حجة الاسلام و المسلمین سبحانی در پیش نشست مدرسه پاییزه معرفت فطری به این مسئله در قرآن و روایات پرداخته و پس از بیان مقدماتی به این نکته اشاره کردند که آموزه فطرت اسلامی اگر خوب بحث شود و زوایای آن مورد دقت قرار بگیرد سه بعد مختلف دارد:
1) بعد معرفت شناختی
2) بعد انسان شناختی
3) بعد جهانشناسی
می¬توان گفت مسئله فطرت از حیث تاثیرش در نظام معرفتی جایگاهی جدی دارد. نه تنها پایههای معرفت شناسی و روش شناسی با نظریه فطرت تغییر میکند که این تغییر در شیوه تربیت و تبلیغ دینی تاثیر میگذارد. بلکه میتوان گفت معرفت فطری در مباحث توحید (معرفت الله تا اسماء و صفات)، افعال الهی، نبوت، امامت، معاد و... نیز آثار و نتایج دارد.
استاد سبحانی.pdf
269.9K
گزارش تفصیلی از پیش نشست مدرسه پاییزه معرفت فطری
دکتر امداد توران در نشست رابطه معرفت عقلی و معرفت فطری این دو معرفت را دو گونه معرفت دانستند. به گفته ایشان ما دارای دو معرفت هستیم: معرفت فطری غیر مفهومی و بالمعاینه که در عوالم پیشین داده شده است. البته در این عالم و عالم آخرت قابل تکرار است، و دیگری معرفت عقلی است که آن هم معرفتی جدید است¬ و بر معرفتی که از عوالم پیشین داریم سوار میشود و ابعاد آن را توسعه میدهد و منطبق میشود بر معرفت فطری و آن را تثبیت و مفهومی¬سازی می¬کند و توسعه می¬دهد. بنابراین اگر معرفت فطری نبود، این گونه نبود که عقل انسان کار نکند؛ چرا که گروهی روی معرفت فطری خویش را پوشاندهاند؛ ولی همچنان برهان و استدلال دارند؛ حتی برای اثبات وجود خدا. لکن مشکل آن¬جایی ظاهر می¬شود که اگر معرفت فطری نبود مفاهیم متعلقی در جان انسان نداشتند. مانند آن که کسی زید را برای شما توصیف کند و شما در ذهنتان با یک سری مفاهیم او را تصور کنید. چنین تصوری مسلما مبهم خواهد بود؛ اما اگر خود زید را زمانی دیده باشید آن مفاهیم که گفته میشود، در جان شما با آن زید خارجی تطبیق می¬شود و در این مرحله است که حجت برای شما تمام می¬شود.
دکتر توران.pdf
201.2K
گزارش تفصیلی از ارائه استاد توران در مدرسه پاییزه معرفت فطری
حجت الاسلام و المسلمین بیابانی در نشست رابطه معرفت عقلی و معرفت فطری به معرفت اعطایی در عوالم پیشین اشاره کردند. به گفته ایشان معرفت برای انسان مقدم بر عقل است و تکلیف بر انسان به واسطه عقل صورت میگیرد. کارکرد عقل کسب معرفت نیست. هرچند در اصطلاح گاهی عقل را به جای علم یا معرفت به کار میبریم. گاهی در روایات برای عقل جایگاه معرفتی هم قائل شدهاند مثل اثبات صانع یا نفی تشبیه و تعطیل که در حوزه عقل است و خارج از معرفت فطری است؛ اما ما معتقدیم که اگر معرفت فطری نبود، نفی و خروج از حدّ تشبیه و تعطیل بی پایه میشد. استدلال کننده میخواهد گزاره «خدا وجود دارد» را اثبات کند. در این گزاره وجود محمول و خدا موضوع است. قبل از محمول به موضوع باید آگاهی داشته باشیم. اصطلاحاً ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له است. پس باید قبل از اثبات این گزاره معرفت به خداوند داشته باشیم. اگر گفته شود ما به موضوع التفات داریم، می¬گوییم التفات از کجا آمده است. در واقع منشأ این التفات معرفت فطری است. پس نیاز نیازی نیست که دوباره آن را از طریق استدلال اثبات کنیم. آنچه برای اثباتش میخواهیم برهان اقامه کنیم، آیا پیش از برهان بدان معرفت داریم یا نه؟ اگر گفته شود نه، پس هیچ مقدمه¬ای برای آن نمیشود اقامه کرد. چرا که مقدمه باید متناسب با نتیجه باشد و هیچ مقدمه¬ای نمی¬تواند نتیجه خودش را خودش به وجود بیاورد. اگر از قبل شناختی نداشته باشیم نمیتوانیم مقدمهای متناسب با آن نتیجه دلخواه درست کنیم. پس پیش از برهان باید معرفتی به نتیجه داشته باشیم.
