🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
#سرزمین_زیبای_من 🇮🇷
#قسمت هشتم
بالاخره موفق شدیم و دانشگاه مجبور به پذیرش من شد نبرد، استقامت و حرکت ما به پیروزی ختم شد برای من لحظات فوق العاده ای بود، طعم شیرین پیروزی هر چند، چشمان پر از درد و غم پدر و مادرم، معنای دیگه ای داشت ...
شهریه دانشگاه زیاد بودو از طرفی، من بودم و یه دست علیل ، دستم درد زیادی داشت ، به مرور حس می کردم داره خشک میشه و قدرت حرکتش رو از دست میده اما چه کار می تونستم بکنم؟ حقیقت این بود، من دستم رو در سن 19 سالگی از دست داده بودم ...
یه عده از همسایه ها و مردم منطقه بومی نشین ما توی هزینه دانشگاه بهم کمک می کردن ، هر بار بهم نگاه می کردن می شد برق نگاه شون رو دید ، خودم هم باید برای مخارج، کار می کردم، به سختی تونستم با اون وضع کار پیدا کنم، جز کارگری و کار در مزرعه، اون هم با حقوق پایین تر ، کار دیگه ای برای یه بومی نبود اون هم با وضعی که من داشتم ...
کار می کردم و درس می خوندم ، اساتید به شدت بهم سخت می گرفتن،کوچک ترین اشتباهی که از من سر می زد به بدترین شکل ممکن جواب می گرفت ، اجازه استفاده از کتابخونه رو بهم نمی دادن هر چند، به مرور، سرسختی و اخلاقم یه بار دیگه، بقیه رو تحت تاثیر قرار داد،چند نفری بودن که یواشکی از کتابخونه کتاب می گرفتن ، من قدرت خرید کتاب ها رو نداشتم و چاره ای جز این کار برام نمونده بود اما بازم توی دانشگاه جزء نفرات برتر بودم ، قسم خورده بودم به هر قیمتی شده موفق بشم و ثابت کنم یه بومی، نه تنها یه انسانه و حق زندگی کردن داره بلکه در هوش و توانایی هم با بقیه برابری می کنه ...
دوران تحصیل و امتحانات تموم شد و ما فارغ التحصیل شدیم،گام بعدی پیش روی من، حضور در دادگاه به عنوان یه وکیل کارآموز بود، برعکس دیگران، من رو به هیچ دفتر وکالتی معرفی نکردن، من موندم و دوره وکلای تسخیری،وکیل هایی که به ندرت برای دفاع از موکل، به خودشون زحمت می دادن و من باید کار رو از اونها یاد می گرفتم ...
هیچ وقت، هیچ چیز برای من ساده نبود ، باید برای به دست آرودن ساده ترین چیزها مبارزه می کردم ، چیزهایی که برای دیگران انجامش مثل آب خوردن بود برای من، رسیدن بهش مثل رویا می موند ...
توی دفتر، من رو ندید میگرفتن،کارم فقط پرینت گرفتن، کپی گرفتن و ... شده بود، اجازه دست زدن و نگاه کردن به پرونده ها رو نداشتم ، حق دست زدن به یخچال و حتی شیر آب رو نداشتم ، من یه آشغال سیاه کثیف بودم و دلشون نمی خواست وسایل و خوراکی هاشون به گند کشیده بشه، حتی باید از دستشویی خارج ساختمان استفاده می کردم ...
دوره کارآموزی یکی از سخت ترین مراحل بود، باید برای یادگرفتن هر چیزی، چندین برابر بقیه تلاش می کردم ، علی الخصوص توی دادگاه من فقط شاهد بودم و حق کوچک ترین اظهار نظری رو نداشتم اما تمام این سختی ها بازم هم برام قابل تحمل بود ...
چیزی که من رو زجر می داد مرگ عدالت در دادگاه بود، حرف ها، صحنه ها و چیزهایی که می دیدم؛ لحظه به لحظه، قلب و باورهای من رو می کشت ، اونها برای دفاع از موکل شون تلاش چندانی نمی کردند، دقیقا برعکس تمام فیلم ها وکیل های قهرمانی که از حقوق انسان های بی دفاع، دفاع می کنن ...
