مِشْکات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸 🌸 🍃بسم الله الرحمن الرحيم🍃 🌹 تفسیر آیه به آیه قرآن 🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_15 🌹
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌼 تفسیر آیه به آیه قرآن
🌼 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_16
🌼 #آیه_7_سوره_الفاتحه
🔸صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین (7)🔸
ترجمه:راه کسانی که به آنان نعمت بخشیدی نه راه غضب شدگان و نه گمراهان
🌸در خواست ما از خداوند که در آیه قبلی بیان شده اهدنا الصراط المستقیم(خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن)اما کدام راه، در این آیه می فرماید راه کسانی که به آنان نعمت بخشیدی.
امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: منظور راه کسانی نیست که ثروتمند و حتی تندرست هستند؛ اگرچه ثروت و سلامت نیز نعمت به شمار می آیند بلکه مقصود این است که خدا شما را به راه کسانی که از نعمت ثبات و استقامت برخوردارند راهنمایی کند.
(بحارالانوار-جلد89-ص255)
🌸نعمت استقامت در راه دین چیز کمی نیست این که بر سر پیمانی که با خدا بستیم بمانیم و از راه به بیراهه نرویم و منحرف نشویم. و ما را هدایت کند که به راه مغضوب شدگان و گمراهان نرویم.
🔹پیام های آیه7سوره حمد🔹
✅ انسان در تربیت نیازمند الگو می باشد انبیا،امامان،شهدا،صدیقین،صالحین نمونه های زیبای انسانیت اند.
✅ آنچه از خداوند به ما می رسد نعمت است قهر و غضب را خود به وجود می آوریم.
✅ ابراز بیزاری از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامی را در برابر پذیرش حکومت آنان مقاوم می کند.
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
✨﷽✨
🍁انسانهای نالایق🍁
👈جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟
💠اصحاب: بلی یا رسول الله! 👈فرمود:
1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.
3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار جلد 9
#داستانهای_آموزنده
#داستان_های_خواندنی
#داستان_کوتاه
•✾📚 @m_rajabi57 📚✾•
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
✨﷽✨
💢حق مادر
✍حق مادر برتو آنست ڪه بدانے او حمل ڪردہ است تو را نہ ماہ طورے ڪہ هيچ ڪس حاضر نيست اين چنين ديگرے را حمل ڪند و بہ تو شيرہ جانش را خوراندہ است قسمے ڪہ هيچ ڪس ديگر حاضر نيست اينڪار را انجام دهد و با تمام وجود، با گوشش، چشمش، دستش، پايش، مويش، پوست بدنش و جميع اعضا و جوارحش تو را حمايت و مواظبت نمودہ است و اينڪار را از روے شوق و عشق انجام دادہ و رنج و درد و غم و گرفتارے دوران باردارے را بہ خاطر تو تحمل نمودہ است، تا وقتے ڪہ خداے متعال ترا از عالم رحم بہ عالم خارج انتقال داد.
پس اين مادر بود ڪہ حاضر بود گرسنہ بماند و تو سير باشے، برهنہ بماند و تو لباس داشتہ باشے، تشنہ بماند و تو سيراب باشے، در آفتاب بنشيند تا تو در سايہ او آرام استراحت ڪنے، ناراحتے را تحمل ڪند تا تو در نعمت و آسايش بہ زندگے ادامہ دادہ و رشد نمائے و در اثر نوازش او بہ خواب راحت و استراحت لذيذ دست يابے.
شڪم او خانہ تو و آغوش او گهوارہ تو و سينہ او سيراب ڪنندہ تو و خود او حافظ و نگهدارندہ تو بود؛ سردے و گرمے دنيا را تحمل ميكرد تا تو در آسايش و ناز و نعمت زندگے ڪنے.
پس شڪرگزار مادر باش بہ اندازہ اے ڪہ براے تو زحمت كشيدہ است؛ و نمے توانے از او قدردانے نمائے مگر بہ عنايت و توفيق خداوند متعال.
📚رساله حقوق امام سجاد(ع)
#داستانهای_آموزنده
#داستان_های_خواندنی
#داستان_کوتاه
#مادرانه
#مادر
•✾📚 https://eitaa.com/m_rajabi57
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼 #داستان_های_قرانی 🌼🌼 🌼🌼 #قسمت_چهل_و_سه 🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajab
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼 #داستان_های_قرانی 🌼🌼
🌼🌼 #قسمت_چهل_و_چهار 🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼 #داستان_های_قرانی 🌼🌼 🌼🌼 #قسمت_چهل_و_سه 🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajab
#داستان_های_قرانی
#قسمت_چهل_و_چهار
#یوسف در خانه عزیز
و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک..
(سوره یوسف: 22)
کاروان به سوی مصر رهسپار شد.آنکه یوسف را خریداری کرده بود، از کار خود بی اندازه مسرور و راضی بود ولی از آنجا که یوسف، به بردگان نمی مانست و چهره و حرکات او شباهتی به غلامان نداشت و از طرفی او را به قیمتی بسیار ارزان خریده بود، می ترسید مبادا مشگلی برایش ایجاد شود، لذا، تصمیم به فروش او در بازار برده فروشان گرفت.
چهره زیبا و نورانی، جمال و کمال ذاتی، آثار عظمت و اصالت خانوادگی یوسف، هر بینده ای را متوجه او میساخت و چیزی نگذشته بود که خریداران فراوانی پیدا کرد و هر کس برای تملک او مبلغ بیشتری پیشنهاد میداد و بالاخره عزیز مصر که طبعاًمیتوانست مبلغ بیشتری بپردازد، یوسف را از آن خود ساخت.
