می شود، گریه می کنید و می گویید فدای تو یا حسین . ای کاش در صحرای کربلا بودیم و حسین را تنها نمی گذاشتیم.
ولی قدر نعمت نمی دانیم . آیا می دانید قدر ما را که می داند، قدر ما را کسی می داند که یا در لبنان است یا در فلسطین است ، آرزو می کنند که چنین رهبری داشته باشند.
و اما ای پدر و مادرم در مرگ من گریه مکنید اگر فیض نصیبم شد ، سیه مپوشید که دشمنان اسلام شاد شوند ، مرا حلال کنید که برای من رنجهای بسیارکشیدید.
و اما ای برادران و ای خواهرانم که شما از همین اول راه را انتخاب کنید یعنی برادرانم بسوی خدا گام بردارید و شما ای خواهرانم همچون دیگران خواهران مسلمان حجاب اسلامیتان را رعایت کنید که حجاب شما کوبنده تر از خون من است. و اما در آخر امام را تنها نگذارید ، دعا کنید که بتواند وظیفه اش را به دست صاحبش برساند.
وصیتنامه شهید فضل اله شمس الدین فرزند عزیز
نبابر وظیفه انسانی و سنت پیامبر اکرم (ص) و یقین به بازگرد به سوی معبود به جبهه عازم شدم خدایا تو شاهد باش که به نام تو و به یاد تو در این راه قدم گذاشتم و از جان و مالم در این راه دریغ نکردم پس ای خدای مهربان مرگم را شهاد ت در راه خودت قرار ده و شهادتم را قبول کن
پدر ومادر همسرم شما در معرض امتحان الهی قرار گرفته اید پس از مرگم گریه و زاری نکنید بلکه افتخار کنید زیرا مرگ من مصیبت نیست افتخارات خدا را شکر کنید چرا که در نزد خداوند و ائمه ع عزیز گشته اید و این عزت را حفظ کنید و به اسلام و انقلاب منت نگذارید پدر و مادر عزیزم از شما امید عفو بخشش دارم و صبر و بردباری شما رسید
برایمان شما …
همسرم امیدوارم مرا ببخش من از تو راضیم امیدوارم خداو ند نیز از تو راضی باشد فرزندانم وقتی به ذکر شدند سلام مرا به انها برسان و در تعلیم و تربیت انها کوشا باش
خواهران و برادرانم شما را به صبر و بردباری وصیت می کنم توجه کنید به دستورات خداوند با یاد خد ا و به نام خدا و در راه خدا زندگی می کنید واجبات را ترک می کنید و مستحبات را انجام دهیید
از کسانی که در تشبیع جنازه من (اگر جرم را اورند) قبول زحمت نمودند غذر خواهی می کنم و حلالیت می طلبم .
وصیت نامه شهید فضل الله شمسالدینی
بسم الله الرحمن الرحیم
(ان الذین آمنوا والذین ها جرو او جا هدوا فی سبیل الله واولئک یرجعون رحمت الله غفورو رحیم )
به نام الله پا سدار حرمت خون شهیدان و باسلا م برمهدی موعود وسلام ودرود برامام عزیزورزمندگان جبهه های نور علیه ظلمت درتاریخ 65/7/10بنا بر وظیفه ؟؟؟و سنت پیامبر ویقین به بازگشت به سوی خدا وند بنا به گفته خود خدا وند(انا لله و انا الیه را جعو ن )خدایا تو شاهد باش دراین بازگشت بسو یت به نام تو،برای تو ودر راه تو قد م گذا شتیم و دراین راه از جان ومال دریغ نکرد م پس ای خدا ی مهربا ن مر گم راشهادت درراه خود ت قرارداده و شهادتم را قبو ل کن .اینکه ای پدرو مادرر هسر م اکنون که و صیت نامه ام را بازمی کنید و سخت نگرا ن ما هستید بدا نید مورد امتحان خداوندی قرارگرفته اید پس برمرگم گریه و زاری نکنید بلکه افتخارکنید زیرا مرگ من برای شما مصیبت نیست افتخاراست و اصلا” احساس حقارت نکنید وخدارا شکر کنید زیراآن لحظه شما درنزد خدا وند و ائمه اطهار عزیزگشته اید پس این قرب ومنزلت را حفظ کر ده وبرای اسلا م و انقلاب منت نگذارید زیرا این یک و ظیفه بود که به جبهه ر فتم و درسی است که امامان و ائمه شیعیان امو خته اید اگر در ؟؟؟و چندین سال پیش ما نع صدوراسلام شدند هم اکنون هم زیارت قبرامام عزیزمان حسین (ع)را از مردم و مسلمانان ؟؟؟؟؟؟ازمرزها عبو رکرد و برزنان و کو دکان وطن ما رحم نکرد ند وبنابر وظیفه دین وانسا نی دراین کاربطو رآگاهانه قدم گذاشتیم وامید و ارم به آرزوی خود برسم .
