مهجور 🏴
هو الجبار دخترکم، عزیزکم، همکیشم، همنوعم برای تو مینویسم ... با قلمی که بضاعتش محدود و فریادش مس
متن را حدود دو سه سال پیش، بعد از شنیدن خبر به کنیزی گرفتن دختران افغان توسط طالبان و تعرض به ایشان نوشته بودم.
اخبار غزه یادآور ظلم و تعدی دیرینه تقدس پوشالی شد.
تقدسی پوشالی برگرفته از آئین مذهبی، که به معتقدش اجازه هر ظلم و جنایتی را میدهد. چون خود را متعصبانه، محق و برترین مکتب دینی تلقی میکند.
حتی میتوانی پیرو اسلاممحمدی باشی ولی قرائتت و فهمت از آئین محمد صلوات الله علیهم زمین تا آسمان با آن حقیقت محض الهی متفاوت باشد.
و برای ظلم و جنایت و درنده خوئیت دلایل کلامی موجه دست و پا کنی و خود را نماینده تمام و کمال دین بدانی!
حال اگر قومی یا پیروان دینی، از دیرباز به برتری نژاد خود و حقانیت مکتب اعتقادی خود بر تمام انسانها معتقد باشند. و کل زمین را ارث پدری خود بدانند چه؟!
بنیاسرائیل خود را نژاد برتر میداند، و صهیونیزم نشئت گرفته از آیین یهود، برای نژاد برتر مقدسش، هر کار غیرمقدس و غیرانسانی را جایز میداند.
نمیدانم از لکه ننگ صهیونیزم بر پیکره بشریت، چطور باید نوشت و گفت که حق مطلب ادا شود.
در این دگمی و خفقانی که راه گلویم را بسته، فعلا به متن قدیمی که بخشی از تعصبات کور را بیان میکند، اکتفا میکنم.
امید که حنجرم زیر تیغ برنده خنجرظلم تاب بیاورد و حداقل در حد مرثیهخوانی برای این غم و فاجعه بشری کلماتی را خطخطی کنم.
پناه میبرم به خدای مقتدر از نفس ضعیفی که فقط سلاحش کلمه هست. و اکنون ضعیفترین در دفاع از مظلوم.
#بِأَيِّذَنْبٍقُتِلَت
@maahjor
هو المنتقم
من مادرم. یک مادر مسلمان.
من امروز شرمگینم از ضعف ایمانم.
خجالتزدهام از مادری که به تن بیجان طفل شیرخوارش التماس میکند بیدار شود و بار دیگر شیر بخورد.
شرمگینم از پدری که برای نوزاد عروسکشدهاش لالایی میخواند.
من شرمگینم. از خودم، از ضعیف بودنم، حتی از مسلمان بودنم.
و گویا که هرگز مسلمان نبودهام.
من این روزها دارم مسلمان میشوم. ایمان میآورم به خدای کودک فلسطینی که شهادتین میخواند کنار گوش برادر دم مرگش.
من این روزها صلابت یاسرها و سمیهها را از قاب دوربینها میبینم.
کسانی که از جان مایه میگذارند برای اسلامشان، و برای هویت معنویشان. مقاومت میکنند ولی هرگز تسلیم اهریمن نمیشوند!
من از خودم، انسانبودنم، مسلمان بودنم شرمگینم.
از این بودنهای بیوجود
از این هویت تهی از معنا
از ادعا بیعمل
از فقط حرف، شعار، رجز شرمگینم.
برای نبودنم در جایی که باید
برای عدم تاثیرم در جایی که بایست
برای منفعل بودنم
هیچ بودنم شرمگینم.
شرمگینم برای جای امنی که امن نیست.
سازمان مللی که بین المللی نیست.
حقوق بشری که انسانی نیست.
آزادی که آزادگی نیست.
و انسانی که معلوم نیست هویتش چه شده است؟!
معنای انسانیت عوض شده.
انسان از معنا تهی شده.
دوباره باید معنا جعل شود برای هویتهای دوباره.
برای مترسکهای سرجالیز
برای عروسکهای خیمه شببازی
برای ریزندگان اشک تمساح
برای مجسمه انسانیت
انسانیت استحاله شده.
من از بودن در دنیای تناقضات و نامعادلات بیزارم، شرمگینم.
#اِلٰهیٖعَظُمَالْبَلٰاءُ
#بِأَيِّذَنْبٍقُتِلَت
#بیمارستانالمعمدانیغزه
@maahjor
هو الحلیم
نمیدانم از چه زمانی سورچهارشنبه آخر سال، گره خورد به ترقه و نارنجک و هر چی سر و صدایش بیشتر بهتر.
لابد ذائقهی بعضی با هرچه صدا مهیبتر، کیفش بیشتر همخوان است.
میدانم بخاطر جشن و پایکوبی خوشحالاند. و صداها مشقی است اگرچه هولناک. و کسی در خطر نیست. و خانهای آوار نمیشود. و طفلی بیجان. و مادری سوگوار.
میدانم ترقه یا نارنجک یا هرچه را که زدند، بعد از صدایش سرخوش میشوند و کیفشان کوک که « چقدر خفن بود و عجب صدایی داشت. »
میدانم که فوقش تا یکی دو ساعت دیگر، صداها میخوابد و زندگی روال همیشگیاش را در آرامش پی میگیرد.
سفره شام پهن میشود، از خستگی جشن چهارشنبهسوری، شاید بیشتر از همیشه تقاضای خوراک کنند، البته اگر تنقلات شب جشن جایی برای گرسنگی گذاشته باشد.
میدانم و خدا را شاکرم که همهی صداها از نارنجکهای مشقی بیخطر است، که فقط صداست، ولی ضربان قلبم نمیفهمد. در هول و ولاست. بیتاب جشن و خوشحالی پرسر و صدا و پرشور نوجوانهای شهرم است که مبادا یکی از همین الکیها، مشقیها، از سر سهلانگاری بشود واقعی. و خوشی و جشن خانوادهای مبدل شود به غم و مصیبت.
دعا میکنم زودتر تمام شود صداهای الکی مهیب بیخطر و شاید چند ابسیلون پرخطر.
کاش فرزندان شهرم زودتر به خانه روند، سیر شوند از طعم غذا و مهر مادر و با خیال آسوده بخوابند در بستر گرم برای شروع فردای روشن.
کاش همهی فشنگها، نارنجکها، بمبها مشقی بود، فقط صدایی بود برای جشن و خوشحالی هرچند مهیب.
کاش سرخی آتش وجه تسمیه تمام سورهای آتشبازی بود نه سرخی خون.
کاش جشن و پایکوبی بعضی با سرخی خون و آوار و بیجان شدن و ..... همخوان نبود.
کاش ذائقهی بعضی با هرچه جنایت هولناکتر، کیفش بیشتر همخوان نبود.
#اِلٰهیٖعَظُمَالْبَلٰاءِ
#بِأَيِّذَنْبٍقُتِلَت
#فلسطین
@maahjor