هوالنور
« بعضی از اهالی مکه شهادت میدادند که گاه شاهد درخشش نور از پیشانی عبدالله بودند که صورتش را روشن میکرد. این نور به عنوان نشانهٔ نبوت تفسیر میشد. »
« چند هفته پس از ازدواج در خواب صدایی شنید که به او میگفت: رییس این قوم را در شکم داری و وقتی او به دنیا آمد، بگو من او را در برابر شر همهٔ حسودان به خدای یگانه میسپارم؛ او را محمّد بخوان. »
📚وارث پیامبر: حسن عباس
#جرعهای_کتاب
@maahjor
هوالنور
از درمها نام شاهان برکنند
نام احمد تا ابد بر میزنند
نام احمد نام جمله انبیاست
چونک صد آمد نود هم پیش ماست
🎊 هدایای عیدانه 🎊
به مناسبت سالروز ولادت رحمت جهانیان و ناشر صادق فرهنگ نبوی
دو جلد کتاب به قید قرعه به دو نفر از بزرگواران محب آن نور حیاتبخش تقدیم خواهد شد.
هدایا؛
🌱 جنایت و مکافات: فئودور داستایوفسکی
🌱 در باب حکمت زندگی: آرتور شوپنهاور
برای ثبت اسم شریفتان در لیست قرعهکشی،
لطفا کلمه #عیدی را
به آیدی بنده @Maaahjor
ارسال بفرمایید.
@maahjor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اما قرعه کشی هدایای عیدانه میلاد حضرت رحمة للعالمین و فرزند خلفشون امام صادق علیه السلام🌱
اولین قرعه: کتاب جنایت و مکافات داستایوفسکی
هدیه داده میشود به محب بزرگوار پیامبر مهربانی
سرکار خانم/ جناب آقای
👆👆👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اما قرعه کشی هدایای عیدانه میلاد حضرت رحمة للعالمین و فرزند خلفشون امام صادق علیه السلام🌱
دومین قرعه: کتاب در باب حکمت زندگی شوپنهاور
هدیه داده میشود به محب بزرگوار پیامبر مهربانی
سرکار خانم/ جناب آقای
👆👆👆👆👆👆
هوالشافی
پر از فریادم
سکوتم بغض دارد.
گو فلسطین اشغالیام
چو صهیون نامروت، فتح کرده مرا.
اندکی از سرزمینم باقی است.
اشغالگرش هر روز زخم میزند مرا.
و جانم را میفِشرد.
خیال نابودیام را در سر میپروراند.
باید محو کنم نقشهاش را.
و بسازم تابوتش را.
تیشهای هست آوار کند دیوار را ؟!
هنوز کمی مانده تا سقوط جسم.
این مقاومت است که پیروز میدان است.
باید اندکم مومنتر شود به خواستن.
مومنتر شود به توانستن.
مجاهدانه فتح کند سرزمین اشغالیام را.
و بشکند حبس را.
روانم درد دارد.
سکوتم بغض دارد.
چیزی درونم به منتها رسیده.
روزی بیت المقدسم را آزاد خواهم کرد.
همیشه ایمان است که پیروز است.
#مقاومت
#دشمن_تادندان_مسلح
@maahjor
هو الجبار
چند روز است تقلا میکنم به نوشتن.
تا لااقل اندکی از آتش ریخته بر جانم سرد شود.
پناه میبرم به کلمات.
تا شاید هُرم جگرسوز سینهام، کمی تسکین یابد.
اما کلمات سرکشاند.
رام نمیشوند.
نه که نخواهند، عاجزند، الکناند.
کلمه تاب سوختن ندارد.
جانِ به دوشکشیدنِ لاشهی متعفنِ رذیلت را ندارد.
نمیتواند بار ننگش را به دوش بکشد.
کلمه ناتوان است. از نشاندادن کُنه و حقیقیتِ درندهخوئی و رذالت ریخته در بطنِ دیو وحشی.
کلمات دلخوناند. فراریاند.
نگراناند که مبادا این ننگ و عار، شرافت و قداست دیرینه را لکهدار کند.
کلمات بارکش امانت الهی بودهاند، چطور میتوانند این رذالت و پستی را حمل کنند.
کلمات شرمگیناند.
بیتاباند. قاصرند از بازگو کردن.
و تقلایم بیثمر است.
ننگ ابدی بر فرومایگانِ پَست که رذیلانه به سَلاخی آدمیّت مشغولند.
#غدهی_سرطانی
#طوفان_الأقصی
@maahjor