زبانشناسی همگانی
نامباوری #دکتر_نظام_بهرامی_کمیل 🇮🇷 @linguiran
نامباوری
باور به قدرت جادویی نامها
درتحلیل توسعهنیافتگی کشورها تمرکز بر موانع سیاسی و اقتصادی است و موانع فرهنگی اغلب فراموش میشوند. در این کتاب دکتر نظام بهرامیکمیل با طرح ایده "نامباوری" Namism تلاش میکند تا یکی از موانع فرهنگی توسعه در ایران را معرفی کند. "نامباوری" باور به این عقیده است که نامها چنان قدرتی دارند که میتوانند جهان واقعی را کنترل کنند. انسان نامباور با توسعه و عقلانیت سازگار نیست زیرا اگر انسان مدرن برای بارش باران، ابرها را بارور میسازد؛ انسان نامباور به شعر و دعای باران تاکید میکند.
#دکتر_نظام_بهرامی_کمیل
#معرفی_کتاب
🇮🇷 @linguiran
برگی که از درخت برزمین میافتد، در عالم تاثیرگذار است؛
چطور فکر میکنید گناه کردن در عالم بیاثر باشد؟
#علامه_طباطبایی
🇮🇷 @linguiran
مکالمه با فرد دارای لکنت.pdf
251.9K
چگونه میتوانم با فرد دارای لکنت برخورد کنم؟
🇮🇷 @linguiran
بررسی سابقه فامیلی و شدت لکنت.pdf
2.81M
بررسی رابطه وجود سابقه فامیلی و شدت لکنت در کودکان ۳ تا ۸ ساله لکنتی
🇮🇷 @linguiran
متاسفانه پیامهای معنوی را نیز بهصورت کالا عرضه میکنند. این پدیده بسیار خطرناک است. معنویت کالا نیست بلکه عقلها را بیدار کنید.
#دکتر_ابراهیم_دینانی
🇮🇷 @linguiran
✅ چطور بر بستر اینترنت محتوای مفید تولید کنیم؟
بیراه نیست اگر بگوییم امروزه پویایی و ارزش ملتها و فرهنگها را با محتوایشان بر بستر اینترنت میسنجند. زبان و فرهنگی که محتوای بیشتری روی اینترنت داشته باشد قابل احترامتر بوده و جاودانگی بیشتری دارد. با این حال زبان فارسی با وجود پیشینه بلندمدتش در این جهان جدید وجود کمرنگی دارد.
ادامه در پیوند زیر:
http://peivast.com/solution/%D8%B2%DA%A9%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4/
🇮🇷 @linguiran
رویکرد غالب تحلیلگفتمانانتقادی.pdf
192.2K
رویکردهای غالب در تحلیل گفتمان انتقادی
#دکتر_فردوس_آقاگلزاده
#دکتر_مریم_سادات_غیاثیان
🇮🇷 @linguiran
◾️برای ارتقا مهارت ارتباطی، به نوع بیان خود تنوع دهید. #فن_بیان
◽️برای جذاب کردن کلام، تکنیکهای خاصی وجود دارد که میتوان از آنها استفاده کرد. آنچه اهمیت دارد این است که خودتان باشید و اینطور به نظر نیاید که دارید نمایش اجرا میکنید. کلمات همانطور که با خود معنایی حمل میکنند، حامل احساسات و عواطف ما نیز هستند.
◽️تنوع آوایی با تغییر در موارد زیر ایجاد میشود:
✔️ سرعت
اگر تند حرف بزنید شنونده نمیتواند آنچه میشنود را دریافت و هضم کند. راهکار مناسب در اینجا، تغییر در سرعت کلام است. گاهی سرعت را زیاد کنید و سپس آن را کم کنید تا اشتیاق مخاطب برای گوش دادن به شما حفظ شود.
✔️ بلندی صدا
با کم و زیاد کردن بلندی صدا، بر کلماتتان تاکید کنید. حتی میتوانید در یکی دو جمله صدا را در حد زمزمه پایین بیاورید (تا جایی که همچنان رسا باشد)، این کار به ایجاد توجه در مخاطب کمک میکند، اما مراقب باشید که بیش از حد این کار را نکنید.
