راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت مینیاید چهره #زیبای تو
چون تو حاضر میشوی من غایب از #خود میشوم
بس که حیران میبماندم وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی #خوابتر بودی مرا
تا نظر میکردمی در منظر #زیبای تو
ای که در #دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
گر ملامت میکنندم ور قیامت میشود
بنده سر #خواهد نهاد آن گه ز سر سودای تو
در ازل رفتهست ما را با تو پیوندی که هست
افتقار ما نه امروز است و استغنای تو
گر بخوانی پادشاهی ور برانی بندهایم
رای ما سودی ندارد تا نباشد رای تو
ما قلم در سر کشیدیم اختیار #خویش را
نفس ما قربان توست و رخت ما یغمای تو
ما سراپای تو را ای سروتن چون جان #خویش
دوست میداریم و گر سر میرود در پای تو
وین قبای صنعت #سعدی که در وی حشو نیست
حد #زیبایی ندارد خاصه بر بالای تو
#راستی_گویم_به_سروی_ماند_این_بالای_تو #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/218
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