eitaa logo
کانال قرانے لیلة القدرنور تهران با مدیریت مٶسسه لیلة القرنور تهران
212 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
229 فایل
﷽ تابع قوانیڹ جمهورےاسلامےایراڹ ⚠نام کانال انحصاری است و استفاده آن عرفاً و شرعاً مجازنمی باشد. مطالب این کانال شامل: محوریّت قرآن ونماز #زیارات و اعیاد.. ولایت ومهدویت پژوهشے تبلیغے شناخت شخصیتهای علمے ومطالب متنوع...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃 16 معاویه به مفاد صلح نامه پایبند نبود. از موارد صلح نامه آزار نرساندن به شیعیان بود اما خلاف آن را می بینیم. مخصوصا توسط "زیاد". حضرت علی در زمان خلافتش "زیاد بن ابیه" را فرماندار فارس کرد. زیاد آدم با هوش و توانمندی بود. معاویه با نامه ای ازو خواست که به حضرت خیانت کند اما او در شهر خطبه ای علیه معاویه خواند و وفاداریش به امام را اثبات کرد و حضرت علی هم او را تشویق کرد. اما پس از صلح امام مجتبی، معاویه طی حربه ای زیاد را به سمت خود کشاند. پدر زیاد نامعلوم بود. به همین دلیل به او "زیاد بن ابیه" یا "زیاد پسر پدرش" می گفتند. مادرش هم سمیه زن معلوم الحالی بود. معاویه روزی در مجلسی گفت پدرم ابوسفیان گفته که من پدر زیاد هستم!! و اعلام کرد که او زیاد بن ابوسفیان است و برادر من. سر همین ماجرا زیاد رفت سمت معاویه و حکومت بصره و کوفه را هم به دست آورد و شروع کرد به آزار و اذیت شیعیان و کشت و کشتار بدی راه انداخت. اخبار کشت و کشتار که به امام مجتبی رسید، او را نفرین کردند که به مریضی و در سختی بمیرد و همین هم اتفاق افتاد و در دست زیاد غده ای پیدا شد که نتوانستند معالجه اش کنند و در حالت سختی به درک واصل شد... او پدر عبیدالله بن زیاد عامل قتل امام حسین هم هست... ... https://eitaa.com/Laylatolghadrnoor🍃🌺🍃
⭐️ ⭐️🌙 توحیدی را همه شنیدهاید =یعنی رشته.در نقل احادیث، «حدیث سلسلةالذهب» یعنی حدیث سلسله طلایی، یعنی حدیث راوی طلایی.این تعبیری است که راویها یعنی دیگران کرده اند چرا؟ برای اینکه حدیثی بود که حضرت رضا فرمود این حدیث را من روایت میکنم از پدرم موسی ابن جعفرو او روایت میکند از پدرش جعفربن محمد، او از پدرش محمدبن علی، او از پدرش علی ابن الحسین، او از پدرش حسین بن علی، او از پدرش علی، او از رسول خدا،او از جبرئیل، او از لوح، او از قلم [و او] ازخدای متعال. دیگر سلسله هایی از این طلایه ترنمیتواند باشد. «طلایی» میگویند یعنی دیگر از این بهتر نمیشود فرض بله حدیث سلسله الذهب زنجیر اتصال ادامه رمز لااله الله [نیست الهی مگراو] امرولایت که بعد از ختم نبوت رشته امامت و ولایتی که ازجانب خداوند به نبی اکرم ودیئه نهاده شده بود ؛ این امامت و ولایت به حضرت علی علیه السلام وسپس وبه حسنین علیه السلام وسپس به امام شجادو آنگاه امام باقر علیه السلام واتصال ان به امام جعفر صادق علیه سلام وبعد امام موسی کاظم علیه السلام واین امانت را به فرزندش امام هشتم شیعیان وحضرت ثامن الحجج این ودیئه الهی به فرزندش امام محمد تقی وایشان به فرزندش امام علی النقی واین امام هما ودیئه امامت وامامت پیشوایی شیعیان رابه فرزند امام حسن عسکری ووایشان هم این زنجیر ولایت لا اله الله که رمز ولایت و امامت خداوند بر روی پهنه زمین متجلی است را به سلاله مطهرش حضرت مهدی موعود عج الله ودیئه نهادنده شد این امرمهم جریانی است که باحضور امام رضا در نیشابور رخ داد و نشاندهنده میزان محبوبیتی است که ائمه اطهار در میان مردم بالخصوص مردم ایران داشتند علیرغم آنهمه فعالیتهایی که دستگاه خلافت عباسی داشت. عجیب است! مأمون به خاطرآن سیاستش- که دیگر وقت نیست در باره آن صحبت کنیم ⭐ «1»- حضرت رضا را در معنا کرهاً و به ظاهر طوعاً، و با تجلیل از مدینه حرکت میدهد ولی محرمانه دستور میدهد که از شهرهایی که در آنجا مراکزشیعیان است عبور ندهید،از بیراهه ها یا از جاهایی بیاورید که شیعه در آن جاها وجود ندارد و مردم علی ابن موسی الرضا را نمیشناسند.