اما ای پدرو ای مادرم درزند گی شما رنج فراوان داد م از شماامید عفو وبخشش دارم وصبر وبر دباری شما دلیل برایمان شما است اگرشهادتم قبول درگاه خدا وند شد شما را شفاعت می کنم وا ی همسر م امید وار م درطو ل این چندسال زند گی اگردر مواردی تندی کردم من را ببخشید و همسرم خدا وند از تورا ضی با شد چون من از تو را ضی هستم .همسرم زند گی یک کلاس درس بیش نیست که انسا ن باید دوریا زو د امتحان پس د هد اگرازاین امتحان قبول شد م و تو وفرزندانم را تنها گذاشتم مرا ببخشید وفرزندا نم قاسم وزینب و قتی بزرگ شد ند سلام مرا به آنها برسا نید وبگوئید معذ رت می خواهم از اینکه مصلحت نبود بمانم و خد مت کنم .
همسرم درتعلیم و تربیت آنها بکوش برایم گر یه مکن بلکه افتخارکن زیرا توهمسر یک شهید وسربازاسلام هستید .
برادران و خواهران عزیزم ازشما هم امیدحلا لیت طلب می کنم و نصیحت می کنم شما را درصبروبردباری واین یک مصلحت بود وشمابدا نید همه ماباید بمیریم .
برادران و خواهرانم درتشییع جنازه و مراسماتم قبول زحمت کنید و سپس مرا حلال کنید.
┄┄┅┅┅❅🇮🇷🇮🇷🇮🇷❅┅┅┅┄┄
کانال #معرفی_ستارگان_ایل_لری_دیار_مالک👇
🆔 @laleha_lori_kerman
وصیت نامه شهید مهدی شمس الدینی
پدر و مادر ، همسر و برادران و خواهران عزیزم اگر خداوند متعال شهادت را نصیم کرد صبور باشید ، مادرم فاطمه گونه باش و من می دانم که با تحمل سختیها زیاد مرا به دامان پر مهر خود بزرگ کرده ای باورم نمی شود که خدا شهادت را نصیبم گرداند ولی خواهان رضای خداوند بزرگ هستم
خواهرانم زینب وار باشید، همسرم از اینکه مدتی در کنار من زندگی کرده ای (از تصورات احتمالی) عذر خواهی می کنم
برادران عزیزم امام را تنها نگذارید پشتیبان اسلام و کشور عزیزمان باشید و درپایان از همه اقوام، خودشان و دوستان حلالیت می طلبم
برنامه 22 دی 1401 را در تلوبیون ببینید
http://www.telewebion.com/episode/0x541191d
عشایر دشت مسافراباد ( ایل لری)
@laleha_lori_kerman
وصیتنامه شهید تیمور شمس الدینی
بسم الله الرحمن الرحیم
این جانب تیمور شمس الدینی دارای شناسنامه 413 صادر از گنجان فرزند شیرزاد شمس الدینی ساکن جواران با اقرار شهادت به وحدانیت خداوند تبارک و تعالی و نبوت انبیاء عظام و خاتمیت حضرت محمد بن عبدالله (ص) و ولایت حقه و عصمت ائه اثنی عشر و حضرت فاطمه زهرا صلواه الله وسلامه علیهم اجمعین در حال سلامت عقل و داشتن اختیار و بدون اکرا و اجبار و در حال اینکه تمام اقرارهای شرعی من نافذ ممضی است وصیت می کنم که ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموالنا بل احیاء عندربهم یرزقون
گمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و در نزد خدایشان روزی می خورند .
