حالا که این پیام را مینویسم، تو دفن شدهای. با احترامی تمام. بر روی میلیونها شانه. شانههای لرزان. چه تشییع شکوهمندی. میلیونها سیاهپوش. در میان گلبرگهایی هموزن خودت. و قطرات گلاب بر پیکرت. به شهری که از آن آمدهبودی بازگشتهای. که کل شئ یرجع الی اصله. در غربت نه. خون از نگین انگشترت شسته و به خانوادهات دادهاند. لباسهایت را کسی دست نزده. عمامهات؟ روی تابوت بین گلبرگها گم شد. راستی زنان مومنه، زیر شانههای مادرت را گرفتهاند. نوازشش میکنند. همسرت، خواهرت و دخترانت را، دختران شهدا احاطهکردهاند به دلگرمی و تسلی. از اکناف میآیند به تسلیت و اشکی میریزند و خرمایی باز میکنند. هوای خانوادهات را دارند. راستی این سه روز را روی خاک گرم که نماندی؟ روی شانهها بودی. آنجا آفتاب داغ بر پیکرت نبود، کوهپایه همیشه خنک است. اسب و نعل تازهای اصلا توی کوهستان پیدا نمیشود که. میشود؟ کفن سپید گلبارانت را هم توی عکسها دیدهام. بوریا نبود. همهچیز با عزت و بزرگداشت تمام شد و تو حالا آرام گرفتی. همه دارند « ابعث ثوابها الی قبر ابراهیم» میخوانند. آه... هیچ ابراهیم... هیچ. امشب شبجمعه بود... زینت دوش نبی، روی زمین جای تو نیست!
وظیفهشرعیِ سیاسی و اجتماعی در انتخابات مگر این نیست که بین گزینههای نهایی تایید شده توسط شورای نگهبان، همه را یکبهیک بررسی کنیم و هرکدام طبقمعیارها، اصلح بود نامش را روی تعرفههایمان بنویسیم؟ پس اینها چرا از حالا، قبل از شروع ثبتنام کاندیداها، بدون اینکه گزینههای نهایی مشخص شدهباشد؛ بدون اینکه بقیه کاندیداهای نهایی را (که ممکن است هنوز خودشان را ابراز نکرده باشند) بررسی کنند؛ دارند توی سر همدیگر میزنند که شخص محبوب خودشان اصلح است؟ وقتی هنوز همه کاندیداها مشخص نشدهاند، اینها پیشپیش چطور همه را بررسی و اصلحشان را هم پیدا کردهاند و قرصومحکم تبلیغ میکنند؟ یا دنبال وظیفهشرعی نیستند اصلا.
ابتلای جمعی امت!
یادداشت منتشر شده در روزنامه جوان
به اقتباس از فرمایشات حضرت آیتاللّه میرباقری حفظه اللّه
آتش... آتش... آتش زیاد دیدهایم. از پشت درب خانهای در مدینه، تا تنور خانهای در کوفه، تا فرودگاه بغداد و تا ارتفاعات ورزقان. آتش زیاده دیدهایم. به قدمت هزارسال. دائم آتش بر آشیان ما بوده، هیزم به پشت دربهامان. هزارسال سوختهایم، دود استنشاق کردهایم، بلدیمش. بلدیم بسوزیم. ذکر «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً» زمزمه همیشهی لبهامان میان شعلهها بوده. سوختن سرنوشت ماست برادر. گریزی از سرنوشت نداریم ما. ققنوسواران شعلهنشینایم ما. اما... اما آتشِ بر خیمه... آتشِ بر دامن و چادر... آتشِ بر دختربچهها... جیغ و دویدن میان خیام... آه. ما را بسوزانید. شعله بر خانههامان بزنید. مردان بزرگ قبیلهمان را باز غفلتا به راکتی یا موشکی بسوزانید. میسوزیم. سوی خیمههامان اما نروید. ما آتش بر خیمه را، «علیکنّ بالفرارِِ» دخترکانمان را، حریق بر چادرهای سیاه نوامیسمان را کاش که نمیدیدیم باز. شعله بر جسم ما مینشست کاش و بر عروسکان دخترکان سهسالهمان نه. شعله در جان ما میخزید کاش و بچهها و زنان و مریضهامان «یامحمداه» گویان، سانتبهسانت وجودشان نمیسوخت آرامآرام. دور خیمهها باز آشوب نمیشد کاش. آه. جرحاً علی جرح. حزناً علی حزن. ما سوختیم اما آتش بر خیمههای نینوا اگر دنباله ما را توانست که بمیراند، آتش بر خیمههای رفح هم خواهد توانست. ما زنده میمانیم باز؛ سوختگانی زنده. سوختگانی ایستاده تا روز وعده داده شده؛ تا آتش بر هستی جهانتان اندازیم و بر تل بلند خاکسترهای سیاهتان، بیرق لاالهالااللّه برافرازیم. دور نیست روز وعدهمان، بسوزانیدمان هنوز.
