eitaa logo
محسن قنبریان
16.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
834 ویدیو
107 فایل
کانال نشر سخنان و مطالب استاد محسن قنبریان (توسط ادمین اداره میشود) . ارتباط با مدیر کانال @admin_ghanbarian . کانال دروس @doros_ghanbarian . پیج اینستاگرام instagram.com/ghanbarian.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️ فئه ی قلیل، غلبه ی کثیر / چکیده جلسه اول ۹۷ 🔹 جماعت یک امام/ فئه یک امام هر جمعیت و جماعتی، "فئه" نیست. فئه، جماعتی است که در یاری به یکدیگر رجوع کنند. پشت به هم داده و با هم نقش ایفا کنند. 🔹فئه ی سیدالشهداء بیشتر است یا امام صادق(ع)؟! امام صادق(ع) بیشترین جماعت را بین ائمه دارد اما فئه اش کوچک است! سدیر صیرفی گفت: بخدا سوگند الان وقت خانه نشستن شما نیست... اگر امیرالمومنین به اندازه شما پیرو داشت در (خلافت) او طمع نمی کردند! امام از تعداد پیروان پرسید. سدیر از ۱۰۰هزار و ۲۰۰هزار تا نصف دنیا(ی اسلام)شمرد! امام او را خارج شهر برد و چوپان جوانی را نشان داد و فرمود: به خدا قسم اگر به تعداد این بزغاله ها پیروانی داشتم مجال نشستن نداشتم! سدیر شمرد ۱۷تا بود! سدیر جماعت را با فئه یکی گرفته بود! در حدیث دیگر امام در پاسخ فردی دیگر در پرسشی نزدیک به سدیر جواب داد: هرگاه آن عده وصف شده که سیصد و ده و اندی هستند شمارشان کامل شد آنچه شما می خواهید خواهد شد! از اینجا معلوم می شود: -۳۱۳عدد فرج است نه فقط یاران حضرت مهدی(ع)! -کربلا هم اگر فئه سیدالشهدا به ۳۱۳ میرسید شاید نتیجه چیز دیگر می شد! اما به هر صورت اینقدر ثابت است که سیدالشهداء گرچه کمترین جماعت را بین ائمه داشته اما به جهت فئه، ثروتمندترین ائمه -بعد از قائم (ع)-است. چون گروه اندکی که برایش ماندند، یک گروه همیار در یاری امام خویش(=فئه)بودند. 🔹دستگاه سنجش فئه و میزان آن، ابتلاء است! آیه ۱۴۹بقره سند این ادعاست. از متدینان بسیار بنی اسرائیل، ۶۰ ،۷۰هزار با طالوت از شهر برای مبارزه در راه خدا جدا می شوند(فلما فصل طالوت بالجنود)خداوند همانها را به تشنگی مبتلا و به نهر آب می آزماید(ان الله مبتلیکم بنهر) و از اینجا سه دسته می شوند: ۱.آنهایی که آب می خورند. اینها دیگر از طالوت نیستند(فمن شرب منه فلیس منی)اینها جماعتی هستند که از فئه طالوت جدا می شوند. ۲.آنها که اصلا نمی چشند حتی یک قطره آنها از طالوتند(ومن لم یطعمه فانه منی)اینها فئه طالوتند. ۳.آنها که فقط یک کف دست می نوشند. اینها از دسته اول -که فلیس منی بودند- استثناء اند ولو هنوز داخل در فئه طالوت نیستند.(الا من اغترف غرفه بیده). قرآن تعداد را چنین بیان می کند که عمدتا دسته اولی شدند(فشربوا منه الا قلیلا). امام باقر(ع) دو دسته بعد را روی هم ۳۱۳نفر میخواند. حالا همانها که یک کف دست خورده بودند، هم از یاری باز می مانند سخنشان می شود: قالوا لا طاقه لناالیوم بجالوت و جنوده(ما امروز طاقت و توان مقابله با جالوت و لشکرش نداریم)! اینها به بیان امام باقر(ع) در تفسیر برهان همان یک کف دست خورده ها و دسته سومی ها هستند که از فئه طالوت جدا می افتند! اما آنها که لب نزدند(دسته دوم)آنها -که کسری از ۳۱۳نفر بودند- سخن شان فرق دارد. آنها یقین به لقاء الله دارند و می گویند: کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله: چه بسیار گروه همیار اندکی که بر گروه بسیار به اذن خداوند غلبه کرده! اینها فئه واقعی طالوت بودند. از مکه هم جماعتی بزرگ با سیدالشهداء همراه شد اما منزل زباله و خبر شهادت مسلم و هانی که رسید امام فرمود: شیعیان ما، ما را خوار کردند! هرکس می خواهد منصرف شود برود! همه رفتند جز همانها که از مدینه همراه امام بودند. یعنی خانواده و خویشان! بعدا هم تعدادی از شیعیان خالص کوفه ملحق شدند. ۷۲نفر یا حداکثر ۴۵سواره و ۱۰۰پیاده شدند!اینها اما فئه حسین(ع) بودند. گروهی که یاری گر هم بودند در یاری امام ۲۰نفره میرفتند شاید مشک آبی برای بچه ها بیاورند. جلوی امام می ایستادند و تیرها را به سینه و گردن می گرفتند تا امام ۲رکعت نماز خوف بخواند. به نهر فرات مبتلا شدند مثل ابالفضل (ع)به آن رسید اما "لم یطعمه "(یک قطره نچشید)! لذا از حسین(ع) شد(فإنه منی).اگر مینوشید دیگر نمی توانست حسین را یاری کند! فئه سیدالشهداء واقعا بی نظیر بود... ☑️ @m_ghanbarian
✴️ فئه ی قلیل، غلبه ی کثیر / چکیده جلسه دوم ۹۷ 🔷 فئه ی قلیل وافراغ صبر! 🔹اول باید بدانیم لشکر مقابل سیدالشهداء در کربلا هم فئه -یعنی گروه همیار و پشت هم- بود نه صرف جمعیت و جماعت از هم جدا. از طرفی دستور بود هر بالغی در کوفه جزء سپاه شود! و از طرف دیگر نوشته اند از هرسپاه ۱۰۰۰نفری اعزامی، فقط ۳۰۰یا ۴۰۰ تا به کربلا می رسیدند! یعنی بی انگیزه ها و آنها که کراهت از مواجهه با سید الشهدا داشتند در راه می گریختند و به کربلا نمی آمدند(انساب الاشراف/اخبارالطوال /و...) پس آنچه آمده بودند با انگیزه در ضدیت بودند. به تعبیر امام سجاد(ع) برهم سبقت می گرفتند در قتال بر حسین (ع)! این همان خصوصیت فئه است لکن فئه کثیر. این جریان استمرار همان جریان صفین و...بود که پیامبر(ص)، "فئه ی باغیه"(گروه همیار طغیان کننده) خواندش. فئه بودن آنها را در عرصه های کربلا می شود دید. ۴۰۰۰نفر همیار همند تا شریعه را ببندند و اجازه رسیدن قطره ای آب به اردوگاه حسین(ع) ندهند! اول صبح بعداز نماز و پرتاب اولین تیر توسط عمر سعد، همه لشکر باهم تیر انداختند که مینویسند مثل باران تیر می آمد! ۵۰۰نفرآمدند جلو و اسبهای سپاه امام را تیرباران کردند تا سواره نظامش را مختل کنند!و... 🔹درمواجهه ی فئه ی قلیل با کثیر نیازمند افراغ صبر هستیم! پهنای عرصه مواجهه، کم بودن افراد لازم می کند افراد قلیل مسئولیت بیشتر و وظائف مضاعف قبول کنند. کش بیایند و استقامت کنند ظرفیت را مضاعف و پر از صبر کنند که افراغ صبر نام دارد. مثال: وقتی در خانه، مادر خانه بستری و کار او گردن پدر بیافتد، پدر هم کار سنگین روزانه خود را دارد و هم کار وسیع مادر در پخت و پز ورسیدگی به بچه ها ومدرسه و... و هم سمت تازه پرستاری و...عادتا او یک سوم این کارها را میکرد اما حالا باید سه مسئولیت مجزا که هریک آدمی چابک وبا پشتکار میخواهد را خود تنها برعهده گیرد.برای یک روز ودو روز یک حرف است برای یک ماه وچند ماه حرف دیگری است!واقعا باید خود را کش بیاورد از خواب واستراحت و...بزنند وقوایش را در عرصه ها پهن کند واستقامت کند وقتی چنین خودش را پهن کند ومثل ریخته گری درون این وجود منبسط شده وکش آمده صبر واستقامت بریزد در اصطلاح قرآن می گویند افراغ صبر شده است. 