eitaa logo
[اܩـاܩ زَܩــانـےـہا عـجـღ]
1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
97 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج:) آقا جان! اگࢪ دیدم‌ونشناختم سلامٌ علیڪم(: کپی: با ذکر یک صلوات برای سلامتی امام زمان(عج) 🕊️
مشاهده در ایتا
دانلود
به اشک چله گرفتم که محترم باشم ولی نشد که شب اربعین حرم باشم @lmamaj
طاهاترین طاها: 🏴 برخیز به شوق کرب و بلا بسم الله... ♨️ ویژه برنامه جاماندگان اربعین (بازسازی گوشه ای از زیبایی های مسیر پیاده روی اربعین در قاینات با حمایت گروه های مردمی و تشکیلاتی) 🔸زمان: پنجم مهرماه 1400 مصادف با اربعین حسینی - از ساعت 8 صبح تا اذان مغرب و عشاء 🔹مکان: مسجد جامع قاین تا گلزار مطهر شهدای گمنام جبل النور
🌿🌸🌿🌸🌿🌸 *اعمال روز اربعین:* *1⃣-خواندن زیارت اربعین* *2⃣-غسل اربعین وتوبه (قبل از نماز ظهر)* *3⃣-بعد از نماز صبح صد مرتبه(لاحول ولاقوة الا بالله علي العظيم)* *4⃣-هفتاد مرتبه تسببحات اربعه* *5⃣-بعد از نماز ظهر سوره والعصر بعد هفتاد مرتبه استغفار* *6⃣-غروب چهل مرتبه لا الة الا الله* *7⃣-بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا* *اربعین_حسینی_تسلیت* 🏴 ‍ *متن کامل زیارت_اربعین به شرح زیر است: 👇👇* *اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ*  *اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ*  *اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ* *بِطیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ*  *وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ*  *عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى وَشَرى*  *آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ*  *الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى*  *طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ*  *اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً*  *وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ*  *وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ*  *ظَلَمَکَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَعَدُوُّ لِمَنْ*  *عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ*  *لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ*  *وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ*  *وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا * *وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى*  *لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ*  *وَعلى اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.* *♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌ لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجـــ @lmamaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤برای امام زمانم چه کنم؟🖤 به حسینی های عالم بگویید که حسین زمان مهدی ست و اوست تنها و آواره... حسین زمان غریب هست ع یکبار گفت هل من ناصر ینصرنی عج فرمود من هر ۲۴ ساعت یکبار میگم هل من ناصر ینصرنی😭😭 @lmamaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از خوردن شام به اتاقم رفتم و روی تخت دراز کشیدم دلم هم صحبتی با فدایی احمد رو میخواست ،اصلا نمیدونستم اسم واقعیش چیه!هر چند از عکسهای پروفایلش میشد فهمید که باید خانم باشه بهش پیام دادم و خواستم کمکم کنه تا بتونم به خانواده ام در مورد فرستاده اقا بگم . نمیدونستم خانواده ام پذیرای این حرف میشن یانه وقتی آنلاین شد بعد از احوالپرسی از من پرسید به نظرت حکم کسی که حجت وفرستاده خدا رو قبول نداشته باشه چیه؟ پاسخ دادم : خب معلومه ..کسی که فرستاده های خداوند رو قبول نداشته باشه کافر محسوب میشه ،،مگه میشه کسی اهل بیت پیامبر رو قبول نداشته باشه؟ فدایی احمد: احسنت درسته...خب الان طبق وصیت پیامبر بعد از امام زمان عجل الله فرجه مهدیین هستن که حجت و فرستاده خدا هستند و سید احمد الحسن هم طبق وصیت که اسمش اومده حجت خدا هست .‌خب طبق گفته سیداحمد الحسن کسی که اهل بیت و مهدیین رو قبول نداشته باشه و با آنها دشمنی کنه کافرو ناصبی محسوب میشه تو باید سعی کنی خانواده ات رو به این دعوت راهنمایی کنی بعد پرسید : متاهلی یا مجرد؟ گفتم : بله نامزد هستم فدایی احمد: خب از نامزدت این دعوت رو شروع کن ،در مورد سید ع باهاش حرف بزن ،حتی اگه خواستی میتونی آیدیش رو بدی. من یا برادران انصار باهاش صحبت کنیم . بهش بگو سیداحمدالحسن ع فرموده من آمدم زندگی شما را اصلاح کنم نیومدم اون رو از هم بپاشم بگو آخرتش در گروِ شناخت حجت خداست _باشه چشم ،ممنونم بابت توضیحاتت دعا کن برام ‌. برام چندین روایت فرستاد که احمد الحسن همان قائمی هست که قبل از امام زمان عجل الله فرجه ظهور میکنه و مردم رو به سوی آقا دعوت میکنه ‌‌... باز دوباره کلی سوال تو ذهنم نقش بسته بود که مگر قائم امام زمان عجل الله فرجه نیست؟ چطور میشه که دو قائم داشته باشیم؟ تو بعضی روایت ها هم گفته بود قائم قیام میکند مگر امام زمان عجل الله فرجه قیام کننده نیست؟ خواستم سوالهامو ازش بپرسم که گوشیم زنگ خورد .شماره خونه عمو بود ..میدونستم که جواد هست . _سلام جواد : سلام بانوو ..مارو نمیبینید خوشحالید؟ _این چه حرفیه ،خوبه بعد ظهری اومدم دیدنت جواد: بله اونم چه دیدنی ؟حالت خوبه؟ زن عمو داشت با مامان صحبت میکرد میگفت امروز حالت بد شده.. _اره خوبم .کمی ضعف کرده بودم جواد: مریم جان نمیشه از خیر اون نذرت بگذری ؟ بابا هر چی میخوای به خودم بگو برات تهیه میکنم.. _نخیر نمیشه ...ولی حتما باید در مورد موضوعی باهات صحبت کنم جواد:چه موضوعی؟ خب الان بگو _نه..بزار جمعه دیدمت میگم.. خیلی مهمه..اینقدر مهم که زندگیمونو تغییر میده ..اصلا زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای میگیره جواد: باشه .اینجور که تو میگی .. پس باید خیلی مهم باشه _راستی کجا موبایلت و دزدیدن؟ جواد: تو فروشگاه نفهمیدم کی از جیب شلوارم برداشتن ،دوربین مدار بسته ها رو چک کردن پیداش کردن وچهره اش مشخص نبود فعلا که رفتم مشخصات گوشی رو به این سامانه دادم شکایت هم کردم امیدوارم که پیدا بشه _خدا لعنتشون کنه.. ان شاءالله که پیدا میشه جواد: راستی مریم فردا باید برم اسلام شهر برای کار جهادی.. جمعه بر میگردم ،هر موقع برگشتم میام دنبالت ،شاید تا جمعه نتونم باهات تماس بگیرم ،گفتم بهت بگم که نگران نشی _باشه ..ای کاش یه موبایل همراهت میبردی اینجوری از حالت باخبر میشدم .اصلا بیا موبایل منو ببر باخودت.. جواد:نه نمیخواد عزیزم ..رضا همراهم هست اگه کاری پیش اومد حتما با موبایل اون تماس میگیرم _باشه..خیلی مواظب خودت باش جواد :چشم ..کاری نداری _نه جانم ،فقط سوغاتی یادت نره صدای خنده هاش بلند شد و گفت: چشم دارم میام یه عالمه شربت و قرص و سِرُم برات میارم _قرص و شربت به چه دردم میخوره ،هر شهری یه سوغاتی داره ،برو بگرد برام بخر بیار نگو یادم رفت و نداشتن که قانع نمیشم بدون سوغاتی دم در خونمون نمیای الانم برو بخواب که خسته ای جواد: باشه چشم _چشمت بی بلا بعد از صحبت با جواد اینقدر خسته بودم که اصلا سوالهایی که از فدایی احمد داشتم فراموش کرده بودم.