«مهدی مولایی»
«ما به آدم خوب نیاز نداریم؛ به آدم متخصص نیاز داریم»، مغالطه پرتکرار و دروغ پربسامد این روزهای سمپات کهنهسیاستمداران کمتقواست. رجال سیاسی محبوبشان را که مردانی پرابهام و متهم به فساد و رانت میبینند، یا فرزندان و خانواده آنها را مشکوک به سواستفادههای عنوانی از جایگاه پدر میبینند، یا طعنه آنیکی سیاستمدارشان به شهدا را که میبینند، توجیه میکنند که شاید آدم چندان خوب و باتقوایی نباشد، اما «متخصص و کاربلد» است و همین کفایت میکند ما را. تکنوکراسی میگوید همین که یک مدیر، تخصص حل بحرانهای فیزیکی را داشت_ولو در کنارش کمی هم فساد کند و رانت بدهد و بیتقوایی کند و ما هم بفهمیم_ کافی است و باید او بر کرسی ریاست جامعه باشد. اما مگر انقلاب اسلامی، قرابتی با این مفاهیم پَست طاغوتپرور دارد؟ کشور مگر فلان کمپانی غربی تکنیکگرا یا پروژه پیمانکاری شهری است؟ رئیس جمهور در آرمان انقلاب اسلامی، مگر عمله اجرایی است که هرکه سابقه موفق در فلان منصب خرد اجرایی داشت، ناگزیر رئیسجمهور خوبی هم باشد؟ عملههای اجرایی کاربلد را میتوان در پُستهای کابینه هم کنار رئیسجمهور به استخدام گرفت. رئیس جمهور در قامت انقلاب اسلامی، آن هم در وضع فعلی کشور پس از شهادت رئیسجمهور و جهش فکری جامعه، و وضعیت فعلی معادلات جهانی و مقاومت اسلامی، باید نگاه کلان راهبردی به وقایع عالم داشته و قدرت فعلی ایجاد شده برای اسلام را پذیرفته و توان اعمال آن برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و جانمایی ایران در تغییر موازنه قدرت جهانی را داشته باشد؛ رئیسجمهور باید تعامل اُمّی با جریان مقاومت، از بیروت و بغداد تا قلب دانشگاههای آمریکا را دریافته و به دنبالش باشد. وقتی رهبر انقلاب، سالهای پیشروی جهان را، سالهای مهم و سرنوشتساز میدانند، وظیفه ما بهعنوان مردم هم انتخاب دقیق شخص پیشبر این تحولات چهارساله است. رئیسجمهور تراز انقلاب را، در سطح «کارشناس و متخصص فنی» تنزل ندهیم!
«مهدی مولایی»
مردمانی بودیم کوتاهبین و قانع، ما. پناه گرفته در کلبهای طوفانزده، خرسندانه از دریچههای محقّر به جهان مینگریستیم. خیانتی بزدلانه به چشم؛ به حق رویت. آرام و در انفعال. قانع و کمخواه. و خیال میکردیم زندگی این است. در حاشیه امن و پست، حقیرانه زیستن و در امان بودن از طوفان. تا آنکه آن پیرِ آتش در چشم و زیادهخواه ناگهان درب کلبه نمور تاریکمان را گشود. نور توی کلبه دوید. با آن نگاه در هم کوبنده و مغلوب کننده. گفت که هاه! ای مردمان کمینهخواه راضی به یک دَه حق خویش، برخیزید. که قناعتکاران، پستترین مردم روزگار ما هستند. چرا که قناعت این زمان چیزی نیست جز نیمتشنه نگاهداشتن اسبی که راهی دراز را به قصد خوب نوشیدن پیموده است. گفت که قناعت، دنائت است. قانع نباشید. و دریچه کوچک کلبه را گِلاندود کرد و ما را برخیزاند.
حالا پیرمرد رفته؛ ما اما قانع نبودن را آموختیم از او. بسیارخواهی را. تن به دنائت ندادن را. و جهان را از دریچه ندیدن را. ما از آن کلبه خارج شدهایم حالا. تن به طوفان دادهایم. اصلا خودمان طوفان بهپا کردهایم. ما برکنار ماندگان در حاشیه امن و تاریک جهان، خود حالا در خط اول مبارزه با مستکبرانیم. او به ما گفت که «هیچ طاهری، بیرون میدانِ دائمِ نبرد با فساد، طاهر نمیماند. برکنار ماندن، بیماری است». ما حالا زیادهخواهیم. جز به جهانی زیر بیرق لاالهالاالله قانع نیستیم حالا. موشکهایمان را از خاک ایران مستقیما، به قلب استکبار میزنیم. میلیونمیلیون هنوز توی خیابان میریزیم. چریکهایمان، عکس خمینی بر سینه و بر خنجر، منطقه را زیر چکمههایشان گرفتهاند. دریا را قبضه کردهاند. جهان را، قلب دانشگاههای استکبار را، بیدار کردهایم. چفیه بر دوش و نامهی آقا در دست، در صحن دانشگاه نیویورک. فطرتها برانگیخته شده. ما حالا، که روزگاری جهان را از دریچه کوچک کلبهمان تماشا میکردیم، عالم را از فراز قله مینگریم. ما مستضعفان کلبهنشین قناعتکار، حالا جز به وراثت تمام زمین راضی نیستیم. ما مردگانی بودیم، امام خمینی ما را زنده کرد!
