عید فطر مبارک حسن آقا...
امسال اولین بارم بود که برای نماز عید فطر در تهران عزم حضور کرده بودم. به دلیل مشکل همیشگی، همسرم نمیتوانست بیاید و تنها بودم باز...
هنوز اینجا در تهران، احساس غربت میکنم. تنهایی، کلا تلخ است، باید دربارهاش نوشت و فکر کرد و هضمش کرد... اما کلید آرامش همه جا، نام توست ای شهید قریب و عزیز و مهربانم، حاج حسن آقا که تسبیح شما را به عمد برداشته بودم و شروع کرده بودم به هدیه صلوات حضرت زهرا...
به راحتی وارد پارکینگ شدم و با گروه مردان و زنان که اکثرا خانواده بودند راه افتادم در مسیری که برای اولین بار تجربهاش میکردم...
تا رسیدم به در شماره ۱۸ مصلی، جوانی این کاغذ را که پشتش دعای قنوت نماز چاپ شده بود، گرفت به سویم... .
ای کسی که این خطوط را میخوانی! ای همسفر عزیز،
امیدوارم حس واقعی "زنده بودن شهدا" را تجربه کرده و از اطمینان به این حیات ابدی و هدایت و دستگیری شهدا، آرامشی کثیر نصیبتان باشد...
چه مبارک عیدی بود؛ چند قطره باران وسط نماز، نسیم خوش قنوت کبریایی نماز، صدای گرم و آشنای رهبرمان که بغضشان هنگام یاد شهدا، از امواج صوت گذر کرد و مرل مطمئن کرد دست از دامان کلماتی که خرج شهدا میکنم برندارم و رهایشان نکنم....
شهیدان دیروز و امروز و هر روز؛ عید بندگیتان مبارک🩵🪻🩵🪻🩵
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#کتاب_مرد_ابدی_در_حال_چاپ
#حسن_آقایی_که_من_میشناسم
https://eitaa.com/lashkarekhoban