🔹در ادامه فئه ی قلیل طالوت در آیه ۲۵۰بقره می خوانیم: وقتی آن گروه اندک -اما همیار- که اصلا از نهر آب نچشیدند، مواجهه با جالوت ولشکرش شدند، متوجه همین نکته شدند که عده آنها در مقابل عرصه های پرشده آن لشکر کم است، هرکدام باید چند نقش بر عهده گیرد، وجود وظرفیت را منبسط و خود را کش دهد تا کم مقابل زیاد همه عرصه را پر کند.لذا اولین در خواستشان افراغ صبر بود: ولما برزوا الجالوت وجنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین. 🔹اگر عده لشکر سیدالشهداء(ع) اندازه لشکر عمر سعد بود مقابل ۴۰۰۰نگهبان شریعه فرات او هم نزدیک همین تعداد می گذاشت تا بتوانند مقابله وآب بیاورند. مقابل میمنه و میسره لشکر همان قدر می چید و...اما وقتی ۷۲نفر به ۳۰۰۰۰نفر-آنهم با انگیزه وهمیار-است چه باید بکند؟! باید فئه ی قلیل افراغ صبر کند .یعنی چه؟ یعنی مثلا ۲۰نفر مقابل آن ۴۰۰۰نفر قرار گیرد وبرود آب بیاورد. همان آبی که به این زحمت آمد ودست بچه ها ریخت وکسی سیراب نشد! تازه بعد از شروع قتال دیگر همین ۲۰نفر هم نیست یک ابالفضل(ع) باید همزمان هم وسط سپاه حسین (ع) باشد هم جای آن ۲۰نفر همیار، سقا شود وآب بیاورد وهم همزمان نگهبان خیمه باشد واگر تعرضی شد آنجا حاضر باشد وهم علمدار باشد و...دقت کن: ابالفضل همه عرصه ها را پر می کند اما با انبساط خود وکش دادن ظرفیتش. وقتی در این پهنای حضور بخواهد مقاومت کند ونبرد باید مثل ریخته گر در این نقش های وسیع صبر بریزد و قدم استوار دارد این کار را افراغ صبر می خوانند.مسلم در کوفه همینطور است.در قیام زودرس ناگزیر میشود خود حای چند هزار شود. یک نفر یک امت شود! لذا در زیارت نامه هردو میخوانیم: اشهد انک ...اعطیت غایه المجهود: شهادت می دهم تو تمام توانت را دادی... هرکس می خواهد جزء فئه ی آخر(اصحاب حضرت مهدی)شود باید بتواند جای چندین نفر کار کند و عرصه ها را پر کند آنهم مدت مدید وبا کش دادن خود افراغ صبر بگیرد وقدمهایش را ثابت کند.با نصف آدمها وربع آدمها انتظار در آمدن به آن فئه ی برگزیده محال است. ☑️ @m_ghanbarian
✴️ فئه ی قلیل، غلبه ی کثیر / چکیده جلسه سوم ۹۷ 🔷 ثبات قدم و شروع غلبه بر فئه ی کثیر 🔹اول بدانیم که ۲۰زن و کودک همراه امام جزء فئه ی اویند یعنی در گروه یاری گران هستند. وقتی ابن عباس از امام خواست که آنان را با خود نبرد یکی از زنان به او گفت: آیا از سرور و آقای ما می خواهی که ما را بگذارد و تنها برود؟ مگر روزگار جز ما را برای او باقی گذاشته است؟! نه به خدا سوگند مرگ و زندگی ما تنها با اوست(مدینه المعاجز ج۳ص۴۵۴). 🔹بعد بدانیم اینها افراغ صبر کرده به ثبات قدم رسیدند. با آن مصائب جانکاه، غارتها و تهدیدها و تهمتها -که زینب کبری(س)به سر مقدس اباعبدالله(ع)درباره دخترکش گفت با او حرف بزن که قلبش دارد ذوب می شود- ببینید همین دختر در همین اوصاف چه می گوید! سخن از خطبه زینب آب دیده وپخته نیست سخن از خطبه امام سجاد(ع) متصل به سکینه ی الهی نیست سخن از یک دختر ۷، ۸ساله با آن وضعیت روحی است که روز دوم بعد عاشورا در کوفه با قدم ثابت، یاری اش را شروع می کند: -با حمد عجیب خداوند شروع می کند وبه اندازه سنگریزه ها واز عرش تا زمین خدا را حمد می کند! -خانواده خود را جایگاه علم وحکمت الهی وحجت بر بندگان می شمارد. -همه این مصائب را تقدیر الهی می خواند و با ایمان کامل از