«مهدی مولایی»
به اقتباس از سهدیدار نادر ابراهیمی
همانقدر که در بزنگاههای ملی اخیر، مثل حمله به خاک اسرائیل یا شهادت رئیسجمهور، موضعگیری افراد و شادیها و ناراحتیهاشان، وطنپرست یا ضدوطن بودن آنها را عیان کرد و همه دیدند که چه کسانی از شکست وطن شاد و از پیروزی آن ناراحت شدند، امروز در بزنگاههای انقلابی هم میتوان فهمید که چه کسانی دنبال شهوات خودند و کدامها «مطیعاً لأمر مولاهِ» فرامین رهبر انقلاب. بعد از توصیه صریح آقا در سخنرانی مرقد امام که «در رقابتهای انتخاباتی، اخلاق حاکم باشد» و این هشدار مهم که «بدگویی کردن و تهمت و لجنپراکنی، به آبروی ملی لطمه میزند» هرکدام از جریانهای سیاسی و طرفداران نامزدها را که دیدید همچنان شبانهروز، حریصانه مشغول بدگویی از رقیب مقابلاند و علیه او لجنپراکنی میکنند فارغ از اینکه متعلق به دستگاه کدام نامزد است، بدانید که کوچکترین اهمیتی نه برای شخص «ولیفقیه» قائلاند و نه برای «آبروی ملی». فقط دنبال بالا بردن نامزد محبوب خود و احتمالا تنعم از مسئول شدن اویند. همانطور که بزنگاههای ملی فرصتی برای غربال بیوطنهای پست شد و شناختیمشان، در بزنگاه انتخابات هم به رفتار و گفتار آنهایی که میخوانیمشان دقت کنیم و مدعیان دروغین انقلاب و رهبری را که حالا به طمع پشیزی، پشت به توصیه ایشان کردهاند را غربال کنیم. واللّه لتغربلنّ.
از قرنها قبل اوضاع همین است. در هر عصر و زمانه. امیرالمؤمنین هزار و چهارصد سال قبل عدهای از مردم را همجرعاع نامیده و در وصفشان اینطور فرموده که «باقى همه ابلهان و نادانان هستند كه در پى هر بانگكننده به راه مىافتند و هر بادى آنان را به سويى متمايل مىكند». بهدنبال بادهای اعتقادی. به دنبال بادهای سیاسی. بادهای اجتماعی. بادهای اقتصادی. روزی اگر باد فلانجنبش سیاسی بوزد، چریک توی خیاباناند و شعارنویس روی دیوار. با فعالیتسیاسی تماموقت در صفحهمجازیشان. باد که فروکش کند و فعالیت در بورس یکهو رایج شود، فعال اقتصادی میشوند و تحلیلگر شاخصها. تردیر ارز میشوند ناگهان. فیلمهایی را میبینند که توی بادها و موجهای اجتماعی ناگهان معروف شدهاند و همه میبینند. کتابهایی را میخوانند که در این موجها شناخته شدهباشند. موضوعش مهم نیست. اصلا سبک و ژانر شخصیسازیشده ندارند. کلابهاوس معروف شود نصب میکنند، تردز معروف شود، جا نمیمانند. یکروز توی شرکتهای هرمی عضو میشوند و یک روز در گروههای مجازیِ «بیست نفر عضو کن،ده میلیون بگیر»؛ پایش بیفتد شکم همستری را هم به طمع سکه زاییدن، قلقلک میدهند و صبح تا شب توی سرش میزنند. فقط احساس میکنند که از بادها و موجهای موقت جامعه هرگز نباید که عقب بمانند و پابهپای دیگران،باید همهاش را امتحان کنند. خاصیت عصر مدرنیته همین پوچگراییها و بادیبههرجهت بودنهاست ذاتا؛ و ما همه راستش را بخواهید به اقتضای زیست در این زمانه، هرکدام به میزانی پای در این نجاست فروکردهایم. بعضی کمتر و بعضی بیشتر. انسان اصیل استوار اما آن است که مقصد خود را شناخته، راه را برگزیده، توشه را برداشته و هیچ نسیمی از هیچ سویی او را به اطراف متمایل نمیکند. برای چیز دیگری خلق شدهایم ما. برای راه دیگری آمدهایم. هرکجا احساس کردیم در غبار بادها سرگرم شدهایم به راه برگردیم. وقتی همه مشغول موجسواریاند، ما بیاعتنا، سمت هدفها برویم. وقت نداریم ما. بجـنبیم.
