eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
35.7هزار عکس
31.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 موشن گرافیک ❌ کجا دروغ مصلحتی بگیم ! 68 ________ 🔖 اضطرار | اصلاح بین آدم ها فهرست مسائل ┄┄┅═✧❁«❁»❁✧═┅┄┄ 📖 @feqh_ahkam 🌐 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 موشن گرافیک 💧👕 پاکه حساس نشو ! 🪣🧴🧼 69 ____ 🔖 ماشین لباسشویی | وسواس |آب کر | آب قلیل فهرست مسائل ┄┄┅═✧❁«❁»❁✧═┅┄┄ 📖 @feqh_ahkam 🌐 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 موشن گرافیک بدون وضو دست نزن ✋ 70 ____ 🔖 مسّ اسماء الله بدون طهارت جایز نیست | دفن کردن |آب روان | خمیر کاغذ فهرست مسائل ┄┄┅═✧❁«❁»❁✧═┅┄┄ 📖 @feqh_ahkam 🌐 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «ببینید وقتی یک بی حجاب وارد جامعه میشود چه خطراتی دارد؟!» 🎙 حجت‌الاسلام | ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : اگر منکری دیدید تذکر زبانی بدهید؛ اما نه با زبان گزنده ... کی می‌تونه منکر رو ادامه بده! ⭕️ لازم هم نیست سخنرانی کنید؛ یک کلمه بگویید این کار گناه است. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | این‌گونه بخوانید... ✏️ حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مدظله العالی: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرموده‌اند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم ✏️ با حضرت حرف بزنید، سلام کنید، کنید، با همین زیارات مأثوری که هست یا حتّی با همین زبان معمولی خودتان با حضرت حرف بزنید. خدای متعال پیام شما را، و سخن دل و زبان شما را به آن بزرگوار میرسانَد، و آن بزرگوار مطّلع میشود. Farsi.Khamenei.ir ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
، یک نامه از ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞 عهدنامه مالک اشتر
.
.
.
| | ۱ ✉️ نامه ۵۳ - عهد نامه مالك اشتر ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🗞️ و من كتاب له عليه‌السلام كتبه للأشتر النخعي لما ولاه على مصر و أعمالها حين اضطرب أمر أميرها محمد بن أبي بكر و هو أطول عهد كتبه و أجمعه للمحاسن (نامه به مالك اشتر، در سال 38 هجرى هنگامى كه او را به فرماندارى مصر برگزيد، آن هنگام كه اوضاع محمد بن ابى بكر متزلزل شد، و از طولانى‌ترين نامه‌هاست كه زيبايى‌هاى تمام نامه‌ها را دارد) 📜 بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اَللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ اَلْحَارِثِ اَلْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلاَّهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اِسْتِصْلاَحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلاَدِهَا بنام خداوند بخشنده و مهربان، اين فرمان بندۀ خدا على امير مؤمنان، به مالك اشتر پسر حارث است، در عهدى كه با او دارد، هنگامى كه او را به فرماندارى مصر بر مى‌گزيند تا خراج آن ديار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد كند، كار مردم را اصلاح، و شهرهاى مصر را آباد سازد أَمَرَهُ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اِتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ اَلَّتِي لاَ يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا وَ لاَ يَشْقَى إِلاَّ مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا او را به ترس از خدا فرمان مى‌دهد، و اينكه اطاعت خدا را بر ديگر كارها مقدّم دارد، و آنچه در كتاب خدا آمده، از واجبات و سنّت‌ها را پيروى كند، دستوراتى كه جز با پيروى آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضايع كردن آن جنايتكار نخواهد گرديد وَ أَنْ يَنْصُرَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اِسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ به او فرمان مى‌دهد كه خدا را با دل و دست و زبان يارى كند؛ زيرا خداوند پيروزى كسى را تضمين كند كه او را يارى دهد، و بزرگ دارد آن كَس را كه او را بزرگ شمارد ادامه دارد . . . ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
