eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
2 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجر سلامٌ فیهِ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْر که در این رَه نباشد کار بی اجر من از رندی نخواهم کرد توبه و لو آذَیتَنی بِالهَجرِ و الحَجر برآی ای صبحِ روشن خدا را که بس تاریک می‌بینم شبِ هَجر دلم رفت و ندیدم رویِ فَغان از این تَطاول، آه از این زَجر ،_جفاکَش_باش_حافظ فَاِنَّ الرِبْحَ و الْخُسرانَ فِی التَّجْر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/982 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روی بِنْمای و وجودِ خودم از یاد بِبَر خِرمنِ سوختگان را همه گو باد بِبَر گو بیا سیلِ غم و خانه ز بنیاد بِبَر زلفِ چون عَنبَرِ خامَش که ببوید؟ هیهات ای خامْ طمع، این سخن از یاد بِبَر سینه گو شعلهٔ آتشکدهٔ فارس بِکُش دیده گو آبِ رخِ دجلهٔ بغداد بِبَر دولتِ پیرِ مُغان باد که باقی سهل است دیگری گو برو و نامِ من از یاد بِبَر مزد اگر می‌طلبی طاعتِ استاد بِبَر روزِ مرگم نفسی وعدهٔ دیدار بده وان گَهَم تا به لَحَد فارغ و آزاد بِبَر دوش می‌گفت به مژگانِ درازت بِکُشم یا رب از خاطرش اندیشهٔ بیداد بِبَر حافظ اندیشه کن از نازکیِ خاطرِ برو از دَرگَهَش این ناله و فریاد بِبَر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/983 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر تا زنم آب درِ میکده یک بارِ دگر معرفت نیست در این قوم خدا را سَبَبی تا بَرَم گوهرِ خود را به خریدارِ دگر یار اگر رفت و حقِ صحبتِ دیرین نشناخت حاشَ لِلَّه که رَوَم من ز پِیِ دگر گر مساعد شَوَدَم دایرهٔ چرخِ کبود هم به دست آورمش باز به پرگارِ دگر غمزهٔ شوخَش و آن طرهٔ طَرّارِ دگر راز سربستهٔ ما بین که به دستان گفتند هر زمان با دف و نی بر سرِ بازارِ دگر هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت کُنَدَم قصدِ ریش به آزارِ دگر بازگویم نه در این واقعه تنهاست غرقه گشتند در این بادیه بسیارِ دگر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/981 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای صبا نَکهَتی از خاکِ رَهِ بیار بِبَر اندوهِ و مژدهٔ بیار نامه‌ای خوش خبر از عالَمِ اسرار بیار تا مُعَطَّر کُنَم از لطفِ نسیمِ تو مَشام شِمِّه‌ای از نَفَحاتِ نفسِ بیار به وفایِ تو که خاکِ رَهِ آن عزیز بی غباری که پدید آید از اغیار بیار گَردی از رهگذرِ دوست به کوریِ رقیب بهرِ آسایش این دیدهٔ خونبار بیار خبری از بَرِ آن عیّار بیار شُکر آن را که تو در عِشرتی ای مرغِ چمن به اسیرانِ قفس مژدهٔ بیار کامِ جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست عشوه‌ای زان لبِ شِکربار بیار روزگاریست که چهرهٔ مقصود ندید ساقیا آن قدحِ آینه کردار بیار دلقِ به چه ارزد؟ به مِی‌اش رنگین کن وان گَهَش مست و خراب از سَرِ بازار بیار ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/985 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا ز منزلِ جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشقِ بی‌دل خبر دریغ مدار نسیمِ وصل ز مرغِ سحر دریغ مدار حریفِ تو بودم چو ماهِ نو بودی کنون که ماهِ تمامی نظر دریغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهلِ معرفت این مختصر دریغ مدار کنون که چشمهٔ قند است لعلِ نوشینت سخن بگوی و ز طوطی شِکَر دریغ مدار از او وظیفه و زادِ سفر دریغ مدار چو ذکرِ خیر طلب می‌کنی سخن این است که در بهایِ سخن سیم و زر دریغ مدار غبارِ غم بِرَوَد خوش شود تو آبِ دیده از این رهگذر دریغ مدار ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/987 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شکفته شد حَمرا و گشت بلبل مست صلایِ سرخوشی، ای صوفیان باده پرست ببین که جام زُجاجی چه طُرفه‌اش بشکست بیار باده که در بارگاه استغنا چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست از این رِباط دودر، چون ضرورت است رَحیل رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست که نیستی است سرانجام هر کمال که هست شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرف نبست به بال و پَر مرو از ره که تیر پرتابی هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست زبان کِلکِ تو چه شکر آن گوید که گفتهٔ سخنت می‌برند دست به دست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/984 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای صبا نَکهَتی از کویِ فُلانی به من آر زار و بیمارِ غَمَم راحتِ جانی به من آر یعنی از خاکِ درِ دوست نشانی به من آر در کمینگاه نظر با خویشم جنگ است ز ابرو و غمزهٔ او تیر و کمانی