eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.5هزار عکس
32.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک زندگی خانواده از دیدگاه قرآن کریم.pdf
3.17M
📗 سبک زندگی از دیدگاه قرآن کریم ✨ ، سرشار از آموزه هایی است که راه زندگانی توأم با سلامت و را به پیروان خویش تعلیم می دهد و چشمه همیشه جاری است که زلال و حقایقش پیوسته می جوشد و دل های مومنانِ صالح را سیراب می سازد. 🏷 این کتاب آسمانی در حوزه های مختلفی از جمله خانواده نقش آفرینی می نماید و چنانچه بایدها و نبایدهای قرآنی در شکل گیری و دیگر مسائل مربوط به آن، مدنظر قرار گیرد، بسیاری از مشکلات خانواده، مانند به وجود نخواهد آمد. ✍️ این نوشتار با ارائه مطالبی چون: آثار و برکات ، وظایف متقابل زن و شوهر، مدیریت خانواده، خانواده مدار، شادی و نشاط در خانواده، رفتارشناسی زوجین با خویشاوندان، نقش والدین در فرزندان و نیز عوامل و زمینه های طلاق، به دنبال تبیین خانواده قرآنی است. 🌐 @Mabaheeth
مادر بزرگوار كه از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملك برویم. با هماهنگی قبلی، روزی كه سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم كه كنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت صحبت كرد و گفت: این مطلبی را كه می گویم جایی منتشر نكنید. گفت: همیشه دلم می خواست كف پای مادرم را ببوسم ولی نمی دانم چرا این توفیق نصیبم نمی شد. آخرین بار قبل از مادرم كه این جا آمدم، بالاخره پیدا كردم و كف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فكر می كردم حتماً رفتنی ام كه خدا داد و این حاجتم برآورده شد. سردار در حالی كه اشك جاری شده بر گونه هایش را پاك می كرد، گفت: نمی دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم. @khoznein 🌐 @Mabaheeth
مباحث
حکومت اسلامی بدون ولایت فقیه شدنی است🤔 ✍️ شهاب الدین حائری شیرازی (!!!) حکومت اسلامی حکومتی است عق
قمار سیاسی آقازاده ماجراجو با گزاره‌های فقهی! بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آقازاده‌های متعددی خود را به جامعه عرضه کردند، برخی با تلاش و جهاد راه پدران نیکو سرشت خویش را در پیش گرفتند و برخی با استفاده از رانت موقعیَّت و جایگاه پدر، خود را در زبان‌ها انداختند؛ امَّا در این میانه برخی هم روش دیگری را اتخاذ کردند؛ «مخالفت کن تا مشهور شوی». آنها بصورت طبیعی بخاطر جایگاه پدر از پایگاه اجتماعی و رسانه ای برخوردار هستند؛ امَّا وقتی با افکار و آراء پدر و مسیری که طی کرده مخالفت می‌کنند، شهرت بیشتری کسب میکنند. آنقدر جذاب می شوند که اجنبی‌ها هم برای آنها سرودست می جنبانند! «شهاب الدین حائری شیرازی»، از آن دسته آقازاده‌هاست که بعد از ارتحال پدر زاهد و عارف و خود، تازه به حرف آمده و هر از گاهی کلماتی را طرح می‌کند که به زعم خود، اکتشاف جدیدی را بدست آورده چالشی بزرگ را برای مسیر انقلاب درست کرده است! انتخاب موضوعات مورد بررسی حائری بیشتر شبیه ماجراجویی سیاسی با پوسته شبه‌علمی بوده است! او در جدیدترین اظهارات مدعی شده «حکومت اسلامی حکومت عقلایی است»، و «حکومت اسلامی بدون غیر فقیه هم شدنی است» و از کلمات او اینگونه برداشت می شود که دخالت مراجع و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی کاملا اشتباه بوده است! چرا که از نگاه این آقازاده‌ی ماجراجو، «آنها کارخانه ای را اداره نکرده اند!» و اظهارات عجیب و غریب دیگری که اگر نام نویسنده را از ذیل آن کلمات کنار بگذاریم بیشتر شبیه گفتار عوامانه‌ای است که ناشیانه سعی داشته رنگ و بوی کلمات حوزوی بخود بپاشد! امَا نقد: ۱- ملکه عدالت ، و سالها ممارست با استنباط دینی، فقیه را به مانند عقل پاک و تمام عیاری تبدیل می‌کند که لحظه به لحظه و آن به آن حال مردمان خویش را می پاید و سعی می کند از دریای بیکران منابع دینی، مسیرهای مطمئن در جوانب مهم حیات یک ملت را بیابد و با لطافت دینی و اصول شورایی در اختیار مردم قرار دهد. فقیه عادل، نه یک نمایش دهنده راه صِرف بلکه راهبری است که هم خود در میانه دریای مشکلات در کنار مردم است و هم با کنار زدن هوا و هوس ها و منافع شخصی، در کنار مردم و با مردم از فراعنه زمان رهایی می یابند و در دریای مشکلات غرق نمی شوند! ۲- ، با قیاس مرتبط نیست. قیاس باطل است چون مکتب اسلام قائل به مصالح و مفاسد است. قیاس باطل است چون راه حقَّی وجود دارد که می توان از منابع دینی استنباط کرد و مسیر سعادت واقعی نه خیالی را ترسیم کرد! اساس اسلام برای بشر در تمام جوانب زندگی است و مسیر تنها از طریق اسلام ناب ممکن نه تمسَّک به کمونیسم و نظام سرمایه داری! ۳- خوراج با همین استدلال که احکام الهی بصورت کلی مشخص شده اند، خود را از احکام جزئی و موردی امام معصوم زمان خود بی نیاز دانستند! همیشه لازم است در جامعه دین شناس عادلی باشد تا مردم گرفتار«کج فهمیِ «ابوموسی اشعری ها» نشوند، از مکر«عمرعاص» ها برَهند و بر«معاویه» ها فائق آیند. فهم عمق نقشه‌های دشمنان و شیاطین، کار هر انسانی نیست، عادلی پاک سرشت می خواهد که اسیر نفس نباشد و از شیاطین بدور باشد و فقیهی که با درک کامل از منابع و استنباط دینی، احکام الهی را بر زمان و مکان تطبیق دهد! ۴- تجربه تاریخی بیش از هزار ساله علمای اسلام به درستی نشان داده است که فقهای ربَّانی دلسوزترین افراد به جامعه و آگاه ترین نسبت به شرایط زمانه بوده اند. آنها بخاطر وظایف اجتماعی خود، همیشه در کنار مردم بوده اند، نه در باندهای قدرت جا گرفته اند و نه خود را تافته‌ی جدا بافته از ملت قلمداد کرده‌اند. آنها با دقَّت بسیار سعی کرده اند بنا به«مقتضیات زمان و مکان» احکام اسلام را در اختیار مردم قرار دهند. گاهی حکم جهاد علیه اجانب دادند، گاهی تنباکو را تحریم کردند، گاهی مردم را از خرید کالاهای غیر مسلمین بر حذر داشتند! گاهی تشویق به انتخابات کردند و گاهی چون کوه، جلوی ظلم دیکتاتورهایی چون رضاشاه و محمدرضا ایستادند! تاریخ و ثمرات حضور فقهای بزرگ شیعه در تاریخ آنقدر روشن و افتخار آمیز است که با تبلیغات سوء دشمنان اسلام، دچار خدشه نمی شود. شاید بهتر باشد حائری جوان، تورُّق تاریخ را بجای ساده دلی در پیش گیرد! کلام آخر: جناب شهاب الدین حائری که روزگاری در قمار سیاست، نام و نشان پدر را به معرض گذاشت و روزگاری دیگر منافع ملت را در قمار حمایت شبه‌فقهی از انگاره‌های خسارت‌بار و تحریف‌آمیز دولت «حسن روحانی» گرو بست، و حالا در آرزوی تئوری‌پردازی، به سراغ قمار بر سر ولایت فقیه رفته است و چه بهتر که او از قمار با اعتقادات اصیل دست بردارد؛ چه اینکه ماجراجویی به هر قیمتی میسور و معقول نیست! 📑 @rozaneebefarda 🌐 @Mabaheeth
💌 خاطره ای از 💭 مادر بزرگوار سردار که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالآخره پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا داد و این حاجتم برآورده شد.  سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا بوسیدن داشته باشم. سلام الله علیها و مبارک ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
مباحث
📹 #ببینید | #فیلم_کامل بیانات امروز #رهبر_انقلاب مدّظله العالی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت #عید_م
