سخنرانی حجت الاسلام ناصری 1400.10.29 .mp3
8.42M
#سخنرانی_صوتی
#نماز_جماعت
🎧 نماز جماعت، آداب و برکات
🎙 حجتالاسلام والمسلمین #ناصری دام عزّه
🗓 تاریخ: ۱۴۰۰/۱۰/۲۹
⏱ زمان: ۱۹ دقیقه
👥 در جمع ائمه جماعات منطقه ۲ و ۶ قم
🔺 @nasery_ir
🌐 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ببینید | موهبتی که فقط به #امت_پیامبر مکرم دادهاند.
♨️ عملی که هیچ فرشتهای نمیتواند ثواب آن را #محاسبه کند.
#نماز
#نماز_جماعت
🔶 برشی از سخنرانی حجتالاسلام راجی به مناسبت #عید_مبعث
🆔 @soada_ir
🌐 @Mabaheeth
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
36 - اخبار از خیال
و نیز حاج مؤمن مزبور - علیه الرحمه - نقل کرد از مرحوم عالم کامل جناب حاج سیدهاشم امام جماعت مسجد سردزک که روزی پس از نماز جماعت منبر رفته بود و در مسئله لزوم #حضور_قلب در نماز و اهمیت آن، مطالبی می فرمود؛ ضمنا فرمود: روزی در این مسجد پدرم ( مرحوم آقای حاج سید علی اکبر یزدی - اعلی اللّه مقامه ) می خواست #نماز_جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم، ناگاه مردی در هیئت اهل دهات وارد شد و از صفوف جماعت عبور کرد تا صف اول پشت سر پدرم قرار گرفت. مؤمنین از اینکه یک نفر دهاتی در محلی که باید جای اهل فضل باشد آمده سخت ناراحت شدند او اعتنایی نکرد و در رکعت دوم در حال قنوت، قصد فُرادا نمود و نمازش را تمام کرد، همانجا نشست و سفره ای که همراه داشت باز نمود و شروع به خوردن نان کرد. چون از نماز فارغ شدیم، مردم از هر طرف به او حمله کردند و اعتراض نمودند و او هیچ نمی گفت! پدرم متوجه مردم شد و گفت : چه خبر است ؟ گفتند : امروز این مرد دهاتیِ جاهل به مسئله آمده صف اول، پشت سر شما اقتدا کرده، آنگاه وسط نماز قصد فرادا کرده و بعد نشسته چیز میخورد .
پدرم به آن شخص گفت چرا چنین کردی؟ در جواب گفت : سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم ؟ پدرم گفت در حضور همه بگو.
گفت : من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض #نماز جماعت با شما بهره ای ببرم ، چون اقتدا کردم اواسط حمد دیدم شما از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که من پیر شده ام و از آمدن به مسجد عاجزم ، الاغی لازم دارم که سواره حرکت کنم ، پس به میدان الاغ فروشها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک الاغ و تعیین جای او بودید که من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست و نمی توانم با شما باشم، نماز خود را تمام کردم .
این را گفت و سفره را پیچید و حرکت کرد . پدرم بر سر خود زد و ناله نمود و گفت : این مردِ بزرگی است، او را بیاورید که مرا به او حاجتی است. مردم رفتند که او را برگردانند ناپدید گردید و تا این ساعت دیگر دیده نشد.
پس باید متوجه بود که هیچوقت به نظر حقارت به مؤمنی نباید نگریست یا عمل او را که محمل صحیح دارد، مورد اعتراض قرار داد ؛ زیرا ممکن است همان شخصی که مورد تحقیر واقع شده به واسطه نداشتن جهات ظاهریه ای که خَلق آنها را میزان شرافت و لزوم احترام قرار داده اند، نزد خدا عزیز و گرامی باشد و ندانسته دوست خدا را اهانت کرده و خود را مورد قهر و غضب خداوند قرا دهند .
ونیز ممکن است دوست خدا عمل صحیحی بجا آورد و شخص به واسطه حمل به صحت نکردنش، او را مورد اعتراض قرار دهد و دلش را بشکند.¹
------------------------------------------------
1- برای دانستن بزرگی گناه اهانت به مؤمن و تحقیر و دلشکسته کردنش، به جلد دوم کتاب گناهان کبیره ، به صفحات 390 تا 417 مراجعه شود.