«مهدی مولایی»
حالا که امر دایر بین دوگانه کارنامه_برنامه شده و چالش مهم در جبهه انقلاب میان همین دوگانه دوَران میکند و هر شخص، میل به یک نامزد پیدا کرده که برای اصلاح امور کشور و بهبود وضعیت مردم، برنامههای دقیق و منظم نیاز است یا کارنامه ملموس و موفق، از یک نکته مهم غافل نباید شد. جهان در آستانه یک تغییر بزرگ و بنیادین است که سرنوشت قرون بعدی ملتها را تعیین خواهد کرد. رهبر انقلاب در سالهای اخیر فرمودند«شواهدی، وجود دارد که نشان میدهد ما در پیچ تاریخی هستیم، مناسبات قدرت در حال تغییر است و کانونهای جدید قدرت در حال شکلگیری است.» و حالا پس از وقایع مهم اخیر، از آوارهای فلسطین تا دانشگاههای آمریکا و بیداری حیرتانگیز ملتها و پیچیدگی جدال جهانی جبهه حق و باطل رهبر انقلاب در یکی از دیدارهای اخیر خود گزارهای کلیدی، هشداردهنده و بسیار تکاندهنده را مطرح کردند: «شرایط کنونی منطقه هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبههی حق»!! یعنی وقایع پیش روی این چندسال، سرنوشت بقا و فنای یکی از ما را تعیین خواهد کرد؛ یا استکبار دچار مرگ خواهد شد، یا جبهه حق! همین ولاغیر! شرایط امروز و فردای ما، هیچ شباهتی به شرایط سالهای گذشته ندارد. پس سکاندار اجرایی این سالها هم طبعا باید بانگاهی متفاوت و دگرگونه از نگاه اسلاف خود به وقایع عالم نگاه کند و تدبیر امور کشور را با اشراف و توجه بر جانمایی ایران در نظم نوین تاریخی جهان انجام دهد. چهارسال، غفلت از تحولات جهانی و جاماندن از تغییرات بنیادین کانونهای قدرت، کافی خواهد بود برای سالها عقبماندگی و نفرینشدگی توسط آیندگان و ذبح آرمانهای گذشتگان. در کنار تاکید بهحق بر دوگانه کارنامه_برنامه، کشف و بررسی دیدگاه تمدنی نامزدها نسبت به آینده پیش روی جهان را هم مغفول نگذاریم.
«مهدی مولایی»
توقع اخلاقی «جمهور شهید» از نامزدها.
یادداشت منتشر شده در روزنامه جوان.
🔴شروع ثبتنام کارگاه نویسندگی خلاق!
۱۵ روز با نوشتن.
«ظرفیت محدود»❗️
تاریخ شروع کارگاه: ششم تیرماه.
همراه با نقد و اصلاح نوشتهها
و مباحثات فردی و جمعی.
معرفی نفرات شایسته به مطبوعات.
⏪برای کسب اطلاع و ثبتنام، در پیامرسان تلگرام یا ایتا به ادمین پشتیبان پیام دهید:
@kargaah1
عجم علوی | مهدی مولایی
🔴شروع ثبتنام کارگاه نویسندگی خلاق! ۱۵ روز با نوشتن. «ظرفیت محدود»❗️ تاریخ شروع کارگاه: ششم تیرم
❓ کارگاه برای چهکسانی مناسب هست؟
✅برای هرکسی که سرسوزن ذوقی برای نوشتن داشته باشه و علاقهمند به قلم دست گرفتن و خوبنوشتن باشه. چه کسانی که تاحالا به خودشون جسارت ورود به عرصه نویسندگی رو ندادن هرگز؛ و چه کسانی که کمابیش چیزکی نوشتن ولی هنوز از خودشون راضی نیستن. از رنجسنی نوجوان تا بزرگسال، با هرمیزان تحصیلات، میتونن از محتوا استفاده کنن.
❓من الان فرصت شرکت تو کارگاه ندارم؛ کنکوریام؛ فصل امتحانات دانشگاهه یا هرچه.
✅هیچ ایرادی نداره. کارگاه دوماه پشتیبانی داره. یعنی شما میتونی الان ثبتنام کنی و توی این دوماه آینده، هرموقع که خواستی محتوا رو گوش کنی و تکالیف رو انجام بدی و بفرستی. بسیاری از دوستان دانشجو و کنکوری قراره اون موقع بهمون بپیوندن.
❓کارگاه حضوری خواهد بود یا مجازی؟
✅مجازی؛ در بستر تلگرام و ایتا
❓دقیقا چهکاری قراره انجام بدیم؟
✅طی یک دوره ۱۵ روزه، مباحث مهم و اساسی برای ورود به عرصه نویسندگی تدریس میشه و تکالیفی به شما سپرده میشه که انجام بدید و ارسال کنید. بعد با هم یکبهیک نقد و بررسی میکنیم و اشکالات رو تذکر میدیم و نوشتههاتون رو انقدر باهم چکشکاری میکنیم تا شکل مطلوب یک نوشته رو یاد بگیریم.
