eitaa logo
نوشته های من
267 دنبال‌کننده
237 عکس
186 ویدیو
59 فایل
قانع‌بہ‌همینےکہ‌دوچشمت‌بیناست؟ دلت‌چطور؟ محمّدحسیݩ‌مطھڕ؎ھستݦ🌱 @m_h_motahari [کپی‌‌مطالب‌باذکرنام‌وبی‌ذکرنام، جهت‌اعتلای‌کلمه‌ی‌اسلام واجب‌ مؤکده🕊] لینک کانال https://eitaa.com/m_h_motahari1 صفحه ویراستی https://virasty.com/m_h_motahari
مشاهده در ایتا
دانلود
هَۅاۍقڵبِ‌ݥا🍁 قلب ما چقدر نرم شده‌است؟ تا وقتی هوای قلب ما با هوای خانه‌ی علی علیه‌السلام تنظیم نشده باشد، عاشق مبارزه با صهیونیسم نخواهیم‌شد. از اندیشه‌ی سکولاریزم بَدِمان نخواهدآمد و در فکر سازش و کوتاه‌آمدن از خطوط قرمزمان خواهیم‌بود. اگر میخواهی بدانی چقدر به علی نزدیک شده‌ای، ببین میان تو و استکبار چقدر فاصله افتاده؟ شاید استکبار در حوالی قلب تو خانه اجاره کرده و به تازگی نسبتی با غرب پیدا کرده‌ای و خودت غافلی. آن‌که ذره‌ای از جلوه‌های اومانیسم، در کوچه‌پس‌کوچه‌های دلش، جمعه‌بازار به‌پاکرده‌است، نمی‌تواند از هوای خانه علی بهره ببرد. این دو هوا در یک دیار باهم جمع نمی‌شوند؛ این دو هوا از روزی که ابلیس سرکش شد، از هم جدا شدند و امروز تقابلِ این دو مسیر، به اوجِ بروز خود رسیده‌است و در این وادی، هرکسی جبهه‌ای خواهدگرفت. اینجا مهم است که جبهه‌ات را مشخص کنی؛ اگر هوای دلت با خانه‌ی‌علی تنظیم شد، قلبت برای پذیرش عشق مهدی مُهَیّا می‌شود. آنگاه درمی‌یابیم چه حکیمانه، در دعای عصر غیبت از خدایمان می‌خواهیم که قلب ما را برای ولیّ‌امر و حضورش، نرم کند. تحمل بار ولایت، هوای خانه‌ی‌علی را می‌خواهد. به‌دنبال این هوا باشیم. @m_h_motahari1
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دࢪ هجۅݦ دُݩـــــیـا دࢪ اعلے عݪّیّـــــیݩ محتاجِ دعاۍ شماییݦ
پیرزنِ‌ بَزَک‌شده ماها عارِمان می‌آید بگوییم: بلد نیستم. ماها می‌ترسیم از این‌که بگوییم: حق باتوست. ماها فرار می‌کنیم از لحظه‌ای که خطای ما وحقانیت دیگران ظاهر شود. و امان از روزی که‌ ما، با این‌همه پستی و فرومایگی و زشتی، تأیید نیم‌بندی از عالم یا مرجع یا استاد یا داشته‌باشیم... چه انحراف‌ها که بخاطر همین عار و ننگ و ترس از حق، در عالم به پا می‌کنیم و چه مسیرها که در تاریخ، بخاطر استکبارمان، تغییر می‌دهیم. پناه برخدا از روزی که ذره‌ای و کمتر از دانه‌ی جویی، علم و توجیه و حجاب‌اکبر داخل بارِصاحب‌مُرده‌ی خودمان داشته‌باشیم. آن‌وقت نه‌تنها نمی‌گوییم: حق باتوست، بلکه با هزاران توجیه علمی و عملی و دینی، صلاحیتی پوشالی برای خود بنا می‌کنیم و ذات زشت به‌دردنخورِ خود را به انواع و اقسام عناوین دینی، می‌کنیم. نمونه پیرزن‌های بزک‌شده‌ در طول تاریخ، فراوان داشته‌ایم و داریم و خواهیم‌داشت... برجام را خدا آورد. اسلام رحمانی را نباید فراموش کنیم. نباید کسی را به زور به بهشت برد. چرخ زندگی مردم باید بچرخد. از افراط پرهیز کنید و مثل ما اهل اعتدال باشید. و... یک دنیا جملاتی که مردمِ دلسوخته، به هوای دین و اسلام پذیرفتند و وضعیت امروز ما فاجعه ایست که نتیجه بزک‌های نفوس پست است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقایم🌱 مࢪا محݪ بدھ بھ بیچارگیݦ نگاه نکݩ مݩ تۅ را اینطور شناختہ‌ام نگاه تو، هردو جهان، ما را بس...