🔰 | مروری بر بیانات اسلامی به مناسبت | ۱۴۰۰/۱۲/۱۰ 👈 نبیّ مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، هدیه‌ای به همه‌ی بشریّت و حرکتی برای مقابله با جاهلیّت: 💫 اگر ما در میان ارزشهای فراوان اسلام، دو عنصر برجسته گسترش عقلانیّت و عنصر پرورش اخلاق را در نظر بگیریم، تصدیق خواهیم کرد که اسلام عالی‌ترین هدیه را و وسیله‌ی را به بشریّت عطا کرده. ✨ بعثت رسول اکرم اسلام، چیزی را تحقّق بخشید که به نظر محال می‌آمد، ناممکن بود؛ و آن چه بود؟ این بود که از مردم جزیرة‌العربِ دوران جاهلیّت یک امّت بافضیلت مثل امّت اسلامیِ دوره‌ی خود پیغمبر تشکیل داد. 📌 حالا این تجربه -البتّه با تفاوتهایی- برای ملّت ایران اتّفاق افتاد و این تجربه را خدای متعال به ملّت ایران نشان داد و آن، عبارت بود از ریشه‌کنی سلطنت. 💪 بر خلاف نظر آن کسانی که دین را جدای از سیاست معرّفی میکنند، نقطه‌ی اوج نهضت نبوی تشکیل حکومت بود و به این هم اکتفا نکردند؛ نه، شروع کردند به مقابله‌ی همه‌جانبه‌ی با دشمنان. 📣 بعد هم پایگاه شرک را فتح کردند؛ را تثبیت کردند. این شورانگیزترین بخش نهضت اسلامی است. 🔊 یکی از مهم‌ترین شعارها و جهت‌گیری‌های صلی الله علیه وآله در بعثت، مقابله‌ی با جاهلیّت بود. مراد از جاهلیّت صرفاً بی‌سوادی نیست، نادانی نیست؛ البتّه بی‌سوادی هم در آن هست، لکن این جاهلیّت معنای وسیع‌تری دارد؛ خُلقیّات پَست هم جزو این جاهلیّت است. 💵 امروز زندگی در تمدّن غربی بر پایه‌ی طمع و حرص، بر پایه‌ی آزمندی است. امروز پایه‌ی همه‌ی ارزشهای غربی پول است. سیاست رایج، حکمرانی‌ها، همه در خدمت تبعیض، در خدمت فربه شدن کمپانی‌ها و کارتل‌ها است. علم و فناوری در خدمت کشتار مردم است. 💡اگر کسی تمدّن غربی امروز را، «» بخواند حق دارد؛ واقعاً جاهلیّت همان جاهلیّت است منتها امروز در دنیا خودش را به شکل تجدیدیافته و مدرن‌شده نشان میدهد. ✅ وظایف ما در قبال جاهلیّت مدرن: ⬅️ تقویت دینی در سراسر عالم ⬅️ توسعه‌ی گروه‌های مؤمن و مقاوم در سرتاسر عالم ⬅️ [تقویت] و استحکام اسلامی ⬅️ تهیّه‌ی برنامه‌ی خردمندانه و حکمت‌آمیز، متّکی بر شناخت وسیع مختصّات این جاهلیّت 👈 و بُحران‌ساز آمریکا، مظهرِ جاهلیّت مدرن: 👿 نمونه‌ی واضح و کامل جاهلیّت مدرن آمریکا است. ♻️ اساساً رژیم ایالات متّحده‌ی آمریکا، یک رژیم بُحران‌ساز و بُحران‌زیست است؛ از بحران تغذیه میکند. ⚫️ آمریکا یک رژیم مافیایی است: مافیای سیاسی، مافیای اقتصادی، مافیای اسلحه‌سازی. ✖️رژیم مافیایی آمریکا احتیاج دارد که در اطراف دنیا یک جاهایی بحران وجود داشته باشد، در منطقه‌ی غرب آسیا چقدر اینها بحران‌سازی کردند؛ احتیاج پیدا کردند موجودی مثل داعش را به وجود بیاورند. 🔴 امروز، اوکراین هم قربانی همین سیاست است. آمریکا اوکراین را به این نقطه کشاند؛ با ورود در مسائل داخلی آن کشور، راه انداختن اجتماعات علیه دولتها، حرکت مخملی به وجود آوردن، کودتای رنگی درست کردن، حضور سناتورهای آمریکایی در داخل اجتماعات معارضه، این دولت را برداشتن، آن دولت را گذاشتن. ✋ البتّه ما با جنگ و تخریب در هر جای دنیا مخالفیم؛ این حرف ثابت ما است. ما با کشته شدن مردم، با تخریب زیربناهای ملّتها مخالفیم. ⛔️ ما در اوکراین طرف‌دار توقّف جنگیم، میخواهیم آنجا جنگ تمام بشود؛ منتها علاج هر بحرانی صرفاً در صورتی ممکن است که ریشه‌ی بحران شناخته بشود. ریشه‌ی بحران در اوکراین سیاستهای آمریکا است، سیاستهای غربی‌ها است. 🔴 عبرتهایی قضیّه‌ی اوکراین: 1️⃣ پشتیبانی قدرتهای غربی از کشورها و دولتهایی که دست‌نشانده‌ی آنها هستند، یک سراب است، واقعیّت ندارد؛ این را همه‌ی دولتها بدانند. 2️⃣ مردم، مهم‌ترین پشتوانه‌ی دولتها هستند. اگر مردم در اوکراین وارد میدان میشدند، وضع دولت اوکراین و مردم اوکراین این جوری نمیشد. 💻 @Khamenei_ir 🌐 @Mabaheeth
| ۵۴ 🏷️ ارزش عقل و ادب و مشورت ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام لاَ غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لاَ فَقْرَ كَالْجَهْلِ وَ لاَ مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لاَ ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: هيچ ثروتى چون عقل و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون و هيچ پشتيبانى چون نيست. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (در بارۀ پاره‌اى از صفات) فرموده است: نيست بى‌نيازى مانند خرد (زيرا خرد راه بدست آوردن و نيكبختى دنيا و آخرت را نشان مى‌دهد) و نيست بى‌چيزى مانند نادانى (زيرا نادان در بدست آوردن هر چيز بپرسش از ديگرى نيازمند است) و نيست ميراثى مانند ادب (آنچه كه شخص را از ناپسنديده‌ها باز مى‌دارد؛ زيرا آنچه از مرده بى‌مشقّت و رنج مى‌رسد از دست رفتنى است ولى ادب هميشه همراه است) و نيست پشتيبانى مانند مشورت و كنگاش (زيرا از مشورت انديشۀ درست بدست مى‌آيد). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
📖 ‮امام عليه السلام در اين جملۀ كوتاه و پرمعنا اشاره به اهميت كرده مى‌فرمايد: «شفاعت كننده بال و پَرِ طلب كننده است»؛ (الشَّفِيعُ‌ جَنَاحُ‌ الطَّالِبِ‌) . شفاعت بر دو گونه است: تكوينى و تشريعى؛ شفاعت تكوينى آن است كه موجودات قوى‌تر اين جهان به موجودات ضعيف‌تر براى پرورش و تكامل و نموّ كمك كنند، تابش آفتاب، ريزش باران و وزش نسيم نوعى شفاعت در عالم تكوين نسبت به پرورش گياهان است. باغبان نيز در حدّ خود در مورد گياهان و درختان شفاعت مى‌كند. اين‌گونه شفاعت دامنۀ وسيعى در جهان هستى دارد. در عالم تشريع نيز انسان‌هايى كه در درگاه خدا مقرب‌ترند افراد ضعيف و آلودۀ به و واماندۀ در راه را كمك كرده آنها را به سرمنزل مى‌رساند. به يقين هر دو نوع شفاعت هنگامى مؤثر واقع مى‌شود كه در شفاعت شونده قابليت و لياقت لازم وجود داشته باشد وگرنه به يك دانۀ فاسد گياه هر قدر آفتاب بتابد و باران ببارد و نسيم بوزد گياهى از آن نمى‌رويد و همچنين انسانى كه رابطۀ خود را با شفيعان به كلى قطع كرده شفاعت شافعان نفعى به حال او نخواهد داشت. اين‌كه امام در گفتار حكيمانۀ بالا مى‌فرمايد: شفاعت كننده بال و پر طلب كننده است واقعيت مسلّم عقلى و نقلى است، همان‌گونه كه هيچ پرنده‌اى بدون بال و پر نمى‌تواند پرواز كند بسيارى از طلب‌كنندگان نيز بى‌بال و پر شفاعت، پرواز در آسمان قرب خدا براى آنها غير ممكن است. اين جملۀ كوتاه در واقع هم اشاره‌اى به فلسفۀ شفاعت و هم مفهوم و معناى آن و هم شرايط شفاعت كننده و شفاعت شونده دارد. پرنده بايد همه چيز او كامل باشد تا بعد از رويش بال و پر بتواند پرواز كند و استفادۀ از بال و پر براى پرنده عيب نيست، بلكه افتخار است و عالم اسباب در جهان هستى در واقع چهره‌هايى از همين شفاعت است. در عالم تشريع نيز گاه معصومان و پيشوايان بزرگ شفاعت مى‌كنند، گاهى علماى دين و و صالحان و زمانى اعمال خوب انسان مانند و و او با دشمن يا با نفس سبب شفاعتش می‌شود. 📚 پیام امام علیه‌السلام
📖 ‮مرحوم سيّد رضى اين گفتار حكيمانۀ امير مؤمنان على عليه السلام را به توسط فرزندزادۀ گرامى‌اش عليه السلام نقل كرده مى‌گويد: ابو جعفر محمد بن على الباقر عليهما السلام از آن حضرت چنين نقل كرده است كه فرمود: «در زمين دو امان و وسيلۀ نجات از عذاب الهى بود كه يكى از آنها برداشته شد دومى را دريابيد و به آن چنگ زنيد»؛ (وَ حَكَى عَنْهُ‌ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ‌ عَلِيٍّ‌ الْبَاقِرُ عليهما السلام أَنَّهُ‌ قَالَ‌ كَانَ‌ فِي الْأَرْضِ‌ أَمَانَانِ‌ مِنْ‌ عَذَابِ‌ اللَّهِ‌ وَ قَدْ رُفِعَ‌ أَحَدُهُمَا، فَدُونَكُمُ‌ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ‌) . آنگاه امام عليه السلام به شرح اين دو بر اساس استنباطى كه از يكى از آيات قرآن مجيد كرده مى‌پردازد و مى‌فرمايد: «اما امانى كه برداشته شد وجود رسول اللّٰه صلى الله عليه و آله بود (كه خداوند به وجود او هرگز عذابى بر اين امت نازل نكرد؛ ولى او از ميان ما رفت) و امانى كه باقى مانده است، همان‌گونه كه خداوند متعال مى‌فرمايد: «تا تو در ميان آنها هستى خداوند آنها را عذاب نمى‌كند و تا آنان نيز از گناهان خود استغفار مى‌كنند خداوند عذابشان نخواهد كرد»؛ (أَمَّا الْأَمَانُ‌ الَّذِي رُفِعَ‌ فَهُوَ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌ صلى الله عليه و آله وَ أَمَّا الْأَمَانُ‌ الْبَاقِي فَالْاِسْتِغْفَارُ قَالَ‌ اللَّهُ‌ تَعَالَى: وَ مٰا كٰانَ‌ اللّٰهُ‌ لِيُعَذِّبَهُمْ‌ وَ أَنْتَ‌ فِيهِمْ‌ وَ مٰا كٰانَ‌ اللّٰهُ‌ مُعَذِّبَهُمْ‌ وَ هُمْ‌ يَسْتَغْفِرُونَ‌). به گفتۀ مرحوم سيّد رضى «اين استنباط امام يك نمونه از بهترين استفاده‌ها و لطيف‌ترين استنباطها از آيات قرآن كريم است»؛ (قٰالَ‌ الرَّضيُ‌: وَ هٰذٰا مِنْ‌ مَحٰاسِنِ‌ الْإسْتِخْرٰاجِ‌ وَ لَطٰائِفِ‌ الْإسْتِنْبٰاطِ) . هنگامى كه به عقل و خرد خويش رجوع كنيم نيز آنچه را كه در اين آيۀ مباركه آمده و استنباطى را كه امام عليه السلام از آن كرده درمى‌يابيم. 💫 پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله مطابق آيۀ شريفۀ «وَ مٰا أَرْسَلْنٰاكَ‌ إِلاّٰ رَحْمَةً‌ لِلْعٰالَمِينَ‌» رحمتى براى تمام جهانيان بود؛ چگونه ممكن است اين كانون رحمت الهى در ميان امت باشد و خدا آنها را عذاب كند. 