(حال آن تجلیل های ظاهریش را ببینید و این نقشه های سیاسی زیر پرده را!) و لهذا مخصوصاً از قم که از مراکزشیعه بود نیاوردند؛ از بغدادکه مرکز بود و مرکز همه گروهها بود و آمدن حضرت رضا در آنجا ممکن بود حرکتی ایجاد کند عبور ندادند؛ از کوفه عبور ندادند؛ از بیراهه آوردند.مثل اینکه باور نمیکردند در نیشابور، یک شهر دورافتاده خراسان، چنین ولوله هایی به وجود بیاید. وقتی حضرت را آوردند از نیشابور عبوربدهند مردم آن شهر بزرگ نیشابور عظیمی از ایشان کردند«2». و مرد،کوچک و بزرگ ریختند به استقبال حضرت آمدند وهمچنین علمای شهر در نهایت خضوع آمدند و آن عالمترین مردم شهر آمد و گفت این افتخار را به من بدهید که من جلودار شتر حضرت باشم، غاشیه دار باشم، یعنی [افسار شتر را] به دوش1 خودش گرفت و گفت این افتخار ساربانی را به من بدهید. ⭐️ این کاررا عالمترین و محترمترین مردم شهر نیشابور کرد. مأمورین اجازه توقف نمیدادند؛ حداکثر این بود که عبور کنند. مردم خیلی مایل بودندحضرت توقفی بکنند ولی مأمورین مسلّح اجازه توقف نداشتند [و میگفتند] عجله داریم، بایدبرویم، مأمون منتظراست و اگرتأخیرشود چنین و چنان میشود. آمدند عرض کردند آقا! پس ما میخواهیم یادگاری از شما داشته باشیم؛ در همین عبور،یادگاری به ما بدهید. ⭐️ یادگاراین است که یک حدیث برای ما روایت کنید، بگویید که بنویسیم. این که معروف است {دوازده هزارقلمدان طلا بیرون آمد}و از این جهت گفتند «سلسلة الذهب» اساسی ندارد. [سلسلةالذهب بودنش به اعتبار همین است که راویان همه ائمه بودند]. آنجا مرکزاهل حدیث بود و بنا شد که حضرت جمله های بفرمایند. نوشته اند سرمبارکشان را از آن محمل بیرون آوردند. وقتی که بیرون آوردند«لَهُ ذُؤابَتانِ کذُؤابَتَی رَسولِاللَّه» گویی مردم پیغمبر را دیدند.ولوله و فریاد مردم بلند شد.بعد فرمود: از پدرم شنیدم و او ازپدرش و او ازپدرش و او از پدرش تا رساند به پیغمبرصلواه الله علیه و لوح و قلم و خدا که فرمود:[«کلِمَةُ لا الهَ الَّا اللَّهُ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی امِنَ مِنْ عَذابی» «1»] توحید حصن و باروی الهی است؛ هرکسی که دراین حصن وارد شود [از عذاب من ایمن است؛] چون اگرانسان درحصن توحید واردشود،دیگر دنبال توحید[همه چیز هست؛]همان الف است که دنبالش همه چیزهست. اساس و ریشه است. [حفظ و دستاویزبه ]☆[این است حدیث سلسله الذهب]وراوی این حدیث امام هشتم علیه السلام⭐ ؛ بشری که خداوند؛ خلیفه الرحمن در زمینش خواند. آشنایی با قرآن 6،صفحه:26الی 30👆 @motahari_ir https://eitaa.com/Laylatolghadrnoor
⭐️ ⭐️🌙 توحیدی را همه شنیده اید؟؟ =یعنی رشته.در نقل احادیث، «حدیث سلسلةالذهب» یعنی حدیث سلسله طلایی، یعنی حدیث راوی طلایی.این تعبیری است که راویها یعنی دیگران کرده اند چرا؟ برای اینکه حدیثی بود که حضرت رضا فرمود این حدیث را من روایت میکنم از پدرم موسی ابن جعفرو او روایت میکند از پدرش جعفربن محمد، او از پدرش محمدبن علی، او از پدرش علی ابن الحسین، او از پدرش حسین بن علی، او از پدرش علی، او از رسول خدا،او از جبرئیل، او از لوح، او از قلم [و او] ازخدای متعال. دیگر سلسله هایی از این طلایه ترنمیتواند باشد. «طلایی» میگویند یعنی دیگر از این بهتر نمیشود فرض بله حدیث سلسله الذهب زنجیر اتصال ادامه رمز لااله الله [نیست الهی مگراو] امرولایت که بعد از ختم نبوت رشته امامت و ولایتی که ازجانب خداوند به نبی اکرم ودیئه نهاده شده بود ؛ این امامت و ولایت به حضرت علی علیه السلام وسپس وبه حسنین علیه