باسلام و درود و صلوات بر پیامبر گرامی اسلام و دوازده جانشین آن حضرت از امام علی علیه السلام تا ولی عصر (عج) و با سلام و درود بر امام امت خمینی بت شکن و به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر تمامی کفر جهانی با سلام درود بر تمام شهیدان به خون خفته و سلام درود بر تمام امت اسلام باد و درود برادران و خواهرانم وصیت نامه خود را شروع می کنم .
از کسانی که بخود نیامدند می دانم در این قومان هستند می خواهم که کسی به خود بیفتند و بفکر مال دنیا دنیا نباشند و به اسلام و جنگ بنگرند من این راه را روشن فکرانه انتخاب کردم نه از روی نادانی از مادرم می خواهم که در مرگ من احساس ضعف نکند که این جرات را به خود می دهم که مادرم در مرگ من ناراحت نمی شود همان طور که گفت باید به جبهه بروی که اسلام نیاز به نبرد دارد درود بر تو مادر زینب گونه از مادرم می خواهم که رنجهایی که باو داده ام و درکارها کمکش نکردم مرا به بخشد و حلال نماید از برادران و خواهران گرامی می خواهم که بچه های خود را علی اکبر گونه و زینب گونه تربیت کنید واز ملت بیدار و انقلابی می خواهم که امام را تنها نگذارید و جبهه را خالی نکنید وراه شهیدان را ادامه دهید از خدا برای من طلب مغفرت کنید که انشاءالله گناهان مرا ببخشد.
@laleha_lori_kerman
قطعه شعری در مورد شهید بزرگوار بسیجی شهید حاج قباد شمس الدینی مطلق🌺🌸🌿
شنیدم نوجوانی در شب جنگ
خدا را خواند و با اشکش وضو کرد
به سودای نماز عشق برخاست
به آهنگ اذان بر قبله رو کرد
به بانگ دلکش الله اکبر
بسی رازی که پنهان در گلو کرد
در آن مهتاب شب با داور خویش سخن ها گفت و از جان گفت و گو کرد
به حق دل داد و رخ از خلق تابید
ز عالم قبله دل سوی او کرد
به ابیکی که از معشوق بشنید
چو شیری خشمگین رو بر عدو کرد
چنان زیبا در آن هنگام جنگید
که خون در چشم زشت رو کرد
سرانجام آن نهال از پا در افتاد
چو گل در چشمه خون شست و شو کرد
که همچون شهابی سوی او تاخت
چدر را در دل خاک جست و جو کرد
گل خود را میان باغ خون یافت
گرفتش تنگ و در آغوش بو کرد
بر او اشکی چکاند و زیر لب گفت
که نور چشم من کار نکو کرد
میان دوست و دشمن زین شهادت
برای خویش کسب آبرو کرد
در آغاز جهاد آن مرد برتر
دگر بانگ زد و الله اکبر
صدای ناله می آید ز محراب
حاج قباد با خون خود افتاده در خاک
به صحرا پخش شد عطر جهادش
جهان لرزید از کرد و کارش
ندا زد قل هو الله احد را
ستایش کرد الله الصمد را
به آهنگ جهاد خویش خشم شد
نوای دلنشین زیر بم شد
سپس یار امام آن سرور آزاد
ز شوق حق به خاک خون افتاد
سحر بود و خدا بود و قباد بود
جناب در خاک خون شیدای او بود
کلام دلنوازش را شکستن
به یک تیری قلبش را شکستن
چنان آهی دراورد از گلویش
که گویی حسین اندر کنارش
ولی ان قباد هم خود نیاز است
نفس های قباد هم راز و نیاز است
خداوندا قباد از عمر سیر بود
که مردن او را هر لحظه دلپذیر بود