📜 ترجمه فیض‌الاسلام: 🗞 از عهد و پيمانهاى آن حضرت عليه السّلام است كه براى (مالك ابن حارث) اشتر نخعىّ‌ خدا او را بيامرزد نوشته چون او را بر مصر و بر اطراف آن سامان فرمانروا قرار داد هنگاميكه حكومت محمّد ابن ابى بكر درهم و پريشان گرديده بود، و آن درازترين و جمعترين پيمانى است كه براى نكوكاريها (دستور دادرسى، رموز رعيّت پرورى، آداب مملكت دارى، طريق لشگر كشى و پند و اندرز به همگان) نوشته است (در عرب، اشتر كسى را گويند كه پلك چشمش برگشته و مژه نداشته باشد، و هم كسيرا كه پلك چشم يا لب پايينش چاك داشته باشد، و مالك ابن حارث نخعىّ‌ «قدّس اللّه روحه» را اشتر گويند براى آنكه گفته‌اند: در پيكار لشگر عرب با سپاه روم در سال شانزدهم هجرىّ‌، گُرزى بر خُود مالك كوفته شد و خُود بر سرش پخش و پاره‌اى از آهن آن چشم او را چاك زد؛ پس از آن روز به اشتر ملقّب گرديد. چون وضع مصر در زمان حكومت محمّد ابن ابى بكر بر اثر فتنه انگيزى و تباهكارى معاويه درهم شد، و گروهى به خونخواهى عثمان برخاستند و به عليه السّلام از اوضاع آن سامان خبر رسيد، فرمود: حكمرانى مصر شايستۀ يكى از دو نفر است يا قيس ابن سعد «از بزرگان شيعيان علىّ‌ عليه السّلام و اعدل عدول» كه او را از آنجا برداشتيم دوباره بايد فرمانروا شود، يا مالك ابن حارث نخعىّ‌ آنجا رود، ولى چون قيس ابن سعد باين كار بى‌ميل بود حضرت او را در شغل خود باقى گذاشت، و را كه در نصيبين «شهرى بين شام و عراق» بود طلبيد و اين عهد نامه را براى او نوشته، امر فرمود بسيج راه كند، و پيش از رفتن او براى اهل مصر نامۀ سى و هفتم را فرستاد. مالك با لشگر خود بجانب مصر روانه گرديد، چون معاويه خبردار شد به دهقان عريش «شهرى است در مصر» پيغام داد كه اشتر را زهر بخوران تا من خراج و ماليات بيست سال از تو نگيرم، چون اشتر بعريش رسيد دهقان كه دانسته بود عسل را بسيار دوست دارد، مقدارى عسل مسموم برايش ارمغان آورد و گوارايى و فوائد آنرا بيان كرد، اشتر از آن 🍯 زهرآلود ميل نمود، هنوز در جوفش مستقرّ نشده بدرود زندگانى گفت، و بعضى گفته‌اند: شهادتش در قلزم «شهرى كه تا مصر سه روز راه دارد» واقع شد، و نافع غلام عثمان او را زهر خورانيد «چون خبر شهادت آن بزرگوار به معاويه رسيد با خورسندى بسيار ميان مردم ايستاده گفت: علىّ‌ ابن ابى طالب را دو دوست بود، يكى در جنگ صفّين جدا گرديد و آن عمّار ابن ياسر بود كه كشته شد، و ديگرى امروز جدا گرديد و آن مالك اشتر بود كه اكنون خبر مرگ او رسيد، به آهنگ مصر سفر كرد و در شهر ايله بين ينبع و مصر نافع غلام عثمان نزد وى آمد و چندان در خدمت او مواظبت كرد كه خاطر اشتر از او آسوده گشت، پس در شهر قلزم شربت عسلى با زهر آميخته بخورد او داد كه بر اثر آن مالك دنيا را بدرود گفت: ألا و إنّ‌ للّه جنودا من عسل يعنى بدانيد خداوند را از عسل لشگرها است». و از آن سو چون خبر به امير المؤمنين عليه السّلام رسيد بسيار اندوهگين و افسرده خاطر شد گريست و بر منبر تشريف برده فرمود: «إِنّٰا لِلّٰهِ‌ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ‌ رٰاجِعُونَ‌» ، «وَ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ‌ رَبِّ‌ اَلْعٰالَمِينَ‌» ، اللّهمّ‌ إنّى أحتسبه عندك فإنّ‌ موته من مصائب الدّهر، رحم اللّه مالكا فلقد أوفى عهده، و قضى نحبه، و لقى ربّه، مع أنّا قد وطّنّا أنفسنا على أن نصبر على كلّ‌ مصيبة بعد مصابنا برسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فإنّها من أعظم المصيبات يعنى ما از خدا هستيم و بسوى او باز مى‌گرديم، و ستايش خداوندى را سزا است كه پروردگار جهانيان است، بار خدايا من مصيبت اشتر را نزد تو بشمار مى‌آورم؛ زيرا مرگ او از سوگهاى روزگار است، خدا مالك را رحمت فرمايد كه بعهد خود وفاء نمود، و مدّتش را بپايان رسانيد، و پروردگارش را ملاقات كرد، با اينكه ما تعهّد نموده‌ايم كه پس از مصيبت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر هر مصيبتى شكيبا باشيم؛ زيرا آن بزرگترين مصيبتها بود. پس از آن از منبر پائين آمده به خانه رفت، مشايخ نخع به خدمت آن حضرت آمدند، آن بزرگوار متأسّف و افسرده بود، فرمود: و للّه درّ مالك و ما مالك لو كان من جبل لكان فندا، و لو كان من حجر لكان صلدا، أما و اللّه ليهدّنّ‌ موتك عالما و ليفرحنّ‌ عالما، على مثل مالك فلتبك البواكى، و هل مرجوّ كمالك، و هل موجود كمالك، و هل قامت النّساء عن مثل مالك يعنى خدا مالك را جزاى خير دهد و چگونه مالك كه اگر كوه بود كوهى عظيم و بزرگ بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، آگاه باشيد بخدا سوگند مرگ تو اى مالك جهانى را ويران و جهانى را شاد مى‌سازد يعنى اهل شام را خوشنود و عراق را خراب مى‌گرداند، بر مردى مانند مالك بايد گريه‌كنندگان بگريند، آيا ياورى مانند مالك ديده ميشود، آيا مانند مالك كسى هست، آيا زنان از نزد طفلى بر مى‌خيزند كه مانند مالك شود. https://eitaa.com/mabaheeth/82086
و گفته‌اند: جنازۀ مالك را از قلزم به مدينۀ طيّبه حمل نمودند و قبر منوّر او در آنجا معروف و مشهور است، و پوشيده نماند كه اشتر رضى اللّه عنه با اينكه مردى خردمند و دلاور و بزرگوار بود به زيور بردبارى و پارسائى و درويشى هم آراسته بود، چنانكه گفته‌اند: روزى از بازار كوفه مى‌گذشت، و كرباس خامى در بر و پاره‌اى از همان را بجاى عمامه بر سر داشت، يكى از بازاريان از روى استخفاف شاخۀ سبزى بر او انداخت، اشتر بردبارى نموده اعتنا نكرده گذشت، يكى از حاضرين كه اشتر را مى‌شناخت بآن بازارى گفت: واى بر تو هيچ دانستى كه بِچه كسى اهانت نمودى؟ گفت: نه؛ گفت او مالك اشتر دوست و يار اميرالمؤمنين عليه السّلام بود، پس آن مرد بازارى از كار كرده به لرزه آمده به دنبال اشتر روانه شد تا عذر خواهى نمايد، ديد اشتر در مسجد به نماز مشغول است، ايستاد تا از نماز فراغت يافت، پس سلام كرده خود را بر پاى او انداخته بوسيد، اشتر سر او را برداشته فرمود: چه كار ميكنى‌؟! گفت: عذر گناهى كه از من صادر شده مى‌خواهم كه ترا نشناخته بودم، اشتر فرمود: بر تو هيچ گناهى نيست، بخدا سوگند من بمسجد آمده بودم كه براى تو طلب آمرزش نمايم. آرى بايد مالك اشتر چنين بوده و آنقدر بر نفس خود تسلّط‍‌ داشته باشد كه با داشتن چنان شجاعت و دلاورى در چنين موقعى كه نادانى، او را استهزاء ميكند تغيير حالى باو دست ندهد؛ زيرا در هر چيز پيرو حقيقى امام زمان خود بود تا آنكه اميرالمؤمنين عليه السّلام دربارۀ او فرمود: لقد كان لى مثل ما كنتُ لرسول اللّه؛ يعنى مالك براى من همچنان بود كه من براى رسول خدا بودم. الحاصل مالك در سال سى و هشتم هجرت بدرود زندگانى گفت و عهد نامۀ اميرالمؤمنين عليه السّلام بنام مبارك او براى حكمرانان جهان در هر امارت و ايالت دستور العمل گرديد):