عزیز مصر که از شخصیت های بر جسته و اطرافیان با نفوذ شاه بود یوسف را بخانه برد و بهمسرش گفت: این کودک را گرامی بدار، من به آینده او بسیار امیدوارم. شاید در آینده برای ما سودمند واقع شود و چون ما فرزندی نداریم، او را به فرزندی خود برگزینیم تا کانون خانوادگی مابه وجود او روشن و گرم شود.
عزیز مصر هرگز به عنوان یک برده به یوسف نمی نگریست و محو آنهمه جمال و کمال و عظمت و وقار شده بود، یوسف رایکی از افراد خانواده خود به حساب می آورد و همواره درباره او به همسرش توصیه و سفارش میکرد.
خداوند این گونه به یوسف مکانتی ارجمند بخشید و مورد مهر و محبت آن خانواده مرفه و متمکن قرار داد تا در این خانه، دومین امتحان الهی خود را با موفقیت بگذراند و شایستگی خود را برای احراز مقام نبوت و دریافت علوم الهی نشان دهد.
آنروز که او قدم در خانه عزیز گذاشت، نوجوانی بیش نبود ولی با مرور زمان، قدم به دوران جوانی گذاشت و روز به روز بر جمال و کمال او افزوده شد.
زیبائی خیره کننده، ادب و وقار و حرکت حکیمانه یوسف از چشم همسر عزیز،پنهان نمی ماند و محبت و عشق یوسف، در اعماق وجود او ریشه میدوانید. اما یوسف کمترین توجهی به اینگونه مسائل نداشت.
او در ظاهر به کارهای محوله مشغول بود و در دل با خدای خود گرم راز و نیاز و با او در ارتباط بود.
همسر عزیز، برای جلب توجه یوسف، به خود آرائی و خود نمائی و دلربائی پرداخت. آنچه از فنون دلبری میدانست بکار گرفت، ولی یوسف همانند سدی پولادین و غیر قابل نفوذ، بی اعتنا و بی توجه به حرکات آن زن، به کار خود مشغول بود و حتی نیم نگاهی به سوی او نمی کرد.
همسر عزیز که بی اعتنائی یوسف، آتش در خرمن هستی او افکنده بود، تمام درهای ورودی قفل کرد و پرده هارا فرو افکند و محیطی کاملاً خلوت و مطمئن بوجود آورد و سپس یوسف را به سوی خود فرا خواند.
یوسف که از سلاله انبیاء و تربیت یافته خاندان پاک ابراهیم بود، روی بر گرداند و با لحنی قاطع گفت: معاذالله، هرگز، من و گناه؟ من و خیانت؟ پروردگار من که اینهمه لطف و عنایت در باره ام مبذول داشته و چنین جایگاهی در اختیارم قرار داده، مرا به معصیت و نا فرمانی او فرا میخوانی؟!
این ظلمی است بزرگ و ستمکاران هرگز روی رستگاری نمی بینند.
یوسف این بگفت و بجانب در کاخ شتافت تا خود را از آن محیط شوم و خطرناک نجات دهد.
همسر عزیز او را تعقیب کرد و از پشت سر گریبانش را گرفت و بسوی خود کشید و در نتیجه پیراهن یوسف تا پائین از هم درید.
در همین لحظات، عزیز مصر را جلوی کاخ دیدند. منظره عجیبی بود. یوسف با پیراهن پاره از جلو و همسر عزیز در تعقیب او. بزرگواری یوسف باو اجازه نمیداد که سخنی بگوید و سبب گرفتاری همسر عزیز شود. بدینجهت سر بزیر افکند و سکوت کرد. همسر عزیز که خود را در مرز رسوائی دید، لب بسخن گشود و بشوهر گفت: بگو ببینم، کیفر کسی که نسبت بهمسر تو سوء قصد کند، جز زندان و شکنجه چیست؟ با این سئوال شیطنت آمیز، یوسف را متهم کرد.
یوسف که تا آن لحظه ساکت بود، چاره ای جز دفاع از خود نیافت و با کمال صداقت، حقیقت حال را باز گو کرد و گفت: این زن مرا بگناه دعوت کرد و من در حال فرار از چنگ او بودم .
عزیز مصر که در این ماجرا درمانده شده بود یکی از بستگانش که با او بود به کمکش آمد و برای کشف حقیقت راهی به او نشان داد و گفت:
به پیراهن یوسف بنگرید. اگر از جلو پاره شده، یوسف گناهکار است و اگر دریدگی پیراهن از پشت سر است، گناه متوجه همسر عزیز است .
به پیراهن نگاه کردند، از عقب پاره شده بود و نشان میداد که یوسف در حال فرار بوده و تعقیب کننده، او را بسوی خود کشیده و پیراهن پاره شده است.
عزیز مصر روی علاقه ای که به همسرش داشت با اینکه گناهکاری او ثابت شده بود، آنرا نادیده گرفت و برای خاتمه دادن باین ماجرا به یوسف گفت: این داستان را فراموش کن و آنرا هرگز و با هیچکس مگو، سپس به همسرش گفت: برو از گناه خود استغفار کن، زیرا در این ماجرا، تو خطا کاری...
#ادامه_دارد....
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_
@m_rajabi57
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸ثمرۀ اجتماعی احترام به عالِم🔸
عالِم مانند چشمه است. تجلیل از عالم، یعنی بالا بردن سطح چشمه تا آب آن بر همۀ سطح کشت و صحرا مسلط شود. سبُک کردن عالِم بهمنزلۀ پایین بردن سطح آب چشمه است تا بر هیچ زمینی سوار نشود.
@m_rajabi57
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
۱۳ بهمن ۱۳۹۹