eitaa logo
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
89 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
449 ویدیو
8 فایل
خوش اومدی رفیق😎😎 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ : http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 موانع دیدار امام زمان علیه السلام 🎙آیت الله ناصری دولت آبادی ╰⊱☘⊱╮ღ꧁🕋꧂ღ╭⊱❤≺ ─┅─═इई 🌼🌹🌼ईइ═─┅─
توو دنیا ۷۹۴۶۳۴۵۱۹۲ آدم هستن که... آفرین! همینجوری که به اعداد توجه نکردی، به حرفاشونم توجه نکن :) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
لبخنـــد! ماندگارتریـن یادگارِ توست در کوچہ باغ‌هـای خاطرا‌تمـان... صُبحتون شُهدایی🌸💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛ آقاپسرا و دخترخانوم‌هایی که به سن تکلیف رسیدین شما حتما ببینین 🙄🙄 ثواب یادگرفتن‌ و یاد دادن‌ش به بقیه هدیه به مون 🌱🎁 قسمت‌‌‌ششم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو پارت ۳۸❤️ رسول: آقای عبدی و شهیدی از اتاق رفتن بیرون ، تو اتاق جلسه فقط منو سعید و دا
پارت ۳۹❤️ داوود: بعد از خداحافظی با فرشید که زنگ زدم حالشو بپرسم ، رفتم اتاق آقا محمد که بگم حال فرشید بد نیست و آقا محمد رو از حال فرشید خبر دار کنم👌😌 داوود:آقا سلام محمد: سلام بیا تو🙂 داوود: آقا محمد به فرشید زنگ زدم حالش بد نبود،تا الان بیداره آقا😁😉 محمد: 😁😁 عجب ممنون داوود برو به کارات برس👌❤️ داوود: خواهش می کنم آقا،فعلا☺️ محمد:😊😊😊 سعید: رفتم سر میزم و نشستم که گزارش بنویسم نکته به نکته دقیق دقیق گزارش رو داشتم می نوشتم👍 رسول: رفتم سر سیستم و مجوز بگیرم که لیست خروج و ورود از کشور رو چک کنم👍یه داد خواست دادم و منتظر جواب موندم ... تا داد خواست رو دادن آقا محمد اومد پیشم : محمد: چی شد رسول🤔 رسول: آقا یه داد خواست دادم منتظر پاسخ هستم🙂 محمد:👌😊باشه رسول: تا به محمد گفتم آقا آقای عبدی دستش رو گذاشت رو شونم منم از خدا بی خبر یک دفعه از جا بلند شدم و برگشتم سمت آقای عبدی😳 ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مث پناه دادن و گرم کردن یخ زده ای کنارِ آتیش..🔥 یا باز کردن جایی واسه دستاش، توو جیب های خودمون(!)🧤❤️ شبیه آب شدنِ برف❄️ های ناموندگارِ بچگی و سر زدن بهار..🌱 اووووم! قدیمترا و شاعر ترا میگفتن مث معجزه های عیسی(ع) وقتِ احیاء اموات.. عینهو طلا شدنِ مس.. ها! «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» ... همین مُدلا که خودت بلدی، سلطان! مرا زنده کن... به تابیدنی!✨
مشکلاتمون هر چقدر بزرگ باشھ، خدا ازش بزرگ‌ترھ. ولی، اما، اگر هم ندارھ✨ پس غصه نخور بسپار بھ خودش. خدا بنده‌ای کھ بهش امیدواره رو ناامید نمیکنھ !🙇🏻‍♀💛 ____________________________ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @gandoooooooi •┈┈••✾❣✾••┈┈•
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو پارت ۳۹❤️ داوود: بعد از خداحافظی با فرشید که زنگ زدم حالشو بپرسم ، رفتم اتاق آقا محمد
پارت ۴۰❤️ رسول: برگشتم خیلی ترسیدم😅😳 رسول: سلام....آقا ________ راوی: وقتی چند نقطه بین کلمه یا حروف میزارم یعنی نفس نفس می زنه ________ رسول: سلام...... آقا😓 عبدی: سلام استاد رسول🤨 شنیدم گفتی به محمد آقا🤨 رسول:😅😅شرمنده .... حواسم..... نبود.....آخه آقا..... عادت کردم😬😁😓 عبدی: چی بگم رسووول آخه 😄 دفعه ی آخر باشه ان‌شاءالله🤨😌 رسول:چشم... ان‌شاءالله عبدی: حالا چرا انقدر نفس نفس میزنی رسول؟؟؟ رسول:یکم جا خوردم ....ببخشید😁 عبدی و محمد:😁😁😁 عبدی: کارتون رو بکنید،فقط محمد ، چند لحظه بیا. محمد: جانم آقا عبدی: محمد من باید برم الان کار دارم ، فردا هم کمی دیرتر میام سایت ،حواست باشه 😊👌 محمد: چشم آقا خیالتون راحت باشه☺️❤️ عبدی: خوبه ، وقتی تو هستی خیالم راحته☺️💖 مواظب باش👌 محمد: ممنون آقای عبدی🌸 چشم ادامه دارد....
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو پارت ۴۰❤️ رسول: برگشتم خیلی ترسیدم😅😳 رسول: سلام....آقا ________ راوی: وقتی چند نقطه
پارت ۴۱❤️ سعید: نمی دونم رسول چش بود متل همیشه نبود ، رنگش پریده بود و اصلا حواسش به اینجا و... نبود 🤔🤔🤔😞 ازشم سوال می پرسیدی یا بحث رو عوض می کرد یا جواب درست و درمونی نمی داد😐 رسول: رفتم سر میزم و ادامه ی لیست ورود و خروج مرزی و زمینی رو چک می کردم .... کامل لیست رو که چک کردم و هیچی از لیست پیدا نشد رفتم سراغ دوربین ها برای اون هم یه مجوز گرفتم و با دقت تمام دوربین ورود و خروج مرزی رو چک کردم و نگاه می کردم تک به تک نفراتی که وارد یا خارج می شدن رو رو شون زون می کردن و هی فیلم دوربینا رو عقب و جلو می زدم تا دقیق تر چک کنم🙂👀 محمد: تو اتاقم بودم و داشتم کار می کردم که یهو فکرم رفت تو این که شاید اصلا از کشور خارج نشده باشه شریف ، رفتم از پله ها پایین رفتم سر میز داوود : محمد: آقا داوود ما چطوره؟؟!! داوود: تا آقا محمد رو دیدم خواستم از جام بلند شم که نزاشت و نشیتم: داوود: ممنون آقا شما خوبید؟ محمد: شکر🤲 داوود:😊 محمد: خوب چیزی پیدا کردی؟؟ داوود: 😞😞نه محمد: داوود...! داوود: جانم آقا محمد😌 محمد: میگم شاید اصلا از کشور خارج نشده ما داریم این همه تلاش رو خارج و.... می کنیم ، من میگم داوود جان شما خیابون بون هل چه می دونم کوچه و محله ها رو چک کن 👌 داوود: بله آقا درسته حله☺️👍 محمد:🤨🤨🤨 داوود: 😅یعنی ‌... چیزه... آقا ....یعنی چشم😁😬 محمد: ممنون😁😁 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقد‌خودتو‌گرفتار‌کردی‌که‌ دیگه‌سال‌آقاتو‌فراموش‌میکنی🖤💔