eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
مِشْکات
🌴 #داستانهای_قرانی🌴 ♦️ #قسمت ۸۲♦️ 🐳 🌊 #یونس_در_دریا 🌊🐳 #و اذ النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن
🌴 های_قرانی🌴 💠 ۸۳💠 ♦️ ♦️ کذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود. و عاد و فرعون و اخوان لوط.  (سوره ق: 15) اصحاب رس: 🔹گروهی بودند که (بعد از بن ) در کنار رود بزرگی سکونت داشتند که نام آن بود. در اطراف آن رود بزرگ که هموازه آب فراوانی در آن جریان داشت، آبادی ها و مزارعی به وجود آورند که از هر جهت رضایت بخش بود. آب گوارا، درختان پرمیوه، نعمت فراوان ، هوای مطبوع و مناظر فرح آور ، به زندگی آنان جلوه و طراوات خاصی می بخشید. در کنار آن رودخانه درخت صنوبری بود که به واسطه مساعدت آب و هوا رشد فوق العاده ای نموده و سر به آسمان کشیده بود شیطان آن قوم را فریب داد و به پرستش آن درخت دعوت نمود. قوم هم وسوسه او را پذیرفتند و تن به عبادت درخت صنوبر دادند و پس از آن شاخه هائی از آن درخت را به آبادیهای دیگر بردند و پرورش دادند و به عبادت آنها پرداختند. رفته رفته اعتقاد آنان به درخت صنوبر قوت گرفت و یکباره خدا را فراموش کردند. برای صنوبر قربانی می کردند و در مقابل آن به خاک می افتادند. جهل و نادانی آن قوم از این درجه هم بالاتر رفت و آب آن رود بزرگ را بر خود حرام کردند و برای مصرف خودشان از آب چشمه های دیگر مصرف می نمودند. زیرا می گفتند حیات و زندگی خدای ما بسته به این آب است و جز خدا کسی نباید از آن مصرف کند. هر انسان و حیوانی از آن آب می آشامید بی رحمانه او را می کشتند. آن قوم هر سال روز عیدی داشتند که پای درخت صنوبر جمع می شدند و گوسفندانی قربانی می کردند و سپس آن قربانی ها را با آتش می سوزاندند. چون شعله و دود آن به سوی آسمان می رفت ، همه به خاک می افتادند و در مقابل درخت به گریه و تضرع و زاری می پرداختند و شیطان هم به وسائلی، آنان را دلگرم می نمود و از پرستش درخت خوشنودشان می ساخت. 💠سالها به این ترتیب گذشت و آن قوم در چنین گمراهی و ضلالت عظیمی به سر می بردند. خداوند برای رهبری و نجات آنان، پیامبری از نواده های از میان آنها بر انگیخت و او را مأمور هدایت قوم ساخت. او برای هدایت قومش، مانند سایر انبیاء، شروع به فعالیت و تبلیغ کرد و گاه و بی گاه، آنان را از پرستش درخت منع کرد و به عبادت خدای بزرگ، یعنی آفریننده جهان و جهانیان دعوت کرد. تبلیغات او، در دل آن قوم اثری به جای نگذاشت و ذره ای آنان را از پرستش درخت منصرف ننمود. اتفاقاً ایام عید آن قوم فرا رسید و برای انجام مراسم عید، هیجان و شوری در میان آن قوم دیده می شد. همه در تلاش بودند که در انجام تشریفات عید شرکت کنند. 💠آن پیامبر محترم، وقتی سرسختی قوم را دید، به درگاه خدا مناجات کرد و از خدا در خواست نمود که درخت صنوبر را بخشگاند تا این مردم بفهمند، درخت قابل پرستش نیست. دعای او مستجات شد و درخت یکباره خشگید و برگهای سبز و زیبای آن، زرد شد و بر زمین فرو ریخت. ولی این حادثه به جای اینکه دل مردم را تکان دهد و آنان را از عبادت درخت، سرد کند، عکس العمل های دیگری داشت. جمعی از مردم، خشک شدن درخت را در اثر سحر آن پیامبر دانستند و گروهی آن را اینطور تفسیر کردند که چون این مرد ادعای پیغمبری کرد و به خدای شما به نظر تحقیر و استهزاء نگریست و شما هم او را مجازات نکردید، خدای شما غضب کرد و به این صورت در آمد. اینک باید آن مرد را به سخت ترین وجه بکشید تا خشنودی معبود خود را فراهم سازید. 💠به دنبال این سخنان، تصمیم قطعی برای قتل آن پیامبر گرفته شد. چاهی عمیق کندند و آن پیامبر را در آن چاه افکندند و سنگی بزرگ بر روی آن گذاشتند. ساعت ها ناله پیامبرشان از میان چاه شنیده شد و سپس برای همیشه آن صدا خاموش گردید و آن فرستاده خدا در درون چاه از دنیا رفت. این رفتار ظالمانه و وقاحت قوم دریای غضب الهی را متموج ساخت و هنوز ساعتی نگذشته بود که آثار عذاب خداوند آشکار شد. باد سرخی به شدت وزید و آنان را بر زمین کوبید آنگاه ابر سیاهی بر آنان سایه افکند و در یک لحظه آن جمعیت تبهکار به آتش عضب پروردگار سوختند و عبرت عالمیان شدند.. وفی https://eitaa.com/m_rajabi57