eitaa logo
•سی‌و‌دو | فیاض•
6هزار دنبال‌کننده
368 عکس
715 ویدیو
13 فایل
بَرٰاۍِ‌حَـرفْ‌هٰاێِ‌مَـݩ سـے‌و‌دۅحَـرفْ‌هَـݦ ڪَݦ‌ اَسـټ...! سـے‌و‌دۅ...✎ اکانت ادمین: @Chanel32chanel32 ورود آقایان ممنوع🚫⛔️ ــ فوروارد یا ذکرِ منبع بهتره!✨
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5990001982184624186.mp3
592.9K
انسان وقتی استدلال و برهان به‌کار میبره، خب یک نتیجه‌ی یقینی می‌گیره... 📖 ولی هنوز ربط درونی قلب خودش رو با خداوند پیدا نکرده!🪜🌱 🔉
📝 ندانمت به حقیقت که در جهــان به که مانی؛ جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی به پای خـویشتـن آینـد عاشقـان به کمندت؛ که هر که را تـو بگیـری ز خـویشتن برهانی من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانـم تو می‌روی به سلامت سـلام من برسانی...                           •*•*•*•*• این‌که هنوز باورم نمیشه بماند. این‌که یهو دیشب دعوت شدم که برم و همه‌ی معادلاتِ نرفتنم بهم ریخت هم هم! اما اینو نمی‌فهمم چرا دلم یه جورِ عجیبی آرومه... واقعا عازمم؟! می‌نویسم براتون...🖐🏻❣️
📝 •پارت اول• «سفری با تو شد آغاز که پایان نگرفت!» حکایت اشک‌ها و گریه‌ها نانوشته باقی می‌ماند. روایتِ جامانده‌ها را مگر می‌شود با واژه‌ها نوشت؟💔 عشق مفهومی انتزاعی نیست!🧮 من امروز عشق را به آغوش کشیدم و در لابلای اشک‌های چشمانِ عاشقانِ حسین دیدم. اولین برگ سفرنامه را بزنید به نامِ جاماندگانِ سفرِ عشق!🗒 بسم الله...
•سی‌و‌دو | فیاض•
#روزنوشت📝 •پارت اول• «سفری با تو شد آغاز که پایان نگرفت!» حکایت اشک‌ها و گریه‌ها نانوشته باقی می‌
•پارت دوم• -خوش به حالتون... شما هم رفتید؟؟ +مگه حسینی شدن به رفتنه؟ [خیلی‌ها هر سال دارن میرن اما فقط می‌بینند کربلا رو... همین! توی جهل و دنیا و غفلت خودشون "جاموندن"] خیلی‌ها تا حالا نرفتن اما تمام قد شبیه مولاشون هستن.رفتار و حرف و اخلاق و دلشون... ایناها کربلایی هستن با پای دل! این قدم‌های جسمانیِ امثالِ بنده(حساب آدم خوبا جداست!) که امروز تو مسیر کربلاست و وقتی برمی‌گرده میفته تو مسیرِ نفس و دنیامون که فقط حجاب میشه برامون!🌫 خوشا به حالِ اونایی که دلشون امام حسینی هست و از دنیا جاموندن و به درک حقیقت انسانیت و عشق رسیدند. 🌠 پس برگ دوم سفر‌نامه رو بزن به نام جامونده‌ها از دنیا و رسیده‌ها به کربلا و حسین؛ این‌بار      با قدمِ دل!             بسم الله... 📝
4_6001087838236446332.mp3
3.4M
  به‌هَـرطَریقِ‌ممکن‌که‌بود؛ افتادم‌توطریقِ‌تو تابشم‌لا‌رفیقِ‌مَن‌لارفیقِ‌تو...🫀 🔉        
•سی‌و‌دو | فیاض•
  به‌هَـرطَریقِ‌ممکن‌که‌بود؛ افتادم‌توطریقِ‌تو تابشم‌لا‌رفیقِ‌مَن‌لارفیقِ‌