قباد نالید از ان خشم جان داد
به جانان بهتر از جان کی توان داد
کجا کار قباد پایان پذیر است؟
مگر ممکن بود تقوا بمیرد
بد اندیشان تو را از ما گرفتند
ز ما یعنی تقوا را گرفتند
ولی یادت فراموشی ندارد
چراغ آخرت تو خاموشی ندارد
روحش شاد و یادش گرامی باد
@laleha_lori_kerman
Zaminanjir.ir
· وصیتنامه شهید سعد الله زمزم
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه استان :بنيادشهيداستانكرمان شهر :ادارهبنيادشهيدبافت
تاريخ شهادت :10/06/60
وصيتنامه : سعد الله زمزم فرزند عبدالله بسم الله الرحمن الرحيم
ونريد ان نمن على الذين استضعفو فى الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين
خداوند در قران چنين به ما بشارت مى دهد كه اى انسانها ما اراده كرده ايم تا بر ضعيف بندگان روى زمين منت نهاده وآنها را وارثين خود قرار بدهيم چنانچه ملاحظه مى فرماييد خداوند در اين ايه شريفه مى فرمايد :ضعيف شدگان يعنى اى انسانها ما شما را ضعيف وفقير خلق نكرديم بلكه عده اى استعمارگر از شما بهره كشيده اند وخود را غنى وشما را فقير وضعيف كرده اند پس اى مومنان به پا خيزيد واين بند هاى استعمار واستعمار بندگى وبردگى را از دست وپاى خود باز كنيد.
وبرعليه اين استعمار گران به جهادبر خيزيد كه خدا به يارى شما تواناست ونكته قابل توجه ديگرى كه در اين ايه نهفته است تاكيد خدا بر اين است كه حتماوحتمامستضعفين وارثين روى زمين خواهند بود
واينك وقت ان رسيده است كه به پا خيزم وبا كافران جهاد كنم كه تا پيروزى نهايى كه چه شهيد بشوم وچه بكشم در هر دو صورت پيروزم هم اكنون از كربلاى ايران با شما سخن مى گويم از ميان اتش وخون از صحنه مبارزه بين حق وباطل واسلام وكفر باشما سخن مى گويم از جايى كه بين ماوخدا يك تركش خمپاره ويا يك گلوله بيشتر نيست كه ما بتوانيم به لقاء الله بپيونديم .تنها عاملى كه باعث به جبهه رفتن من شد فقط به يارى دين خدا شتافتم وهمچنين خواستم به فرياد هل من ناصر ينصرنى حسين ابن على كه در صحراى گرم كربلا وروز عاشورا سر دادلبيك بگويم وعاشقانه لبيك گفتم وبه سوى معشوقم شتافتم پس اى پدر ومادرم از شما معذرت مى خواهم كه نتوانستم كه جبران رضايت شما را بنمايم ان شائ الله كه عفوم كرده ايد تقاضا مندم كه پس از مرگم شما قطره اشكى نريزيد وشاد باشيد تا در شادى من هم سهيم باشيد .شما اى پدر ومادرم وخواهرانم واقوامم به جاى گريه با لبخندى برسر مزارم بياييد وسوره اى از قران برايم بخوانيد وچند بار با صداى بلند پسر فاطمه را صدا بزنيد تا كه به فريادمان برسد .
همه با هم يا ابن الحسن يا ابن الحسن يا ابن الحسن به اميد پيروزى حق بر باطل در تمام جبهه ها .
من كه به ديدار معشوق خود شتافتم خواهشمندم اگر برايتان امكان دارد جسد مرا در جواران دفن نماييد همچنين اگر برادرم آقاى مختار جلالى به شهادت رسيد شما را به خدا ما را در جوار يكديگر دفن كنيد چون كه به يكديگر علاقه داريم.