📿 از سويى ديگر، استغفار يكى از وسايل جلب رحمت خداست؛ زيرا خودش بندگان را دعوت به استغفار كرده و وعدۀ غفران و آمرزش داده و فرمود: ««قُلْ‌ يٰا عِبٰادِيَ‌ اَلَّذِينَ‌ أَسْرَفُوا عَلىٰ‌ أَنْفُسِهِمْ‌ لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ‌ رَحْمَةِ‌ اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ‌ جَمِيعاً إِنَّهُ‌ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ‌»؛ اى بندگانى كه راه اسراف به خود را در پيش گرفته‌ايد و مرتكب گناهان شده‌ايد از خداوند مأيوس نشويد، چرا كه او همۀ گناهان (توبه كنندگان) را می‌آمرزد، به يقين او آمرزندۀ مهربان است». 👈 بنابراين بعد از رحلت پيغمبر خدا و رفتن آن حضرت به ديار باقى مسلمانان مى‌توانند خود را به وسيلۀ و انابه و استغفار از عذاب الهى مصون دارند و امام عليه السلام با استنباطى كه در بالا آمد راه را به آنها نشان داده و بر آن تأكيد ورزيده است. ايشان نه تنها مى‌توانند از عذاب الهى در امام بمانند بلكه با استغفار درهاى رحمت و و را مى‌توانند به روى خود بگشايند. همان‌گونه كه در سورۀ «نوح» آمده است: ««اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ‌ إِنَّهُ‌ كٰانَ‌ غَفّٰاراً * يُرْسِلِ‌ اَلسَّمٰاءَ‌ عَلَيْكُمْ‌ مِدْرٰاراً * وَ يُمْدِدْكُمْ‌ بِأَمْوٰالٍ‌ وَ بَنِينَ‌ وَ يَجْعَلْ‌ لَكُمْ‌ جَنّٰاتٍ‌ وَ يَجْعَلْ‌ لَكُمْ‌ أَنْهٰاراً»؛ من به آنها گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد او بسيار آمرزنده است تا باران‌هاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغ‌هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد»
👈 در پايان امام عليه السلام دو تشبيه جالب و به تعبير ديگر دو مثال واضح براى دنيا و آخرت بيان مى‌كند و مى‌فرمايد: «اين دو به منزلۀ مشرق و مغرب‌اند و انسان همچون كسى است كه در ميان اين دو در حركت است هر زمان به يكى نزديك مى‌شود از ديگرى دور مى‌گردد و اين دو همچون دو يك مردند (كه معمولاً با هم رقابت شديد دارند)»؛ (وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ‌ الْمَشْرِقِ‌ وَ الْمَغْرِبِ‌، وَ مَاشٍ‌ بَيْنَهُمَا؛ كُلَّمَا قَرُبَ‌ مِنْ‌ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ‌ الْآخَرِ، وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ‌) گفتنى است دو مثالى را كه امام عليه السلام بيان فرموده نسبت به دو تعبيرى كه دربارۀ دنيا در عبارت بالا آمد (عَدُوّان و سَبيٖلانِ‌) به اصطلاح از قبيل لف و نشر مشوّش است؛ تعبير به «ضَرَّتٰانِ‌» (دو هوو) مثالى است براى «عَدُوّان مُتَفٰاوِتٰان» و تعبير به «مشرق و مغرب» مثالى است براى «سَبيٖلانِ‌ مُخْتَلِفٰان» اين احتمال نيز هست كه تعبير به «مشرق و مغرب» نسبت به دنيا و آخرت نيز از قبيل لف و نشر مشوش باشد؛ مشرق كه خاستگاه نور آفتاب است به منزلۀ آخرت و مغرب كه رو به سوى ظلمت مى‌رود اشاره به دنياست. آرى اگر دنيا از حرام فراهم شود، يا هدف نهايى انسان باشد و يا انسان در تجملات و زر و زيورهاى آن غرق شود هرگز به آخرت نمى‌پردازد، بلكه روز به روز از جاويدان دورتر مى‌گردد. روايات ديگرى كه از رسول خدا يا ائمۀ معصومين عليهم السلام رسيده است نيز اين سخن را تأييد مى‌كند؛ از جمله در حديثى كه مرحوم علامۀ مجلسى در بحار الانوار از رسول اللّٰه صلى الله عليه و آله نقل كرده مى‌خوانيم: «إِنَّ‌ فِي طَلَبِ‌ الدُّنْيَا إِضْرَاراً بِالْآخِرَةِ‌ وَ فِي طَلَبِ‌ الْآخِرَةِ‌ إِضْرَاراً بِالدُّنْيَا فَأَضِرُّوا بِالدُّنْيَا فَإِنَّهَا أَحَقُّ‌ بِالْإِضْرَارِ؛ طلب دنيا به آخرت انسان زيان مى‌رساند و طلب آخرت به دنيا ضرر مى‌زند؛ بنابراين ضرر دنيا را بپذيريد كه سزاوارتر به زيان است»
مرحوم دکتر خاوری می گفت در همان وقت برای رفتن به بالین مریضها چهار ساعت از شب گذشته عبورم از بازار نو افتاد ، هیچکس نبود لکن جنازه های بسیاری در طول بازار افتاده بود و سگها را دیدم مشغول پاره کردن و خوردن جنازه ها هستند و برای دانستن شدت بلای مزبور کافیست که این داستان را برای شما نقل کنم : زنی بود به نام ( مادر محمد ) می گفت بیچاره وار سر به کوچه و بازار گذاشته و فریاد می کردم مسلمانان چهار پسرم مرده اند برای خدا بیایید جنازه آنها را بردارید و نزدیک غروب که به خانه برگشتم هیچکس در خانه نبود و اثری از جنازه ها ندیدم، معلوم شد بعض از مسلمانان خیراندیش آمده اند و آنها را برده و دفن کرده اند و بعد هرچه تحقیق کردم معلوم نشد کی برده و کجا به خاک سپرده و من قبر فرزندانم را هنوز نمی دانم کجاست. و نیز هستند کسانی که به خوبی یاد دارند که در سال 1337 قمری یعنی پنجاه سال قبل، اهالی شیراز گرفتار مرض آنفلوآنزا شدند و بیش از دوماه طول نکشید تا اینکه به ذیل عنایت حضرت ابی عبداللّه الحسین علیه السلام متوسل شدند و در کوچه و بازارها منبر گذاشتند و مجلس خوانی برپا نمودند تا بلای مزبور برطرف گردید . و نیز در سال 1322 شمسی یعنی 25 سال قبل مردم گرفتار مرض حصبه شدند به طوری که کمتر خانه ای بود که در آن مرض حصبه نباشد و دکترها به مریضها ( در اثر زیادی نفرات ) نمی رسیدند با اینکه غالباً صبح پیش از آفتاب از خانه بیرون می آمدند و تا آخر شب به خانه برنمی گشتند و خود بنده هر روزی که همراه جنازه یکی از بستگان یا دوستان می رفتم تا ظهر در غسالخانه بودم یا اگر بعد از ظهر می رفتم تا غروب آنجا می ماندم و بر جنازه ها نماز می گزاردم و همه روزه مرتباً کمتر از پنجاه نفر تلفات نبود! علاوه بر مرض مزبور، مردم گرفتار و سرسام آور بودند به طوری که باید از صبح به دکان نانوایی بروند و تا نزدیک ظهر با زحمت نانی به دست آورند که همه چیز داشت جز گندم و صدای ناله مردم در دکان نانوایی از مسافت دوری شنیده می شد. بیچاره کسانی که باید دنبال طبیب و دارو و پرستاری مریضهای خود باشند و هم تحصیل نان کنند و بیچاره تر آنهایی که به واسطه نداشتن پول، محتاج فروختن اثاثیه و خانه خود به نازلترین قیمتها می شدند و چند ماه مردم گرفتار این بلاها بودند . غرض از نقل این موضوعها آن است که خواننده عزیز از دانستن آنها و مراجعه به تاریخ گذشتگان بداند که هر قوم و جمعیتی که طاغی و یاغی شدند و بکلی خدا و آخرت را فراموش نمودند و طریقه و احسان را کنار گذاشته، شهوترانی و هوی پرستی را رویه خود قرار دادند خداوند آنها را می دهد ولی پس از اینکه از حد گذرانیدند ناگاه به وسیله رسانیدن بلاهای سخت، آنها را بیچاره می کند تا از کردار خود پشیمان شده و به ناچار رو به خدا آورند و راه از دست داده را طی نمایند و در حقیقت این بلاها لطفی است از حضرت آفریدگار به صورت قهر ؛ مانند چوپانی که گوسفندان خود را که از جاده مستقیمی که به آب و سبزه می رسد منحرف شده اند و رو به سنگلاخ آورده اند چگونه با چوب و سنگ آنها را برمی گرداند و رو به جاده مستقیم می کشاند. و لذا حضرت امیر علیه السلام می فرماید : ( اَحْمَدُهُ عَلَی الّضَّراء کَما اَحْمَدُهُ عَلَی السَّرّاءِ ؛ یعنی سپاس می کنم خدای را بر بلا و سختیها چنانچه اورا بر نعمتها و خوشیها شکر می کنم ) . و در قرآن مجید می فرماید : اَخَذْناهُمْ بِالْبَاءْساءِ وَالضَّراءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ؛ یعنی ایشان را به وسیله بلاها و سختیها گرفتیم تا اینکه تضرع کنند و رو به خدای خود آورند به مقتضای فطرت اولی که خدا به آنها داده است . بلی، نوع خلق امروز خدا و آخرت را فراموش کرده رو به شهوات آورده اند! نفس و هوی و شیطان را می طلبند و از فرمان خدا روگردان! از هرکَس و هر چیزی که مورد خوف باشد می ترسند جز از خدا و از عذاب آخرت و به هرکس و هرچیزی که مورد امیدشان باشد امیدوارند جز امید به و جزا و عطاهای پروردگار . صفات کمالی انسانیت مانند عدل ، ، عاطفه ، مهر خصوصا از نسل جوان بخصوص دختران برچیده شده و به جایش خویهای حیوانی جای گرفته. خانه های خدا را خالی گذاشته و مراکز شیاطین مانند سینماها را پر کرده اند . از مجالس که آنها را به و آخرت می آورند فرار می کنند و هرجا صدای شیطانی است جمع می شوند کدام روز است که انواع خیانتها و جنایتها و بی عفتیها از این اجتماع خراب سر نمی زند و بنابراین اگر از کردار خود دست بر ندارند، باید منتظر روزی بود که بلاهایی بر سر این اجتماع خراب ریزش کند که به ناچار روبه خدا آورند، به اضطرار در مساجد جمع شده از کردار خود کنند. زلزله های اخیر غرب و لار و خراسان زنگ بیدار باشی برای همه اجتماع ماست .