در یک برهه ۱۵ روزه، قراره وارد دنیای نویسندگی بشیم، درباره نویسندگی بگیم و بشنویم و بنویسیم و نقد بشیم و کنار همدیگه رشد کنیم و رشد کنیم. پس اگه ذرهای علاقه در خودتون احساس میکنید، جا نمونید :)
عجم علوی | مهدی مولایی
🔴شروع ثبتنام کارگاه نویسندگی خلاق! ۱۵ روز با نوشتن. «ظرفیت محدود»❗️ تاریخ شروع کارگاه: ششم تیرم
استقبال واقعا فوقالعاده و فراتر از انتظار بود؛ ادمین بزرگوارمون از دیشب توی تلگرام و ایتا صدها پیام دریافت کردن؛ ظرفیت کارگاه فعلا تکمیل شد. ان شاءالله بتونیم به بهترین نحو در خدمت عزیزان باشیم.
عرفه را خوانده و نخوانده توی مسیر افتادهاند. قافلهای طویل. با صدای جرس شتران. بزرگمردی با وقار، ردای سبز بر دوش، پیشاپیش کاروان میرود و بلندقامتی استوار، علَم بر دوش، به گامی در پس او. اهل حرم، به جهازهای پردهپوش شتران؛ بچگان بهخنده و بازی دوان بین کاروان. سهساله دخترکی. پنجساله پسری. دختران هنوز چشم بر مرد بلندقامت قافله دارند. پسران هنوز پسر اند؛ شرایط مردشان نکرده هنوز؛ صدای خنده میان کاروان. مشکهای آویخته از زین اسبان، هنوز پر. احترام هنوز برجا. آنسوتر اما، سر سفیر بر سرنیزه است. و پیکرش از بام دارالاماره میان بازار افتاده. وصیتنامه در جیب: به پسرعمویم بگویید که راهِ آمده را بازگردد. زبانها با اوست ولی شمشیرها بر او.
مناظره، یک برنامه چالشی برای کمک به سنجش عیار رجال سیاسی_مذهبی مستقر در بدنه نظام است که ببینیم کدامیک اشراف دقیق بر چالشها و تواناییها و راهحلها دارد و خواهد توانست بهتر از دیگران، به پیشرفت کشور و رفع مشکلات مردم کمک کند. راهبردهای ارتقای سطح کشور در برهه چهارساله پیش روی ملت را چطور برنامهریزی کرده و بعد از تسلط بر مردم، چه خواهد کرد. مناظره را به چشم یک شوی سرگرمی برای حملات تانکگونه یککاندید به دیگران و تامین سوژه طنز کاربران مجازی یا تحلیلهای سطحی تکجملههای کلی نامزدها برای تامین محتوای رگباری کانالهای تلگرامی نگاه نکنیم. که فلانی چهخوب تاخت و بهمانی چهخوب ضدحمله زد. مناظره، عصر جدید و کودکشو و فوتبال صدوبیست نیست!
که یک هفته جلوتر میروم از خود به قربانش!
یادداشت منتشرشده در صفحه اول و سوم روزنامه جوان
عجم علوی | مهدی مولایی
🔴شروع ثبتنام کارگاه نویسندگی خلاق! ۱۵ روز با نوشتن. «ظرفیت محدود»❗️ تاریخ شروع کارگاه: ششم تیرم
دوباره چند ظرفیت محدود برای ثبتنام در کارگاه باز شده. عزیزانی که تمایل به شرکت داشتند و بخاطر تکمیل ظرفیت موفق نشده بودن، میتونن به ادمین پیام بدن.
زندگی در عصر مدرنیته و حکمرانی بلاهت و لهو و لعب بر تمام ساحات زندگی بشر مدرن، باعث میشود که «دلقکهای پردهخوان» و«مقلدان خیابانی» که عمری جز بالاوپایین پریدن در صحنه برای جلب خنده بینندهها و کلاهچرخاندن برای جمعکردن سکه از حضار فعالیت دیگری نداشتهاند و قوه عاقله و متفکرهشان بعد از مقطع دبستان بلااستفاده مانده و جز لولیدن در جشنهای فاسقانه سفارتخانههای اروپایی در هیچ محفلی نبودهاند، توهم وزانت و صاحبنظری برای جامعه کنند. باعث میشود گستاخانه و دلقکمآبانه به فرهیختگان و نخبگان و آگاهان جامعه که عمرشان صرف تقویت بنیه ایران شده جسارت کنند.«عقل در کودکی جاگذاشتهها» به «پا در جبهه جا گذاشتهها» انگ انسداد فکری بزنند. چه رأی ما به این مرد عزیز باشد و چه نباشد، تار گندیدهای از موی سپیدش را به کرور کرور تلخک لوده نمیدهیم.