من احساس تک تک اونها رو درک می کردم ، من سه بار بی عدالتی رو تا مغز استخوانم حس کرده بودم دو بار بازداشت خودم و مرگ ناعادلانه خواهرم دیدن این صحنه ها بیشتر از هر چیزی قلبم رو آزار می داد و حس نفرت از اون دنیای سفید در من شکل می گرفت ...
بالاخره دوره کارآموزی تمام شد،بالاخره وکیل شده بودم ، نشان و مدرک وکالت رو دریافت کردم ، حس می کردم به زودی زندگیم وارد فاز جدیدی میشه اما به راحتی یه حرف، تمام اون افکار رو از بین برد ...
- فکر می کنی با گرفتن مدرک و مجوز، کسی بهت رجوع می کنه؟ یا اصلا اگر کسی بهت رجوع کنه، دادستانی هست که باهات کنار بیاد؟ یا قاضی و هیئت منصفه ای که به حرفت توجه کنه؟
به زحمت یه جای کوچیک رو اجاره کردم یه حال چهار در پنج با یه اتاق کوچیک قد انباری ، میز و وسایلم رو توی حال گذاشتم و چون جایی نداشتم، شب ها توی انباری می خوابیدم؛ حق با اون بود،خیلی تلاش کردم اما هیچ مراجعی در کار نبود، ناچار شدم برای گذران زندگی و پرداخت اجاره دفتر، شب ها برم سر کار، با اون وضع دستم، پیدا کردن کار شبانه وحشتناک سخت بود ...
فکر کنم من اولین و تنها وکیل دنیا بودم که ، شب ها، سطل زباله مردم رو خالی می کرد به هر حال، زندگی از ابتدا برای من میدان جنگ بود ...
✍🏻 نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی
♻️ #ادامه_دارد....
https://eitaa.com/m_rajabi57
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستان_های_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_هشتاد ویک 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼 #داستان_های_قرانی 🌼
🌼 #قسمت_هشتادودو 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مِشْکات
🌴 #داستانهای_قرانی🌴 ♦️ #قسمت ۸۱♦️ 🐳🐋 #یونس_علیه_السلام 🐋🐳 و ان #یونس لمن المرسلین. اذ ابق الی ا
🌴 #داستانهای_قرانی🌴
♦️ #قسمت ۸۲♦️
🐳 🌊 #یونس_در_دریا 🌊🐳
#و اذ النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت .
(سوره انبیاء: 88)
♻️ #یونس از میان قوم خود خشمناک خارج شد و سر به بیابان گذاشت و پس از پیمودن مسافت بسیاری به کناردریا رسید.
در آنجا جمعی را دید که در کشتی نشسته و آماده حرکت هستند. از آنها درخواست کرد که مرا با خود، در کشتی بنشانید.
چون آثار بزرگی و جلال از سیمای یونس آشکار بود، مسافرین کشتی، او را با آغوش باز پذیرفتند و در کشتی جای دادند.
#کشتی در #دریا به راه افتاد و کم کم از ساحل دریا دور شد، وسط دریا امواج سخت و هولناک بر کشتی حمله آورد و خطر غرق، همه مسافرین را تهدید کرد. از این رو تصمیم گرفتند، به قید قرعه یکی از مسافرین را به دریا افکنند تا دریا ساکت و خطر دریا از کشتی برداشته شود.
#قرعه کشیدند و به نام یونس درآمد، ولی مسافرین به احترام یونس قرعه را تجدید کردند. دفعه دوم به نام یونس درآمد. باز هم دلشان راضی نشد آن مرد بزرگوار را به دریا افکنند.
لذا برای سومین بار قرعه کشیدند باز به نام یونس درآمد. در این موقع چاره ای ندیدند جز اینکه یونس را به دریا افکند و یونس متوجه شد که به واسطه ترک اولی و بیرون آمدن از میان قوم خود بدون فرمان خدا، شاید گرفتار چنین بلائی شده و به هر حال خدا را در این کار حکمتی است.