+خانوم این کوله‌یِ شماست؟ _بعله. چطور؟ لبخندی زد و به دوست‌ش نگاه کرد. اونم سریع یه پارچه‌یِ سیاه کتیبه‌شکل درآورد و بعد هم شروع‌ کردن به دوختن روی کوله... "حسین به تو مدیونم" عبارت روی پارچه بود که به تمامِ  عالم، "عشق" رو نشون می‌داد. این‌که دوتا دختری که جامونده بودن از کاروان عشق یه کتیبه‌ی دست‌ساز رو گل‌دوزی کردن با این عبارت و راهی این سفر کردن یعنی خوووب بلدن چه جوری دلبری کنن!🌟 زیاد دیدم جامونده‌هایی که متاسفانه ادبِ عاشقی رو رعایت نکردن و به زمین و زمان بد و بیراه گفتن بابت این‌که مبتلای هجران شده بودن... اما از این عاشقانِ مودب به ادب عشق هم کم ندیدم که لحظه‌های تلخِ دوری رو با یاد و ذکر محبوب تونستن شیرین کنن!🍯💛 دوخت کتیبه که تموم شد لبخند زدن و گفتن: این به جای ما میاد کربلا... احساس کردم کوله‌ام داره از خوشحالی گریه می‌کنه! انگار به نام ارباب معتبر شده بود و احساس هویت می‌کرد. بغلشون کردم! یادم باشه چندتا ستون به یادشون قدم بردارم.... 📝
•سی‌و‌دو | فیاض•
+خانوم این کوله‌یِ شماست؟ _بعله. چطور؟ لبخندی زد و به دوست‌ش نگاه کرد. اونم سریع یه پارچه‌یِ سیاه ک
از شیرینی‌های راه بگم براتون که؛ تمرینِ همخوانی می‌کنن. 🎤 از ریحانه‌ای ک همش خسته‌اس و به زور می‌خونه و ثمین که لب‌خوانی می‌کنه تا اسما که جای همه داد میزنه و زهرا که توی خواب و بیداری زمزمه می‌کنه و اعتماد به نفس هر بیست نفرشون که کلی برای خودشون صلوات می‌فرستن و فکر می‌کنن خوب می‌خونن😅 همچنان در راه ...⏳⌚️ 📝
جُنـون گریخت سراسیمه از ملاقاتم شبِ شراب که باشد دچار افراطم... بریز هــرچه که داری مکن مراعاتم؛ تو بی‌ملاحظه، من نیز بی مبالاتم... سیاهِ مست تو هستم گذشته کار از کار شب شراب می‌ارزد به بامــداد خمـار... نمـی‌رسد بـه شکـوه تــو فکــرِ کـوتاهم؛ اگر مدیح تو را از خود تو می‌خواهم... لطیـف طبع خـدا آنِ آشــکار تویی که شعر جوششی آفریدگار تویی! تو آن قصیده‌ی بی‌اختیارِ موزونی پر از خیالی و از هر خیال بیرونی شکوه شعر کهن در کلام اکنونی بریز قاعده‌ها را به هم تو قانونی سرودنِ تو حماسی‌ترین مغازله است جهان بدون تو اسلوب بی‌معادله است به شاعرانه ترین لحظه‌های حیرانی رسیده‌ام به تو در نظمی از پریشانی نگفته‌ام که چه می‌خواهم از تو، می‌دانی شـراب شعـر صغیــر و فؤاد کـرمانی... تو ای قصیده‌ی اعلا مسمط عالی جنون فاتح علی خان در اوج قوّالی کتاب معجزه در بی‌شمار ابوابی اگر چه نقطه‌ی ایجاز غرق اطنابی بخوانمت منِ وامانده با چه القابی؟ اگر خدات بگویم تو بر نمی‌تابی؟ اگر ملال توام بی‌دریغ کن دفعم تو تیغ می‌کشی اما منم که ذی‌نفعم تو هم‌زمانِ زمان نیستی کجایی تو؟ کنار فاطمه‌ای همدم حرایی تو به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو تو در نهایت معراج در نبایدها نشسته‌ای به تماشای رفت و آمد ها تو آفتابی و هرگز نمی‌شوی انکار دریغ و درد که نهج البلاغه را یک‌بار کسی مرور نکرد ای شکوه بی‌تکرار برای مالک اشتر نوشته‌ای بسیار... هنوز جوهر آن نامه‌ها تر و تازه است غریبیِ سخن‌ت در زمین پر آوازه است به ناشناسیِ منظومه‌ی علــی نامه به الغدیــر، به موی سپید علامه... به یا علی مددِ پوریا به هنگامه به شرم‌گینیِ من در چکامه و چامه تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست… -حمیدرضابرقعی ☕️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساسِ سوختن به تماشا نمی‌شود!🔥 آتشی که عشق و محبت در دل ایجاد می‌کنه، خاموش نشدنیه... هرچقدر در وجودِ خودمون سِنخیت ایجاد کنیم با محبوب‌مون، میزانِ کشش و جاذبه‌ای که بهش داریم، بیشتر میشه.🔮 چرا از عشق به آتیش تعبیر میشه؟ 💬‌‌
اولین عاملِ بهم ریختگیِ حضورقلب؛ چشمِ ماست! چشمی که همه چیز را می‌بیند. هر شخص زن و مرد هر منظره هر عکس و هر فیلم... نمی‌تواند نماز خوبی بخواند. اگر بتوانید چشم خودتان را کنترل کنید، اِن‌شاءَالله نمازتان بهتر می‌شود. نماز خلاصه شدۀ رفتار و اعمال روز ماست.
از شیرینی های سفر بگم براتون که؛ کوله‌یِ سنگینِ من که مینا به زور توی چـرخ دستـی‌اش چپـوند و همـون‌جـا گروهش رو از ما جدا کردن و دوباره به یه زحمت کوله رو کشیدیم بیرون!🛒 از یه تیوپ شامپو که توی کوله‌ام خالی شد و زهرا و رفقاش که مدیریت بحران کردن و کمکم کردند تا جمعش کنیم.🧴 از ریحانه که مدام میگه توروخدا ننویسین و قراره بعد از شهادت‌ش فقط یه کتاب من راجع‌ بهش بنویسم!📒 از فاطمه که به منبع نور وصله بازم میاد میگه برام حرف بزنین.🔆✨ از فاطمه کوچولو که تو اتوبوس تنها موند و صدای گریه‌اش خوابالوها رو بیدار نکرد.🔇😴 از غذای ماکارونیِ من بین این‌همه پلو قیمه... 🍝 از تمـرین گذشت و ایثار؛ از صبوری و همراهیِ دخترام... از این‌که بخاطرِ وجودشون تا الان همه چیــز vip بود!🛣💛 📝
4_6012601954067288357.mp3
555.7K
یه حقایقی، یه واقعیاتی هست‌ش به‌جای این‌که دیگران از عالمِ حس وارد ذهن شما کنند، تو دلتون یه کسی میاد حقایق رو به شما تعلیم میده!🌦📖 🔉
می‌خواستم هر روز براتون سفرنامه بنویسم. اما... پیام‌های شما که: "ننویسید ما جامانده‌ها این‌جا دق می‌کنیم" مانع شد. [پس بمـاند در قلب‌ها و ثبت شود در لحظـه‌ها...💌] فقط یک جمله و آن هَم: در این سفر دخترانم برایِ من مادری کردند و بعضی تناقض‌ها چقدر زیباست. ممنونم بابت همه‌یِ محبت‌هایِ بی‌دریغ شما دخترانِ مهربونم...♥️🌧 📝