به من آر در غریبی و فِراق و غمِ پیر شدم ساغرِ مِی ز کفِ تازه جوانی به من آر منکران را هم از این مِی دو سه ساغر بچشان وگر ایشان نَستانند روانی به من آر یا ز دیوانِ قضا خطِّ امانی به من آر دلم از دست بِشُد دوش چو می‌گفت کای صَبا نَکهَتی از کویِ فلانی به من آر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/986 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله زارِ عمر بازآ که ریخت بی گُلِ رویت بهارِ عمر کاندر غمت چو برق بِشُد روزگارِ عمر این یک دو دَم که مهلتِ دیدار ممکن است دریاب کارِ ما که نه پیداست کارِ عمر تا کی مِی صَبوح و شِکرخوابِ بامداد هشیار گَرد، هان که گذشت اختیارِ عمر دی در گذار بود و نظر سویِ ما نکرد بیچاره که هیچ ندید از گذارِ عمر بر نقطهٔ دهانِ تو باشد مدارِ عمر در هر طرف ز خیلِ حوادث کمین‌گهیست زان رو عِنان گسسته دَوانَد سوارِ عمر بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار روز فِراق را که نَهَد در شمارِ عمر حافظ سخن بگوی که بر صفحهٔ جهان این نقش مانَد از قَلَمَت یادگارِ عمر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/980 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیگر ز شاخِ سروِ سَهی بلبلِ صبور گلبانگ زد که چشمِ بد از رویِ گُل به دور با بلبلانِ بی‌دلِ مَکُن غرور از دستِ غیبتِ تو شکایت نمی‌کنم تا نیست غیبتی نَبُوَد لذّتِ حضور گر دیگران به عیش و طَرَب خُرَّمَند و شاد ما را غمِ نگار بُوَد مایهٔ سُرور زاهد اگر به حور و قصور است امّیدوار ما را شرابخانه قصور است و حور گوید تو را که باده مخور گو هُوَالْغَفُور حافظ شکایت از غمِ هجران چه می‌کنی؟ در هِجر وصل باشد و در ظلمت است نور ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/979 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یوسفِ گُم گشته بازآید به کنعان، غم مَخُور کلبهٔ احزان شَوَد روزی ، غم مخور ،_حالت_بِه_شود،_دل_بَد_مکن وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن چتر در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت دائماً یکسان نباشد دوران غم مخور هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب باشد اندر پرده بازی‌هایِ پنهان غم مخور چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غم مخور حال ما در فِرقت جانان و اِبرامِ رقیب جمله می‌داند خدایِ غم مخور حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شب‌هایِ تار تا بُوَد وِردَت دعا و درسِ قرآن غم مخور ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/978 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نصیحتی کُنَمَت بشنو و بهانه مَگیر هر آنچه ناصِحِ مُشْفِق بگویَدَت بپذیر که در کمینگهِ عمر است مَکرِ عالَمِ پیر نَعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی که این متاعِ قلیل است و آن عَطایِ کثیر معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم که دردِ خویش بگویم به نالهٔ بَم و زیر بر آن سَرَم که نَنوشَم مِی و گُنَه نکنم اگر موافقِ تدبیرِ من شَوَد تقدیر گر اندکی نه به وِفقِ رضاست خرده مگیر چو لاله در قَدَحم ریز ساقیا مِی و مُشک که نقشِ خالِ نگارم نمی‌رود ز ضمیر بیار ساغرِ دُرِّ خوشاب ای ساقی حسود گو کَرَمِ آصفی ببین و بمیر به عزمِ توبه نهادم قدح ز کف صد بار ولی کرشمهٔ ساقی نمی‌کُنَد تقصیر مِی دوساله و محبوبِ چارده ساله همین بس است مرا صُحبتِ صَغیر و کَبیر دل رمیدهٔ ما را که پیش می‌گیرد؟ خبر دهید به مجنونِ خسته از زنجیر حدیثِ توبه در این بزمگه مگو که ساقیان کمان ابرویَت زَنَند به تیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/977 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روی بِنْما و مرا گو که ز جان برگیر پیشِ شمع آتشِ پروانه به جان گو درگیر بر سَرِ کُشتهٔ خویش آی و ز خاکَش برگیر تَرکِ درویش مگیر ار نَبُوَد سیم و زَرَش در غَمَت سیمْ شُمار اشک و رُخَش را زر گیر چنگ بِنْواز و بساز ار نَبُوَد عود چه باک؟ آتشم و عود و تَنَم مِجمَر گیر در سَماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص ور نه با گوشه رو و خرقهٔ ما در سر گیر سیم در باز و به زر سیمبَری در بر گیر دوست، گو شو و هر دو جهان دشمن باش بخت، گو پشت مَکُن رویِ زمین لشکر گیر میل رفتن مَکُن ای دوست دَمی با ما باش بر لبِ جوی، طرب جوی و به کف ساغر گیر رفته گیر از بَرَم و زآتش و آبِ و چشم گونه‌ام زرد و لبم خشک و کنارم تَر گیر حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را که ببین مجلسم و تَرکِ سَرِ منبر گیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/976 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