70 - حیایی غریب و نیز مرحوم آقای بلادی فرمود یکی از بستگانم که چند سال در فرانسه برای تحصیل توقف داشت در مراجعتش نقل کرد که در پاریس خانه‌ای کرایه کردم و سگی را برای پاسبانی نگاهداشته بودم، شبها درب خانه را می بستم و سگ نزد در می‌خوابید و من به کلاس درس می رفتم و برمی‌گشتم و سگ، همراهم به خانه داخل می شد. شبی مراجعتم طول کشید و هوا هم به سختی سرد بود، به ناچار پشت گردنی پالتو خود را بالا آورده گوشها و سرم را پوشاندم و دستکش🧤 در دست کرده صورتم را گرفتم به طوری که تنها چشمم برای دیدن راه باز بود، با این هیئت درب خانه آمدم تا خواستم قفل در را باز کنم سگ زبان بسته چون هیئت خود را تغییر داده بودم و صورتم را پوشانده بودم، مرا نشناخت و به من حمله کرد و دامن پالتو مرا گرفت و فورا پشت پالتو را انداختم و صورتم را باز کرده صدایش زدم تا مرا شناخت با نهایت شرمساری به گوشه ای از کوچه خزید؛ در خانه را باز کردم آنچه اصرار کردم داخل خانه نشد به ناچار در را بسته و خوابیدم. صبح که به سراغ سگ آمدم دیدم مرده است، دانستم از شدت حیا جان داده است. اینجاست که باید هر فرد از ما به سگ نفس خود خطاب کنیم که چقدر بی حیاییم، راستی که چرا از پروردگارمان که همه چیزمان از او است نمی کنیم وملاحظه حضور حضرتش را نمی نماییم. امام سجاد علیه السلام در دعای ابی حمزه می فرماید : ( أنَا یا رَبِّ الَّذی لَمْ اَسْتَحْیِکَ فِی الْخَلاءِ وَ لَمْ اُراقِبْکَ فِی الْمَلاءِ اَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّهِ حَیائی مِنْکَ جازَیْتَنی ) . چرا انسان از خدا حیا نکند. از شنیدن این داستان باید انسان از حال خودش و کمیِ حیایش خجل و شرمسار باشد زیرا جائیکه حیاء سگی از صاحبش تا این حدّ باشد که از شدت حیاء بمیرد در حالیکه صاحبش تنها خوراک او را تأمین میکرده است آن هم به انداختن استخوانی یا قطعه نانی - پس حیاء فرزندان نسبت به پدرها و مادرها تا چه حد باید باشد؟ درحالیکه و نه تنها خوراک فرزند را تأمین مینمایند؛ بلکه پوشاک و مسکن و پرستاری و معالجه دردها و برطرف کردن احتیاجات و از همه مهمتر او را به عهده دارند. از پدر و مادر بینهایت بالاتر، حضرت آفریدگار است که اصل تمام نعمتها و احسانها از او است و پدر و مادر را هم او مسخّر فرموده است - پس حیاء ما نسبت به پروردگار خود تا چه حد باید باشد؟ اینجا است که انسان باید بر حال خود زاری کند و نفس خود را مخاطب سازد و بگوید: ای کمتر و پست تر از سگ، چرا ملاحظه حقوق پدر و مادر و سایر وسائط تربیت و إنعام و بخود را نمینمائی؟ چرا از تقصیرات خود در برابر آنها حیاء نمیکنی و از این بدتر ای نفس سرکش چرا از پروردگارت که همه چیزت از او است در خلوت و جلوت حیاء نمیکنی و ملاحظه حضور آن حضرت را نمینمائی؟ اقلاً اقرار به بیحیائی خودت بکن و بگو، پروردگارا، منم آن بنده سر به زیر تو که از تو حیاء نکردم در پنهانی و تنهائی و ملاحظه حضور تو را ننمودم، در آشکارا و با مردمان. و چون خود را از بساط خداوندی دور و از خوان احسان او محروم و از جوارش مهجور میبیند بگوید: شاید به سبب کم حیائی من را مجازات فرموده ای. بحثی لازم پیرامون حیاء از آنجائیکه نظم حیات اجتماعی بشری در این عالم و تأمین ابدی انسانی در سرای دیگر، وابسته به صفات کمالی حیاء است، چنانچه دانسته خواهد شد سزاوار است در این مقام حقیقت حیاء و اهمیت و موارد آن یادآوری شود، مخصوصاً که در این زمان صفت حیاء در افراد اجتماع کم بلکه رو به زوال است بویژه در میان زنان با اینکه خداوند برای جلوگیری از فساد حیاء زن را ده برابر مرد قرار داده است ولی متأسفانه در این دوره، حیاء بیشتر زنان کمتر از مردها شده و لذا مفاسد هم روز به روز رو به افزایش است و گویا همان زمانیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قیامت برپا نمیشود تا وقتی که حیاء از کودکان و زنان برود. علیه السلام میفرماید حیاء و با هم و به یک رشته بسته اند. یکی از آنها رفت دیگری نیز برود. علیه السلام نیز میفرماید کسی که حیاء ندارد ایمان ندارد. حیاء چیست؟ حیاء خوی و غریزه ایست در انسانی که هر کاری را زشت و ناروا دانست از بجا آوردنش ناراحت میشود و به واسطه این غریزه و فطری است که از کارهای زشت خودداری میکند. مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی در کتاب ردّ بر مادّیین مینویسد به سبب صفت شریف حیاء، حقها أدا میشود و از حدود تجاوز نمیگردد. چنانچه بواسطه حیاء است که شخص رعایت حق پدر و مادر و رحِم و استاد و حق هر احسان کننده به خودش را رعایت میکند و و پیمان شکنی و خُلف وعده و رد سائل نمینماید و نیز بواسطه حیاء است که از فحشاء و منکر و هر چه بر انجامش سرزنش و ملامت میشود ترک میکند.
* علیه السلام 💠 جنس افراد ملاک شقاوت و سعادت 🔻ائمه (عليهم السلام) جنس و جوهره را می‌شناسند. وقتي به افراد نمره مي‏ دهند مي‏ فرمايند: اين سعيد است و آن شقي است! چون بطن کار را مي‏ شناسند ديگر رد خور ندارد. 🔸 يک وقت ما تعلق مي‏گيرد که زيد سعيد است ولي‏ مقدمات رسيدن به اين علم اموري موهوم و سُست است مي‏ پرسيم چرا سعيد است؟ مي‏ گويد: چون ريش دارد و نماز اول وقت مي‏ آيد. ولي اين‏ ها هيچ کدامش ما را به آن حقيقت نمي‏ رساند؛ 🔹 ولي يک مرتبه بالاتر، ممکن است يک‏ نفر به ريش توجهي نکند، با طرف بوده و صفات او را بررسي کرده و ديده است خوب فردي است؛ به اين هم باز نمي‏ شود اکتفا کرد. 🔸 آخرين حدي که می‌شود نسبت به و شقاوت افراد قضاوت کرد، اگر خداوند کسي را اهل‏ شناخت کرد و بينا شد، انسان نسبت به فردي اطلاع پيدا کند که سعيد است يا نه، دقيق‏‌ترين مقدماتي که انسان را به‏ نتيجه می‌رساند اين است که انسان جنس فرد را بشناسد و اين کارِ هر کسي از اولياء نبوده، اصل و حقيقتش کار چهارده‏ معصوم علیهم السلام است و اگر شعبه باريکي از آن نصيب کسي شده باشد و قطره‏ اي از اين دريا نصيب کسي شده باشد باز منشأش آن‏جا است. 🔹 آنچه جنس انسان را عالی می کند و جوهره را طلایی می کند پیوند با و بر علیه السلام است. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانۀ خود اشاره به اين نكته مى‌كند كه خداوند اسباب هدايت را آماده كرده است؛ اگر از آن بهره نگيريد كوتاهى از شماست، مى‌فرمايد: «حقيقت به شما نشان داده شده است اگر چشم بينا داشته باشيد و وسائل هدايت در اختيار شماست اگر هدايت‌پذير باشيد و صداى حق در گوش شماست اگر گوش شنوا داشته باشيد»؛ (قَدْ بُصِّرْتُمْ‌ إِنْ‌ أَبْصَرْتُمْ‌، وَ قَدْ هُدِيتُمْ‌ إِنِ‌ اهْتَدَيْتُمْ‌، وَ أُسْمِعْتُمْ‌ إِنِ‌ اسْتَمَعْتُمْ‌) . هدف امام عليه السلام از بيان اين سخن آن است كه خداوند تمام وسايل هدايت و نجات و را در اختيار شما گذاشته است، آيات قدرتش را در پهنۀ آفرينش به شما نشان داده، درس‌هاى عبرتش را دربارۀ اقوام پيشين در برابر شما قرار داده است چشم باز كنيد و آثار او را در عالم و سرنوشت اقوام گذشته را با چشم خود ببينيد. از سويى ديگر پيامبرانش مخصوصاً رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله را با كتب آسمانى ارسال داشته و پيام حق در گوش شما خوانده شده؛ پيامى كه هم مشتمل بر و عقايد است و هم راه و رسم عبوديت و طريق تهذيب اخلاق و همچنين راه بهتر زيستن و سعادتمند شدن، همۀ اين پيام‌ها به گوش شما خوانده شده است. سعى كنيد آنها را بشنويد و در سايۀ آن ديدنى‌ها و اين شنيدنى‌ها راه هدايت را در برابر شما گشوده است؛ اگر تصميم بر هدايت يافتن داشته باشيد شتاب كنيد و در اين راه گام بگذاريد و به سوى سرمنزل مقصود حركت كنيد. امام عليه السلام مى‌فرمايد: خداوند به همۀ شما اتمام حجت كرده اگر راه خطا رفتيد و گرفتار مجازات الهى در دنيا و آخرت شُديد بدانيد بر اثر كوتاهى خودتان بوده است. ريشه‌هاى اين گفتار حكيمانه در قرآن مجيد است. در آيۀ 104 سورۀ «انعام» مى‌خوانيم: «قَدْ جٰاءَكُمْ‌ بَصٰائِرُ مِنْ‌ رَبِّكُمْ‌ فَمَنْ‌ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ‌ وَ مَنْ‌ عَمِيَ‌ فَعَلَيْهٰا» ؛ دلايل آفرين از طرف پروردگارتان براى شما آمده؛ كسى كه (به وسيلۀ آن،) بصيرت و آگاهى يافت، به سود خود اوست؛ و كسى كه از ديدن آن چشم پوشيد به زيان خودش مى‌باشد»