@laleha_lori_kerman
حبیب لشکر قرآن قباد است / به جبهه اسوه ایمان قباد است
چو شمس دین به میدان شهادت / به سوی خصم چون طوفان قباد است
ندارد باکی از دریا چو ساحل / شهادت را خرد بر جان قباد است
همانکه پیر میدان دار باشد / دلاورتر از این آن قباد است
بتابد نور او بر جان خسته / دهد دل را سر و سامان قباد است
چنان سرو خرامان بود آری / ندارد ترسی از طوفان قباد است
خطاب از آسمان اینگونه آمد / شهید حضرت سبحان قباد است
@laleha_lori_kerman
روحش شاد و یادش گرامیباد.
شهید محسن ستوبر
شهادت تصادف نیست بلکه لیاقت و سعادت بزرگی است وباعث استواری دین
خدایا این چند کلمه را می نوسیم از خودم خجالت می کشم اما چه کنم که به درگاه تو امیدوارم چون تو بخشنده و مهربانی و بندگانت را دوست می داری
خدایا امدن من به جبهه برای این بود تا خودم را بسازم و ذره ای از بارگناهانم را پاک کنم
خدایا مرا ببخش بخاطر فراموش کردن خودم که چه بودم و چه شرم و چه خواهیم شد
بار الها اگر دست و پا و چشم و قلبم را از من بگیرند اما ایمان هدفم و عشق به خالق وحاکم مطلق جهان هستی، شهادت و عشق به امام و اسلام همچنان پا برجا است
مادران از رفتن فرزندانشان به جبهه جلوگیری نکنید که فردا در محضر زینب کبری (س) سرافکنده خواهید بود
پدر و مادر مهربانم اگر خداوند توفیق شهادت را به من داد به هیچ وجه گریه و زاری نکنید استوار و محکم باشید و همیشه دعا کنید و بگوئید خدایا این قربانی را از ما بپذیر.
برادران و خواهرانم امیداوارم که در شهادت من نگران نباشید شکیبا و استوار باشید
ای مردم حزب الله و همیشه در صحنه همانطور که از اول وحدت خود را حفظ کردید و حنگ سرلوحه تمام کارها قرار دادید به همان صورت استوار و محکم باشید و امام است و یارانش را تنها نگذارید دل از این دنبال بر کنید و به فکر اخرت باشید و اما را یاری نمائید .
شهید «موسی حیدری» دوازدهم مرداد 1344، در روستاي بيزنوئيه از توابع شهرستان رابر چشم به جهان گشود. وی دانشآموز سال چهارم متوسطه بود، بهعنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. سرانجام در بيستوسوم بهمن 1364، در اروندرود بر اثر اصابت تركش، شهيد شد، برادرش عيسي نيز به شهادت رسيده است.
بخش هایی از وصیت نامه شهید «موسی حیدری» را با هم مرور می کنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن کریم می فرماید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
خداوند تبارک و تعالی می فرماید که من مشتری و خریدار جان انسانها هستم ولی نه همه انسانها بلکه انسانهای مومن و با ایمان. جان آنها را می گیرم و در مقابل آن بهشت به او عطا می کنم. تنها مومنان هستند که حاضرند جان خودشان را فدای اسلام و کشور اسلامی بکنند.
من به پیروی از اسلام و رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین و رهبری خمینی راه خود را شناخته و ادامه می دهم و انقلاب ما اقتضا می کرده که به جبهه بیایم و از کشور اسلامی دفاع کنم.
از هیچ چیز در این راه مضایقه نمی کنم و توصیه من به بقیه برادرانم این است که هدف خود را مشخص کنند. در راه هدف از دادن هیچ چیز سستی نکنند به جبهه ها بیایند و اسلام را یاری کنند و به فرمایشات امام عمل کنند.
توصیه دیگر به برادرانم این است که نماز را اول وقت بپا دارند و دعاها را زیاد بخوانند مخصوصا دعای کمیل توسل زیارت عاشورا و زیارت جامعه.
توصیه ام به خواهران اینست که حجاب خود را رعایت کنند و خط زندگیشان را مثل حضرت زهرا و حضرت زینب قرار دهند.