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
#شهید_دستغیب
83 - دادرسی حضرت حجت (علیه السلام)
جناب شیخ مزبور فرمود در همان سفر به سامرا مشرف شدم. چون خواستم به سرداب مقدس مشرف شوم مغرب گذشته بود و نماز واجب را نخوانده بودم مسجدی که متصل به درب سرداب است دیدم که #نماز_جماعت است و نمی دانستم که این مسجد به تصرف اهل تسنن است و مشغول نماز عشاء هستند پس به اتفاق فرزندم وارد شبستان شده و در گوشه ای از شبستان مشغول #نماز و سجده بر #تربت حسین علیه السّلام شدم و چون جماعت فارغ شد از جلو من گذشته و به حالت غضب به من نظر می کردند و ناسزا می گفتند؛ پس دانستم که اشتباه کردم و تقیه نکردم و چون همه رفتند ناگاه تمام چراغهای شبستان را خاموش کرده و در را به روی من بستند و هرچه #استغاثه کردم و فریاد زدم که من غریب و زوارم، به من اعتنایی نکردند و در آن وقت حالت وحشت و اضطراب عجیبی در من و فرزندم پیدا شد و می گفتیم خیال کشتن ما را دارند؛ پس گریان 😭 و نالان با حالت #اضطرار به حضرت حجت بن الحسن ( عجّل الله تعالی فرجه الشریف ) متوسل و از پروردگار به وسیله آن بزرگوار نجات خود را خواستیم. ناگاه فرزندم که نزدیک دیوار بود و ناله می کرد گفت پدر بیا که راه پیدا شد و ستونی که جزء دیوار و نزدیک به درب شبستان است بالا رفته؛ پس چون نظر کردم دیدم تقریبا به مقدار دو سه وجب ستون از زمین بالا رفته به طوری که به آسانی از زیر آن می توان خارج شد . من و فرزندم از زیر آن خارج شدیم و چون بیرون آمدیم ستون به حالت اولیه خود برگشت و راه مسدود شد. شکر خدای را بجا آوردم. فردا آمدم همانجا را ملاحظه می کردم، هیچ اثری و نشانه ای از حرکت ستون دیده نشد و سرسوزنی هم شکاف در دیوار نمایان نبود .
گفتم آقا سید کاظم کجا بوده ای! - و سید کاظم فاطمی اهل منبر بود از اهل قیر که بر اثر حادثه زلزله به رحمت خدا رفت - فرمودند سید کاظم نیستم و از طرف قبله آمده ام و می خواهم عبور کنم، خیلی ترسیدم فرمودند نترسید. چون حامله هستید من پشت به طرف شما می کنم و حرف می زنم دیگر او را ندیدم؛ پس زلزله کوچکی آمد و تا بچه ها را بیدار کردم و شوهرم از خواب بلند شد، زلزله سخت شروع شد، همین قدر که توانستیم بچه ها را از خانه بیرون بیاوریم که خانه خراب شد ، اگرچه تمام خانه های ما خراب شد ولی همان خانه ای که بچه ها در آن خوابیده بودند شکسته شد و پایین نیامد و بحمداللّه هیچکس از اهل خانه تلف نشدند.
***
زن مؤمنه ای گفت در ماه محرم تقریبا یک ماه ونیم پیش از وقوع زلزله در خواب دیدم که از طرف مشرق یک ابری پیدا شد و یک نفر در میان آن ابر به صدای بلند #اذان می گوید و از اول محل طلوع آفتاب مشغول اذان و گفتن ( اللّه اکبر ) بود و به تدریج بالا می آمد و کلمه کلمه اذان را می گفت تا رسید بالای سر قیر، دیگر از اذان گفتن ساکت شد و صدای او به همه جا می رسید و همه عالم می شنیدند ، من از خواب بیدار شدم به یکی از همسایگان خود خواب را نقل کردم، جواب داد خواب شما دلیل است بر اینکه قیر خراب می شود.
یک نفر به نام ( سید علی مرتضوی ) از اهل قیر می گوید یک شب قبل از وقوع زلزله و خرابی قیر در خواب دیدم ابر سیاه بسیاری از طرف قبله آشکار شد و عده زیادی از اهالی قیر جلو آن ابر ایستاده و التماس می کردند که از محل ما بگذر و ما را به بلا گرفتار مکن هرچه التماس می کردند فایده نبخشید و ابر از سمت قطب آمد و مثل سیلاب یکمرتبه همه شهر قیر را فرا گرفت و به طرف قبله سرازیر شد.
