eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
2 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد که در دستت به جز ساغر نباشد که دایم در صدف گوهر نباشد غنیمت دان و مِی خور در که گُل تا هفتهٔ دیگر نباشد ایا پُرلعل کرده جامِ زَرّین ببخشا بر کسی کِش زر نباشد بیا ای و از خُمخانهٔ ما شرابی خور که در کوثر نباشد که عِلمِ در دفتر نباشد ز من بنیوش و در شاهدی بند که حُسنش بستهٔ زیور نباشد شرابی بی خمارم بخش یا رب که با وی هیچ دردِ سر نباشد من از جان بندهٔ سلطان اویسم اگر چه یادش از چاکر نباشد به تاجِ عالم آرایش که خورشید چنین زیبندهٔ افسر نباشد کسی گیرد خطا بر نظمِ که هیچش لطف در گوهر نباشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1081 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گل بی رخِ خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد بی لاله عذار خوش نباشد رقصیدن سرو و گُل بی صوتِ هَزار خوش نباشد با شکرلبِ اندام بی بوس و کنار خوش نباشد هر نقش که دستِ عقل بندد جز نقشِ نگار خوش نباشد از بهرِ نثار خوش نباشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1080 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نقدِ صوفی نه همه صافیِ بی‌غَش باشد ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد خوش بُوَد گر مَحَکِ تجربه آید به میان تا سِیَه روی شود هر که در او غَش باشد خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب ای بسا رُخ که به خونابه مُنَقَّش باشد ناز پروردِ تَنَعُّم نَبَرَد راه به دوست عاشقی رندانِ بلاکش باشد ؟_باده_بخور حیف باشد دانا که مُشَوَّش باشد دلق و سجادهٔ بِبَرَد باده فروش گر شرابش ز کفِ ساقی مَه وَش باشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1085 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نفسِ بادِ صبا مُشک فشان خواهد شد عالَمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد این تَطاول که کشید از غمِ هجران بلبل تا سراپردهٔ نعره زنان خواهد شد گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد ای ار امروز به فردا فکنی مایهٔ نقدِ بقا را که ضِمان خواهد شد؟ ،_کاین_خورشید از نظر تا شبِ عیدِ رمضان خواهد شد گل عزیز است غنیمت شِمُریدَش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد مطربا مجلسِ انس است غزل خوان و سرود چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد؟ حافظ از بهر تو آمد سویِ اقلیمِ وجود قدمی نِه به وداعش که روان خواهد شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1079 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل نخوتِ بادِ دی و شوکتِ خار آخر شد صبحِ امّید که بُد معتکفِ پردهٔ غیب گو برون آی که کارِ شبِ تار آخر شد آن پریشانیِ شب‌هایِ دراز و غمِ همه در سایهٔ گیسویِ نگار آخر شد قصهٔ غصه که در دولتِ آخر شد ساقیا لطف نمودی قدحت پُر مِی باد که به تدبیرِ تو تشویشِ خُمار آخر شد در شمار ار چه نیاورد کسی را شُکرْ کان محنتِ بی‌حدّ و شمار آخر شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1077 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد به غمزه مسئله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد به بویِ او بیمارِ عاشقان چو صبا فدایِ عارضِ نسرین و چشمِ نرگس شد به صدرِ مَصطَبه‌ام می‌نِشانَد اکنون دوست گدایِ شهر نِگَه کُن که میرِ مجلس شد خیالِ آبِ خِضِر بست و جامِ اسکندر به جرعه‌نوشیِ سلطان ابوالفَوارِس شد که طاقِ اَبرویِ مَنَش مهندس شد لب از تَرَشُّحِ مِی پاک کن برایِ خدا که خاطرم به هزاران گُنَه مُوَسوِس شد کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود که عِلم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد چو زر عزیزِ وجود است نظمِ من، آری قبولِ دولتیان کیمیایِ این مس شد ز راهِ میکده عِنان بگردانید چرا که از این راه رفت و مفلس شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1076 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟ مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد خدا را محتسب ما را به فریادِ دف و نی بخش که سازِ شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد مجالِ من همین باشد که پنهان او ورزم کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد مشوی ای دیده نقشِ غم ز لوحِ سینهٔ که زخمِ تیغِ است و رنگِ خون نخواهد شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1078 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سینه از آتش ، در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه، که کاشانه بسوخت جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت سوز بین که ز بس آتش اشکم، شمع دوش بر من ز سر مِهر، چو پروانه بسوخت آشنایی نه غریب است، که من است چون من از خویش برفتم، بیگانه بسوخت خرقهٔ زهدِ مرا، آب خرابات ببرد خانهٔ عقلِ مرا، آتش میخانه بسوخت همچو لاله، جگرم بی می و خُمخانه بسوخت ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت ترک افسانه بگو و می نوش دمی که نَخُفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1073 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش از جنابِ آصف، پیکِ بشارت آمد کز حضرتِ سلیمان، اشارت آمد ،_از_آبِ_دیده_گِل_کن ویرانسرایِ را، گاهِ عمارت آمد این شرحِ بی‌نهایت، کز زلفِ گفتند حرفیست از هزاران، کاندر عبارت آمد عیبم بپوش زنهار، ای خرقهٔ می آلود کان پاکِ پاکدامن، بهرِ زیارت آمد امروز جایِ هر کس، پیدا شود ز خوبان کان ماهِ مجلس افروز، اندر صدارت آمد ،_معراج_آسمان_است همت نگر که موری، با آن حقارت آمد از چشمِ شوخش ای ، ایمانِ خود نگه دار کان جادویِ کمانکش، بر عزمِ غارت آمد آلوده‌ای تو ، فیضی ز شاه درخواه کان عنصرِ سَماحت، بهرِ طهارت آمد دریاست مجلسِ او، دَریاب وقت و دُر یاب هان ای زیان رسیده، وقتِ تجارت آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1071 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحرم دولتِ بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو آمد تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد مژدگانی بده ای خلوتیِ نافه گشای که ز صحرایِ خُتَن آهویِ مُشکین آمد گریه آبی به رخِ سوختگان بازآورد ناله فریادرَسِ عاشقِ مسکین آمد مرغِ باز هوادارِ کمان ابروییست ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد که به کامِ ما آن بشد و این آمد رسمِ بدعهدیِ ایام چو دید ابرِ بهار گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد چون صبا گفتهٔ بشنید از بلبل عَنبرافشان به تماشایِ رَیاحین آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1066 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یاری اندر کس نمی‌بینیم را چه شد؟ دوستی کِی آخر آمد دوستداران را چه شد؟ خون چکید از شاخِ بادِ بهاران را چه شد؟ کس نمی‌گوید که داشت حقِّ دوستی حق‌شناسان را چه افتاد را چه شد؟ لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سال‌هاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟ شهرِ بود و خاکِ مهربانان این دیار مهربانی کِی سر آمد شهریاران را چه شد؟ کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد؟ صدهزاران شکفت و بانگِ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هَزاران را چه شد؟ زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت؟ کس ندارد ذوقِ مستی میگساران را چه شد؟ حافظ! اسرارِ الهی کَس نمی‌داند، خموش از که می‌پرسی که دورِ روزگاران را چه شد؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1074 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشقِ تو نهالِ حیرت آمد وصلِ تو کمالِ حیرت آمد هم بر سرِ حیرت آمد یک بنما که در رَهِ او بر چهره نه خالِ حیرت آمد نه وصل بِمانَد و نه واصل آن جا که خیالِ حیرت آمد از هر طرفی که گوش کردم آوازِ سؤالِ حیرت آمد آن را که جلالِ حیرت آمد سر تا قدمِ وجودِ در ، نهالِ حیرت آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1070 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