آنها یاد می کند. -با صریح ترین و تندترین بیان اهل کوفه را در قبال جنایاتشان استیضاح میکند! -سخنان ابن مرجانه را نقل با تندترین تعابیر نقد می کند: خاک بر دهان گوینده این سخن و سنگ بر سر و رویش! -با ذکر فضایل خانواده خود(اهلبیت) و کوچکی مخالفان سخنش را تمام می کند! این ثبات قدم در کوچکترین اعضاء فئه حسین(ع) دیگران را شهامت داد. اگر اینها نبودند پیکر مرده کوفه تکان نمی خورد. اگر این یاری صریح وتیزتر از شمشیر پدر نبود، همه چیز در بیابان کربلا دفن می شد.اما سخنان اینان مردم را زنده کرد وهمان روز ۵مخالفت پدید آمد: 1⃣ زید بن ارقم: از جسارت عبیدالله به لب و دندان امام گریه اش گرفت وذاز بوسه پیامبر یاد کرد. خرفت خطاب شد! در حین ترک مجلس به مردم گفت: برده ای[یزید]، برده ای[ابن زیاد]رابه حکومت نشانده و او هم مردم رابه بردگی گرفته است. ای مردم عرب از این پس همگی برده اید! می نویسند اگر این را ابن زیاد شنیده بود او رامی کشت. 2⃣ اعتراض انس بن مالک: که رسما از کار عبیدالله برائت جست و باز خاطره پیامبر(ص)با آن لب ودندان را یادآوری کرد. 3⃣ اعتراض قیس بن عباد: که گفت قیامت شفیعان حسین، جد و پدر ومادرش وشفیعان تو هم جد وپدر ومادرت هستند! ابن مرجانه از سخن او عصبانی وبیرونش کرد. توجه داشته باشید با چوب دستی به لب ودندان زدن از قتل صبر و سربه نیزه کردن وبا اسب تاختن، فجیع تر نبود در مقابل آن کارها هیچ اعتراضی نشد! این اعتراضها محصول بیدار گری زینب وبچه های حسین است. 4⃣ تعهد و خط و نشان علنی جابر از قبیله بکر بن وائل: که گفت اگر ده نفر بشوند با آنها خواهد بود.(بعدا از همراهان مختار شد). 5⃣ اعتراض وذمبارزه ی عبدالله بن عفیف ازدی. پس از دارالعماره عبیدالله در مسجد باز خطبه خواند وبا توهین به امام علی(ع)وامام حسین(ع)خود را پیروز خواند. عبدالله که یک چشم را در جمل ویک چشم را در صفین در راه خدا داده واز همین رو در کربلا غائب بود بلند دروغگو پسر دروغگو را به خود ابن مرجانه برگرداند! ابن مرجانه را طوری عصبانی کرد که رگ گردنش باد کرد ودستور دستگیری عبدالله را داد.او هم قبیله را خواند. محافظان نتوانستند او را بگیرند وعبیدالله برای دستگیری اش نیرو گسیل کرد بین نیروهای ابن مرجانه و طرفداران عبدالله جنگ وخونریزی شد وخود او هم در خانه پس از هجوم با راهنمایی دخترش با آنها جنگید تا دستگیر شد. ابن مرجانه گفت بی پرسش او را می کشد وعبدالله جواب دندان شکن داد که قبل از تولد او آرزوی شهادت در راه خدا داشته، دوچشم که نابینا شده مأیوس شده ،اما الان وقتش رسیده است.او آرزو کرده بود توسط بدترین بندگان کشته شود وشد! دقت کنید از غرولنگ زید بن ارقم تا تبری انس تاحکم صریح قیس وتا خط نشان جابر وتا مبارزه عبدالله چند ساعت فاصله است وهریک از دیگری صریح تر وآتشین تر است.واین شروع غلبه ی فئه قلیل سیدالشهداء بر فئه کثیر یزیدیان است که ادامه دارد... ☑️ @m_ghanbarian