وقتے کہ نہ راهِ پیش دارے و نہ راهِ پس + افسرده ای؟ - درمانده‌ام. + گره را باز کن. - گرهِ زندگیم، کور شده. + به حِسام بسپار؛ پیگیر است. - حِسام ساده است؛ همه داروندارت را به کس و ناکَس می‌گوید. + تاحالا پیشِ شریفه رفته‌ای؟ - همان ناکَسی که به وسعتِ ۲۵ سال زندگیم، به من و مادرم و خانواده‌ام بدهکاراست؟ هرچند می‌دانم که گره را دست ساحرش و زبانِ فریبایش، باز می‌کند + چرا سفره دلت را پیش کمیل باز نمی‌کنی؟ - کمیل... زندگیم از اوست ولی به چه قیمت؟ آبروی حسام و سامان و شریفه را ببرم تا گره باز شود؟ شما خودتان راضی به این خَطا هستید؟ + پس خودت یک‌تنه کاری کن. آبرو بگذار. - حرف و حدیث مردم را چه کنم؟ مردم هیچ؛ از چشمان کمیل بیفتم خوب است؟ آبرویی را که سالها در دل این محراب و بالای سرِ آن منبر به من دادی، برایم نگه‌می‌داری؟ + حالا باورت شده که «هیچ» هم نیستی؟ زبانِ قال و حالِ این روزهای دِلِ یک دوست:)
24.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگواران سلام🌱 کانون تربیتی مسجد چهارده معصوم علیهم‌السلام، واقع در محله پارک خرم و منطقه بنیادِ قم، یکی از کانون های خیلی خوبیه که می‌تونید رفقای ۱۱ سال تا ۱۶ ساله‌تون رو دعوت کنید تا از کلی برنامه اینجا استفاده کنند🌹 پذیرشش شروع شده و برای کسب اطلاعات بیشتر، شخصی درخدمتم☘ @m_h_motahari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشۆدبیݩِ‌این‌همہ‌دهہ‌نودے، بقیہ‌این‌نسݪ‌جامانده راهم راه‌بدهے؟ قول‌مےدهیم‌غیوࢪباشیم قول‌‌می‌دهیم‌شرط‌جاماندگےراهم‌بجاآوريم می‌شودراهماݩ‌دهے؟
یادتاݩ‌هسٺ؟ بچه که بودیم، دوستانمان را می‌دیدیم که گاهی سرِ بازی فوتبال به محض آنکه خود را در موضع پیروزی می‌دیدند، بازی را رها می‌کردند از ترس این‌که مبادا دوباره دچار ضعف شوند؛ یادتان هست؟ و بعضی‌ دیگر را که تا می‌فهمیدند حریفشان قوی‌تر است، اصلا وارد بازی نمی‌شدند به‌خاطر ترس از اینکه مبادا آبرویشان به خطر بیفتد؛ اینطور نبود؟ و عده‌ای دیگر بودند عجیب‌تر از اینان؛ از شدت غرور و خودخواهی، تک‌روی می‌کردند و راضی نبودند که آقای‌گل، کسی غیر از آنان باشد؛ یادتان هست؟ و جمعی را در جهنم خودخواهی خود می‌سوزاندند و مایه عقب‌ماندگی همه می‌شدند. و جماعتی بیچاره، که همیشه عاشق گل‌به‌خودی بودند؛ فقط به‌خاطر آن‌که یار محبوبشان، را در تیم حریف یافته‌بودند و برای دلجویی از او و هواداری او، حاضر بودند تیم خود را بفروشند؛ از این قلم هم زیاد دیده‌ام. آن روزها ما به‌خاطر بچگی و کوچکی دنیامان، چه بازی‌ها درمی‌آورديم و چه کلاه‌ها بر سر خود می‌گذاشتیم؛ اما امروز، درشت‌هیکل‌های بدبختی را سراغ دارم که تکبر یا ترس یا خودخواهی یا دلبستگی، نفس‌هایشان را کشته و نَفَس‌هایشان را بریده‌است. گاهی از نظر باطل خود دست‌برمی‌دارند و با مخالفین خود مماشات