eitaa logo
اشعار استاد علی اکبر لطیفیان
1.1هزار دنبال‌کننده
39 عکس
47 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه شهادت آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام سبک همه جا کربلاست دیده از خون تر است (۲) کاظمین محشر است شیعیان ماتم موسی جعفر است (۲) یا رضا یا رضا (۲) بانگ واغربتا  می رود تا سما در عزای پدر  تسلیت یا رضا(۲) یا رضا یا رضا (۲) لالهٔ پرپر است  وارث مادر است جرمش این بوده چون پسر حیدر است(۲) یا رضا یا رضا (۲) او به عالم ولی است ماتمش منجلی است زیر زنجیر کین نغمه اش یا علی است (۲) یا رضا یا رضا (۲) شاه اقلیم جود از جفای یهود همچو مادر شده صورت او کبود (۲) یا رضا یا رضا (۲) از فشار نمد   هم ز ضرب لگد ناله اش جانب  آسمان می رود (۲) یا رضا یا رضا (۲) چه ستمها کشید  چه جفاها که دید زیر زنجیر کین عاقبت شد شهید (۲) یا رضا یا رضا (۲) فاطمه دل غمین جسم آن نازنین مانده همچون حسین تا سه شب بر زمین (۲) یا رضا یا رضا (۲) سلام الله علیهم اجمعین مصطفی نظری طهرانی
: همه جا کربلاست دیده از خون تر است (۲) کاظمین محشر است شیعیان ماتم_ موسی جعفر است (۲) یا رضا یا رضا (۲) بانگ واغربتا  می رود تا سما در عزای پدر  تسلیت یا رضا(۲) یا رضا یا رضا (۲) لالهٔ پرپر است  وارث مادر است جرمش این بوده چون پسر حیدر است(۲) یا رضا یا رضا (۲) او به عالم ولی است ماتمش منجلی است زیر زنجیر کین نغمه اش یا علی است (۲) یا رضا یا رضا (۲) شاه اقلیم جود از جفای یهود همچو مادر شده صورت او کبود (۲) یا رضا یا رضا (۲) از فشار نمد   هم ز ضرب لگد ناله اش جانب  آسمان می رود (۲) یا رضا یا رضا (۲) چه ستمها کشید  چه جفاها که دید زیر زنجیر کین عاقبت شد شهید (۲) یا رضا یا رضا (۲) فاطمه دل غمین جسم آن نازنین مانده همچون حسین تا سه شب بر زمین (۲) یا رضا یا رضا (۲)
۲۶ رجب سالروز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام تسلیت باد.
ای همه جا یار رسول‌خدا محـرم اسـرار رسول‌خدا عاشق و دلـدادۀ ختـم رسـل! پارۀ دل در قـدمت شاخـه گل کفـر ز اسـلام تـو انـدر ستوه کفۀ ایمان تو سنگین چو کوه وصل نبـی را همـه‌جـا طالبی حامــی اســلام ابــوطالـبی قـدر تـو برتـر ز تمـام قریش نجـل تـو آقـا و امـام قـریش حامی جان بـر کف پیغمبـری جان به فدایت که اباالحیدری قلب محبـان علـی مشهـدت پشت نبی گرم شد از اشهدت حضرت صادق، شه دنیا و دین حجـت حـق، کعبـۀ اهـل‌یقین گفت ز هـر مؤمـن یکتـاپرست کفۀ ایمـان تـو سنگین‌تر است صلـب تـو بایـد که علی پرورد حجــت حــی ازلــی پــرورد صلب تو دریا و علی گوهـرش خواجـۀ لـولاک، ثنـاگستــرش یـار و طرفــدار محمّــد تویی شـاخص انصـار محمّــد تویی رفتـن تـو غـربت اسـلام شـد روز محمّـد ز غمـت شـام شـد داشت پیمبر ز غمت حال حزن سال وفات تو شدی سال حزن روح خدایـی بـه تـن پـاک تو لاله ایمـان دمـد از خـاک تـو صدق و خلوص تو قبول خداست زائـر قبـر تـو رسـول خـداست قلب نبی سوخت بـه یـاد غمت اشک علـی ریختــه در ماتمت ســلام مخصـوص خـداوند تو بر تو و بـر همسـر و فرزنـد تو جز تـو که بـر خـدا ولی پرورد؟ جعفـر طیــار و علـی پــرورد؟ نسل عقیلت شهدای حسین مسلمت اولین فدای حسین تا که سحر صبح شود روز شام بر تـو و ابنـاء تـو بـادا سـلام
▪️اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْبَطْحاءِ وَابْنَ رَئِيسها، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ الْكَعْبَةِ بَعْدَ تَأْسِيسِها، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا كافِلَ الرَّسوُلِ وَناصِرَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمَّ الْمُصطَفى وَأَبَا الْمُرْتَضى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَيْضَةَ الْبَلَدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الذّابُ عَنِ الدِّينِ، وَالْباذِلُ نَفْسَهُ فِي نُصْرَةِ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى وَلَدِكَ أَميرِالْمُؤمِنِينَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ▪️
عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است مجنون ترین صحابی دوران نوشته است این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است دست مرا برای گریبان نوشته است از دست اختیار تو راه فرار نیست این جبر را خدات به پامان نوشته است مانند تو امیر فقط یک نفر ولی مانند من اسیر فراوان نوشته است شکر خدا که نام مرا اعتبار تو سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است نام تو را به آب طلا دستِ کردگار بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است امشب قلم زدند پریشانی مرا با تو رقم زدند مسلمانی مرا قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده توحید را نشان زمین و زمان بده قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات این مرده های روی زمین را تکان بده قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر اندازه شعور پرم آسمان بده آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند دختر به دست دامن این مادران بده جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده  قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس هر که ادلّه خواست علی را نشان بده تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست مکه گرفته بوی خدا از دعای تو پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند دست توسل همگان بر عبای تو امشب فرشته ها همه پرواز می کنند اطراف آستانه­ی غار حرای تو از این به بعد چشم تمام قنوت ها ایمان می آورند به یا ربّنای تو از این به بعد شمس و قمر روی دست تو از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو پرواز با دو بال میسر شود، بلی قرآن برای توست، علی هم برای تو احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی حالا تمام دار و ندار خدا شدی امشب که تاج نور نشاندند بر سرت خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت آن بانویی که زحمت بسیار می کشید تا این که این زمانه ببیند پیمبرت ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومت دیدار روی فاطمه معراج دیگرت غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی دیدی علی امیر نجف را برابرت فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی از این به بعد شاه ولایت برادرت از این به بعد شیر خدا آفتاب توست مهر علی تمامی دین کتاب توست شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت گاهی میان دورترین خانه­ی زمین گاهی میان دورترین آسمان گذشت گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت آن روزها که شعب ابی طالبی شدی ایام درد بود ولی همچنان گذشت ای آن که زندگی تو خرج نجات شد ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند یک عده ای ندیده اویس قرن شدند از خانواده ام همه عبدالله شما از خانواده ات همه آقای من شدند تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای محصول زندگی تو پنج تن شدند یک عده زینب و علی و فاطمه شدند یک عده ای حسین شدند و حسن شدند بعد تو دختر تو و زینب کنار هم مشغول کار بافتن پیرهن شدند یک عده بچه های تو پاره جگر ولی یک عده بچه های تو پاره بدن شدند این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند «یا مصطفا» این تن پامال را ببین این کشته فتاده به گودال را ببین