از این نوع خوابهای وحشتناک که إخبار از وقوع حادثه موحشه بوده زیاد و نوشتن آنها موجب طول کلام است و همچنین آنهایی که یک روز بلکه دو روز بعد از اینکه زیر خاک بودند زنده بیرون آوردند بسیار است و برای عبرت گرفتن در آنچه نوشته شد کفایت است ( ما اَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ اَقَلّ اْلاِعْتِبارَ ؛ چه فراوان است اسباب عبرت وکم است عبرت گرفتن )
آنچه خود بنده شخصا به چشم مشاهده کردم آنکه بنده در محلّی به نام تنگ روئین مشغول تبلیغ بودم. عصر روز بیست و چهارم ماه صفر دعوت شدم در یک فرسخی آن محل به نام بند بست و عده ای از ایلات احشام نشین که چادرنشین بودند برای تبلیغ و #عزاداری #حضرت_سیدالشهداء علیه السّلام رفتم و از آنجا تا قیر پنج فرسخ بود. شب در آنجا تا دو ساعت از شب گذشته مشغول گفتن مسائل دینی و موعظه و نصیحت و عزاداری بودم. بعد از صرف شام، چند نفر از محل تنگ روئین هم آمده بودند گفتند بیا برویم به محل و همانجا بخوابید.
و مساجد آن در حدود هفت هشت مسجد داشت؛ اما یک نفر عالم دینی نداشتند. ابداً اقامه #نماز_جماعت نمیشد. مجالس دینی و تبلیغات مذهبی نداشتند. تنها #ماه_رمضان و #ماه_محرم و صفر آن هم خیلی کم، مجلس تبلیغات برپا میشد، آن هم منبری های بیسواد، نه خودشان عالمی داشتند و نه علاقه قلبی و حقیقی به اهل علم داشتند. خیلی مادی و حریض به دنیا بودند. #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر در میان آنها متروک و اگر هم کسی دیندار بود و وظیفه مهم دینی را انجام میداد، مورد تعقیب و ملامت مردم اهالی می گردید و الان هم بعد از این آیت بزرگ الهی که نمونه ای از قیامت بود بواسطه نداشتن مبلغ و عالم و رهبر صحیح باقیماندگان به همان حالت اولی باقی بلکه بدتر و بدبخت تر شده اند تا عاقبت کار این بیچاره مردم به کجا منتهی شود. بیش از این مصدّع اوقات نشوم. خداوند به حرمت محمد و آل محمد صلوات الله علیهم سایه مبارک علماء اعلام و مجتهدین عظام عموماً و بالاخص حضرت مستطاب عالی را از سر این جان نثار و عموم مسلمین کوتاه نگرداند و وجود مبارک را از جمیع بلیّات مصون و محفوظ بفرماید انشاءالله تعالی.
محمد جواد مقیمی
【۳ از ۷ 】
🗞️ ترجمه :
📄 ... از جمله امورى که بايد آن را به جهت خلوص دينت براى خدا انجام دهى اقامه فرائضى است که مخصوص ذات پاک اوست؛ بنابراين نيروى بدنى خود را در شب و روز در اختيار فرمان خدا بگذار و آنچه را موجب تقرّب تو به خداوند مى شود به طور کامل و بى نقص به انجام رسان، هرچند موجب خستگى فراوان جسمى تو شود و هنگامى که به #نماز_جماعت براى مردم مى ايستى بايد نمازت نه (چندان طولانى باشد که) موجب نفرت مردم گردد و نه (چنان سريع که) موجب تضييع واجبات نماز شود؛ زيرا در ميان مردمى (که با تو به نماز مى ايستند) افراد بيمارى هستند يا کسانى که حاجات فورى دارند. من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به هنگامى که مرا به سوى يمن فرستاد پرسيدم: چگونه با آنان #نماز بخوانم؟ فرمود: با آنها نمازى بخوان که همچون نمازِ ناتوان ترين آنها باشد و نسبت به مؤمنان رحيم و مهربان باش.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
📖 مطالعهٔ شرح این فراز
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────