eitaa logo
لَیْلِ قصه‌ها | لیلی سلطانی
11.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
45 ویدیو
3 فایل
ادبیات خوانده‌‌ای که قصه می‌نویسد، تدریس می‌کند و به دنبال رویاهاست🌱 • 📚کتاب‌ها: آیه‌های جنون/ چاپ هشتم در دست چاپ: نجوای هر ترانه‌/ رایحه‌ی محراب در دست نگارش: آن شب ماه گم شد/ ابر و انار • خانه‌ی خودمانی‌تر: @leilysoltaniii • ادمین: @maryaarr
مشاهده در ایتا
دانلود
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🦋 نون‌والقلم‌و‌مایسطرون🌿 قصه‌ی شب . . نفس عمیقی می‌کشم و عرق پیشانی‌ام را پاک می‌کنم. نشست‌ای و روی کاغذ چیزی می‌نويسی. کنارت می‌نشینم. آرام دستم را سمت گلویت می‌برم. خنده‌ات می‌گیرد‌. قلقلکی هستی! دستم را می‌گیری و می‌گویی: شیطنت زیاد کار دستت میده‌ها! _ بریم شام درست کنیم؟ منو فسقلی گرسنه‌ایم. کمک می‌کنی بلند شوم و به آشپزخانه برویم. مواد مورد نیاز را روی می‌چینم. باهم مشغول می‌شویم‌. یکهو می‌پرسی: حال مهردونه چطوره؟ متعجب نگاهت می‌کنم: مهردونه؟! با نگاهت به شکمم اشاره می‌کنی. _ مهربان و مهربانو، فسقلی‌شونم مهردونه. راستی، اسم فسقلی رو انتخاب کردما! مشتاق می‌پرسم: چی؟! _ بنیتا! یعنی دختر بی‌همتای من. می‌پسندی؟ _ خیلی قشنگه! . ✍🏻لیلی سلطانی . کپی و نشر داستان ممنوع