102 - لاشه مردار و جیفه دنیا و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند از آقا سید رضا موسوی قندهاری که سیدی فاضل و متقی بود، فرمود سلطان محمد دائی ایشان شغلش خیاطی و تهیدست و پریشان حال بود. روزی او را بشاش و خندان یافتم و پرسیدم چطور است امروز شما را شاد می بینم ؟ فرمود آرام باش که می خواهم از شادی بمیرم. دیشب از جهت برهنگی بچه هایم و نزدیکی ایام عید و پریشانی و فلاکت خودم گریه زیادی کردم و به مولا علیه السّلام خطاب کردم آقا ! تو شاه مردانی و سخیّ روزگاری، گرفتاریهای مرا می بینی، چون خوابیدم دیدم که از دروازه عیدگاه قندهار بیرون رفتم، باغی بزرگ دیدم که قلعه اش از طلا و نقره بود، دری داشت که چندین نفر نزد آن ایستاده بودند. نزدیک آنها رفتم پرسیدم این باغ کیست؟ گفتند از حضرت امیرالمؤمنین است. التماس کردم که بگذارند داخل شده و به حضور آن حضرت رسم. گفتند فعلاً رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تشریف دارند، بعد اجازه دادند. به خود گفتم اول خدمت رسول خدا می رسم و از ایشان سفارشی می گیرم. چون به خدمتش رسیدم از پریشانی خود شکایت کردم. فرمود : پیش آقای خود اباالحسن علیه السّلام برو. عرض کردم حواله ای مرحمت فرمایید . حضرت خطی به من دادند، دو نفر را هم همراهم فرستادند ، چون خدمت حضرت اباالحسن علیه السّلام رسیدم فرمود سلطان محمد کجا بودی؟ گفتم از پریشانی روزگار به شما پناه آورده ام و حواله از رسول خدا دارم؛ پس آن حضرت حواله را گرفت و خواند و به من نظر تندی فرمود و بازویم را به فشار گرفت و نزد دیوار باغ آورد. اشاره فرمود، شکافته شد، دالانی تاریک و طولانی نمایان شد و مرا همراه برد و سخت ترسناک شدم . اشاره دیگری کرد روشنایی ظاهر شد؛ پس دری نمایان شد و بوی گندی به مشامم رسید به شدت به من فرمود داخل شو و هر چه می خواهی بردار ، داخل شدم دیدم خرابه ای است پر از لاشه مردار . حضرت به تندی فرمود زود بردار ( لاشه خورهای زیادی آنجا بود) از ترسِ مولا دست دراز کردم پای قوربـ🐸ـاغه مرده ای به دستم آمد، برداشتم . فرمود برداشتی؟ عرض کردم بلی . فرمود بیا ، در برگشتن، دالان روشن بود. در وسط دالان دو دیگِ پر آب روی اجاق خاموش مانده بود ، فرمود سلطان محمد ! چیزی که به دست داری در آب بزن و بیرون آور ، چون آن را در آب زدم دیدم طلا شده است. حضرت به من نگریست لکن خشمش اندک بود، فرمود سلطان محمد ! برای تو صلاح نیست! مرا می خواهی یا این طلا را ؟ عرض کردم محبت شما را ، فرمود : پس آن را در خرابه انداز ، به مجرد انداختن از خواب بیدار شدم ، بوی خوشی به مشامم رسید تا صبح از خوشحالی گریه می کردم و شکر خدای را نمودم که محبت آقا را پذیرفتم . آقا سید رضا فرمود پس از این واقعه ، اضطرار دنیوی سلطان محمد برطرف شد و وضع فرزندانش مرتب گردید. از این داستان حقایقی دانسته می شود که در اینجا به پاره ای از آنها به طور اختصار اشاره می شود و تفصیل آنها برای محل دیگر. بر صاحب آشکار است که ثروتمندی و فراوانی نعمتهای دنیوی و کامیابی، به تنهایی نزد عقل صحیح برای انسان متصف به خوبی یا بدی نیست هرچند تمام نعمتهای دنیویه بالذات خوب است لکن بالنسبه به انسان دو جور است : اگر شخصِ ثروتمند علاقه قلبیش عالم آخرت و ایستگاه ابدی و جوار محمد و آل محمد علیهم السّلام باشد و هرچه در دنیا دارد در دلش نباشد یعنی آنها را بالذات دوست ندارد بلکه آنها را وسیله تأمین حیات ابدی خود شناسد؛ البته چنین ثروتی برای او حقیقی و مقدمه ابدی است و نشانه چنین شخصی آن است که سعی در ازدیاد ثروت می کند ولی نه با حرص و علاقه قلبی به آن و سعی در نگاهداری آن می کند ولی نه با بُخل در راه حق؛ یعنی در راه باطل از صرف یک درهم خودداری می کند ولی در راه خدا از بذل تمام دارائی هم مضایقه ندارد و نیز چنین شخصی هیچگاه به ثروت خود نمی نازد و تکبّر نمی نماید و خود را با تهیدست یکسان می بیند و نیز هرگاه تمام ثروت و سایر علاقه های مادّی او از بین رود، اضطراب درونی و حزن قلبی ندارد.
توضیح مطلب آنکه: هرگاه انسانی از دیگری کرداری دید که ملایم با طبع و مورد علاقه اوست قهرا دلش شاد و خنک می شود و از این روی او را به نیکی یاد کرده در مقام و إنعام به او برمی آید چنانی که اگر آن کردار ناملایم و مورد نفرتش باشد ، دلش گرفته و آزرده شده خونش به جوش می آید و برای دلخنکی و آرامش درونش، در مقام تلافی و آزار رسانی به آن شخص برمی آید ، این است رضا و سخط مخلوق با یکدیگر. و اما خداوند جلّ جلاله پس از هر نوع تأثّر و انفعالی منزه و مبرّا است به طوری که اگر تمام افراد بشر نیکوکار شوند و او را بندگی کنند یا اینکه عموماً بدکردار و از بندگیش سرکشی کنند کمتر از ذرّه ای در آن ذات مقدس اثری ندارد . گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد بلی کردارهای بشر را هم مهمل و بی اثر قرار نداده؛ بلکه اگر بنده فرمانبردار او شدند آنها را مورد لطف و اکرام و انعام خود قرار می دهد چنانی که اگر طاغی و یاغی شدند آنها را سخت عقوبت خواهد فرمود. ( بدانید خدا سخت شکنجه می دهد و خداوند آمرزنده مهربان است ) و خلاصه رضا و سخط خداوند همان ثواب و عقاب و مجازات اوست و عالم جزا به طور کلی در جهان عظیم یعنی در و می باشد. اما نسبت به زندگی دنیوی مستفاد از آیات و روایات آن است که پاره ای از عبادات و طاعات است که علاوه بر جزای اخروی در همین دنیا به جزای نیک خواهد رسید ؛ مانند و که علاوه بر ثواب آخرت، موجب رفع بلا و در مال و است چنانی که پاره ای از گناهان است که علاوه بر جزای اخروی، در این دنیا موجب نزول بلا است مانند حرص و بخل شدید و قساوت و ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر و ترک و ¹ و غیر اینها . ناگفته نماند که نزول بلا در اثر گناهان، کلیت و عمومیت ندارد ؛ زیرا ممکن است پروردگار کریمِ حلیم ، گناهکار را دهد شاید کند یا کردار نیکی که اثر آن را بردارد از او سر زند چنانکه ممکن است در اثر شدت طغیان و عصیان اصلاً بلا به او نرسد بلکه بر نعمتش افزوده شود تا استحقاق عقوبت اخرویش بیشتر گردد . و شواهد این مطلب در قرآن مجید فراوان است و نقل آن موجب طول کلام می شود . اشکالهای گوناگون و پاسخ آنها از آنچه گفته شد دانسته گردید که زمین لزره ای که سبب هلاک دسته ای و بی خانمانی و بیچارگی و مصیبت زدگی گروه دیگر شود مانند سایر بلاهای دیگر خشم و قهر و انتقام و مجازات الهی است . اگر گفته شود چگونه بلای عمومی، انتقام و مجازات خداوند است در حالی که در بین بلا رسیدگان افرادی هستند که استحقاق بلا نداشتند؛ یعنی گناهکار نبودند یا از قبیل مستضعفین و اطفال بوده اند . دیگر آنکه بسیاری از اجتماعات بشری که به مراتب از این بلا رسیدگان گناهکارترند ، در امان هستند و این برخلاف عدل به نظر می رسد . در گوییم : انتقام و مجازات تنها برای گناهکاران است و اما بیگناهانی که در بلای عمومی هلاک می شوند پس این بلا، سبب خلاصی آنها از محنتکده حیات دنیوی و زودتر رسیدن به عالم جزا و دار ثواب و باقی است و البته در برابر رنج و شکنجه ای که به آنها رسیده خداوند جبار، جبران خواهد فرمود و به آنها أجر خواهد داد و خلاصه بلا برای گنهکار عقوبت و مجازات است و برای بیگناه و نیکوکار کرامت و موجب ثواب و درجات می باشد. و درباره اطفال که در کودکی می میرند در روایت رسیده که در عالم برزخ تحت کفالت خلیل علیه السّلام هستند و می شوند و با و خود جمع شده و در باره آنها می کنند و با هم به می روند‌. ---------------------------------------------------- 1- علیه السلام فرمود خداوند به شعیب پیغمبر وحی فرستاد که من یکصد هزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم، چهل هزار از اشرارشان و شصت هزار از نیکانشان . شعیب عرض کرد: پروردگارا! اشرار را استحقاق است، اخیار برای چه؟ خداوند فرمود: چون با اشرار سازش کردند و برای خشم من برایشان خشمناک نشدند و آنها را زجر و نهی ننمودند (وسائل ، کتاب امر به معروف ، باب 8). 【 ۶ از ۷ 】
و أمّا باقیماندگان مصیبت زده شده، پس این بلا تأدیب الهی و موجب و هوشیاری از است تا کنند و رو به صلاح و سَداد آورند و از این گوشمال الهی بهره بردارند¹ . و پاسخ از اختصاص طایفه ای به بلا و در امان بودن اجتماعات فاسدتر پس اولاً : چنانچه گفته شد دنیا عالم جزاء نیست تا هر گنهکاری به سزای کردارش اینجا برسد و گفته شد هرگاه اقتضا کند بشر را در برابر بعضی از گناهانش مجازات می فرماید تا شود و دست از طغیان و عصیان بردارد و راه بندگی خدا را که تمام اوست از دست ندهد. ثانیاً : لازم نیست که در همان وقت که به طائفه مخصوصی بلا رسیده به دیگران هم برسد، دیگران هم به موقع خود که حکمت الهی مقتضی باشد مبتلا خواهند شد. و نیز بلا منحصر به زمین لرزه نیست ممکن است آنها را به بلای سخت تری مبتلا سازد چنانی که در این سالها بسیاری از کشورها به جنگ با یکدیگر مبتلا هستند و بکلی آسایش و و راحت از آنها گرفته شده است. ( و در کتاب به این نوع از بلاها به تفصیل یادآوری شده است) . و ثالثاً : در بسیاری از اجتماعات، افرادی هستند مانند پیرهای خمیده که موی خود را در بندگی خدا سپید کرده اند و جوانهای خاشع که از شهوات چشم پوشیده و رو به خدا آورده اند و به اخلاص و دعاهای آنها بلا از آن اجتماع دور می شود . اگر نبودند بندگان رکوع کننده و مردانی که دلهایشان برای خدا خاشع شده و بچه های شیرخوار البته بلا بر شما ریزش می کرد². -------------------------------------------------- 1- چنانچه درباره شهر لوط که به سبب کثرت عصیان و طغیان، شهر آنها زیرو رو شد و خرابه های آن برای رهگذران موجب عبرت و هُشیاری است :(وَ اِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحینَ وَ بِاَّللْیلِ اَ فَلا تَعْقِلُونَ) و شما هنگام مسافرت (از مکه و مدینه به سمت شام ) بر ایشان می گذرید. آیا تعقّل نمی کنید و عبرت نمی گیرید تا از طغیان و عصیان دست بردارید؟!)) سوره مبارکه صافات ، آیه 137- 138 2- عَنِ النبَّی صلی اللّه علیه وآله فی حَدیثِ طَویلٍ: لوْلا عِبادٌ رُکَّعٌ وَ رِجال خُشَّعٌ وَ صِبْیانٌ رُضَّعٌ لَصَبَّ عَلَیْکُمُ الْعَذابُ صَبّاً. مستدرک الوسایل / مجلد 2 / صفحه 353 ملحقات طبع سوم 【۷ از ۷ 】