وصیتم به برادرانم این است که سنگر مرا خالی نگذارید. برادرجان چنانچه فیض شهادت نائل گشتم و قبول درگاه الهی شدم تو پاسداری از خون ناقابل این حقیر و حفاظت از اسلام و روحانیت و این امر مقدس را تقویت کنید
@laleha_lori_kerman
فرازی از وصیت نامه شهید خدابخش مطلق نژاد
به خانواده خود سفارش می کنم که هر چقدر می توانند به دستور اسلام گردن نهند. خداوند همیشه یار و یاور شماها می باشد. همشهریان عزیز، دوستان گرامی و خویشان مهربانم را به تقوی و پرهیز کاری سفارش می کنم. و نیز ای مردم شهید پرور از شما می خواهم هر قدمی که بر می دارید فقط برای خدا باشد و نماز را که ستون دین ما است، به پا دارید. مبادا خدای نکرده از این امر واجب سر پیچی کنید.
اگر خدا شردشمن راازما دفع کرد وپیروز شدیم این نعمت خداست انشاءالله که پیروزیم و خدا ما را از قدیم مشمول نعمت خود قرارر داده است. و اگر سرنوشت حتمی در این سفر پیش آمدو کشته شدیم به کامیابی شهادت رسیده ایم.(امام حسین علیه السلام ).
مادرجان گریه مکن، خوشحال باش و بخند، زیرا در راه هدف مقدسی گام برداشته و جان باخته ام ، مادرجان حال وقت آن رسیده که رسالت زینب وارخود را نشان دهی. و وصیت من به شمابرادران عزیزم این است که اگر شهادت نصیب من شد، سنگر من را خالی نگذارید.
خواهرانم شما هم مراعفو کنید، زیرا من با غم و اندوه از این دنیا نرفتم بلکه با شادی و خوشحالی به استقبال شهادت رفتم و این سعادت نصیبم شد.
شهرستان رابر 4 شهید روحانی تقدیم انقلاب اسلامی کرده است، که از این شهداء 2 شهید از ایل لری به نام های شهید جمشید (صالح ) شمس الدینی از شهدای گنجان و شهید خدابخش مطلق نژاد از شهدای سیه بنوئیه می باشد.
گزیده ای از زندگینامه شهید صالح (جمشید ) شمس الدینی:
شهید صالح (جمشید ) شمس الدینی در مرداد ماه سال ۱۳۴۸ دیده به جهان گشود پدرش حاج رضا و مادرش کبری بود. پدرش حاج رضا از مردان متدین و پرهیزگاربود که در سال ۱۳۸۹ از دنیا رفت .
صالح در سال ۱۳۵۴ وارد دبستان عشایری شد در سال ۱۳۵۹ جهت ادامه تحصیلات دوره راهنمایی به شهر بافت عزیمت کرد ، با پایان تحصیلات راهنمایی جهت ، فراگیری علوم و معارف اسلامی وارد حوزه علمیه سجادیه بافت شد وهمزمان در دانشسرای تربیت معلم جیرفت نیز مشغول تحصیل شد.
وی با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه ها شد و در گردان تبلیغات لشکر ۴۱ ثارالله مشغول خدمت گردید و سرانجام در صبحگاه نوزدهم دیماه سال ۱۳۶۵ در عملیات ظفرمند کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکرمطهرش در روستای نمونه و شهید پرور گنجان زیارتگاه اراتمندان و رهروان شهداست .
فرازی از وصیت نامه شهید: بارالها! اینک که چند سطر را به عنوان وصیت نامه می نویسم هیچ آرزویی از درگاهت ندارم و تمامی وجودم را در راه هدف مقدس الهیت سپردم .