✴️ فئه ی قلیل، غلبه ی کثیر / چکیده جلسه چهارم ۹۷ 🔷 فئه ی قلیل حسین(ع) در شام 🔹اول این توجه را داشته باشیم که درک در فئه ی قلیل یک امام بودن به انسان حس و توانی می دهد که تحمل مشکلات را آسان میکند. فرض کنید در جنگ بدر شما هم جزء آن ۳۱۳نفر بدریون بودید وشب می دیدید پیامبر با تضرع و زاری با خدا دارد چنین دعا می کند:اللهم ان تهلک هذه الفئه لاتعبد فی الارض! خدایا اگر این گروه همیار شکست خورده هلاک شدند دیگر روی زمین پرستش نمیشوی! چه حسی می یابی وقتی خود را جزء گروه اندکی ببینی که بدون شما خدا پرستش نمی شود؟! قبول کن این حال معنوی ویژه به انسان توان استقامتی متفاوت می دهد. 🔹امام باقر (ع) ۴ساله در اسراء خبر می دهد ۱مرد(امام سجاد) و ۱۱پسر بچه بودیم [وحدود۲۰زن]. اینها جزء فئه سید الشهدایند و می دانند ذلتشان، همه عزت حسین در عاشورا را نابود می کند. حتی سکوتشان، حسین را یک طاغی و شورشی سرکوب شده می کند پس باید با وجود همه مصائب با عده ای اندک تر از حسین در عاشورا و در جایی سخت تر از کربلا(شام) مبارزه را ادامه دهند. 🔹یزید مجلسی آراست کاملا شاهانه، صندلی های زرین و تخت مرصع و دعوت از سفراء روم وکشورها وبزرگان ادیان و...تا جشن شاه تمام خاورمیانه شدن خود و نبود مخالف را علنی کند. حضرت سکینه می گوید به خدا قسم قسی القلب تر از یزید وکافر ومشرکی بدتر از او ندیده ام. زحربن قیس گزارش دروغ به او داد که با کشیدن شمشیر سپاه حسین به گودالها و تپه ها فرار، و زود آنها را کشتیم! واینها ماموریت فئه قلیل را مهمتر می کند بخصوص که در مرکز امپراطوری اموی و جای اصلی بغض به علی(ع)و اولاد او هم هست. 🔹باز خطبه زینب کبری(س)و امام سجاد(ع)پیشکش، ببینید امام باقر(ع) ۴ساله چه کرد؟: مجلس یزید را به مجلس فرعون در یوم الزینه تشبیه کرد و یزید را به فرعون! فرمود: اینان برخلاف مشاوران فرعون رأی دادند! زیرا آنها به موسی و هارون مهلت داده واینان به کشتن ما رأی دادند! و این علتی دارد! جلسه را به خود جلب کرد. یزید پرسید علتش چیست؟ فرمود: آنان از زنان نجیب و زاده از حلال بودند و اینان...! خود قضاوت کنید این حرف از رجز عباس و شجاعت او کمتر است؟! 🔹در قسمت دیگر یزید میخواست ستیز را به بازی بکشد و با سرگرمی کار را تمام کند به عمروبن الحسن بن علی(ع)که ۱۱سال داشت گفت حاضری با پسرم خالد -که هم سن او بود-کشتی بگیری! پسربچه امام مجتبی گفت :کشتی چرا؟! یک دشنه به او و یک دشنه به من بده با هم مبارزه کنیم! یزید خالد را به خود چسباند وگفت:هل تلد الحیه الا الحیه؟ اژدها جز اژدها می زاید؟! اینها یعنی ادامه مبارزه توسط فئه قلیل در شرایط سخت تر از کربلا. 🔹یکی از اصلی ترین وظایف فئه امام این است که باطن وحقیقت امام وحرکتش را ظاهر وآشکار کند.جلسه یزید، یوم الزینه فرعون بود که به گزارش قرآن سخنگویش فریاد داشت: قدافلح الیوم من استعلی: امروز رستگاری مال کسی است که استعلاء دارد و سلطنت مال اوست. اما این زن و بچه مصیبت دیده و اسیر نماینده حسین، قرآن، عرفه، وخانه عصمتند سخنشان، سخن قرآن است که:قد افلح من تزکی: رستگار شد آنکه تزکیه کرد وخود راساخت. این باطن را در مقابل آن ظاهر شکوهمند و دلفریب، ظرف سه روز جلوه دادند غلبه کردند و یزید دستور عزاداری برای سید الشهداء داد! یحیی بن حکم، ابوبرزه اسلمی اعتراض کردند. عالم یهودی مهمان مجلس اعتراض کرد و کار یزید را تقبیح کرد!سفیر نصرانی روم اعتراض کرد! دامنه اعتراض به سراپرده یزید رفت هند همسرش هم اعتراض کرد! همو مامور اقامه عزا شد!واهلبیت با عزت به مدینه برگردانده شدند. این کار کارستان این فئه ی قلیل باز مانده آنجور که حقش هست هنوز شناخته نشده است. ☑️ @m_ghanbarian