السلام وسپس به امام شجادو آنگاه امام باقر علیه السلام واتصال ان به امام جعفر صادق علیه سلام وبعد امام موسی کاظم علیه السلام واین امانت را به فرزندش امام هشتم شیعیان وحضرت ثامن الحجج این ودیئه الهی به فرزندش امام محمد تقی وایشان به فرزندش امام علی النقی واین امام هما ودیئه امامت وامامت پیشوایی شیعیان رابه فرزند امام حسن عسکری ووایشان هم این زنجیر ولایت لا اله الله که رمز ولایت و امامت خداوند بر روی پهنه زمین متجلی است را به سلاله مطهرش حضرت مهدی موعود عج الله ودیئه نهادنده شد این امرمهم جریانی است که باحضور امام رضا در نیشابور رخ داد و نشاندهنده میزان محبوبیتی است که ائمه اطهار در میان مردم بالخصوص مردم ایران داشتند علیرغم آنهمه فعالیتهایی که دستگاه خلافت عباسی داشت. عجیب است! مأمون به خاطرآن سیاستش- که دیگر وقت نیست در باره آن صحبت کنیم ⭐ «1»- حضرت رضا را در معنا کرهاً و به ظاهر طوعاً، و با تجلیل از مدینه حرکت میدهد ولی محرمانه دستور میدهد که از شهرهایی که در آنجا مراکزشیعیان است عبور ندهید،از بیراهه ها یا از جاهایی بیاورید که شیعه در آن جاها وجود ندارد و مردم علی ابن موسی الرضا را نمیشناسند.(حال آن تجلیل های ظاهریش را ببینید و این نقشه های سیاسی زیر پرده را!) و لهذا مخصوصاً از قم که از مراکزشیعه بود نیاوردند؛ از بغدادکه مرکز بود و مرکز همه گروهها بود و آمدن حضرت رضا در آنجا ممکن بود حرکتی ایجاد کند عبور ندادند؛ از کوفه عبور ندادند؛ از بیراهه آوردند.مثل اینکه باور نمیکردند در نیشابور، یک شهر دورافتاده خراسان، چنین ولوله هایی به وجود بیاید. وقتی حضرت را آوردند از نیشابور عبور بدهند اما که شهر بزرگ نیشابور عظیمی از ایشان کردند«2». و مرد،کوچک و بزرگ ریختند به استقبال حضرت آمدند وهمچنین علمای شهر در نهایت خضوع آمدند و آن عالمترین مردم شهر آمد و گفت این افتخار را به من بدهید که من جلودار شتر حضرت باشم، غاشیه دار باشم، یعنی [افسار شتر را] به دوش1 خودش گرفت و گفت این افتخار ساربانی را به من بدهید. ⭐️ این کاررا عالمترین و محترمترین مردم شهر نیشابور کرد. مأمورین اجازه توقف نمیدادند؛ حداکثر این بود که عبور کنند. مردم خیلی مایل بودندحضرت توقفی بکنند ولی مأمورین مسلّح اجازه توقف نداشتند [و میگفتند] عجله داریم، بایدبرویم، مأمون منتظراست و اگرتأخیرشود چنین و چنان میشود. آمدند عرض کردند آقا! پس ما میخواهیم یادگاری از شما داشته باشیم؛ در همین عبور،یادگاری به ما بدهید. ⭐️ یادگاراین است که یک حدیث برای ما روایت کنید، بگویید که بنویسیم. این که معروف است {دوازده هزارقلمدان طلا بیرون آمد}و از این جهت گفتند «سلسلة الذهب» اساسی ندارد. [سلسلةالذهب بودنش به اعتبار همین است که راویان همه ائمه بودند]. آنجا مرکزاهل حدیث بود و بنا شد که حضرت جمله های بفرمایند. نوشته اند سرمبارکشان را از آن محمل بیرون آوردند. وقتی که بیرون آوردند«لَهُ ذُؤابَتانِ کذُؤابَتَی رَسولِاللَّه» گویی مردم پیغمبر را دیدند.ولوله و فریاد مردم بلند شد.بعد فرمود: از پدرم شنیدم و او ازپدرش و او ازپدرش و او از پدرش تا رساند به پیغمبرصلواه الله علیه و لوح و قلم و خدا که فرمود:«کلِمَةُ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی امِنَ مِنْ عَذابی» «1»] توحید حصن و باروی الهی است؛ هر کسی که دراین حصن وارد شود [از عذاب من ایمن است؛] چون اگرانسان درحصن توحید وارد شود،دیگر دنبال توحید[همه چیز هست؛]همان الف است که دنبالش همه چیزهست. اساس و ریشه است. [حفظ و دستاویز به ]☆[این است حدیث سلسله الذهب]وراوی این حدیث امام هشتم علیه السلام⭐ بارگه نورش به عظمت کهکشان ها است ؛که شهرخراسان می درخشد. آشنایی با قرآن 6، صفحه:26الی 30👆 را آوردیم به مناسبت ک