و اگر جاهلی کند و بر شخص ناصح تکبر نماید مثل اینکه اگر امر به صبرش کند به او بگوید تو چه خبر از دل من داری؟ تو چه می دانی که من در چه حالی هستم تو که جایت درد نمی کند و مانند این کلمات ناهنجار! یا اگر او را امر به کند و از نهی نماید مثلاً بگوید فحش نده، نزاع نکن و مانند اینها، تکبر کند و بگوید تو کیستی که به مثل من اندرز می دهی، تو برو کار خودت را درست کن، تو خودت چنین و چنانی ! به راستی چنین جاهلی نه تنها از محروم است بلکه بر شقاوت خود می افزاید. در قرآن مجید درباره چنین اشخاصی می فرماید :(و چون او را گویند پرهیزگار باش، زور کافری و غرور، او را به گنهکاری بگیرد و او را همان دوزخ پسندیده است که بد آرامگاهی است)¹ هر که به گفتار نصیحت کنان گوش نگیرد بخورد گوشمال مصیبت زده را دریابید 3- یکی از دستورات الهی که در سوره والعصر بیان می فرماید آن است که شخص مسلمان هرگاه گرفتاری، مصیبت زده ای را می بیند از جهت مال و دارایی یا از طرف بدن و بیماری یا مرگ بستگان و دوستان، وظیفه اش آن است که او را امر به صبر نماید و با تذکر فنای دنیا و زودگذر بودن آن و تغییرهای آن و اینکه بلا و گرفتاری عمومی و همگانی است و نظایر آن را برایش بیان کند و بقا و دوام آخرت و پاداشهای بی نهایت خداوند را یادآوریش نموده بدین وسیله او را آرامش دهد: ( وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ ) . مؤمن ، میهمان نواز است 4- دیگر موضوع مهمانداری و نوازی و مهماندوستی است که از و محاسن افعال و از لوازم است، چنانچه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می فرماید : (کسی که به خدا و روز جزاء ایمان دارد باید میهمان خود را گرامی دارد)² و روایات درباره فضیلت میهمان نوازی بسیار است و برای اهمیت آن همین بس که مَروی است شخص میهمان نواز با خلیل الرحمن علیه السّلام محشور است. و آشکار است که از إکرام میهمان سعی در شادمانی اوست به طوری که اگر میزبان ناراحتی دارد باید آن را آشکار نسازد مبادا میهمان ناراحت گردد، به راستی زهی فتوت و جوانمردی آن مرد شریف عرب که در آن شب نگذاشت مجلس شادمانی میهمانانش مبدّل به عزای پسرش و ناراحتی آنها گردد. دوستی و احسان به سادات 5- موضوع دوستی و إکرام و إحسان به سادات و ذرّیه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و وجوب و فضیلت و ثوابهای فراوان و آثار متعدد آن است که مطلبی ضروریست و برای تذکر، دقت در آیه مودت کافی است : (بگو ای پیغمبر از شما نمی طلبم مزد بر رسالت خود جز دوستی بستگانم)³ و در جای دیگر می فرماید : (و این دوستی بستگانم که مزد رسالت من است برای منفعت خود شماست)⁴ زیرا مسلمانان به وسیله این دوستی به آن حضرت می رسند چنانچه فرمود : (در قیامت شفاعت می کنم کسانی را که ذریه مرا گرامی داشته و آنها را در سختیها یاری کردند و حاجت آنان را برآوردند)⁵ و به راستی دوستی با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله لازمه اش دوستی با ذریه آن حضرت است تا جایی که اولادهای آن حضرت در نزدش محبوبتر و عزیزتر از اولاد خودش باشد، چنانچه علیه الرحمة از دیلمی در مسند و حافظ بیهقی در کتاب شعب الایمان و ابوالشیخ در کتاب ثواب و جمعی دیگر روایت کرده اند از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که فرمود : (هیچ بنده ای ایمان (کامل) به خدا ندارد مگر وقتی که من در نزد وی از جانش محبوبتر باشم و عترتم و منسوبینم از منسوبینش محبوبتر باشند)⁶ و به راستی که ایمانِ کامل و صادقه و شجاعت حقیقی آن مرد شریف عرب بود که در آن شب حاضر شد جوان سید را به جای پسرش داماد کند. من حیرانم که در عالم جزاء، خدا و رسول با این مرد شریف چه معامله می کنند.⁷ -------------------------------------------------- 1- وَ اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ اَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِاْلاِثِمْ فحَسْبُهُ جَهَنّمُ وَ لَبِئْسَ المِهاد (سوره بقره، آیه 206) 2- مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الیَوْمِ اْلاخِر فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ (سفینه البحار). 3- قُلْ لا اَسْئلکُمْ عَلَیه اَجْراً اِلا المَوَدَّهَ فی القُربیٰ (سوره شوری ، آیه 23). 4- قُلْ ما سَئَلْتُکُمْ مِنْ اَجْر فَهُوَ لَکُمْ (سوره سباء، آیه 47) 5- کتاب قواعد (وصیتنامه علاّمه به فرزندش ). 6- لا یُؤْمِنُ عَبْدٌ للّهِ حَتّی اَکُونَ اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ تَکُونَ عِتْرَتی اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ تَکُوَنَ اَهْلی احَبَّ اِلَیْهِ مِنْْ اَهْلِهِ (کتاب سیرتنا و سنتنا). 7- فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ اَعْیُنٍ (سوره سجده ، آیه 17) 【 ۲ از ۳】
ترس از بی اخلاصی نشانه اخلاص است ناگفته نماند هر عمل خیری که شخص می خواهد انجام دهد باید پیش از آن در اخلاص و تصحیح خود بکوشد، آنگاه آن عمل را انجام دهد نه اینکه به مجرد وسوسه در اخلاص، عمل را ترک نماید و شیطان را از خود خوشنود سازد . بلکه همین ترس از نبودن اخلاص دلیل بر مرتبه ای از اخلاص است و اگر با همین حالت ترسناکی از خداوند استمداد در اخلاص نماید و شروع به عمل نماید البته صحیح است . در حالات بعضی از اکابر علما نوشته اند که همیشه پیش از وقت نماز مقدار زیادی تنها می نشست و فکر خود و عقبه ها و گردنه های برزخی و مواقف قیامت می نمود و مقداری به حال خود می گریست آنگاه به مسجد می آمد و نماز جماعت می خواند و غرضش از این کار این بود که نماز جماعت خواندنش برای خدا و به یاد او باشد و نظری به مؤمنین و جمعیت آنها ابدا نداشته باشد . در برابرش کسی که از علاقه مندی به دنیا خلاص گردد و از عوالم و الهی بهره مند شود زندگی دنیوی را ناچیز و لهو و لعب می بیند و چون کمال خود را در شهود آن عوالم می بیند مشتاق می شود و خلاصی از این عالم را خواهان می گردد. از جمله گزارشات و ، ظهور مقام علیه السّلام است یعنی سعه وجودی و احاطه علمی و نفوذ مشیّت و سلطنت الهی آن حضرت را تا کسی به آن عالم وارد نگردد حقیقتش را نمی تواند درک نماید و فعلاً جز تصدیق اجمالی و دانستن عجز خود از ادراک آن راهی نیست . به این مناسبت جمله ای از فرمایشات حضرت صادق علیه السّلام در محل و مقام برزخی حضرت سیدالشهداء علیه السّلام نقل می گردد. در نفس المهموم به سند صحیح از علیه السّلام روایت کرده که فرمود : ( حسین علیه السّلام با پدر و مادر و برادرش در منزل رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است و با آن حضرت روزی ( مناسب آن عالَم و آن مقام ) به ایشان می رسد و مورد و کرامت خداوندند و به درستی که حسین علیه السّلام در سمت راست عرش است و می گوید : پروردگارا ! عطا فرما به من آنچه وعده دادی ( ) و نظر می کند به سوی زیارت کنندگان قبرش پس به آنها و به نامهایشان و نامهای پدرانشان و آنچه با آنهاست شناساتر است از شناسایی یکی از آنان به فرزندش و نظر می فرماید به سوی کسی که بر او گریان است پس برایش طلب آمرزش می فرماید و از پدرش می خواهد که برای او آمرزش جوید و می فرماید ای کننده بر من ! اگر پاداشی را که خداوند برایت آماده فرموده بدانی شادیت بیش از اندوه و غصه ات می شد و برایش آمرزش می جوید از هر خطا و گناهی ) ² ----------------------------------------------- 1- فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ اَعْیُنٍ 2- اِنَّ الْحُسَیْنَ بْن عَلِیٍّ (علیهماالسلام ) مَعَ اَبیهِ وَ اُمِّهِ وَ اَخیهِ فی مَنْزِلِ رَسُولِ اللّهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ وَ مَعَهُ یُرْزَقُونَ وَ یُحْبَرُونَ وَ اِنَّهُ لَعَن یَمینِ الْعَرْشِ مُتَعلَّقٌ بِهِ یَقُولُ یا رَبِّ اَنْجِزْلی ما وَعَدْتَنی وَ اَنّهُ لَیَنْظُرُ اِلی زوّارِهِ فَهُوَ اَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِاَسْمائِهِمْ و َاَسْماءِ آبائِهِمْ وَ ما فی رِحالِهِمْ مِنْ اَحَدِهِمْ بِوَلَدِهِ وَ اَنّهُ لَیَنْظُرُ اِلی مَنْ یَبْکیهِ فَیَسْتَغْفِرَ لَهُ وَ یَسْئلُ اَباهُ اْلاِسْتِغْفارَ لَهُ وَ یَقُولُ اَیُّهَا الْباکی لَوْ عَلِمْتَ ما اَعَدَّ اللّهُ لَکَ مِنَ اْلاَجْرِ لَفَرَحْتَ اَکْثَرَ مِمّا حَزنْتَ وَ اِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطیئَهٍ) (نفس المهموم )
