eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
یست؟ گفت: او دختر خاله و همسر قانونی من است.  گمرکچی قانع نشد و آنها را نزد فرمانروای خود برد. او وق
🔰دست فرمانروا همانند یک قطعه چوب خشک شد و دانست که با یک فرد عادی سرو کار ندارد، بلکه با مردی روبرو است که از قدرت معنوی فوق العاده ای برخوردار است. لذا گفت: ای ابراهیم، چرا دست من اینگونه شد؟ گفت: خدای من باغیرت است و از این کار حرام بیزار است. من از درگاه او تقاضا کردم که ناموس مرا از گزند تو حفظ کند و او این بلا را بر سر تو آورد.  🔰گفت: ای ابراهیم، از خدای خودت بخواه که دست مرا شفا دهد و سپس بسلامت بسوی مقصد خودت برو.  در اثر دعای ابراهیم، دست آنمرد شفا یافت ولی او دگر باره دست بسوی ساره برد و باز هم دستش خشکید. گفت: ای ابراهیم، دعا کن دست من خوب شود تعهد میکنم که دیگر متعرض حریم تو نشوم. گفت: من دعا میکنم ولی به شرط اینکه اگر تخلف کنی، دیگر از من درخواست دعا نکنی. او متعهد شد و ابراهیم نیز شفای او را از خداوند خواست و شفا یافت و او هم نهایت احترام و تجلیل را از ابراهیم بعمل آورد و کنیزی بنام هاجر را به ساره بخشید و آنان را تا دروازه شهر بدرقه کرد... 🌴 های 🌴 🌷 قسمت۲۸🌷 🍃 ابراهیم و نشانهای از رستاخیز:  و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی. (سوره بقره: 26) 🔹ابراهیم قهرمان یکتاپرستی و توحید بود. تمام ذرات وجودش و تک تک سلولهای بدنش، ندای توحید سر میداد و در مسئله معاد کوچکترین شک و تردیدی در دلش راه نداشت ولی مایل بود نمونه ای از رستاخیز و چگونگی زنده شدن مردگان را بچشم ببیند و دور نمایی از صحنه قیامت را در این جهان مشاهده کند.  🔹بدین جهت از پیشگاه خداوند، خاضعانه از خداوند درخواست کرد که خداوندا، بمن نشان بده چگونه مردگانرا زنده میکنی و به چه کیفیت آنان را پس از مرگ، حیات دوباره میبخشی؟  خطاب رسید: ای ابراهیم، مگر تو به مسئله قیامت و حشر و نشر ایمان نیاورده ای؟ گفت: خداوندا، به آن ایمان آورده ام ولی برای اطمینان قلب و آرامش خاطرم این تقاضا را دارم 🔹 سپس طبق دستور خداوند، چهار پرنده گوناگون: طاوس، خرس، کبوتر و کلاغ را گرفت و سر برید. سر آنها را نزد خود نگهداشت و بدنشان را در هم کوبید گوشت و استخوان وپوست و پر آنها را در هم آمیخت و سپس آن پیکرهای در هم کوبیده را به چندین قسمت تقسییم کرد و هر قسمتی را روی مکان بلندی قرار داد.  آنگاه سر آنها یکی پس از دیگری به دست گرفت و او را بسوی خود فرا خواند. 🔹 همانگونه که تقاضا کرده بود، از هر قسمتی از آن گوشتهای کوبیده، ذراتی جدا شد و به سر آن حیوان متصل گردید و پس از کامل شدن آن، حیات مجدد یافت و زندگی را از سر گرفت 🔹و بدین ترتیب، ابراهیم قبل از قیام قیامت، نمونه ای از مراسم و کیفیت زنده شدن مردگان را در این جهان، به چشم خود دید و آیتی دیگر از آیات بزرگ الهی را مشاهده نمود و ایمان او نسبت به رستاخیز و به مرحله عین الیقین رسید.  https://eitaa.com/m_rajabi57
قسمت ۲۹ 🌷 *ابراهیم و ستاره پرستان* 🌷 *و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین*  *(سوره انعام: 76)* 🔹در راه سفر دور و درازی که ابراهیم و کاروان کوچکش می پیمودند، به قومی رسیدند که ستاره پرستی را شعار خود ساخته و بجای آفریدگار جهان، به نیایش برخی ستارگان رو آورده بودند.  🔹ابراهیم پیامبر خدا و مأمور هدایت و راهنمائی همه ملتها بود. با هر انحرافی رو برو میشد، خود را موظف می دید که با آن به مبارزه بر خیزد و مردم را از گمراهی برهاند. او در بابل با بت و بت پرستی مبارزه کرد و اینک با ستاره پرستی و ستاره پرستان رودررو قرار گرفته است.  🔹ارشاد و هدایت جامعه، نیاز به بردباری و تحمل و انتخاب شیوه های حکیمانه دارد تا تبلیغ مؤثر واقع شود و دعوت حق، مورد قبول قرار گیرد.  🔹ابراهیم در برابر ستاره پرستان، از روش همراهی و موافقت با آنان استفاده کرد و شبانگاه که ستاره پرستان در برابر *ستاره زهره* به نیایش پرداخته بودند، او هم زبان به ستایش آن ستاره گشود و گفت: چه زیبا و نورانی، چه با عظمت و جذاب، آری این است خدای من.  🔹بدین ترتیب دلهای قوم را بسوی خود متوجه و محبت آنها را به خود جلب نمود. اما ساعتی بعد که طبق نظام آفرینش، آن ستاره غروب کرد، ابراهیم چهره در هم گشود و با لحنی اندوه بار گفت: نه، من خدائی را که غروب کند و دستخوش تحولات و دگرگونی ها باشد، دوست ندارم.  🔹با این جملات بذر شک و تردید را در دل ستاره پرستان افشاند و پیدایش شک، اول قدم در راه رسیدن به ایمان است.  🔹ساعتی بعد ماه طلوع کرد. ابراهیم نگاهی تحسین آمیز به او کرد و گفت: خدای من این است. هم بزرگتر، هم نورانی تر و هم جذاب تر.  با گذشت چند ساعت، ماه نیز به همان سرنوشت گرفتار شد و در گوشه آسمان غروب کرد. ابراهیم از ماه نیز بدلیل غروب کردنش، بیزاری جست و گفت: نه، این هم خدای من نیست و اگر پروردگار من، مرا هدایت نکند، من نیز در زمره گمراهان قرار خواهم گرفت و به پرستش موجوداتی همانند ستاره و ماه گرفتار خواهم گشت.  🔹با غروب ماه و گذشتن ساعاتی چند، شب بسر آمد و خورشید عالم تاب با درخشندگی و جلوه بی مانندش طلوع کرد و به حکومت ظلمت و تاریکی پایان داد...  ادامه دارد... 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی حاج قاسم... این آقا اصرار دارن که عکس که انداختن با حاجی بد افتاده و دوباره عکس بگیرن.... فدای خنده هات😭 🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 https://eitaa.com/m_rajabi57 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه خوش ست رفاقت برای خدا چه خوش ست رفاقت در راه خدا خوش به سعادتتان رفیــقِ بودن، چه لذتی دارد! 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 https://eitaa.com/m_rajabi57 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