#همه_خوابند،_بچهها_بیدار!
#شادی_روح_مادران_شبزندهدار!
- خب بخوابیم؟
+ آره.
- دیگه شب بخیر دخترم.
+ شب بخیر مامان.
+ مامان من الان پنج سالمه؟
- نه عزیزم، عید نوروز که درختا شکوفه بزنن، تولد پنجسالگیت میشه.
+ ولی من دوست دارم الان پنج سالم باشه.
- حالا هم نزدیک پنج سالته، فعلا بخواب.
+ باشه، شب بخیر.
+ مامان من خوابم نمیبره.
- چشماتو ببند، به هیچی فکر نکن، خوابت میبره.
+ بستم. خوابم نبرد.
- خب آخه باید یه کمی صبر کنی.
+ صبر کردم بازم خوابم نبرد.
- نه باید بیشتر صبر کنی.
+ باشه، دیگه شب بخیر.
+ مامان من صبح صبحونه نخوردم.
- باشه؛ فردا بخور.
+ نه؛ میشه الان برام تخم مرغ درست کنی؟
- الان؟ این وقت شب؟
+ بله، آخه گرسنهمه.
- ای خدا! آخه چقدر میگم سر سفره غذاتو بخور.
+ از این به بعد غذامو میخورم. حالا میشه برام تخم مرغ درست کنی؟
- باشه، پاشو بریم تو آشپزخونه.
+ چراغ روشن کنم؟
- نههه!
+ چرا؟
- خوابت میپره. چراغ هود کافیه.
+ مامان میدی من تخم مرغو بشکونم؟
- آخه تاریکه.
+ مراقبم.
- بفرما.
+ نمیتونم، خودت بشکون.
- شما نون در بیار.
+نون نمیخوام.
- که قشنگ سیر بشی دیگه...
+ سیرم.
- مگه نگفتی گرسنهمه تخم مرغ میخوام؟
+ نه سیر نیستم. فقط میتونم تخم مرغ بخورم.
- باشه، بخور. مواظب باش نسوزی.
+ مامان تخممرغو کدوم حیوون به ما میده؟
- وقتی میگیم تخم مرغ، یعنی تخمِ...؟
+ گوسفند؟
- نه! ببین میگیم تخمِ "مرغ". یعنی تخمِ....؟؟؟
+ .... نمیدونم.
- یعنی تخم مرغ. یعنی خانم مرغه به ما میده.
+ ااا آره! سیر شدم.
- پاشو بریم مسواک بزنیم دیگه بخوابیم.
- خب دیگه بسم الله بگو بخواب.
+باشه؛ شب بخیر.
- شب بخیر.
+ مامان میشه برام قصه بگی؟
- آخه دیگه خوابم میاد...
+ فقط یه قصه کوچولو.
- یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. یه پیرزنی بود رفت مشهد، بقیهش برا فردا شب...
+ هههه خیلی خندهدار بود.
- خب دیگه بخواب.
+ نه یه بار دیگه، یه بار دیگه بگو.
- یه پیرزنی بود رفت مشهد، بقیهش برا فردا شب.
+ هههه خیلی خندهداره. بذار برم برای بابا بگم و بیام.
- نههه. بابا خوابه. ما هم باید بخوابیم دیگه. شب بخیر.
+ شب بخیر.
+ مامان؟
- ...هوم؟
+ تشنمه.
- خب برو آب بخور بیا.
+ آخه تاریکه.
- خب چراغ روشن کن.
+ آخه خوابم میپره!
- ای بابا. باشه الان برات میارم.
+ آب یخچالی بیاری. آب لوله نیاریها...
_ آبم که خوردی. دیگه بخواب دیگه دخترم.
+ باشه. شب بخیر.
- شب بخیر.
+ مامان؟
- بله....
+ میشه گوشیتو بدی قصه گوش بدم؟
- نه دیگه؛ قصه که گفتم برات. الانم وقت گوشی نیست.
+ پس اون نور چیه از زیر پتوت میاد؟
- لا اله الا الله! هیچی.
+ اِ خاموش شد.
- میخوابی دیگه؟ ساعت ۱۲ شب شد.
+ باشه؛ شب بخیر.
+ مامان؟
-.....
+ مامان؟
- ...هوم...؟
+ برام لالایی میخونی؟
- من خوابم.
+ پس چرا داری حرف میزنی؟
- الان صدام کردی بیدار شدم.
+ پس یه لالایی هم برام بخون. قول میدم آخریشه.
- ... باشه...
مدینه بود و غوغا بود
اسیر دیو سرما بود
محمد(ص) سر زد از مکه
که او خورشید دلها بود
خدیجه همسر او بود
زنی خندان و خوشرو بود
برای شادی و غمها
خدیجه یار نیکو بود
+مامان، خدیجه یعنی دخترِ خاله مرجان؟
- نه یعنی مامان حضرت زهرا.
+باشه، بقیشو بخون.
-خدا یک دختر زیبا
به آن ها داد لالالا
به اسم فاطمه زهرا
امید مادر و بابا
+ فاطمه زهرا دوست مسجدم؟
-نه گوش کن بخواب دیگه...
علی داماد پیغمبر
برای فاطمه همسر
برای دختر خورشید
علی از هرکسی بهتر
علی شیر خدا لالا
علی مشکل گشا لالا
شب تاریک نان میبُرد
برای بچه ها لالا
+ مامان.
- بلههه؟
+ نون میخوام!!!!!
-......
هدیه به روح مادر تازه از دست رفته اجماعاً صلوات!
سختیهایی که وقتی تعریفش میکنیم، ما مادران سختکوش و شبزندهدار میگرییم و دیگران میخندند!
#سیده_مرضیه_مرعشی
با ما در *جان و جهان* همراه باشید:🌱
https://ble.ir/janojahan
http://eitaa.com/janojahanmadarane