معبودا! تو را به درگاه مهربانیت قسم می دهم که از سر تقصیرات این عاصی بگذری و بنده ای که همیشه در امواج پرشتاب نفس و خودپرستی غوطه می خورد هم اکنون با عنایت خودت به مکانی پاک از شرک و ریا و دورنگی آمده ام و از نعمت بزرگ با شهیدان و دیگر رزمندگان بودن توانسته ام این دریا را بیابیم و فریاد برآورم که الهی العفو…
قدس در کلام شهدای ایل لری
شهدای گرانقدر در وصیتنامههای خود همواره به مسئله فلسطین و آزادی قدس توجه ویژه ای داشتند که به گوشه ای از وصیت نامه دو شهید ایل لری اشاره میشود:
شهید آصف علی شمس الدینی
انشااله می رویم تا کربلای حسین می رویم می رویم تا قدس عزیز می رویم تا با رهبری روح اله خمینی بیعت کنیم می رویم تا با مهدی موعود از مرز ایران تا سراسر جهان جهاد کنیم تا کل دنیا اللهگو شوند.
شهید اکبر شمس الدینی
انشاالله بعد از آزادی قبر امام حسین ع به سوی قدس حرکت کنیم قدسی که اسرائیل غاصب بر مردم مستضعف انجا حکومت می کند و هر روز جوانان اسلام را شهید می کند.
@laleha_lori_kerman
وصیتنامه شهید آصفعلی شمس الدینی
به نام خدا
ای کسانیکه ایمان آوردید یاد و اطاعت خدا را کنید و اطاعت پیامبرش را اطاعت اوامری که از خود شما ؟؟؟ واگر در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و رسولش باز گردانید.
ای بندگان خدا امروز دفاع از ممالک اسلامی یک نوع عبادت است کسانیکه تحمل ماندن را در میدان جنگ ندارند چه خوب است به پاریس بروند و کشور اسلامی ایران را ترک کنند.
پناه برخدا خداوندا از درگاه تو در خواست می کنم که ما را به بهترین نعمتهای خود برسان یعنی آن نعمت بزرگ شهادت است .
بارخدایا نعمتهای خودت را به روی بندگان خاص خود ؟؟؟ و رزمندگان را پیروز بگردان ملت حزب الله باید خودش را آماده جنگ طولانی کند که امروز ما با تمام دنیا روبرو هستیم و باید با تمام وجود در صحنه باشند.
مبادا یک قدم عقب نشینی کنید که آبروی ما در همین جنگ است امت حزب ا… وقتی رزمندگان را در شهرهای ایران ملاقات می کنیم به یاد سربازان باوفای امام حسین (ع) باشید که آنها هم چنین افرادی بودند و شجاعت می کردند و همین گونه جنگ می کردند و از اسلام دفاع می کردند و امروز هم فرزندان شما دارند چنین شجاعت می آفرینند و پیروزی بزرگ را نصیب شما امت حزب الله می کنند. و در عملیات های طولانی مقاومت می کنند پس جا دارد برای این رزمندگان شب روز دعا کرد.
مردم شهید پرور عشایر عزیز بنده در بین شما دو فرزند نوزاد را بعنوان امانت گذاشته ام یکی بنام محمد جواد و دیگری بنام محمدرضا و از مادراین فرزندانم در خواست می کنم که بچه های عزیزم را خوب ؟؟؟ مختلف تحصیل کرده و آنها راهی دبیرستانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دانشگاهها و مدارس علمیه کنند.
هیچ کس حق ندارد فرزندانم را اذیت کند و اگر هم کسانی بودند اذیت کردند فردای قیامت به همه چیز رسید.
هسمرم باید فرزندان شایسته ای تحویل جامعه دهید واین فرزندنم باشند آنها را خوب تربیت کنید تحویل اسلام دهید.
و این نوزادان باید در دنیا بمانند برای نسلهای آینده و ملتهای بی غیرت عبرت بگیرند.
کسانیکه با اسلام مخالفند حق ندارد در تشیع جنازه من شرکت کنند و من از آنها بیزارم و یا کسانی بودند که با سپاه مخالف بودند آنها هم حق ندارند شرکت کنند چرا که من یک پاسدار اسلام بودم خدا می داند هدفم جز خدمت کردن برای خدا چیز دیگری نبود هدف سپاه فقط خدمت کردن برای خدا بود چرا مخالف باشند پدر و مادر ببخشید از اینکه چندین سال شما را زحمت داده ام نتوانستم خدمت فرزندی برای شما انجام دهم .
@laleha_lori_kerman