خود را نهجالبلاغه مجسّم، و اخلاق مصوّر وانمود میکردند. نمایش اخلاقمداری میدادند. آیه و روایت از لبهاشان سرازیر بود. رقبا را دگم و منسدد و خشونتطلب میگفتند. خیلی زود زود، ناگهان در یک بازه ۲۴ ساعته، نمایششان بر باد شد. پرده از چهرههاشان برافتاد؛ پزشکیان در پاسخ یک اصفهانی که از وضعیت زایندهرود و راهکار دولت آینده سوال کرد، به طعنه و عصبانیت گفت « برو به اونا رای بده بیان برات درست کنن»! ظریف در پاسخ کشاورز گلایهمند، چشم گرد کرد و انگشت تکانداد و فریاد کشید که «شما خجالت بکش»! و مشاور فرهنگیشان در برنامه زنده، مقابل چشم همگان، عصبانی شد و میکروفون را یک پرتاب پنجامتیازی کرد و برنامه را ترک کرد و رفت. حتی نتوانستند تا روز تکیه بر قدرت، ادای اخلاقمداری درآوردند.«یوم تبلیالسرائر»شان زود رسید. بیادبهای بیگانه با اخلاق و رواداری. بیتحملهای خشن گشادهدهان. وارثان پونزدار دهه شصت. جانشینان دولت عربدهکش دهه نود.
خاضعانه و از زبان کوچکترین برادرتان؛طنزپردازیهای شیرین همزمان و لحظهای از مناظرات در کانالهای مجازی، توجه و تمرکز قشر جوان را که قشر اثرگذار و تصمیمساز جامعه است، از روی مطالب مهم و برنامههای جدی نامزدها به مسائل پیرامونی و حاشیهای و بالقوهطنز نامزدها معطوف میکند و عملا همین اندکتاثیر مناظرات را هم کمتر میکند. نگاه خصمطلبانه و کنایهپردازانه نامزدها، و نگاه طنزپردازانه و سرگرمیمحور مخاطبان به مناظرات، عملا مناظرات را تبدیل به یک شوی چهارساعته پرسوژه برای سرگرمی و تولیدمحتوای کاربرها کرده.
جدال نامزدها برای جذب آرای تودهخاکستری خواهران کمحجاب جامعه و بازی با عبارات «باتوم» و «حراست دانشگاه» و « حجاببان» و تلاش صرف، برای جذب نگاه و جلب توجه دختران کمحجاب، آنها را از توجه به قشر زنان محجبه و دختران مؤمنه جامعه بازداشته؛ گویی هیچ نیازی به توجه و رأی آنها احساس نمیکنند. نه به مشکلات و مصائب و محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی آنها میپردازند، نه وعده بهبودی به آنها میدهند و نه حتی کلامی در حمایت از آنها به زبان میآورند. گویی که نیستند اصلا. گویی که دختران دیگر، مهمترند انگار؛ جذب آراء خاکستری، از رایهای سفید بازتان ندارد. امروز بدنه زنانهٔ آراء شما همیناناند. محجبههای سیاسی و مذهبی جامعه. به زیرپای تودههای خاکستری ذبحشان نکنید!
«مهدی مولایی»
به رغم مدعیان و کارشناسنماهایی که فاتحهٔ خیابان را خوانده بودند و تیتر «پایان مرجعیت خیابان» میزدند؛ به رغم آنها که سکوت موقتی خیابان و ستادهای خیابانی را به عنوان قهر جامعه با انتخابات تلقی میکردند؛ و آنها که ترجیحشان تمرکز صرف شور انتخابات در فضایمجازی و شبکههای اجتماعی بود تا با عملیاترسانهای و اکانتهای سازمانی و نظرسنجیهای تصنعی نامزد محبوب خود را وزنه انتخابات جابزنند، حالا کمکم «خیابان» در قرق مردم میآید. از امروز در سفرهای استانی نامزدهای جبهه انقلاب، باز حالوهوای انتخاباتهای دهه نود توی شهرها میپیچد. یکی پساز دیگری. و این پیش از آنی که دستاوردی برای خود نامزدها باشد، دستاوردی عینی و ملموس برای انقلاب است. مردم هنوز برای انقلاب توی خیابان میآیند و به بهبود وضعیت بهواسطه صندوق رأی ایمان دارند. از اصفهان تا قزوین و تا اهواز و همهجا. قدرت «خیابان» را انکار نکنیم؛ حتی اگر این شلوغی و استقبال، برای نامزد رقیب بود!