لذا بدون چون و چرا خود را به دریا افکند و در کام دریا فرو رفت.
🐳در آن حال خداوند #ماهی عظیمی را مأمور کرد که یونس را ببلعد ولی او را در مزاج خود هضم نکند و لطمه ای به او نرساند بلکه در دل خود برای او پناهگاهی قرار دهد تا امر خداوندی اجرا شود.
شبها و روزها می گذشت و یونس در شکم ماهی و ماهی هم در دل دریا به شکافتن آبها و پیمودن ظلمت های قعر دریا مشغول بود.
در آن #زندان عجیب و غم انگیر: اندوهی بزرگ بر یونس غالب شد و با حال غم و افسردگی به خدای متعال پناهنده شد و در آن تاریکی ها ندا بر آورد:
(لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین)
"خداوندا جز تو خدائی نیست و تو از هر عیبی منزهی.
من از ستمکاران بوده ام.
خداوند #دعای او را #مستجاب فرمود و به آن ماهی فرمان داد که یونس را کنار دریا بگذارد. ماهی را به حال فرسودگی و ناتوانی کنار دریا بر زمین گذاشت و چون پوست و بدن او تاب مقاومت در برابر تابش آفتاب را نداشت خداوند کدو بنی را بر او برویانید تا در سایه برگهای آن استراحت کند و از میوه آن بخورد و نیروی از دست رفته خود را به دست آورد.
چیزی نگذشت که یونس سلامتی و تندرستی خود را بازیافت و خداوند به او وحی فرستاد که به سوی قوم خودت برگرد زیرا آنها ایمان آورده و از پرستش بت دوری نموده اند.
یونس به میان قوم خود برگشت و از مشاهده آن وضع متعجب شد که چگونه آن مردم از بت پرستی دست کشیده اند و نام خداوند را بر زبان می رانند.
قوم از او استقبال کردند و یونس هم به راهنمائی و رهبری آنان مشغول شد.
#ادامه_دارد...
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
#ذکر_یونسیه
💠 #آثاروبرکات_ذکر_یونسیه💠
#پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند :
هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مُرد، پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم) فرمود :
آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟
اصحاب گفتند:
آرى اى رسول خدا.
⭕آن حضرت فرمود:
دعاى یونس که طعمه ماهى شد:
💠( لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین) .💠
امام صادق علیه السلام می فرمایند :
عجب دارم از کسى که غم زده است واین دعا را نمى خواند
💠(لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین)💠
چرا که خداوند به دنبال آن می فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤمنان را نجات مى دهیم.
🔹️🔹️🔹️
💠این ذکر برای #تقویت نفس و قلب و مکاشفات ، بسیار خوب است و برای رفع حجب و نورانیت مؤثر است و #استجابت_دعا و #نجات مومنین از طرف خدا شامل گوینده آن میشود.
از آثار و برکات این ذکر قرآنی بسیار است و ما به همین مقدار بسنده میکنیم .
#ذکر
#ذکر_قرانی
@m_rajabi57
#نهج_البلاغه
🔆مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ، وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ
💠كسى كه با قرآن سخن بگويد راست گفته و هر كس بدان عمل كند پيشتاز است.
📚#خطبه_156
#کلام_نور
#نهج_البلاغه
https://eitaa.com/m_rajabi57
♻️فردا روز آخر #ماه_پربرکت_رجب
و درباره روزه سی ام #رجب امام رضا علیه السلام، فرمودند:
من صام یوم الثلاثین من رجب غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه وما تأخّر.(6)
💠کسى که روز سى ام ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند گناهان گذشته و آینده او را مى آمرزد.(7)
🌷از این رو فرصتهای باقی مانده در رجب که یکی از سه ماه بزرگ عبادت و بندگی خداست را غنیمت بدانیم و اگر تاکنون موفق به درک این فضایل سرشار نشده ایم با انجام اعمال این روزها قطره ای از دریای رحمت الهی را دریافت کنیم. انشاءالله.
#رجب
#أين_الرجبيون
#روزه
#التماس_دعا
@m_rajabi57