eitaa logo
الهام انیمیشن
90 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟ گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟ ،_که_به_جان_آمدم_از_دلتنگی گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو من به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی؟ عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی پیش ازین گر دگری در من می‌گنجید جز تو را نیست کنون در من گنجایی وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی گفتی: «از لب بدهم کام روزی» وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/943 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در کوی تو لولیی، گدایی آمد به امید مرحبایی با آنکه نرفته بود جایی از دولت لطف تو، که عام است محروم چراست بی‌نوایی؟ ؟_کجا_گریزد؟ از دست غمت شکسته پایی مگذار که بی نصیب ماند از درگه پادشه گدایی چشمم ز رخ تو چشم دارد هر دم به مبارکی لقایی هر لحظه به تازگی بقایی جستم همه جای را، ندیدم جز در تنگ جایگایی بی روی تو هر رخی که دیدم ننمود مرا جز ابتدایی دل در سر زلف هر که بستم دادم خود به اژدهایی در بحر فراق غرق گشتم دستم نگرفت آشنایی در بادیهٔ بلا بماندم راهم ننمود رهنمایی در آینهٔ جهان ندیدم جز عکس رخت جهان نمایی خود هر چه به جز تو در جهان است هست آن چو سراب یا صدایی فی‌الجمله ندید دیدهٔ من از تیرگی جهان صفایی اکنون به در تو آمدم باز یابم مگر از درت عطایی؟ در چشم نهاده‌ام که یابم از خاک در تو توتیایی در گلشن تو مرغی است که نیستش نوایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/938 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه بود گر نقاب بگشایی؟ بی‌دلان را بنمایی؟ ؟ خستگان را دمی ببخشایی؟ عمر ما شد، دریغ! ناشده ما بر سر کوی تو تماشایی از فراغت شدیم سودایی چه توان کرد؟ یار می‌نشنوی هیچ باشد که یار ما آیی؟ جان را به چهره شاد کنی؟ دل ما را به غمزه بربایی؟ دل ما را به جان تو می‌بایی پرده بردار، تا سر اندازیم به سر کوی تو، ز شیدایی ور بر آنی که خون ما ریزی غمزه را حکم کن، چه می‌پایی؟ مفلسانیم بر درت عاجز منتظر گشته تا چه فرمایی؟ چون امید دربسته تا در بسته، بو که، بگشایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/939 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسایی ،_می_مغانه_دهی_ار_حریف_مایی که نماند بیش ما را سر زهد و پارسایی قدحی می مغانه به من آر، تا بنوشم که دگر نماند ما را سر توبهٔ ریایی ،_به_من_آر_درد_تیره که ز درد تیره یابد و دیده روشنایی کم خانقه گرفتم، سر مصلحی ندارم قدح پر کن، به من آر، چند پایی؟ نه ره و نه رسم دارم، نه و نه دین، نه دنیی منم و حریف و کنجی و نوای بی‌نوایی که به صدق توبه کردم ز عبادت ریایی تو مرا در ده، که ز زهد توبه کردم ز صلاح چون ندیدم جز لاف و خودنمایی ز غم زمانه ما را برهان ز می زمانی که نیافت جز به می کس ز غم زمان رهایی چو ز باده مست گشتم، چه کلیسیا، چه کعبه؟ چو به ترک خود بگفتم، چه وصال و چه جدایی؟ به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم چو به صومعه رسیدم همه یافتم دغایی چو شکست توبهٔ من، مشکن تو عهد، باری به من شکسته گو که: چگونه‌ای؟ کجایی؟ به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که برون در چه کردی، که درون خانه آیی؟ در دیر می‌زدم من، ز درون صدا بر آمد که: درآی، ای ، که تو خود حریف مایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/940 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زهی! تو رشک بتان یغمایی وصال تو هوس عاشقان شیدایی به گاه جلوه‌گری دیدهٔ تماشایی بدین صفت که تویی بر خود عاشق به غیر خود، نه همانا، که روی بنمایی نهانی از همه عالم، ز بسکه پیدایی بهر چه می‌نگرم صورت تو می‌بینم ازین میان همه در چشم من تو می‌آیی همه جهان به تو می‌بینم و عجب نبود ازان سبب که تویی در دو دیده بینایی ،_هر_دم جمال خود به لباس دگر بیارایی تو را چگونه توان یافت؟ در تو خود که رسد؟ که هر نفس به دگر منزل و دگر جایی عراقی از پی تو دربه در همی گردد تو خود مقیم میان هویدایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/934 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی ،_چو_سگان،_بر_آستانت که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی ؟ به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟ که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟ که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟ که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟ به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد که : درآ، درآ، ، که تو خاص از آن مایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/935 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی دارم، چه ؟ محنت سرایی که در وی خوشدلی را نیست جایی ؟ که در عالم نیابد تن مهجور چون رنجور نبود؟ چه تاب کوه دارد رشته تایی؟ ؟ که دستم می‌نگیرد آشنایی بمیرد چو نبیند بکاهد جان چون نبود جان فزایی بنالم بلبل‌آسا چون نیابم ز باغ بوی وفایی نمی‌بینم رهی را رهنمایی نه را در تحیر پای بندی نه جان را جز تمنی درین وادی فرو شد کاروان‌ها که کس نشنید آواز درایی درین ره هر نفس صد خون بریزد نیارد خواستن کس خونبهایی دل من چشم می‌دارد کزین ره بیابد بهر چشمش توتیایی روانم نیز در بسته است همت که بگشاید در راحت سرایی تنم هم گوش می‌دارد کزین در به گوش جانش آید مرحبایی تمنا می‌کند مسکین که دریابد بقا بعد از فنایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/937 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحرگه بر در راحت سرایی گذر کردم شنیدم مرحبایی ،_ندیمی_چند_دیدم همه سر مست همه از بیخودی خوش وقت بودند همه ز آشفتگی در هوی و هایی ز برگ بی‌نوایی‌شان نوایی ز سدره برتر ایشان را مقامی ورای و کرسی متکایی نشسته بر سر خوان فتوت بهر دو کون در داده صلایی ،_ندیدم_ملک_ایشان درین عالم، به جز تن، رشته‌تایی ز حیرت در همه گم گشته از خود ولی در هر یک رهنمایی مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم: چه پرسی حال مسکین گدایی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/933 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟ چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی؟ :_بیایم،_چو_جان_تو_به_لب_آید؟ ز هجر جان من اینک به لب رسید کجایی؟ منم کنون و یکی جان، بیا که بر تو فشانم جدا مشو ز من این دم، که نیست وقت جدایی مرا چه‌ای؟ و ندانم که با کس دگر آیی؟ کجا نشان تو جویم؟ که در جهانت نیابم چگونه روی تو بینم؟ که در زمانه نپایی چه خوش بود که زمانی نظر کنی به من؟ دلم ز غم برهانی، مرا ز غم برهایی ،_ای_دوست،_ناامید_مگردان کامیدوار به کوی تو آمدم به گدایی فتاده‌ام چو ، همیشه بر در وصلت بود که این در بسته به لطف خود بگشایی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/936 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شدم از تو شیدا، کجایی؟ به جان می‌جویمت جانا، کجایی؟ همی جویم تو را هر جا، کجایی؟ چو تو از حسن در عالم نگنجی ندانم تا تو چونی، یا کجایی؟ ز که پرسم، که داند؟ تا کجایی؟ تو پیدایی ولیکن پنهان وگر پنهان نه‌ای، پیدا کجایی؟ ز عالمی پر شور و غوغاست چه دانم تا درین غوغا کجایی؟ شدم سرگشته زین سودا، کجایی؟ درین وادی خون‌خوار غم تو بماندم بی کس و تنها، کجایی؟ دل سرگشتهٔ حیران ما را نشانی در رهی بنما، کجایی؟ چو شیدای تو شد مسکین نگویی: کاخر، ای شیدا، کجایی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/928 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همی گردم به گرد هر سرایی نمی‌یابم نشان دوست جایی نیابم نیز آن دم را بقایی وگر یک دم به وصلش خوش برآرم گمارد در نفس بر من بلایی نگوید: چون شد آخر مبتلایی؟ چنان تنگ آمدم از غم که در وی نیابی خوشدلی را جایگایی عجب زین محنت و رنج فراوان که چون می‌باشد اندر تنگنایی؟ برون شد کی توان بی‌آشنایی؟ مشامم تا ازو بویی نیابد نیابد جان بیمارم شفایی مرا یاری است، گر خونم بریزد نیارم خواست از وی خون بهایی غمش گوید مرا: جان در میان نه ازین خوشتر شنیدی ماجرایی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/931 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نیم بی‌تو دمی بی‌غم، کجایی؟ ندارم بی‌تو خرم، کجایی؟ به رویت آرزومندم، کجایی؟ نیایی نزد این رنجور یک دم نپرسی حال این درهم، کجایی؟ بنالم زار: کای همدم، کجایی؟ ز من هر دم برآید ناله و آه چو یاد آید رخت هر دم، کجایی؟ درآ شاد از درم: کز آرزویت به جان آمد پر غم، کجایی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/927 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