eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘۱۳ به دَر یعنی تمام ۱۳ معصوم چشمشان به در است تا بیایی....⚘ 🍀🍃به روز سیزده امسال باید، گره زد سبزه چشم انتظاری را فقط و فقط، بر جامه سبـز تو آقا تا بیایی و سبـز شود روزگار زردمان، و شکوفه باران شود بهارمان🍃🍀 🌾 •┈┈••✾❀🕊🌸🕊❀✾••┈┈• °•⊰ https://eitaa.com/m_rajabi57 ⊱•° •┈┈••✾❀🕊🌸🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸🍃 🦋 🦋 🍃🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸 @m_rajabi57 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد یهودی و همسایه مسلمان 🌺✨مسلمان فقیری در کنار یهودی ثروتمندی خانه داشت. یهودی ثروتمند بسیار خسیس بود. در خانه اش ، نخل های زیادی داشت که یکی از نخل ها از آسمان به خانه این مرد فقیر رفته و شاخه ریخته بود. یهودی گاهی که بالای درخت می رفت و خرما می چید، برخی که زمین می افتادند مانع از خوردن کودکان مسلمان فقیر می شد. گاهی هم پایین رفته و حتی از دهان کودکان خرما را بیرون می کشید. 🌺✨مسلمان نزد نبی مکرم (ص )آمده و شکوه نمود. پیامبر یهودی را به حضور خواستند و از او خواستند در مقابل بخشش این نخل به مرد مسلمان، پیامبر نخل بزرگی را برای او در بهشت تضمین کنند. یهودی گفت: من نخل های زیادی دارم ولی به این نخل علاقه خاصی دارم و نمی توانم. شخصی از رسول خدا سوال کرد، اگر آن نخل را من صاحب شوم، آن نخل بهشتی را برای من تضمین می کنید؟ فرمودند : بلی . 🌺✨این مرد ، در برابر چهل نخل این نخل را خرید، تا آیات سوره ((والیل)) نازل شدند که از آیات( ۴ ) الی ( ۷ ) خداوند متعال اسرار عجیبی از سعادت را به وضوح بر بشر فاش می کند. 🌺✨در این آیات ( نقل به تفسیر ) می فرماید که، شما برای رسیدن به من و حقیقت ، راه های زیادی پیش رو دارید. نماز خواندن، روزه گرفتن، اعتکاف و... اما اگر طالب هستید من شما را به سرعت و آسان ترین راه هدایت کنم، سه عمل از شما می خواهم. نخست این که به فقرا بدهید دوم از گناه دوری کنید و سوم به من و پیامبر و روز معاد و وعده های من ایمان داشته باشید. 🌺✨یعنی با رعایت این سه شرط ، انسان در راه مستقیم قرار می گیرد و طبق آیه بعد در صورت عدم رعایت این سه شرط ، و خساست در این حالت انجام عمل نیک برای بشر سنگین و سخت می شود. اگر ریالی ببخشد خوابش نمی برد و انگار از جان می کند نه از مال. https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
🔹️ #داستانهای_قرانی 🔹️ #قسمت ۹۸ #بخش_دوم 🗡⚔ #جنگ_احد به نفع قریشیان پایان یافت. سپاهیان مکه در حا
۹۹ 🕊تازه داماد در آغوش شهادت: 🕊 در بین اجساد پاک شهیدان احد، جسدی دیده می شد که سند زنده فداکاری و جانبازی سربازان مسلمان بود. حنظله جوانی بود که حدود بیست و چهار سال از عمرش گذشته و درست در همان شبی که روز آن جنگ احد اتفاق افتاد، مقدمات زفافش فراهم شده بود.  (ص) به این جوان اجازه فرمود که برای انجام زفاف در بماند و سپس به مجاهدین بپیوندد.  در ضیافتی که به عنوان ولیمه دامادی بر پا شده بود، گروهی از مسلمین با اینکه عازم جنگ بودند، حضور یافتند و پس از صرف شام، داماد را به حجله فرستادند و رفتند.  سحرگاه، تازه ، را دید که زره می پوشد و سلاح جنگ بر تن می کند. این عمل برای او عجیب و باور نکردنی بود. با حیرت پرسید: مگر تو را از جنگ معاف نفرموده است؟!  زیر لب گفت: چرا. زن پرسید: پس برای چه زره پوشیده و شمشیر بسته ای؟! گفت: می خواهم به سپاه اسلام ملحق شوم. گفت: پس مرا به که می سپاری؟! حنظله در حالیکه صدایش از ایمان محکم و تصمیم قاطع او حکایت می کرد، گفت: به خدا می سپارم.  عروس برای منصرف ساختن حنظله به گریه و التماس و زاری متوسل شد. ولی اثری در اراده داماد ننمود. در آخرین لحظات که حنظله می خواست قدم از اطاق بیرون بگذارد، زن گفت: لحظه ای صبر کن! آنگاه با شتاب از خانه بیرون جست و چند تن از همسایگان را با خود به خانه آورد و رو به شوهر خود کرد و گفت: در حضور این چند نفر اقرار کن که با من زفاف کرده ای. حنظله گفت: اقرار می کنم ولی منظور تو از این اقرار چیست؟  عروس در حالی که گریه راه گلویش را گرفته بود، رو به حضار کرد و گفت: دیشب در خواب دیدم که درهای آسمان باز شد و حنظله به سوی بالا پرواز کرد و از نظرم ناپدید گردید. من می دانم که شوهرم از این جنگ برنخواهد گشت. خواستم شما گواه باشید که اگر فرزندی از من بوجود آمد، به شوهرم حنظله متعلق خواهد بود.  این موانع که بر سر راه حنظله به وجود آمده بود، روی قاعده طبیعی باید او را از تصمیم خود باز دارد. ولی ایمان به خدا و عشق به جانبازی که در اعماق قلبش ریشه دوانده بود، مانند جاذبه نیرومند او را به سوی میدان جنگ می کشانید. آخرالامر با همسر عزیزش خداحافظی کرد و پشت پا به عیش و نوش دنیا زد و خود را به جبهه جنگ رسانید.  حنظله در میدان احد، مردانه به صفوف حمله می کرد و از دین خدا حمایت می نمود. ناگاه از سپاهیان قریش نیزه خود را به شکم او فرو برد. وی به جای اینکه به عقب برگردد تا از فشار نیزه در امان بماند، جلو رفت و با جلو رفتن، نیزه از پشتش به در آمد. ولی در آخرین رمق، که کاملا به قاتل خود نزدیک شده بود، با شمشیرش سر از بدن او برداشت.  به این ترتیب حنظله به رسید و خوابی که همسرش دیده بود، تعبیر شد و مطابق نقل مورخین، چون این جوان موفق نشده بود غسل جنابت به جای آورد، فرشتگان آسمان وی را غسل دادند و به این جهت او را نامیدند. وفی https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ما در کانال ☀️ ☀️ همراه شوید با : 🌸🌴 داستانہاے قرانے 🌴🌸 🌿 داستانہاے جذاب و عاشقانہ 🌿 🌿🌸 و شہدایے 🌸🌿 🌿🌸 سلسلہ مباحث مہدویت 🌸🌿 🌸تفسیر یک دقیقہ اےقران کریم🌸 🌿🌸 ضرب المثل هاےایرانے 🌸🌿 🌸 مشکات پنجرھ اےبہ آسمان 🌸 🌟🔮🌟🔮🌟🔮🌟🔮🌟 http://eitaa.com/joinchat/263258191Cac5bfdefcc 🌟🔮🌟🔮🌟🔮🌟🔮🌟