eitaa logo
محمدعلی جعفری
6.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
266 ویدیو
0 فایل
صفحه شخصی محمدعلی جعفری ♦️ نویسنده ♦️ مؤسس محفل نویسندگان منادی ➡️ @monaadi_ir ⬅️ 📚 آثار: تاوان عاشقی، تور تورنتو، جاده یوتیوب، آرام جان، سربلند، عمارحلب، قصه دلبری، وزیر قلابی و... راه‌های ارتباطی: 🆔 @m_ali_jafari8 🆔 Instagram.com/m_ali.jafari
مشاهده در ایتا
دانلود
سردرد گرفتم. از قصه پرغصه زندگی آتنا. آخوند پیرمردی وارد شد. مسئول نسوان صدا زد "خانما نماز!" آتنا غش‌غش خندید "برم نماز!" پا شد. کتاب را برداشت. _خوشم اومده ازش. بردارم؟ صفحه اولش را امضا کردم. شماره‌ام را هم نوشتم. _قصه‌ت شنیدنیه. بعد آزادی اگه خواستی بیا بگو. از بیرون آمدم. وسط محوطه زندان دیدم دو تا زندانی جدید دارند می‌برند داخل. پشت سرشان راه افتادم. دم ورودی بند از یکی‌شان پرسیدم: "دانشجویی؟" سر تکان داد. _به چه جرمی اینجایی؟ _دیوارنویسی _موقع نوشتن گیر افتادی؟ نچ پراند. _خودم اومدم اعتراف کردم! _چرا؟ _با ماشین پدرم بودیم؛ افتادن دنبال‌مون. لاستیک عقب ترکید. فرار کردیم. ماشین افتاد دست‌شون. به پدرم چی می‌گفتم؟ _رفقات کجان؟ _همه رو خودم گردن گرفتم؛ آینده یکی خراب بشه بهتره تا سه نفر پاسوز بشن! رفتم دفتر قاضیِ ناظر زندان. آخر وقت اداری بود و سرشلوغ. قصه دانشجوی تازه‌وارد را تعریف کردم. بعد خندیدم "طفلی چقدرم بد شانس! چرا لاستیکش باید بترکه؟!" آقای مهدی گفت: "مورد داشتیم تا نوشته مرگ بر دیکتاتور رسیدن بالا سرش. تو اعتراف گفته هنوز کارم ادامه داشته که منو گرفتن! می‌خواستم جلوش تو پرانتز بنویسم بن‌سلمان، ترامپ و نتانیاهو! از بالا گفتن حمل بر صداقت کنید و آزاد شد!" _آفرین به بچه‌های بالا:) بعد پرسیدم "توی سلول انفرادی کسی هست؟" _چرا انفرادی؟ _می‌خوام همه‌جای زندان رو ببینم! _یه چهره معروف هست ولی اجازه ملاقات نداری! _چرا؟ _گفتن فقط زندونیای بدون اسم و رسم! موارد تابلو حاشیه‌ساز میشه! ⭕️ادامه دارد ✍️ 🆔 @m_ali_jafari