مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستان_های_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_نودوشش 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi5
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼 #داستان_های_قرانی 🌼
🌼 #قسمت_نودوهفت 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مِشْکات
🌴 #داستانهای_قرانی 🌴 #قسمت ۹۶ ⚔️ #جنگ_احد ⚔️ و اذ غدوت من اهلک تبوی ء المومنین مقاعد للقتال و ا
#داستانهای_قرانی
#جنگ_احد ⚔️
#قسمت ۹۷
❌سپاه قریش صفهای خود را مرتب ساخت.
پرچم در دست جوانان عبدالدار بود. خالد بن ولید در میمنه و عکرمة بن ابی جهل در میسره و عمرو بن العاص و صفوان بن امیه فرمانده سواران و عبدالله بن ربیعه فرمانده تیراندازان و بت بزرگ (هبل) که قریش از مکه با خود آورده بودند، پیشاپیش آنان قرار داشت.
#هند(زن #ابوسفیان) با گروهی از زنان مکه که برای تحریک و تحریص سربازان، به جبهه آمده بود، در انتهای جنگجویان قرار گرفته، به خواندن سرودهای مهیج پرداختند.
نخستین کسی که از سپاه قریش به میدان آمد، طلحة بن ابی طلحه، پرچم دار کفر بود.
مبارز طلبید.
#علی(ع) به میدان شتافت و او را از پای درآورد. رسول خدا تکبیر گفت و مسلمانها هم، صدای تکبیر بلند کردند.
نفر دوم و سوم و چهارم از بنی عبدالدار پی درپی به میدان آمدند. همه به دست #علی(ع) کشته شدند.
وحشت و هراسی عظیم بر دلهای سپاهیان مکه افتاد.
در آن حال مسلمانان به یک حمله شدید دست زدند و صفوف دشمنان را به هم ریختند.
جمعی از آنان پا به فرار گذاشتند و شیرازه لشگر از هم پاشیده شد.
جنگجویان اسلام در گوشه و کنار میدان، جانبازی می کردند و صمیمانه از اسلام حمایت می نمودند.
تا جائی که بت بزرگ (هبل) را سرنگون کردند و قوای خصم را درهم شکستند.
رفته رفته، میدان جنگ از سربازان مکه خالی شد و مسلمانان به جمع آوری غنائم جنگی و ضبط سلاحها و اموال دشمن پرداختند.
🔴یک اشتباه خطرناک:
نیروهای احتیاطی که به دستور صریح پیغمبر اسلام، شکاف کوه عینین را اشغال کرده بودند، از دور، میدان جنگ را تماشا می کردند.
منظره جمع آوری غنیمت ها و اموال دشمن، یعنی یک مسئله مادی خیره کننده، آنها را تحریک کرد که در جمع غنائم شرکت کنند. فرمانده آنان، عبدالله بن جبیر، کوشش کرد که آنها را از این تصمیم باز دارد.
ولی موثر واقع نشد و کم کم خط دفاعی شکاف، ضعیف گردید تا به جائی رسید که فرمانده با چند تن معدود باقی ماندند.
در آن حال یک ستون از نیروی مکیان وارد شکاف گردید، کسانی را که در محل بودند، به قتل رسانید و از پشت سر به مسلمانان حمله کرد.
🏴پرچم کفر دیگر باره برافراشته شد و فراریان از گوشه و کنار به زیر پرچم گرد آمدند و صفوف از هم پاشیده مسلمین را محاصره کردند.
یکی از مشرکین با صدای بلند فریاد زد: محمد کشته شد! این خبر وحشت آور، و این حمله شدید و غیر مترقبه موجب شد که مسلمانها پا به فرار نهادند و از میدان گریختند.
#رسول_خدا (ص) در میان دشمن قرار گرفته بود.
#علی (ع) مانند سپری متحرک دور آن حضرت می چرخید و از هر سو، دشمنان را دفع می کرد.
در آن روز بدن علی (ع) نود زخم برداشته و خون بسیار از بدنش ریخته بود. ولی از پای درنیامد و همچنان به جهاد و دفاع ادامه می داد.
جبرئیل که شاهد فداکاری و از خودگذشتگی علی (ع) بود، فریاد زد:
"لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار"
جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار نیست.
تاریخ اسلام،به شهادت دوست و دشمن، علی (ع) را در روز احد، تنها یار و یاور پیامبر شناخته و شهامت و ایمان و پایداری او را با تجلیل فراوان یاد می کند.
لحظه به لحظه،حلقه محاصره تنگ تر می شد و دشمنان با جسارت بیشتر به رسول خدا (ص) نزدیک می شدند. ولی چون به واسطه شجاعت علی (ع) نمی توانستند، خود را به رسول خدا (ص) برسانند، سنگ می پراندند. یکی از سنگها به پیشانی پیامبر رسید و خون به صورتش جاری شد. سنگ دیگری به وسیله عتبه بن ابی وقاص بر لب و دندان رسول اکرم (ص) آمد که دندانش شکست. شمشیری بر شانه او زده شد. ولی چون دو زره در بر داشت، کارگر نیفتاد و آن پیامبر عظیم الشان با تمام این مصائب که از دشمنان می دید، لب به نفرین آنان نگشود. بلکه از خداوند بزرگ هدایت و نجات آن قوم را مسالت می فرمود.
از حوادث ناگواری که در آن روز واقع شد، شهادت حمزه سیدالشهداء، عموی بزرگوار پیغمبر بود.
وی در حالی که مردانه می کوشید و از دین خدا و پیغمبرش حمایت می کرد، با حربه ای که وحشی به سوی او پرتاب کرد، از پای درآمد و به زمین افتاد. وحشی پهلوی او را شکافت و جگرش را
درآورده،برای هند، زن ابوسفیان به ارمغان برد.
هند، پاره ای از جگر پاک حمزه را در دهان گذاشت که ببلعد، و با این که چیزی از گلوی او پائین نرفت معروف به جگر خوار شد و مردم معاویه و اولاد او را فرزندان هند جگر خوار می نامیدند.
جنگ احد به نفع قریشیان پایان یافت...
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
بدونِ عشق
می توان از خودگذشتگی کرد
اما بدونِ از خودگذشتگی ،
هرگز نمی توان عشق ورزید ...
👤#گابریل_گارسیا_مارکز
🌸 #شبتون_مملوازمهروعشق 🌸
💎https://eitaa.com/m_rajabi57
جان بِفِشانم زشــوق ؛
در ره باد صبا ...
گر برساند به ما ؛
صبحدمی بوی دوستـ❤️ـ
سلام دوستـ❤️ـ صمیمی ....
#روزتون_زیبا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/m_rajabi57
✨🌹✨
#حکایت مرد فقیرى ، همسرش از ماست کره مى گرفت و او آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: راستش ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید... #داستانهای_خواندنی •✾🔹️ @m_rajabi57 🔹️✾• https://eitaa.com/m_rajabi57