«مهدی مولایی»
امشب بهلطف امیرالمؤمنین شب جهش در سبد آراء جبهه انقلاب بود. بسیاری از مرددین، با مناظره امشب، تصمیم خود را گرفتند و حتی بخش قابل توجهی از بدنهٔ آراء دو نامزد دیگر، با مشاهده بیاطلاعی و عدماشراف و انشاءخوانیهای ناشیانه نامزدهایشان، ریزش کرد. آقای پورمحمدی که نهبرای جلب رای، بلکه برای ریبرندینگ خود وارد کارزار انتخابات شده، شکستخورده و ناموفق بود و آقای پزشکیان، با اذعانهای متعدد به «نمیدانم/بلد نیستم»های خود کفر طرفدارانش را درآورد. او حتی نتوانست از ذخیرههای استراتژیک جبهه اصلاحات که بهعنوان آخرین امید اصلاحطلبان شهربهشهر در ستادهای او فعالیت و سخنرانی میکنند، حمایت کند و پشتشان را خالی کرد که «هرکس اومده توی ستاد من، خودش اومده»! حتی جملات عربی او دیگر مثل روزهای اول برای مخاطب جذابیت ندارد و تبدیل به کلیشههای نخنما شده. نامزدهای جبهه انقلاب اما با جلوه قدرتمند خود، هم در دفاع از دستاوردهای دولت شهید رئیسی و هم در پاسخ قاطع به طلبکاریهای قبیح آنها، موفق و طوفانی ظاهر شد و بهنظر، بخش قابل توجهی از آرای خاموش را بهخود اختصاص داد. با مدد امیرالمؤمنین و تلاش جبههانقلاب ان شاءاللّه در روزهای آینده، میخ آخر بر تابوت جبهه غربگرا کوفته خواهد شد.
«مهدی مولایی»
تا ابد هرچه خلیفهاست به قربان علی.
عیدتون مبارک بچهشیعههای خوب مولا💚
تله «اجماع»، ده روز تمام امت حزباللّه را معطل خود کرد. بسیاری، به انتظار اجماع، نشستند و هیچ نکردند تا یک اسم از جلسه اجماع نامزدها خارج شود و همان اسم را توی صندوق بیندازند و تمام؛ رفع تکلیف. اراده خداوند اما ظاهرا چیز دیگری است. گویا در این مقطع از تاریخ، امت باید خود به بلوغ انتخاب برسد؛ به تحقیق و تفحص و سبکوسنگین کردن و بحث و تبادل آراء، تا قدرت انتخاب خود را اظهار کند. باید ملاکهای سالها آموخته و آزموده خود را از کولهٔ اندوختههای خود درآورد و یکیک با نامزدها بسنجد و عاقلانه و تاریخی، یک انتخاب تمام عیار کند. و پای این انتخاب هم بایستد. امت در بوته آزمایش افتاده انگار. آزمایش انتخاب. تکلیف گویی بهاین سادگیها میل رفع شدن نداشته. و رشد امت_اگر خدا بخواهد_ از دل همین آزمایشهاست. پس ابایی نداریم. ما هم مرد گذراندن برهههای سخت امتسازیم. به قدمت هزارسال. یکی پسِ دیگری. در فرصت باقیمانده، چشم از اجماع بشویید_که اگر مجتمع شوند، رحم خداست_ و خود، مردانهوار به تحقیق و مشورت و توسلی انتخابتان را نهایی کنید و در فرصت باقی تا مینوانید تبلیغش کنید. به توسل به حضرتش_عج_ و برکت خونِ هنوز گرمِ شهیدان خدمت، بهخواست خدا مشیّت الهی از سرانگشت سبابه امت متظاهر میشود. دست در دست، برای عبور سرفراز از این آزمایش همگانی و ورود به باب رحمت الهی.
«مهدی مولایی»
مغلطه «فلانی خوبهها، ولی اگه بره دور دوم پیروز نمیشه، پس به بهمانی رأی بدید» مغلطهای مضحک و گولزننده و سادهانگارانه است، برای رأیاولیهای کمتجربه سردرگم؛ نه برای آنها که چندین دوره رأی به صندوق انداختهاند و میدانند کجای سرنوشت ایستادهاند. این مغلطه یعنی اگر در دور دوم، جبهه انقلاب و توده مذهبیون و امت حزباللّه تمام حمایت خود را سراپا، پای یک نامزد واحد بگذارد و همه آنها که دور اول رأیشان را صرف دیگرنامزدها کردهاند، برای یک نامزد واحد، پای صندوق بیایند، باز در مقابل نامزد واحد جبهه مقابل، ناتواناند! یعنی ما یقین داریم که جبهه انقلاب، میان اکثریت رای دهندگان_که کلیّت نظام را قبول دارند و پای صندوق آمدهاند_ به اندازه پنجاهدرصد هم مقبولیت نخواهد داشت. پنجاه درصد «مردم» هم حتی نه؛ پنجاه درصد «نیروهای پایکار انتخابات» هم پشت جبهه انقلاب نیستند! گویندگان این حرف، لوازم کلام خود را درک کردهاند؟ جبهه انقلاب، بین رأیدهندگان نظام هم پنجاهدرصد اقبال ندارد؟ اگر ندارد که نتیجه را تحویل دیگر رقبا بدهید و به کرسی مجلس و دولتسایه برگردید! اگر نماینده اکثریت نیستید، چرا میخواهید بر اکثریت حکمرانی کنید؟ و اگر به نیروهای پشتیبان انقلاب و حزباللّهیهای همیشه پایکار و مردمی که ده روز تمام برایتان سنگتمام گذاشتند ایمان دارید و مقبولیت انقلابیها را پذیرفتهاید، پس رأیدهندهها را با لولوی «دور دوم» نترسانید و بگذارید هرکس آزادانه و مختار، به نامزد اصلح خود رأی دهد. اگر اکثریت بودید پیروزید و اگر نبودید، مردانه تن به اراده اکثریت خواهید داد.
