eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
365 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
تنگ آمدم از وجود خود، تنگ ای مرگ، به سوی من کن آهنگ فریاد رسم ازین تنگ تا چند آخر امید یابیم؟ تا کی به امید بوی یا رنگ؟ فارغ گردم ز نام و از ننگ؟ افتادم در خلاب محنت افتان خیزان، چو لاشهٔ لنگ گر بر در دوست راه جویم یک گام شود هزار فرسنگ در دیدهٔ من فتد دو صد سنگ ور در ره راستی روم راست چون در نگرم، روم چو خرچنگ ور زانکه به سوی گل برم دست آید همه زخم خار در چنگ دارم گله‌ها، ولی نه از دوست از دشمن پر فسون و نیرنگ با دوست مرا همیشه صلح است با خود بود، ار بود مرا جنگ این شکایت از است کو بر تن خود نگشت سرهنگ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1094 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیا، که خانهٔ پاک کردم از خاشاک درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک هزار جان به لب آری، ز کس نداری باک کدام که ز جور تو دست بر سر نیست؟ کدام جان که نکرد از جفات بر سر خاک؟ ،_که_خون_جگر_می‌خورد_ز_دست_غمت، در انتظار تو صد زهر خورده بی تریاک کنون که جان به لب آمد مپیچ در کارم مکن، که کار من از تو بماند در پیچاک نه هیچ کیسه‌بری همچو طره‌ات طرار نه هیچ راهزنی همچو غمزه‌ات چالاک به غمزه بیش کشی هر نفس دو صد غمناک دل مسکین، که صید لاغر توست چو می کشیش میفگن، ببند بر فتراک ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1098 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو اسبه پیک نظر می‌دوانم از چپ و راست به جست و جوی نگاری، که نور دیدهٔ ماست ،_که_جز_رخ_او_در_نظر_نمی‌آید دو دیده از هوس روی او پر آب چراست؟ چو غرق آب حیاتم چه آب می‌جویم؟ چو با من است نگارم چه می‌دوم چپ و راست؟ نظر چنین نکند آن که او به خود بیناست به نور طلعت تو یافتم وجود تو را به آفتاب توان دید کآفتاب کجاست؟ ز روی روشن هر ذره شد مرا روشن که آفتاب رخت در همه جهان پیداست لباس حسن تو دیدم به قد هریک راست شمایل تو بدیدم ز قامت شمشاد ازین سپس کشش من همه سوی بالاست شگفت نیست که در بند زلف توست که هرکجا که هست اندر آن سوداست به غمزه گر نربودی همه عالم ز تو جهان چرا شیداست؟ وگر تو با عاشقان کرشمه نکرد ز بهر چه شر و آشوب از جهان برخاست؟ ور از جهان سخن سر تو برون افتاد سزد، که راز نگه داشتن نه کار صداست ندید چشم تو را، چنان که تویی از آن که در نظرش کاینات هباست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1095 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حبذا و حبذا حبذا ذکر دوست را بیخود از سر کنند با نبرند از وفا طمع هرگز نگریزند از جفا دل و جان را درین بلا آفتاب او دیدند نور دادند از آن ضیا داده‌اند اندرین هوس جان‌ها چون سکندر در آن هوا دری از عالم صفا ای ، چو تو نمی‌دانند این چنین درد را دوا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1100 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ایندم منم که بیدل و بی‌یار مانده‌ام در محنت و بلا چه گرفتار مانده‌ام؟ با اهل مصطبه چه به انکار مانده‌ام؟ در صومعه چو مرد مناجات نیستم در میکده ز بهر چه هشیار مانده‌ام؟ ،_لاجرم قلاش وار بر در خمار مانده‌ام ساقی، بیار درد و از این درد یک زمان بازم رهان، که با غم و تیمار مانده‌ام در کار شو کنون، غم کاری بخور، که من از کار هر دو عالم بی‌کار مانده‌ام ،_که_کار_عراقی_ز_دست_رفت در کار او ببین که: چه غمخوار مانده‌ام ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1086 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از و جان عاشق زار توام کشتهٔ اندوه و تیمار توام ،_آزرمم_بدار، من نه مرد جنگ و آزار توام گر گناهی کرده‌ام بر من مگیر عفو کن، من خود گرفتار توام چون که من پیوسته غمخوار توام حال من می‌پرس گه گاهی به لطف چون که من رنجور و بیمار توام چون نیستم فارغ ز تو روز و شب جویای دیدار توام ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1088 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مبند، ای ، به جز در یار خود امید از هر که داری بگسل ورای هر دو عالم جوی منزل برون کن از درون سودای گیتی ازین سودا به جز سودا چه حاصل؟ که هرگز زو نیابی راحت دل از جان و جهان بردار کلی نخست آنگه قدم زن در مراحل که راهی بس خطرناک است و تاریک که کاری سخت دشوار است و مشکل ،_باری حجابی پیش روی خود فروهل ز شوق او تپان می‌باش پیوست میان خاک و خون، چون مرغ بسمل چو روی حق نبینی دیده بر دوز نباید دید، باری، روی باطل تو هم بربند بار خود از آنجا که همراهانت بربستند محمل قدم بر فرق عالم نه، ، نمانی تا درینجا پای در گل ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1091 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام ،_کز_در_او_دور_گشته‌ام رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند من بی‌رفیق در ره دشوار مانده‌ام ،_ار_یار_دیدمی با او بگفتمی که: من از یار مانده‌ام دستم بگیر، کز غمت افتاده‌ام ز پای کارم کنون بساز، که از کار مانده‌ام وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم کاندر چه فراق نگونسار مانده‌ام از درد خویشتن، که مانده‌ام دردت چو می‌دهد بیمار را شفا من بر امید درد تو بیمار مانده‌ام بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو: تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده‌ام مانا که بر در تو عزیز نیست کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده‌ام ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1085 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در جام جهان نمای اول شد نقش همه جهان ممثل گشت آن همه نقش‌ها مشکل یک روی و هزار آینه بیش یک مجمل و این همه مفصل! تا مشکل تو همه شود حل هست این همه نقش‌ها و اشکال نقش دومین چشم احول در نقش دوم اگر ببینی رخسارهٔ نقشبند اول یابی همه چیزها مخیل اشکال ار نبودی گشتی همه مشکلات منحل ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1093 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
أکُئوس تلالات بمدام ام شموس تهللت بغمام در هم آمیخت رنگ جام، مدام همه‌جا مست و نیست گویی می یا مدام است و نیست گویی جام رخت برگیرد از میانه ظلام چون شب و روز در هم آمیزند رنگ و بوی سحر دهند به شام جام را رنگ و بوی می دادند تا ز ساقی و می دهد اعلام از چه افتاد بر وی این همه نام؟ از دو رنگی ماست این همه رنگ ورنه یک رنگ بیش نیست مدام مجلس آراستند صبح دمی تا صبوحی کنند خاصه و عام خاص را باده خاصگی دادند عام را دردیی به رسم عوام عامه از بوی باده مست شدند خاص خود مست ساقیند مدام مست ساقی به رنگ و بو چه کند؟ حاضران را چه کار با پیغام؟ باده‌نوشان، که کار آب کنند خاک را تیزتر کنند مسام جرعه‌ای کان ز خاک نیست دریغ بر چو من خاکیی چراست حرام؟ ساقی، ار صاف نیست، دردی ده باش، گو، هر چه هست، پخته و خام چه شود گر کنی درین مجلس ناقصی را به نیم جرعه تمام ؟ در دو عالم نگنجم از شادی گر مرا بوی تو رسد به مشام سر این جام و باده کشف کنم نزند تا غلط ره اوهام باز گویم که: این چه رنگ و چه بوست می کدام است و جام باده کدام؟ بوی وجد است و رنگ نور صفات می تجلی ذات و جام کلام ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1089 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باز در دام بلا افتاده‌ام باز در چنگ عنا افتاده‌ام کز رخ جدا افتاده‌ام یاد ناورد آن نگار بی‌وفا از من بیچاره، تا افتاده‌ام تا ز دست او ز پا افتاده‌ام ننگ می‌دارد ز درویشی من چون کنم؟ چون بینوا افتاده‌ام بر درش گر مفلسان را بار نیست پس من مسکین چرا افتاده‌ام؟ گرچه درویش و گدا افتاده‌ام عاقبت نیکو شود کارم، چو من بر سر کوی رجا افتاده‌ام هان! ، غم مخور، کز بهر تو بر در لطف خدا افتاده‌ام ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1087 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شوری ز برخاست برخاست غریوی از چپ و راست ؟ کز هر طرفی هزار غوغاست تا جام لبش کدام می داد؟ کز جرعه‌اش هر که هست شیداست ،_قدحی،_که_مست_عشقم و آن باده هنوز در سر ماست آن نعرهٔ شور هم‌چنان هست وآن شیفتگی هنوز برجاست کارم، که چو زلف توست در هم بی‌قامت تو نمی‌شود راست کز جام، غرض می مصفاست آیینهٔ روی توست جانم عکس رخ تو درو هویداست گل رنگ رخ تو دارد ، ارنه رنگ رخش از پی چه زیباست ؟ ور سرو نه قامت تو دیده است او را کشش از چه سوی بالاست؟ باغی است جهان، ز عکس رویت خرم آن که در تماشاست در باغ همه رخ تو بیند از هر ورق گل، آن که بیناست از عکس رخت گلزار و بهار و باغ و صحراست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1084 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