استاد بیابانی.pdf
237.6K
گزارش تفصیلی از ارائه استاد بیابانی در مدرسه پاییزه معرفت فطری
استاد سبحانی متعلق معرفت.pdf
215.7K
گزارش تفصیلی از ارائه استاد سبحانی در مدرسه پاییزه معرفت فطری
حجت الاسلام و المسلمین مروارید پس از بررسی معنای فطرت در قرآن و روایات به این سوال پرداختند که متعلق فطرت چیست؟
ایشان به سه دیدگاه در این زمینه اشاره کردند:
1) گروهی گفتهاند یا توجه به آیه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» و اسلام یعنی تسلیم. پس دین خدا فطری است به آن نظر کن، یعنی در مقابل دین خدا تسلیم باش، فرمانبردار و منقاد باش. یعنی اوامر را انجام بده و نواهی را ترک کن. (اگر گروهی در برابر دیگر چیزها تسلیم هستند خطا در تصدیق است) (امر فطری، گرایش فطری است نه معرفت)
2) برخی گفتند مجموع قواعد و اصول دین که سازگار با فطرت است. حالا این اصول و قواعد یا مستقلات عقلی است و یا موافق با فطرت است. با توجه به این¬که آیه می¬فرماید: «لا تبدیل لخلق الله»، آیا این معنا با این واژه جور در میآید؟ گروهی میگویند مراد این است¬که این اصول و قواعد دینی با اختلاف زمان تغییر نخواهد کرد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می¬گوید: اصول سعادت تغییر پذیر نیست و اگر تغییر پیدا کند مسئله تکامل از بین میرود چرا که باید اصل ثابتی باشد تا تکامل طبق آن سنجیده شود و صورت بپذیرد. (در اینجا هم گرایش فطری است نه معرفت)
3) مقصود آیه شریفه این است که خدای متعال ذاتش را به همه شناسانده و معرفی کرده و آیه اشاره به آن دارد. روایات متعددی که از لحاظ سند صحیح است و آیه را تفسیر کردهاند، آن را به معرفت و بینش فطری تفسیر کردهاند. آیه میخواهد بگوید تو به آن توجه کن و این دین قیم و استوار است که قابل تغییر نیست (معرفت فطری).
ایشان در نهایت مقصود از آیه شریفه را همان دیدگاه سوم دانستند.
استاد مروارید.pdf
432.3K
گزارش تفصیلی از ارائه استاد مروارید در مدرسه پاییزه معرفت فطری
حجه الاسلام و المسلمین دکتر برنجکار در نشست نسبت معرفت فطری و رؤیت قلبی ابتدا به تبیین مفهومی این دو اصطلاح پرداختند.
به گفته ایشان معرفت فطری یک نوع دانش مستقیم را افاده می کند که از ابتداء در ما بوده و اکتسابی نیست و خداوند آن را در وجود ما قرار داده است. پس فطرت خدادادی است. معرفت فطریِ خدا، معرفتی است نسبت به خدا که مفهومی و استدلالی نیست بلکه اعطایی است، نه اکتسابی.
رویت یعنی دیدن. دیدن در امور حسی به کار میرود و در مورد خدا یعنی شناخت مستقیم و بی واسطه مانند دیدن آتش نه استنباط وجود آتش با دیدن دود. قلب هم آن ساحتی از انسان است که معرفتهای شهودی و مستقیم را دریافت میکند.
نسبت بین معرفت فطری و رؤیت قلبی
بنا به یک دیدگاه نسبت معرفت فطری و رویت قلبی تساوی است؛ چرا که هر دوی اینها مواجهه مستقیم است. به دیگر سخن از این سو مفهوم، استدلال و واسطهای در کار نیست؛ و از سوی دیگر خدا داده است و هر دو مربوط به قلب است. بنابراین این دو به یک حقیقت اشاره دارد.
دیدگاه دیگر که به نظر دقیق تر هم هست، روایات معرفت فطری و رؤیت قلبی را در سه ساحت تحلیل میکند:
1) خداوند در یک ساحتی (میثاق، ذرّ) بلکه ساحتهایی، خودش را معرفی کرده یا معرفتی از خودش به ما داده است که تعبیر شده است به رویت و معاینه.
2) ساحت دوم که در تعبیر روایات با عبارت نسیان یا فراموشی از آن یاد شده است: فانساهم. این بدین معنی است که ما در ساحت دوم در وضعیت غفلت هستیم. در این ساحت معرفت فطری هست ولی رؤیت نیست.
ادامه در فرسته ی بعدی
3) ساحت سوم: فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ (الغاشية: 21) یادآوری همان معرفت اول. در برخی از تعابیر روایات رؤیت الله در این جهان نیز به برخی از انسان ها نسبت داده شده است. مانند تعبیر امیرمومنان (ع): لم اعبد ربا لم اره. در این ساحت ممکن است برای برخی رویت حاصل شود و برای برخی حاصل نشود.
طبق این نظریه در این سه حالت معرفت فطری وجود دارد. در ساحت اول رویت همان معرفت است و معاینه، شدیدتر است. در حالت دوم که رویت و معاینه فراموش شده اما معرفت هست؛ به تعبیر روایات: فانساهم المعاینه و اثبت المعرفه فی قلوبهم. در حالت سوم که متذکر میشویم معرفت یکنواخت نیست. ممکن است کسی نماز بخواند و متذکر بشود به درجه ضعیف و کسی به درجه بالاتر، مانند امیر مومنان که میفرماید وقتی نماز میخوانم خدا را رویت میکنم. به همه این درجات میتوان گفت معرفت. پس معرفت فطری همه این سه ساحت را شامل میشود ولی به همه این سه ساحت رویت گفته نمی شود. در اولی رویت است، در دومی نیست، در سومی میتواند باشد میتواند نباشد.
استاد برنجکار.pdf
416.1K
گزارش تفصیلی از ارائه استاد برنجکار در مدرسه پاییزه معرفت فطری
مرکز تخصصی معارف اهل بیت علیهم السلام
🍁مدرسه پاییزه معرفت فطری 💠مرکز تخصصی معارف اهل بیت علیهم السلام با همکاری انجمن کلام اسلامی حوزه،
یادآوری روز سوم نشست، در روز پنجشنبه مورخه 1 آذر، ساعت 8