شب جمعه بود .. مامان و بابا به مراسم ولیمه کربلای دوست بابا رفته بودن معصومه هم تو اتاقش پشت سیستم کامپیوترش مشغول بازی کردن بود ... تلویزیون پخش مستقیم کربلا رو نشون میداد شب زیارتی ارباب بی کفن... چقدر سخته از اول محرم هر سال تلاش کنی اما نمیشه که اربعین کربلا باشی.. با یاد خاطرات دوباره اشکهام جاری شدن .. چقدر سخته ببینی دوستات همه راهی کربلا بشن ولی خودت فقط نظاره گر رفتنشون باشی ... "ما از تو به غیر تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده ست" مفاتیح رو از داخل قفسه کتاب برداشتم و رو به روی تلویزون نشستم و به همراه مداح شروع کردم به خوندن زیارت عاشورا .. انگار غم دنیا به سرم آوار شده بود شنیدن روضه قتلگاه آتش به جانم زده بود .. صدای گریه هام بلند شده بود ،معصومه هراسان وارد پذیرایی شد . نزدیکم شد ودرآغوشم گرفت معصومه :چی شده آبجی ؟ الهی فدات بشم چرا اینجوری گریه میکنی؟ هِق هق میزدم و هیچ حرفی از زبانم جاری نمیشد به هر سختی بود خودمو رو از معصومه جدا کردم و آروم گفتم خوبم بلند شدم و وضو گرفتم و به سمت اتاقم رفتم.. سجاده مو پهن کردم و مشغول خوندن نماز شب شدم یک لحظه تمام حرفهای یمانی موعود در ذهنم خطور کرده بود اینکه گفته بود فرستاده آقا هم غریبه .. اینکه نکنه ما هم اشتباه کنیم و یه عمر افسوس بخوریم بعد از خوندن نماز شب، دعای رویا رو خوندم .. در اتاق باز شد و معصومه وارد اتاق شد معصومه : خوبی؟ چشمهامو به آرامی به نشانه تایید باز و بسته کردم معصومه پوفی کشید و گفت : کُشتی منو با این دیونه بازی هات. بعد از اتاق بیرون رفت با شنیدن صدای در حیاط بلند شدم و نزدیک پنجره شدم مامان و بابا وارد حیاط شده بودن چادر و سجاده رو جمع کردم و روی میز گذاشتم گوشی رو برداشتم ‌وهندزفری رو بهش وصل کردم . صدای سید احمد الحسن ع رو پلی کردم و اشک میریختم ... نفهمیدم چندین بار صداش رو گوش کردم که خوابم برد .. خواب عجیبی دیدم .. انگار توی صحرایی بودم که از شدت گرما و تشنگی داشتم هلاک میشدم هر جا که آب میدیدم سرابی بیش نبود .. روی زمین نشستم و با صدایی که از ته چاه بیرون میاومد کمک میخواستم صدایی رو شنیده بودم..صدایی آشنایی بود ..هر چقدر فکر کردم که صاحب این صدا رو تشخیص بدم نتونستم ‌. صدایی که میگفت که به حق ایمان بیار تا نجات پیدا کنی ... منظورشو نمیفهمیدم .یه لحظه مردی با لباس سفید و شال سبزی روی سرش نزدیکم شد توان دیدن چهره اش رو نداشتم فقط میخواستم که از این بیابان نجاتم بده دوباره شروع کرد به صحبت کردن انگار سالها بود که میشناختمش ..یک لحظه به زبانم نام سید احمد الحسن جاری شد .. با جاری شدن اسمش چشمه آبی برام ظاهر شد .. به سمت چشمه رفتمو آب نوشیدم وقتی برگشتم اثری از اون شخص نبود ... با شنیدن صدای اذان موبایلم بیدار شدم تمام بدنم خیس عرق شده بود تپشهای قلبم رو احساس میکردم ،،نفسهایی که نامرتب بودن گوشیم رو برداشتم و صدای احمد الحسن رو پلی کردم خودش بود ...همان صدایی که در خواب صدایم میکرد باورم نمیشد ..اینقدر شوکه بودم که با صدای بلند گریه میکردم .. مامان و بابا و معصومه وارد اتاق شدن .. مامان نزدیکم شد و سعی میکرد آرومم کنه معصومه هم رفت و با آب قند برگشت مدتی گذشت که آروم شدم و گفتم حالم خوبه معصومه نمازش رو در اتاقم خوند که کنارم باشه بلند شدم واز اتاق خارج شدم و وضو گرفتم برگشتم داخل اتاق معصومه روی تخت دراز کشیده بود سجاد امو پهن کردم مشغول خوندن نماز صبح شدم بعد از نماز صبح دو رکعت نماز برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عجل الله فرجه خوندم 🔰"مجموعه‌المنقذالعالمے،نجات‌بخش‌جهانے"