🇮🇷 @linguiran
✅ دیگر کتاب نمیخوانم.
داشتم به محتوایی که قرار بود توی کلاس مطرح کنم فکر میکردم که دیدم چند دقیقهای نیست از خواب بیدار شدهام و چند لحظۀ بعد، روز، مثل بندِ قیچی شدۀ آسانسور یکهو افتاد توی روزمرگی و تکرار.
باید خرید میکردم، ماشین را برای تعمیر میبردم، به چند جای اداری لزِج سر میزدم، به چندنفری زنگ میزدم، چند ساعت توی ترافیک میماندم؛ و در آخر بخت هم یاری کرد و مهمان ناخوانده از راه رسید.
ادامهٔ مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
http://bit.ly/2zlKqHp
🇮🇷 @linguiran
چرا واژهٔ «بله» اینقدر کوتاه است؟
باید طولانی میبود؛ با تلفظی دشوار و سخت.
آنقدر طولانی و آنچنان دشوار،
که در میانهٔ گفتنش،
فرصتی برای اندیشیدن، تردید و توقف، فراهم میشد.
#ورا_پاولوا
🇮🇷 @linguiran
داشتم به روال زندگی عادت میکردم تا اینکه شنیدم معادل فارسی تلفن «دورگو» هست!
#توییت_نویس
🇮🇷 @linguiran
#زبانآموزی
تابستان که میشود خیلیها را جوّ انگلیسی یادگرفتن میگیرد. خصوصاً در شرایط فعلی مملکت ما که خیلیها اگر قصدِ رفتن هم نداشته باشند، لااقل آرزویش را دارند که یک نوکی به فرنگستان بزنند. حالا فرنگ هم نشد، تایلندی، آنتالیایی یا لااقل جدّه. ظریفی به شوخی میگفت شرایط طوری شده که درصدِ قابل توجهی از طلبهها هم دوست دارند بروند خارج از کشور زندگی کنند. حالا به اسم تبلیغ یا تحصیل.
البته شخصا اعتقاد دارم مردم ما عموماً تصور درست و دقیقی از زندگی در خارج کشور ندارند. مثلا فکر میکنند آنجا غرق خوشبختی است و مملکتِ ما غرق بدبختی. فرش قرمزی آنجا پهن است و دورتا دور کف میزنند و میگویند بیا. همه چیز رایگان است. خصوصا برای ما زلف سیاهانِ چشم قهوهای.
به هر حال با این کاری ندارم. ما که خوشبختانه پایمان را از اینجا بیرون نگذاشتهایم. نه پولش را داریم و نه پاسپورتش را. اما میخواهم دو تجربهٔ خودم را از شکستهای مکرر در زبانآموزی بگویم.
یکی #انگیزشی و دیگری #آموزشی.
بارها شده است که دانشجویان بعد از کلاس میآیند (خصوصاً در جلسات اول) و میگویند میخواهیم زبان یاد بگیریم؛ لطفاً یک کتاب (دقت کنید: یک کتاب... دقیقا مثل ما چاقها که دنبالِ این هستیم که یک چیز بخوریم لاغرمان کند) یا یک کلاس یا شیوه معرفی کنید که برویم زبان یاد بگیریم. اوایل مینشستم و با کلی ذوق و شوق و حرارت به آنها برنامه میدادم. بعد از مدتی فهمیدم که بیشتر آنها فقط جوزده شدهاند. یک جوزدگی موقت. مثل آروغی که توی گلو گیر کرده است. بعدها هر کسی با شوق و ذوق میآمد و راهنمایی میخواست، میگفتم "آفرین. خیلی خوبه. ولی الان حالش نیست. یک ماه دیگه در فلان روز بیا که با هم حرف بزنیم." جالب آنکه تقریباً صددرصدشان نمیآمدند. چون آن جوگیری خنثی شده بود.