در سومين نكته اشاره به سرنوشت اين‌گونه فريب‌خوردگان كرده، مى‌فرمايد: «آن فريب‌خورده‌اى كه با برترين همت (و بالاترين كوشش) بر دنيا ظفر يافته همچون كسى نيست كه به كمترين سهم خود از آخرت دست يافته است»؛ (وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ‌ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ‌ كَالآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ‌ الآخِرَةِ‌ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ‌) . چه شوم است سرنوشت كسانى كه بالاترين همت و تلاش خود را براى دست يافتن به متاع ناپايدار و زودگذر دنيا به‌كار مى‌گيرند و چه زيباست سرنوشت كسانى كه با تلاش و كوشش و همت خود سهمى از اخروى پيدا كرده‌اند، هر چند اين سهم كوچك باشد. در حديثى كه مرحوم علامۀ مجلسى در بحار الانوار از عليه السلام آورده است مى‌خوانيم كه ابو بصير خدمت حضرت رسيد، عرض كرد: فدايت شوم مرا تشويق (به بهشت) كن. امام عليه السلام فرمود: بوى بهشت از فاصلۀ هزار سال به مشام مى‌رسد و كمترين منزلى كه بهشتيان دارند منزلى است كه اگر همۀ جن و انس را بخواهد به آن دعوت كند مى‌تواند از آن‌ها پذيرايى نمايد بى‌آن‌كه چيزى از نعمت‌هاى او كاسته شود و كمترين مقام اهل بهشت مقام كسى است كه داخل بهشت مى‌شود و سه باغ در برابر او نمايان مى‌گردد و هنگامى كه در پايين‌ترين آن‌ها وارد مى‌شود همسران و خادمان و نهرها و ميوه‌هاى فراوانى مى‌بيند و شكر و حمد خدا را به‌جا مى‌آورد. به او گفته مى‌شود: سر بلند كن و باغ دوم را ببين كه در آن نعمت‌هايى است كه در باغ اول نيست. عرضه مى‌دارد: خداوندا! اين باغ را نيز نصيب من كن. مى‌فرمايد: شايد اگر آن را به تو بدهم باز غير آن را بخواهى. عرضه مى‌دارد: همين را مى‌خواهم، همين را مى‌خواهم. (و به همين ترتيب باغ ديگرى را با نعمت‌هاى بسيار فراوان مشاهده مى‌كند و شكر و سپاس خدا را بسيار به‌جا مى‌آورد). ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
📖 دربارۀ پستى دنيا و بى‌ارزش بودن زرق و برق آن در قرآن مجيد تعبيرات مختلفى ديده مى‌شود. گاهى از آن تعبير به لهو و لعب شده: « وَ مَا هَذِهِ‌ الْحَيَاةُ‌ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ‌ » و گاه از آن تعبير به زخرف شده و اين‌كه اگر مردمِ‌ دنياپرست همگى به دنيا اقبال نمى‌كردند به‌قدرى دنيا بى‌ارزش بود كه براى كافران خانه‌هاى پرزرق و برق و زينتى قرار مى‌داديم: « وَ لَوْ لَا أَنْ‌ يَكُونَ‌ النَّاسُ‌ أُمَّةً‌ وَاحِدَةً‌ لَّجَعَلْنَا لِمَنْ‌ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ‌ لِبُيُوتِهِمْ‌ سُقُفاً مِّنْ‌ فِضَّةٍ‌ وَ مَعَارِجَ‌ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ‌ * وَ لِبُيُوتِهِمْ‌ أَبْوَاباً وَ سُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ‌ * وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ‌ كُلُّ‌ ذَلِكَ‌ لَمَّا مَتَاعُ‌ الْحَيَاةِ‌ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ‌ عِنْدَ رَبِّكَ‌ لِلْمُتَّقِينَ‌ ». و در احاديث اسلامى به برگ درخت 🍃 نيم‌جويده در دهان ملخ🦗 تشبيه شده است (وَ إِنَّ‌ دُنْيَاكُمْ‌ عِنْدِي لَأَهْوَنُ‌ مِنْ‌ وَرَقَةٍ‌ فِي فَمِ‌ جَرَادَةٍ‌ تَقْضَمُهَا) و امثال اين تعبيرات. آنچه در اين گفتار حكيمانه مى‌بينيم تعبير جديدى در اين زمينه است. امام عليه السلام مى‌فرمايد: «براى پستى دنيا (ى فريبنده و پرزرق و برق) همين بس كه معصيت خداوند فقط در آن انجام مى‌شود و براى رسيدن به پاداش الهى راهى جز ترك آن نيست»؛ (مِنْ‌ هَوَانِ‌ الدُّنْيَا عَلَى اللّٰهِ‌ أَنَّهُ‌ لَا يُعْصَى إِلَّا فِيهَا، وَ لَا يُنَالُ‌ مَا عِنْدَهُ‌ إِلَّا بِتَرْكِهَا) امام عليه السلام در اين گفتار نورانى به دو نكته در پستى دنيا اشاره مى‌كند: نخست اين‌كه جاى معصيت الهى تنها اينجاست و دوم اين‌كه وسيلۀ رسيدن به جاويدان، ترك آن است. عجيب آن است كه در حديثى از عليه السلام مى‌خوانيم كه مى‌فرمايد: «خَرَجنا مع الحُسَينِ‌ فَما نَزَلَ‌ مَنزِلاً و ما ارتَحَل مِنه إلّا ذَكَر يحيى بنَ‌ زكرِيّا و قَتْلَه و قال يَوماً: وَ مِن هَوانِ‌ الدُّنيا على اللّٰهِ‌ عزّ و جَلّ‌ أنّ‌ رأسَ‌ يحيى بنَ‌ زكرِيّا أُهدِيَ‌ إلى بَغيٍّ‌ مِن بَغايا بني إسرائيل؛ ما با علیه السلام (پدرم به سوى كربلا) خارج شديم؛ امام هر زمان در منزلى پياده مى‌شد و يا از آن حركت مى‌كرد به ياد يحيى بن زكريا و قتل او مى‌افتاد و روزى فرمود: در پستى دنيا در برابر خداوند متعال همين بس كه سر يحيى بن زكريا (پيامبر بزرگ الهى) براى زن آلوده‌اى از زنان آلودۀ بنى‌اسرائيل هديه فرستاده شد» ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
دوم؛ شیخ صدوق از مالک بن انس فقیه اهل مدینه و امام اهل سنّت روایت کرده که گفت: من وارد می شدم بر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام پس برای من نازبالش می آورد که تکیه کنم بر آن و می شناخت قدر مرا و می فرمود: ای مالک ! من تو را دوست می دارم؛ پس من مسرور می گشتم به این و حمد می کردم خدا را بر آن، و چنان بود آن حضرت که خالی نبود از یکی از سه خصلت : یا روزه دار بود و یا قائم به عبادت بود و یا مشغول به ذکر؛ و آن حضرت از بزرگان عبّاد و اکابر زهاد و از کسانی بود که دارا بودند خوف و خشیت از حق تعالی را، و آن حضرت کثیرالحدیث و خوش مجالست و کثیرالفوائد بود. و هرگاه می خواست بگوید: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم رنگش تغییر می کرد! گاه سبز می گشت و گاهی زرد به حدّی که نمی شناخت او را کسی که می شناخت او را؛ و همانا با آن حضرت در یک سال به حجّ رفتیم همین که شترش ایستاد، در محل احرام خواست تلبیه گوید، چنان حالش منقلب شد که هرچه کرد تلبیه بگوید صدا در حلق شریفش منقطع شد و بیرون نیامد و نزدیک شد که از شتر به زمین افتد، من گفتم یابن رسول اللّه ! تلبیه را بگو و چاره نیست جز گفتن آن، فرمود: ای پسر ابی عامر! چگونه جرأت کنم بگویم ( لَبَّیْکَ اَللّهُمَّ لَبَّیْکَ ) و می ترسم که حق عز و جل بفرماید ( لالَبَّیْکَ وَ لاسَعْدَیْکَ. ) مؤ لف گوید: که خوب تأمل کن در حال علیه السلام و تعظیم و توقیر او از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم که در وقت نقل حدیث از آن حضرت و بردن اسم شریف آن جناب چگونه حالش تغییر می کرده با آنکه پسر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و پاره تن او است ، پس یاد بگیر این را و با نهایت تعظیم و احترام اسم مبارک حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم را ذکر کن و بعد از اسم مبارکش بفرست و اگر اسم شریفش را در جایی نوشتی صلوات را بدون رمز و اشاره بعد از اسم مبارکش بنویس و مانند بعضی از محرومین از به رمز (ص) و یا (صلعم) و نحو آن اکتفا مکن؛ بلکه بدون وضو و طهارت اسم مبارکش را مگو و ننویس و با همه اینها باز از حضرتش معذرت بخواه که در وظیفه خود نسبت به آن حضرت کوتاهی نمودی و به زبان عجز و لابه بگو: هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است از ابی هارون مولی آل جعده روایت است که گفت : من در مدینه جلیس حضرت صادق علیه السلام بودم، پس چند روزی در مجلسش حاضر نشدم، بعد که خدمتش مشرف گشتم فرمود: ای ابوهارون ! چند روز است که تو را نمی بینم؟ گفتم : جهتش آن بود که پسری برای من متولد شده بود، فرمود: بارَکَ اللّهُ لَکَ فیهِ، چه نام نهادی او را؟ گفتم : محمّد، حضرت چون نام محمّد شنید صورتش را برد نزدیک به زمین و گفت : محمّد، محمّد، محمّد! تا آنکه نزدیک شد صورتش بچسبد به زمین پس از آن فرمود: جانم ، مادرم ، پدرم و تمامی اهل زمین فدای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم باد، پس فرمود: دشنام مده این پسر را و مزن او را و بد مکن با او و بِدان که نیست خانه ای که در آن اسم محمّد باشد مگر آنکه آن خانه در هر روزی پاکیزه و تقدیس کرده شود. ادامه ...
