eitaa logo
مباحث
1.6هزار دنبال‌کننده
34.4هزار عکس
30.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز ۱۱ مرداد ماه سالروز شهادت آیت‌الله حاج است. شیخ شهید عالم اول پایتخت بود شاگرد ممتاز میرزای شیرازی بزرگ بود دشمن خونین استعمارگران و اجانب بود اول قدم را او برداشت. متمم قانون اساسی مشروطه و با مجاهدت او تصویب شد. او زودتر از علمای نجف من جمله آیات و ، و ماهیت دین ستیزانه را متوجه شد. او را در دل پایتخت تشیع و در میان هلهله مردم و به حکم مشتی بی هویت که به خود لقب داده بودند، و به توسط یک اجنبی اعدام کردند! بعد از شیخ، ملت و حوزات مقدسه هزینه زیادی داد؛ فقط و فقط یکی از آنها استیلای یک سوادکوهی بر امر دین و دنیای ملت بود! تا کنون کمتر از این حقیقت تلخ سخن گفته ایم اما: برخی از حضرات منتقد و مخالف شیخ شهید، همانانی بودند که زمینه بر سر کار آمدن رضاپالانی را فراهم کردند. پازل را تکمیل کردند! برخی بعدا پشیمان و مخالف استبداد رضاخانی شدند، برخی دیگر تا پایان عمرشان به سکوت و انزوا زیستند! آنان عده ای شان شیخ شهید را و عده ای هم او را و عده ای هم روسی می دانستند! بعدا تاریخ ثابت کرد که تا چه اندازه تحت تاثیر روشنفکران غرب اندیش بوده اند و تا چه حد به شیخ بی انصافی کرده اند و ابتلای رضاخانی سیلی سخت تقدیر برای همینان بود. عزاداری منع شد، لباس روحانیت ممنوع شد، حجاب از سر زنان سرزمین شیعه برکشیده شد، دست روحانیت از مشارکت اجتماعی قطع شد و از قضاوت تا تعلیم و تربیت و حتی تبلیغ دین تحت نظر دولت انگلیسی درآمد! آیا این حقائق تلخ، جای عبرت ندارد؟!
111 - اجابت فوری دعا فقیه عادل حضرت آقای حاج شیخ دامت برکاته که از علمای طراز اول حوزه علمیه قم می باشند چند داستان که موجب و مزید بر است مرقوم داشته اند و برای بهره مندی عموم، یادداشت می شود . داستانی که به دو طریق معتبر بنده شنیده ام نقل می نمایم، یکی از جناب آقای حاج سید صدرالدین جزائری، از کسی که او را توثیق می کردند. طریق دوم از جناب آقای مروارید، نوه ایشان از کسی که او را توثیق می کردند. و خلاصه داستان آنکه مرحوم حاج شیخ حسنعلی رحمه اللّه علیه (که در داستان ده نام آن بزرگوار برده شد) به دیدن یکی از رفقا می رود که تب شدیدی داشته است، ایشان به تب می گوید که خارج شو از بدن فلان به اذن اللّه تعالی و می فرماید قلیانی بیاورید تا بکشم خارج می شود؛ پس تب از بدن بیمار خارج شده عافیت پیدا می کند. سپس به ایشان گفتند شما چطور به این جزم توانستید بگویید؟ فرمود : چون من به مولای خود و آقای خود علیه السّلام نکردم و یقین داشتم که او آبروی خادم امین خود را حفظ می کند. و مخفی نماند که مرحوم حاج شیخ حسنعلی از بزرگان شاگردان مرحوم حجه الاسلام حاج میرزا محمد حسن شیرازی بوده است، در ردیف و و سید فشارکی بوده است. آقای نوقانی که خود یکی از حسنات دهر بود، نقل کرد که اوایلی که مرحوم حاج شیخ به مشهد آمده بودند به قدری وارسته و بی تظاهر بود که حتی علما به مقام علمی او واقف نبودند و ایشان نزد سجاده مرحوم آقا میر سید علی حائری یزدی می نشست و برای مستمندان استمداد می نمود ( ظاهرا در سنه مجاعه بوده است ) . مرحوم حائری در جریان این امور به ایشان مطلبی می گوید که معلوم می شود به مقام ایشان واقف نیستند. ایشان تنها روزی به منزل سید حائری که از بزرگان علما بوده است می رود در یک مسئله سه مرتبه سید را مجاب می کند، پس از سه بار مغلوبیت، سید صافی ضمیر می گوید؛ بارک اللّه به حاج میرزا محمد حسن ! عجب شاگردانی تربیت کرده است، آقای آقا سید محمد علی سلمه اللّه از پدرش نقل فرمود که سالیان درازی حدود شانزده سال مرحوم حاج شیخ از سوراخ بالای حجره مدرسه برای من پول می انداخت و ما نمی دانستیم از چه ناحیه است ، بعداً به مناسبتی معلوم شد که از ناحیه ایشان است. مؤلف گوید : کرامات علمای ربانی و اجابت دعوات صاحبان مقام یقین، به راستی افزون از شمار است و در ذیل داستان 25 این کتاب برای رفع استعجاب و اثبات این مطلب مطالبی گفته شد و در این مقام برای تأیید این داستان از خاتم المجتهدین شیخ مرتضی الأنصاری داستانی نقل می گردد : از شیخ محمود عراقی که از تلامیذ شیخ بوده در آخر کتاب ( دارالسلام ) نقل کرده و خلاصه اش این است که : مرحوم حاج سید علی شوشتری که از اکابر علما و صاحب کرامت و اجابت دعوات بوده و مورد علاقه و ارادت شیخ انصاری بوده است ، در سال 1260 ه . ق که مرض وبا در بود اواسط شب مرحوم سید به این مرض مبتلا می شود و چون فرزندانش حالت او را پریشان می بینند از ترس آنکه مبادا فوت کند و شیخ از آنها مؤاخده نماید که چرا جهت عیادت به او اطلاع نداده اند چراغ را روشن کرده که به منزل شیخ رفته و او را از مرض سید آگاهی دهند. مرحوم سید متوجه می شود می گوید : چه خیال دارید؟ گفتند: می خواهیم برویم شیخ را خبر دهیم. فرمود لازم نیست بروید الان او تشریف می آورد . لحظه ای نگذشت که درب منزل کوبیده شد، سید فرمود شیخ است در را باز کنید؛ چون در را باز کردیم شیخ با ملّارحمت اللّه بود ، شیخ فرمود : حاج سید علی چگونه است ؟ گفتیم حالا که مبتلا شده است خدا رحم کند که ان شاء اللّه . . . شیخ فرمود ان شاءاللّه باکی نیست و داخل خانه شد، سید را مضطرب و پریشان دید ، به او فرمود : مضطرب مباش ان شاءاللّه خوب می شوی. سید گفت از کجا می گویی ؟ شیخ گفت من از خدا خواسته ام که تو بعد از من باشی و بر جنازه من نماز گزاری. سید گفت : چرا این را خواستی؟ شیخ فرمود : حال که شد و به اجابت نیز رسید، سپس بنشست و قدری سؤال و جواب و مطایبه کردند بعد شیخ برخاست و رفت . ( و بعضی چنین نقل کردند که از شیخ پرسیدند در آن شب چگونه به طور جزم فرمودید سید خوب می شود؟ در جواب فرموده بود: عمری است در راه بندگی و اطاعت و خدمت به شرع بودم و در آن شب آن حاجت را از خداوند خواستم یقین کردم به اجابت آن) . 【۱ از ۲ 】