طي ميكنيم سمت ملاقات جاده را شايد كسي سوار كند اين پياده را وقتش رسيده است كه با گريه ريختن جبران كنيد توبه ي از دست داده را تكريم ديگري است همين امتناع ها پس شكر ميكنيم عطاي نداده را ما در ركوع نافله با آبروتريم اصلاً نخواستيم تن ايستاده را خُدّام آستانْ هميشه جلوترند يا رب نگير خدمت اين خانواده را مكه شرافتش به حضور محمد است پس قصد ميكنيم فقط مكه زاده را گر بي علي بناست كه اين راه طي شود مگذار پس مقابل ما راه جاده را ما درب خانه اي به جز اين در نميرويم ما بي علي كنار پيمبر نميرويم  خوان كريم خالي و بي نان نميشود فقر گدا حريف كريمان نميشود گويي نمي برد ز عنايت سعادتي آنكه اسير زلف پريشان نميشود اين چه حكايتي است كه اصلاً براي ما مبعث بدون شاه خراسان نميشود از بركت دعاي رسول است هيچ جا در دوستي فاطمه ايران نميشود يكبار يا نبي و دگر بار يا علي يا مصطفي بدون علي جان نميشود چون شرح زندگاني مولاست خواندنيست ورنه كسي كه پيرو قرآن نميشود جبريل علي ، وحي علي و زبان عليست قرآن بخوان رسول،كه قرآن همان عليست مبهوت مانده است تماشاي خويش را روح بلند و جلوه ي والاي خويش را سوگند ميخوريم همه تَرك ميكنيم بردارد از بهشت اگر پاي خويش را اصلاً همان زمان چهل سال پيش هم اثبات كرده بود بلنداي خويش را آنكس امام ماست كه در ليلة المبيت وقتي كه رفت داد به او جاي خويش را او ماندني نبود اگر پُر نكرده بود با مرتضي و فاطمه دنياي خويش را از ديدن تجلي خود دست ميكشيد ميديد تا تجلي زهراي خويش را يا فاطمه وَ يا كه علي جلوه ميكند وقتي نشان دهد قد و بالاي خويش را نور است و در تن سه نفر جلوه كرده است اين نور قبل خلق بشر جلوه كرده است اي خاك پاي توست تمام وجودها هفت آسمان و خلقت گنبد كبودها اي كيسه ي هميشه كرامت ميان شهر آقاي مهرباني و آقاي جودها آري نماز بي تو به قرآن قبول نيست اي اولين سلام همه در قعودها جبريل ما چگونه تو را پا به پا شود درماندگي كجا و مسير صعودها قربان چشم هاي تو دار و ندارها قربان خاك پاي تو بود و نبودها شكرخدا قبيله ي توكامل است و بس كوري چشم شب زده ها،اين حسود ها ما باتوأيم و با همه ي خانواده ات عالم فداي زندگي صاف و ساده ات از ما مگير تاب و تب شور و شين را حُبِ علي همان شرف نشأتين را از ما مگير شوق سفرهاي تا نجف مكه ،مدينه ،سامره و كاظمين را با حب خانواده ي تو سالهاي سال بخشيده اند آبروي عالمين را ما نذر كرده ايم كه بيرون بياوريم از زير دِين،اين جگر زير دين را ما قصد كرده ايم به ياري فاطمه نائل شويم كرب و بلاي حسين را بوسه مزن كنار تمناي دخترت زير گلوي كوچك اين نور عين را واي از دمي كه زينب كبري رسيده بود وقتي رسيده بود كه حنجر بريده بود
شما زمان شروع من ابتدای منید مسیر سبز نجاتِ در انتهای منید اگر چه "اسهد" لحنم مرا بلال نکرد ولی همیشه شما اشهد صدای منید به شوق روی شما هست وقف محرابم شما تهجدمید و شما دعای منید شما برای خدایید و من برای خودم نه من برای شما نه شما برای منید شما بهار، شما آسمان، شما برکات به خاندان شما اهل بیت حق صلوات بهشت را تو ظهور مصوّرش بودی خدای آینه ها را تو دلبرش بودی تو حق محضی و در خلوت خداوندی کسی نبود فقط تو، تو در برش بودی برای آن که خدا ناظر خودش باشد شبیه آیینه ای در برابرش بودی در آن زمان که درختی نبود و برگی هم خدای بود و تو هم سیب نوبرش بودی قرار نیست چهل سال بگذرد از تو تو قبل از آمدنت هم پیمبرش بودی مدینه تا که تو را داشت تا محمد داشت خدا همیشه در آن شهر رفت و آمد داشت فدائیان نگاهت شهید جانانند ملازمان سر کوی تو بزرگانند فراریان سر گیسویت پر از کفرند اسیرهای سر زلفت اهل ایمانند به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد مگر عقول بشر از خدا چه می دانند نگاه خاک نشینان خانواده ی تو به غمزه مسئله آموز صد مسلمانند رسول سبز ببینم که می شناسیشان همین قبیله همین ها که شکل سلمانند نگاه روشنت آن روز صرف سلمان شد عرب کنار تو بود و عجم مسلمان شد بهشت باغچه ی روشن سرای تو بود گل محمدیِ دست بچه های تو بود سلام اول صبح و غروب این خانه مسیح خانه ی زهرای تو صدای تو بود کمال روح تو با وحی پا نمی گیرد نزول آیه نزول خودت برای تو بود فقط نسیم خوشی شد نصیب جبرائیل همین که مدت کوتاهی آشنای تو بود تو را کمال نوشتند یا رسول الله بزرگ آل نوشتند یا رسول الله تو آفتابی و انوار آفتاب علی ست کتاب سرّی و اسرار این کتاب علی ست قرار شد همه عقد برادری خوانند برای سهم شما حسن انتخاب علی ست اگر تو خضر رهی مرتضاست موسایت اگر تو آب بقایی بقای آب علی ست اگر سوال کنند از تو حضرت حق کیست قسم به ذات تو محکم ترین جواب علی ست برای فخر تو این بس یگانه دامادت جناب حضرت حیدر ابوتراب علی ست به ذره گر نظر لطف بو تراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند
بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته در دل حیران من آیات حیران ریخته نیستم ناراحت از اینکه شهیدم کرده اند خون من گر ریخته در پای جانان ریخته سفره ی دل باز کردن پیش مهمان بهتر است این دلم هر آنچه دارد پای مهمان ریخته تا مقام قاب قوسین ات بلا باید کشید در بیابان طلب خار مغیلان ریخته گاه باید بیشتر همرنگ شد مثل اویس نذر یک دندان جانان چند دندان ریخته هر دو عالم عالمی دارند پیش مقدمش این یکی دل ریخته است و آن یکی جان ریخته گر چه آدم گرچه عیسی گرچه موسی بازهم کمتر از درهای دربار تو دربان ریخته بسکه خاطرخواه داری و عزیزی که خدا جای گل روی سرت آیات قرآن ریخته نذر این پیغمبری خوب است ذبحی رد کنی در ضمیر عید مبعث عید قربان ریخته آن قدر ذات خدا در تو تجلی کرده است ز آن همه یک جلوه اش را در خراسان ریخته با علی بودن فقط راه مسلمان بودن است ورنه از این نا مسلمانها فراوان ریخته شب ، شب مبعث ولی یاد نجف افتاده ام بسکه از روی لبت ذکر علی جان ریخته یانبی و یا نبی و یا نبی یا مصطفی یا علی و یا علی و یاعلی یا مرتضی
جان از ولای حضرت جانان جلا گرفت "آری گرفت آنچه ز مهر رضا گرفت" حب الرضا گرفته خواص و عوام را دل را که گشته بد ز دو عالم رها، گرفتپ دل، آهوی رمیده ز خود، آنِ دام اوست صیاد عشق اوست که "من" را ز "ما" گرفت دل گشته چون کبوتر گنبد هوایی اش خاک از حرم بخورد، ز هوایش هوا گرفت گنبد که خود نبوده طلا گشته عاشق اش اکسیر عشق خاک زمین را طلا گرفت عشقش بیامد و دل ما آتشی گرفت "مهرش نشست و در دل و در سینه جا گرفت" گفتم حرم روم مگرم یاد آن عزیز ساکن شود، برفتم و شوری به پا گرفت دیدم ضریح و بعد ندیدم به جز رضا عطر حضور او همه جا را فرا گرفت درمان درد هر دل غمگین ضریح توست لطفت تمام درد و بلا را ز ما گرفت سلطان! رضایتی بده تا با رضا شویم دل بی رضای تو نتواند رضا گرفت شاعر ز شور و عشق رضا در حرم گریست گویا که حاجت دل خود کربلا گرفت
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزل‌ های فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ی ابر پی توست دلش را مشک مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی‌ ست به اعجاز ، نگاهت کافی‌ ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیّر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدر را بستی رفتی آن‌ سوتر از اندیشه و در را بستی رفتی آن‌ جا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی‌ دانم شد آن چه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد
ای قبله ی من مسجد الاقصای نگاهت کیش همه شد مات به عشق رخ ماهت لبخند بزن تا همه آفاق بخندند از شور نمک ریختن گاه به گاهت خوب است که دل ها چه قدر گم شده باشند در سوره ی والیل شب زلف سیاهت خوب است که سرها چه قدر خم شده باشند پیش قدم معجزه آسای سپاهت ای جان جهان بهتر از این معجزه ای نیست سرتا به قدم حسنی و این است گواهت بالیده خدا هم به خودش در شب معراج وقتی گره خورد است نگاهش به نگاهت معراج از آن بود که تا عرش نشینان مانند گدایان بنشینند به راهت گفتی که یکی هست و کسی نیست به جز او لا حول ولا قوه الّا بِ...الهت جز میم چه فرقی است میان احد و تو ای آن که احد نیز قسم خورده به جاهت ما خاک نشینان که نداریم پناهی هر جا که تویی باش خدا پشت و پناهت شاعر چه بعید است که از برکت این شعر بخشیده شود روز جزا جرم و گناهت