| ۴۲۳ 🏷️ راه اصلاح امور دنیا ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اَللَّهُ عَلاَنِيَتَهُ وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اَللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَللَّهِ أَحْسَنَ اَللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلنَّاسِ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند و كسى كه براى دين خود كار كند، خدا دنياى او را كفايت فرمايد و كسى كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ رسيدن به ) فرموده است: (۱) هر كه نهان خود را درست كند (انديشه‌اش را پاك گرداند) خدا آشكار او را درست نمايد (خوش سازد) (۲) و هر كه براى دينش كار كند خدا امر دنياى او را كفايت فرمايد (از سختيها برهاند) (۳) و كسيكه نيكو سازد آنچه بين خود و خدا است (از غير خدا چشم بپوشد) خدا آنچه را بين او و مردم است نيكو نمايد (مردم را با او مهربان گرداند). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
در سومين جمله مى‌فرمايد: «و آن‌كَس كه رابطۀ ميان خود و خدايش را اصلاح كند خداوند رابطۀ ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد»؛ (وَ مَنْ‌ أَحْسَنَ‌ فِيَما بَيْنَهُ‌ وَ بَيْنَ‌ اللّٰهِ‌ أَحْسَنَ‌ اللّٰهُ‌ مَا بَيْنَهُ‌ وَ بَيْنَ‌ النَّاسِ‌). كسى كه پيوند خود را با خدا محكم سازد به يقين خيانت‌نمى‌كند، راستگو و درست‌كردار است، داراى سخاوت و محبت دربرابر خلق خداست و امر به معروف و نهى از منكر مى‌كند و به يقين اين اعمال سبب حسن ظن مردم به او و حسن رابطۀ آنها با وى مى‌گردد. قرآن مجيد در سورۀ مريم مى‌فرمايد: « إِنَّ‌ الَّذِينَ‌ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ‌ سَيَجْعَلُ‌ لَهُمُ‌ الرَّحْمَنُ‌ وُدّاً »؛ مسلّماً كسانى كه آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دل‌ها قرار مى‌دهد!». و در دعاى ابراهيم عليه السلام براى فرزندانش در سورۀ ابراهيم عليه السلام مى‌خوانيم: « فَاجْعَلْ‌ أَفْئِدَةً‌ مِّنَ النَّاسِ‌ تَهْوِى إِلَيْهِمْ‌ »؛ دل‌هاى گروهى از مردم را متوجّه آن‌ها ساز». جالب توجه اين‌كه مرحوم كلينى هنگامى كه اين گفتار حكيمانه را در روضۀ كافى از امام اميرمؤمنان عليه السلام نقل مى‌كند مقدمه‌اى به اين صورت مى‌آورد: «قَالَ‌ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ‌ عليه السلام كَانَتِ‌ الْفُقَهَاءُ‌ وَ الْعُلَمَاءُ‌ إِذَا كَتَبَ‌ بَعْضُهُمْ‌ إِلَى بَعْضٍ‌ كَتَبُوا بِثَلَاثَةٍ‌ لَيسَ‌ مَعَهُنَّ‌ رَابِعَةٌ‌ مَنْ‌ كَانَتْ‌ هِمَّتُهُ‌ آخِرَتَهُ‌ كَفَاهُ‌ اللَّهُ‌ هَمَّهُ‌ مِنَ‌ الدُّنْيا وَ مَنْ‌ أَصْلَح سَرِيرَتَه ...؛ امير المؤمنين عليه السلام مى‌فرمايد: دانشمندان و علما (انبيا و اوليا) هنگامى كه مى‌خواستند نصيحتى براى ديگران بنويسند سه چيز را كه چهارمى نداشت مى‌نگاشتند: كسى كه در فكر آخرتش باشد خدا مشكل دنيايش را حل خواهد كرد و كسى كه باطنش را اصلاح كند...». ازاين روايت به خوبى استفاده مى‌شود كه عمل به اين سه برنامۀ مهم براى انسان در دنيا و آخرت كافى است و نياز به چيز ديگرى نمى‌باشد. مرحوم علامۀ شوشترى در شرح نهج البلاغۀ خود داستان عجيبى كه شاهد بخشى از سخن مولاست در ذيل اين كلام از تاريخ مروج الذهب نقل كرده، مى‌گويد: در زمان متوكل عباسى شخصى به نام اسحاق بن ابراهيم، والى بغداد بود شبى در خواب ديد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او مى‌گويد: اين قاتل را آزاد كن ... ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
۲۰ سرانجام، امام عليه السلام نامۀ پربار و آموزندۀ خود را با اين جمله كه خطاب به عثمان بن حنيف و هدف همۀ انسان‌هاى طالب است پايان داده مى‌فرمايد: «بنابراين اى پسر حنيف از خدا بترس و بايد همان قرص‌هاى نان تو، تو را از غير آن (و شركت در ميهمانى‌هاى اشرافى) باز دارد تا سبب خلاصى تو از آتش دوزخ گردد»؛ (فَاتَّقِ‌ اللّٰهَ‌ يَا ابْنَ‌ حُنَيْفٍ‌، وَ لْتَكْفُفْ‌ أَقْرَاصُكَ‌، لِيَكُونَ‌ مِنَ‌ النَّارِ خَلَاصُكَ‌). زيرا آلودۀ آن گونه ميهمانى‌ها و سفره‌ها شدن كه گرسنگان هرگز به آن راه ندارند و مدعوين آن تنها اشراف و ثروتمندانند و غالباً آلوده به مال حرام، تو را از ياد خدا و قيامت و از ياد محرومان دور مى‌سازد و بار سنگين گناه را بر دوش تو مى‌نهد و سبب گرفتارى تو در قيامت مى‌شود. 📖 در تاريخ مروج الذهب آمده است كه روزى «شريك بن عبد اللّٰه» بر «مهدى عباسى» وارد شد. مهدى به او گفت: بايد يكى از سه كار را بپذيرى! شريك سؤال كرد: آن سه كار چيست‌؟ گفت: يا بايد منصب قضاوت را از طرف من بپذيرى يا به فرزندانم تعليم دهى و حديث بياموزى و يا لا اقل يك وعدۀ غذا مهمان من باشى. شريك فكرى كرد و گفت: از همه ساده‌تر يك وعده ميهمان بودن است. مهدى عباسى او را نزد خود نگه داشت و به آشپز خود دستور داد كه انواعى از غذاهاى لذيذ مغز كه با شكر مخصوص و عسل تهيّه مى‌شد براى او فراهم سازد. هنگامى كه شريك آن غذاى چرب و شيرين را خورد سرآشپز خليفه گفت اين پيرمرد بعد از اين غذا روى سعادت نخواهد ديد. فضل بن ربيع (وزير مهدى) گفت: اتفاقاً همين‌گونه شد؛ شريك بعد از اين داستان، هم تعليم اولاد خليفه را به عهده گرفت و هم منصب قضا را پذيرفت و جالب اينكه روزى شريك با مسئول پرداخت امور مالى گفت‌وگو كرد و از كمبود حقوق خود شكايت داشت ... نهج‌البلاغه ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
‮آن‌گاه امام عليه السلام در ادامۀ اين سخن چهار دستور اخلاقى مهم به مالك دارد كه در واقع پايه‌هاى اصلى معنوى حكومت او را تشكيل مى‌دهد. نخست مى‌فرمايد: «او را به تقواى الهى فرمان مى‌دهد»؛ (أَمَرَهُ‌ بِتَقْوَى اللّٰهِ‌). ← خطبه‌ها و نامه‌ها و كلمات قصار نهج‌البلاغه پر است از توصيه به ، همان چيزى كه خميرمايۀ سعادت انسان در دنيا و آخرت است. تقوا به معناى احساس مسئوليت درونى و پرهيز از هرگونه گناه و امر خلاف و تعدى و اجحاف است و به سخن ديگر، حالت بازدارندۀ معنوى است كه سبب مى‌شود انسان از مسير حق هرگز منحرف نگردد و البته هرقدر مسئوليت انسان سنگين‌تر باشد تقواى بيشترى را مى‌طلبد. در دومين دستور مى‌فرمايد: «و او را به ايثار و مقدّم داشتن اطاعت خدا و پيروى از آنچه در كتاب او (قرآن مجيد) به آن امر فرموده اعم از فرايض (واجبات) و سنن (مستحبات) دستور مى‌دهد، همان دستوراتى كه هيچ كَس جز با متابعت آنها روى نمى‌بيند و جز با انكار و ضايع ساختن آن در مسير شقاوت و بدبختى واقع نمى‌شود»؛ (وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ‌، وَ اتِّبَاعِ‌ مَا أَمَرَ بِهِ‌ فِي كِتَابِهِ‌: مِنْ‌ فَرَائِضِهِ‌ وَ سُنَنِهِ‌، الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا، وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ‌ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا). «فرايض» و «سنن» را معمولاً به واجبات و مستحبات تفسير مى‌كنند و گاه گفته مى‌شود: «فرايض» واجباتى است كه در كتاب اللّٰه آمده و «سنن» احكام و واجباتى كه در كلام پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله ذكر شده است. در اين صورت جملۀ «مَا أَمَرَ بِهِ‌ فِي كِتَابِهِ‌» شامل امر به اطاعت پيغمبر صلى الله عليه و آله در بيان احكام نيز مى‌شود. در تفسير اين دو واژه اين احتمال نيز هست كه «فرايض» اشاره به واجبات پراهمّيّت و «سنن» اشاره به واجباتى باشد كه در درجۀ پس از آن قرار دارد. از تعبير به «وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ‌ جُحُودِهَا» معلوم مى‌شود كه راه سعادت دنيا و آخرت منحصر در همين راه است و طرق ديگر سبب گمراهى است.