.
سلام 🖐
امشب یکم گرفتار شدم😞
انشاءالله از شب های بعد طبق روال همیشه ساعت ۲۱ شروع میکنیم.😉
.
علی قلیپور | لذت مطالعه 📖
🖤🖤🖤 ❤️🤍🤍 💚💚💚 . ابراهیم تو درسهاش دانشجوی ممتازی بود.🎖 فعالیت دانشجویی هم انجام میداد و برای همکلاسی
🖤🖤🖤
❤️🤍🤍
💚💚💚
.
محمد یکی از جوان هایی که چند هفته پیش
از زندان غزه فرار کرد از بین جمع جلو اومد
به ماشین که رسید، کلتش رو بیرون آورد
و چند بار به سر و قلب (اون) شلیک کرد؛
و بین مردم ناپدید شد...
سوار ماشینی شد که منتظرش بود و رفت.
بلافاصله نیرو های پلیس ، محل رو محاصره کردن.🚫
مردم رو دستگیر کردن ولی چون اثری از محمد پیدا نکردن همه رو کتکزدن
نیرو های اطلاعاتی هم نتونستن کمکی
توی پیدا کردن ضارب بکنن.🥴
.
علی قلیپور | لذت مطالعه 📖
🖤🖤🖤 ❤️🤍🤍 💚💚💚 . محمد یکی از جوان هایی که چند هفته پیش از زندان غزه فرار کرد از بین جمع جلو اومد به ما
🖤🖤🖤
❤️🤍🤍
💚💚💚
.
محمد و دوستاش با شجاعتی که نشون دادن تونسته بودن توی اینچند روز ، حسابی اشغالگر هارو به وحشت بندازن
(اون) که چند روز پیش کشت فرمانده پلیس👮♂
اسرائیل تو غزه بود.
چند روز بعد جیپ نظامی مشغول
انجام گشت معمولش تو یکی از خیابون
های اصلی شهر بود و آروم از کنار یکی از
قبرستون های مجاور رد میشد ، که
یکی از همون جوان های فراری پیداش شد
و ضامن نارنجک رو کشید و روی ماشین انداخت.
وقتی جوان داشت از ماشین دور میشد
صدای ناله سرباز های زخمی به گوش میرسید.😎
چند روز بعد چنتا تفنگ اتوماتیک روی
ی ماشین نظامی حسابی آتیش ریختن
و بدون هیچ مانعی فرار کردن...💪
.
علی قلیپور | لذت مطالعه 📖
🖤🖤🖤 ❤️🤍🤍 💚💚💚 . محمد و دوستاش با شجاعتی که نشون دادن تونسته بودن توی اینچند روز ، حسابی اشغالگر هار
🖤🖤🖤
❤️🤍🤍
💚💚💚
.
این اخبار تموم سر زمین های اشغالی رو پر کرد.🔊
همه سطح عملیات و شجاعت مجریان
اون رو تحسین میکردن و از اضطراب
نیرو های رژیم خوشحال بودن.
چند روز بعد...
نوار غزه با اخبار بدی از خواب بیدار شد🌅
نیرو های رژیم و سازمان اطلاعاتش تونسته بودن
دو نفر از جوان های فراری رو شکار کنن.
فکر میکردن ،اونا همون افراد پشت پردهٔ
عملیات های اخیر هستن.
سرباز ها تو کمینی که تو یکی از خیابون
های فرعی شمال اردوگاه (بریج) گذاشته
بودن،هزاران گلوله به سمتشون شلیک
کردن.
اخبار که به دانشگاه رسید ما درس رو تعطیل کردیم و تظاهرات راه انداختیم.
با سرباز ها برخورد کردیم و تظاهرات به
سراسر نوار غزه کشیده شد.🗣🗣🗣
.
علی قلیپور | لذت مطالعه 📖
شهید عزیزی که این هفته قراره بیشتر بشناسیمش شهید( یحیی ابراهیم سنوار) هستن. #یحیی_سنوار #فاطمیه
.
شهید سنوار
علاوه بر این که یک رهبر بزرگ بودن
یک نویسنده عالی و همچنین یک مجاهد
شجاع هم بودن.
.