انگیزهٔ شما از زبانآموزی باید کاملاً مشخص باشد. اینکه بدانی دقیقا دنبال چی هستید، و آن چیز هم واقعی باشد. برای همن با زبان آموزی کودکان مخالفم. بچهها در یک سنی واقعاً نمیدانند برای چه دارند کلاس زبان میروند و اصلا به چه دردشان میخورد. فقط اصرار والدین است؛ که البته خیلی از آنها هم نمیدانند چرا باید فرزندشان زبان یاد بگیرد.
بدترین چیز در زبان آموزی متوسط ماندن است. یه چیزی شبیه خودم. اینکه زبانآموزی را در قالب یک هدف به شدت بلندمدت تعریف کنی و بهطور تفریحی کلاس بروی و جزوه بخوانی و فیلم ببینی. یک کار به شدت حاشیهای در گوشه و کنار زندگی. بگذارید یک مثال بزنم.
دوستی داشتم که از سیکل وارد حوزه شده بود و هیچ چیزی از زبان نمیدانست؛ حتی الفبای آن را. از روی اتفاق در موسسهٔ آموزش انگلیسی ثبتنام کرد و جالب آنکه خیلیها به خاطر محاسنِ بلندش او را مسخره میکردند. اما این دوستِ ما بیتوجه بود. کار خودش را میکرد. بهطور متوسط روزی ده ساعت. در هر بیابان، خیابان، کلاس و مهمانی او را میدیدی یا هدفن گوشش بود و صوتهای آموزشی گوش میکرد، و یا فلش کارت دستش بود و لغت و متن حفظ میکرد. بله، روزی ده ساعت. و جالب آنکه در کمتر از دو سال با همان ریش بلندش در همان موسسه شروع به تدریس کرد و بعد به سراغ زبان فرانسه و ترکی استانبولی رفت، که البته چون همان روش را در آنجا به کار نبرد شکست خورد. او حالا در خارج از کشور یا شکبههای خارجیزبان به سخنرانی میپردازد.
این آقا میتوانست مثل خیلی از ما با خودش بگوید که روزی نیم ساعت (آنهم هر وقت شد) برای زبان وقت میگذارم؛ در کنار بقیهی کارها. نتیجه این میشد که بعد از ده سال زحمت و فرسودگی و خستگی، همچنان یک زبان آموزِ متوسط میماند که حتی در حد آبمیوه فروشهای میدان امام اصفهان هم انگلیسی بلد نیست، و فقط خسته شده است و بیمیل. متوسط ماندن در زبان، بدترین حالت زبان آموزی است. به نظرم یا باید هیچی بلد نباشی یا کلا یک بازهی زمانی خاص را بگذاری که پروندهاش را ببندی. یکبار برای همیشه.
آنچه گفته شد در مورد فرایند کار است. در مورد فُرم کار و محتوای آموزشی حتما با یک استاد کاربلد، که علاوه بر دانستنِ زبان، با تکنیکهای آموزشی نیز آشنا باشد مشورت کنید. روشهای غلط درست مثل همین روشهای زبانآموزی در آموزش و پرورش و دانشگاه است که بیست سال زبان میخوانی و آخرش یک جملهی درست انگلیسی و عربی نمیتوانی بگویی (گرچه در این سالها اصلاحات نسبتاً خوبی صورت گرفته است).
ضمناً یادگرفتن حرفهها و هنرها و فنون (مثل زبان) هیچ راه میانبری ندارد. هیچ قرص و شربتی هم ندارد. در خواب و ماشین و با هیپنوتیزم و متاریدیدنگ واین چیزها هم به دست نمیآید.
ممکن است صدسال دیگر رمز مغز باز شود و بشر بتواند با گذاشتنِ یک تراشه مطالبی را که میخواهد با بلوتوث منتقل کند و بساط دانشگاه و مدرسه از بین برود؛ اما فعلاً این خبرها نیست. باید زحمت کشید و کار کرد.
#دکتر_محسن_زندی
🇮🇷 @linguiran