می‌کنند تا به انصاف و آزادی‌خواهی مشهور شوند. و گاهی از بحث فرار می‌کنند و کناره می‌گیرند به ترس از آن‌که شخصیت پوشالی‌شان در نگاه دیگران شکسته و مخدوش نشود. و گاهی از شدت خودخواهی، انواع روش‌های مغالطه و انواع تهمت‌هارا به‌کار می‌گیرند تا مردم را، هشت‌سال در جهنم استکبار و خودپسندی خودشان، به بهانه‌ی اعتدال بسوزانند. و گاهی بعضی‌ها از بس شیفته دشمن هستند و آرزوی قدم زدن در خیابان‌های نیویورک را دارند که دوست و دشمن را جابجا می‌گیرند و گل‌به‌خودی ‌هایشان، آن‌ها را تا جهنم خیانت پیش می‌برد. آیا دوستی‌های ما و بی‌خیالی های ما و سازشکاری‌های ما و زبان تلخ و بُرنده‌ی ما، به‌خاطر تکبرها و خودخواهی‌ها و دلبستگی‌ها و ترس‌های ما نیست؟
وقتےشب‌بہ‌نیمہ‌می‌رسد، در اوج‌تنهایے، و در اوج‌فکرهاۍ تودرتوۍ‌بی‌نتیجہ‌اش، تنهاهم‌صحبتش، بالاۍ‌سرش مےآید و دردش‌رامےشنود. حالامےفهمدچراقلبش‌عاشق‌نام‌ است راستی‌مهدیۍفاطمہ،کےبالاۍسرمن‌خواهدآمد؟
و خدا را آفریدتابفهمیم‌دنیابرای‌دل‌کندن‌ است‌نه‌دل‌بستن و خدا را آفریدتابفهمیم‌‌مااهل‌آبادی‌دیگری‌ هستیم‌نه‌اینجا @m_h_motahari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪاش بڕاےدل‌من‌من‌هم‌میزبان‌باشی بگذاربہتربگویم؛ کاش‌مراهم‌بہ‌بزم‌عاشقانت‌راهےباشد... مےشود؟ @mhmm110
هیجاݩ‌زدھ می‌خواهم طلبه شوم؛ که خادم باشم. می‌خواهم طلبه شوم؛ تا نورِچشم‌مهدیِ‌فاطمه باشم. آمده‌ام به حوزه؛ تا من هم علم‌عدالت را به دوش خود بکشم. روحانیت را دوست‌دارم؛ چون فاطمه‌ی‌زهرا، دست‌مادری خود را بر سر خادمانش می‌کشد. حوزه را دوست دارم؛ چون لباسش، عطرحسین‌بن‌علی می‌دهد. حوزه مسیرِ من است؛ چون مرا سرِ سفره مهدیِ‌فاطمه آورده‌اند. 😍☺️ دیشب داشتم نوشته‌های دوستانم را، می‌خواندم. همان نوشته هایی که، در همان آغازین‌روزهای ورودشان به حوزه، همان روزهای ۱۴ سالگی و ۱۳ سالگی‌شان، در روز ۲۲ صفر، مقارن با شهريورماه ۱۴۰۰، از تک‌تک‌شان خواستم تا برایم بنویسند. از آنچه در دلشان می‌گذرد و آن‌ آرزویی که برای وصالش و یافتنش، پا به حوزه گذاشته‌بودند. چقدر شورانگیز و پر از هیجان بود، نگاره‌های زُمُرّدینِ قلب‌های پاکشان. و چقدر شیرین بود، شهد حیات‌بخشِ آرزوهایشان. چقدر زود بزرگ شدند و چقدر عاشقانه، پای عهدشان ماندند. ما باهم در یک هوا تنفس کردیم و یک نوا را بر دل جاری ساختیم؛ اما گریه‌های شب‌هنگامِ این دریاهای ایمان و طهارت، آن‌ها را با خود تا سدرةُالمُنتَهَی برده‌است. گام‌های دل‌هایشان، و عزم‌های قلوبشان، آنان را پرواز داده‌است و از این سیاهدل فاصله داده‌است و امروز، این بیچاره‌ کجا و آن ستارگان کجا؟ چقدر مُهَیّج و افتخارآفرین است وقتی که می‌بینی میوه‌های دل آقاجان، امروز به ثمر نشسته‌است و تو هم ذره سهمی در کاشت و داشت اين میوه‌ها داشته‌ای. @mhmm110