علی قلیپور | لذت مطالعه 📖
🖤🖤🖤 ❤️🤍🤍 💚💚💚 . این اخبار تموم سر زمین های اشغالی رو پر کرد.🔊 همه سطح عملیات و شجاعت مجریان اون رو تح
🖤🖤🖤
❤️🤍🤍
💚💚💚
.
انگشتشون رو داخل گوششون گذاشتن
و یحیی دوطرف سیم رو روی دو قطب باتری
گذاشت اما اتفاقی نیفتاد😱
نه انفجار بزرگ و نه انفجار کوچیک!!!
بچه ها به هم نگاه میکردن و انگار از هم
میپرسیدن :
چه اتفاقی افتاد؟!
چرا منفجر نشد؟؟
انفجاری که از بس در موردش حرف زده بودیم که سرمون درد گرفت.😵💫
یکی از بچهها به طرف بمب رفت تا با لگد
پرتش کنه...🤯
.
علی قلیپور | لذت مطالعه 📖
🖤🖤🖤 ❤️🤍🤍 💚💚💚 . انگشتشون رو داخل گوششون گذاشتن و یحیی دوطرف سیم رو روی دو قطب باتری گذاشت اما اتفاقی
🖤🖤🖤
❤️🤍🤍
💚💚💚
.
یحیی با لبخند گفت: حالا گوشهاتون رو
بگیرین.
همین که گوش هاشون رو گرفتن، دوطرف
سیم رو ، روی قطب های باتری گذاشت و ناگهان...💥
صدای انفجاری شبیه زلزله بلند شد!
ترکش های سنگی که از محل انفجار بلند
شده بود،پشتبندش اومد و تو هوا پخش شد.🌫
هر سه نفر بلند شدن تا قبلِ رسیدنِ نیروهای
رژیم و سازمان اطلاعات اونجا رو ترک کنن.
دوستای یحیی اون رو بوسیدن و بغل کردن
و (زهدی)گفت حالا دیگه چندین بمب
درست میکنیم و میذاریم تو مسیر گشتی ها.😁
.
علی قلیپور | لذت مطالعه 📖
🖤🖤🖤 ❤️🤍🤍 💚💚💚 . یحیی با لبخند گفت: حالا گوشهاتون رو بگیرین. همین که گوش هاشون رو گرفتن، دوطرف سیم رو
🖤🖤🖤
❤️🤍🤍
💚💚💚
.
یحیی سرش داد زد و اون رو برگردوند
و گفت موضوع شوخی بردار نیست.😠
بی کله نباش!
بعد سیم ها رو از باتری جدا کرد،
شاخه بلندی آورد و برگ هاش رو کند و
سینه خیز و عرقریزان با چوب چندین بار
به بمب زد.😨
هنوز دراز کشیده بود و سرش رو بالا نیاورده
بود.
بعد از اینکه مطمئن شد بمب آماده انفجار
نیست،بلند شد و نشست.
وقتی بمب رو باز کردن فهمیدن مشکل
از سیم تنگستن قطع شده بود✂️
یحیی درست حدس زده بود
یکی از بچه ها رفت و از شهر دوتا لامپ
بزرگ آورد.
لامپ هارو شکستن و سیمها رو برداشتن.
این دفعه طوری سیم ها رو گذاشتن که اگه
یکی ایراد پیدا کرد ، اون یکی کارش رو انجام بده.
.
علی قلیپور | لذت مطالعه 📖
🖤🖤🖤 ❤️🤍🤍 💚💚💚 . یحیی سرش داد زد و اون رو برگردوند و گفت موضوع شوخی بردار نیست.😠 بی کله نباش! بعد سیم
🖤🖤🖤
❤️🤍🤍
💚💚💚
.
یحیی لبخند زد و گفت : نه!
زهدی متعجب بهش نگاه کرد و پرسید:
نه؟! پس کجا کار میذاریم؟
اگه قرار نیست تو عملیاتها علیه رژیم
از اونا استفاده کنیم،پس چرا انقد تلاش کردیم؟؟؟😩
یحیی دوباره لبخند زد:
این رژیم که از همون انتفاضه ، سالهاست
بیرحمانه زن ها و بچه های ما رو میکشه
حتی بزرگ و کوچیک بودنشون هم براش
اهمیتی نداره و به نوزاد ها هم رحم نمیکنه؛👼
پس باید بالا ترین قیمت هارو بپردازه....
.