_چیزی شده؟ جواد: فک کنم مسح پاتو اشتباه کشیدی،همیشه همینجوری میکشی؟ _هااا...نه..درست کشیدم جواد: نه عزیزم درست نکشیدی _بزار بعد نماز برات توضیح میدم جواد: وقتی وضوت درست نیست چه طور میخوای نماز بخونی؟ _جواد جان بعد نماز بهت توضیح میدم جواد چیزی نگفت و از کنارش گذشتم سجاده رو کمی عقب تر از سجاده جواد پهن کردم همیشه وقتی با هم بودیم نمازمون رو به جماعت میخوندیم ولی حالا که وضو و نمازش ناقص بود نمیتونستم اینکارو انجام بدم و شروع کردم به خوندن نماز .. ولی جواد هنوز همانجا ایستاده بود و نگاهم میکرد بعد از خوندن نماز ظهر بهش گفتم : نمیخوای نمازتو بخونی؟؟ جواد بدون حرفی وضو گرفت و آمد کنارم نشست بعد از خوندن نماز عصر مشغول گفتن ذکر تسبیحات اربعه شدم جواد بعد از تمام شدن نماز برگشت و گفت :قبول باشه _قبول حق آقا .. جواد :خب میشنوم ،چی شده ؟ قرار بود چیزمهمی بهم بگی.. _اگه بفهمی فرستاده امام زمان عجل الله ظهور کرده و نیاز به کمک داشته باشه چیکار میکنی؟ جواد :فرستاده آقا؟ مگه امام زمان عجل الله فرستاده دارن؟ بلند شدم و به سمت آشپر خونه رفتم...کیفمو از روی اُپِن برداشتم و کنار جواد نشستم نامه رو برداشتم و به سمتش گرفتم جواد نگاهی به نامه انداخت و گفت : این چیه؟ _این همون نامه ای هست که تو جمکران یه خانمی بهم داده بود یادت هست؟ جواد :اره _خب بخون ببین چه نوشته جواد نامه رو گرفت و بازش کرد ،نگاهش سرشار از تعجب بود جواد:اینا چیه نوشته ؟ فرستاده کیه؟ چرا اینجوریه ؟ _ببین برای ظهور آقا باید ۵ علائم حتمی رخ بده ..یکی از اون علائم خروج یمانی هست یمانی فرستاده آقا امام زمان عجل الله فرجه هست که حتی اسمش تو وصیت پیامبر هم اومده یعنی یمانی فرزند امام زمان عجل الله فرجه هست ... جواد :مریم جان حالت خوبه؟ امام زمان عجل الله فرجه اصلا فرستاده ای نداره تو زمان غیبت کبری ..چرا این حرفا رو باور کردی؟ _جواد من خیلی ازشون سوال پرسیدم همه چیزهایی که میگن درسته ...من حتی خواب سید احمد الحسن ع رو دیدم باورت میشه؟ جواد : احمد الحسن دیگه کیه ؟ چی داری میگی مریم ؟ مریم: سید احمد الحسن ع همون یمانی و فرستاده آقاست ..فرزند امام زمان عجل الله فرجه هست ..یادته گفتم ۳ روز نذر کردم باید روزه بگیرم؟ ..نذرم به خاطر این بود که خواب سید رو ببینم ..باورت نمیشه دیشب خوابش و دیدم..میتونی از مامان هم بپرسی دیشب وقتی خوابشو دیدم فقط داشتم گریه میکرم ،اصلا باورم نمیشد سید ع منو به عنوان یارش بپذیره جواد: چیکار داری میکنی با اعتقاداتت مریم ؟ میدونی چیکار کردی؟ تو نذر کردی خواب کسی رو ببینی که اصلا نسبتی با امام زمان عجل الله نداره؟ میدونی این کارت حرام بوده؟ _ چی حرامه؟ توسل کردن به حضرت فاطمه سلام الله علیها حرامه؟ اینکه ازش بخوای حق رو بهت نشون بده حرامه؟ سید ع اسمش تو وصیت پیامبر اومده ! مگه وصیت پیامبر دروغه؟ جواد بیشتر روایت ها در مورد مهدیین صحبت کردن سید ع هم اولین مهدی هست فرزند امام زمان عجل الله فرجه .. جواد:طریقه وضو گرفتنت و اقامه گفتنت تو نماز هم به این اتفاق ربط داره؟ _یمانی حجت خداست ،پس حجت خدا هر حکمی بده باید بپذیریمش مگه غیر از اینه؟ جواد کلافه دستش رو لای موهاش میکشید و میگفت : ای وای.. ای وای بعد نامه رو بلند کرد و در حالی داشت نامه رو پاره میکرد گفت : بخدا اینا دروغن مریم امام زمان عجل الله فرجه نه وصی داره نه فرستاده...این رو همه شیعیان اتفاق نظر دارن... نگاهم به نامه ای بود که تو دستهای جواد در حال تکه تکه شدن بود ..اصلا متوجه حرفایی که میزد نمیشدم قلبم به درد آمده بود ...نامه ای که برای دعوت من فرستاده شده بود اشکهام جاری شدن و فریاد کشیدم : ای چه کاری بود که کردی ؟ تو به چه حقی نامه رو پاره کردی ؟ در حالی که گریه میکردم تکه های نامه رو از روی زمین جمع کردم جواد هم همچنان درحال توضیح دادن بود ولی من گوشی برای شنیدن حرفاش نداشتم تکه های نامه رو داخل کیفم گذاشتم و بلند شدم چادرمو برداشتم و از خونه خارج شدم 🔰"مجموعه‌المنقذالعالمے،نجات‌بخش‌جهانے"