«مهدی مولایی»
بوی دلسوزی برای انقلاب از کلمههایتان استشمام نمیشود؛ نوشتههایتان بوی تعفن میدهد؛ سیاه است؛ تاریک؛ روزهای اول توی رودربایستی، میگفتید هر دو نامزد جبهه انقلاب بسیار عزیزند و ما چقدر خوشبختیم که دوتا نامزد فوقالعاده برای انتخاب داریم و ضدانقلابها و براندازها چقدر بدبختند که میان خودشان هیچکس را در این سطح ندارند. از بیستوچهار ساعت آخر و صبح امروز اما نقاب از چهرههای قدرتطلبانه بسیاری افتاد. عرصه که تنگ شد و دیگری بهنفع نامزدتان کنار نکشید، وقتی احساس کردید که گویی استقبالتان کم است، تمسخر و توهین به نامزد مقابل را شروع کردید؛ بچگانه؛ لجبازانه؛ حقیرانه؛ بیآنکه برایتان مهم باشد که اگر نامزد راهیافته به دور دوم، نامزد محبوب شما نباشد، با این حجم از کینه و نفرت ساطعشده از جنابتان به نامزد دیگر، در دوگانه دور دوم چه خواهید کرد. ارزشهای انقلاب اسلامی را نفهمیدهاید. که اتفاقا انتخابات هرچه رقابتیتر و تنگاتنگتر باشد، قوت انقلاب بیشتر است و اتهام «انتصاب» و «از پیش تعیینشده بودن» رئیس جمهور کمتر است. اتهامی که سالها به آقای رئیسی زدند و گفتند که از صندوقی بیرقابت درآمده. رقابت یعنی همین؛ کنار نکشیدن و تا آخر ایستادن و محک زدن اقبال هر نامزد بعد از اعلام نتایج. جمهوریت را بپذیرید و کماقبال بودن نامزدتان را گردن عدمانصراف نامزد دیگر نیندازید. رقابت را بپذیرید و از تخریبهای کودکانهٔ دست بکشید. نفس خودتان را آماده پذیرش اراده اکثریت کنید، که خدایناکرده بعد از اعلام نتایج اگر معادلاتتان بر هم خورد، طغیان و سرکشی نکنید. صندوقهایمان اگر سقوط کردند نگران نباشیم؛ مراقب باشیم ایمانهایمان سقوط نکند!
«مهدی مولایی»
اختلافنظری اگر داشتیم، برای ایران بود. فکرهای مختلف، نامزدهای مختلف را راهحل پیشرفت کشور و انقلاب میدانست. یکی معتقد بود که فلان نامزد برای پیشرفت ما بهتر است و دیگری، نامزد دوم را گزینه مناسبتری برای جبهه انقلاب میدانست. اسمش «اختلافنظر» بود.«تفرقه و انشقاق» نبود. محترم بود. و از دل اختلافنظرهاست که اصلح کشف میشود. حالا توفیق اجباری شده که روی نامزد واحد اجماع کنیم. خودشان اگرچه به اجماع نرسیدند، صندوقها اما به اجماعمان رساندند. همین را مگر نمیخواستیم؟ الحمدللّه؛ جبهه انقلاب در موضع ضعف نیست حالا. برخی را آقای قالیباف از چنگ جبهه مقابل خارج کرده بود و توانستهبود رأیشان را جلب خود کند. این توانایی او بود. این قشر احتمالا به اردوی حقیقی خودشان بازخواهند گشت. الباقی اما پایکار جبهه انقلابند همیشه. نیازی به دعوت برای پیوستن به نامزد باقیمانده ندارند؛ خودشان میزباناند اصلا. متحدیم. همدل. مثل صبح ۱۳ دیماه. مثل نیمهشب وعدهصادق. دست در دست. به وسوسههای اقلیت اغواگری که آنقدر در نقش خود فرورفتهاند که حالا میگویند «حاضرم به نامزد نابلد جبههمقابل رأی دهم اما به خودی نه» گوش ندهیم. در دهروز گذشته بهقدر کافی از تحلیلهای سطحی مضحکشان بهرهمند شدهایم و حالا بیاعتباریشان ثابت شده. زمزمه تفرقهافکنان را در نطفه بیمحلی کنیم. وقت اخوّت است. و ما باز پای کار ایرانیم؛ ما نایبان شهیدان گمشده در مههای ورزقان.
«مهدی مولایی»