بنام خداوند روزى دهندۀ بخشنده (۱) اين دستورى است كه بندۀ خدا علىّ‌ اميرالمؤمنين بمالك ابن حارث اشتر در پيمان خود با او امر فرموده، هنگاميكه او را والى مصر گردانيده: تا خراج آنجا را گرد آورد، و با دشمن آن بجنگد، و به اصلاح حال مردم آن بپردازد، و شهرهاى آنجا را آباد سازد. (۲) امر مى‌نمايد او را به پرهيزكارى و ترس از خدا، و برگزيدن فرمان او، و پيروى از آنچه در كتاب خود () بآن امر فرموده از واجبات و مستحبّات كه كسى نيك‌بخت نمى‌شود مگر به پيروى از آنها، و بدبخت نمى‌گردد جز به زير بار نرفتن و تباه ساختن آنها، (۳) و اينكه (دين) خداوند سبحان را به دل و دست و زبان يارى كند (بدل ايمان و داشته و بدست از دشمن جلو گيرد و به زبان و نهى از منكر نمايد) زيرا خداوندى كه برتر است نام او، ضامن گشته كه يارى كنندۀ خود را يارى كند، و ارجمند داننده‌اش را ارجمند فرمايد. ادامه دارد ... ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
‮از نامه‌هاى امام عليه السلام براى مالك اشتر نخعى است هنگامى كه او را فرماندار مصر و بخش‌هاى مختلف آن قرار داد و اين در زمانى بود كه وضع زمامدار مصر، محمّدبن‌ابى‌بكر متزلزل شده بود. اين فرمان (فرمان معروف مالك اشتر) طولانى‌ترين و جامع‌ترين فرمانى است كه امام عليه السلام مرقوم داشته است. نامه (فوق‌العاده مهم مالك اشتر) در يك نگاه پنجاه نكتۀ مهم در يك فرمان براى پى بردن به اهمّيّت اين عهدنامه - پيش از آنكه محتواى آن در يك نگاه بررسى شود - توجّه به نكات زير لازم است: اين نامه طولانى‌ترين و پرمحتواترين نامه‌هاى نهج‌البلاغه است كه آيين كشوردارى را از تمام جهات بررسى كرده و اصولى پايدار كه هرگز كهنه نمى‌شود در آن ترسيم شده است. 1. قابل توجّه اينكه ابن ابى‌الحديد در ذيل خطبۀ كوتاه 68 (در شرح خود خطبۀ 67) از ابراهيم ثقفى نويسندۀ الغارات نامه‌اى نسبتاً مفصل و طولانى نقل مى‌كند كه على عليه السلام به‌عنوان برنامه‌اى اخلاقى جهت تهذيب نفوس و پرورش روح و تقوا براى محمد بن ابى بكر نوشته است و در ذيل آن از همان مورخ (صاحب الغارات) نقل مى‌كند كه محمّدبن‌ابى‌بكر اين نامه را در مصر پيوسته با خود داشت و در آن نگاه مى‌كرد و به آداب آن متأدّب مى‌شد. هنگامى كه عمرو عاص بر او مسلط شد و او را شهيد كرد تمام نامه‌هاى محمّد را گرفت و براى معاويه فرستاد. معاويه در اين نامه پيوسته نگاه مى‌كرد و شگفت‌زده مى‌شد. سپس مى‌گويد: وليد بن عقبه (برادر مادرى عثمان همان كسى كه قرآن، در آيۀ «ان جاءكم فاسق..». او را فاسق ناميده است) در آنجا نزد معاويه حاضر بود. هنگامى كه شگفتى او را از اين نامه ملاحظه كرد به معاويه گفت دستور ده تا اين احاديث را بسوزانند. معاويه گفت: چقدر اشتباه مى‌كنى. وليد گفت: آيا اين صحيح است كه مردم بدانند احاديث ابو تراب (على بن ابى طالب) نزد توست و از آن درس مى‌آموزى‌؟ معاويه گفت: واى بر تو به من مى‌گويى علم و دانشى مثل اين را بسوزانم به خدا سوگند مطالب علمى جامع‌تر و استوارتر از اين تا كنون نشنيده‌ام.
‮امام عليه السلام در بخشِ‌ آغازين اين نامه، از نام خداوند رحمان و رحيم كمك مى‌طلبد سپس مى‌فرمايد: «اين دستورى است كه بندۀ خدا على اميرمؤمنان به مالك بن حارث اشتر در فرمانى كه براى او صادر كرده بيان نموده، در آن هنگام كه زمامدارى مصر را به او سپرد تا حقوق در آن سرزمين را جمع‌آورى كند و با دشمنان آنجا پيكار نمايد، به اصلاح اهل آن همت گمارد و به عمران و آبادى شهرها و روستاهاى آن بپردازد»؛ (بِسْمِ‌ اللّٰهِ‌ الرَّحْمَنِ‌ الرَّحِيمِ‌. هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ‌ عَبْدُ اللّٰهِ‌ عَلِيٌّ‌ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‌، مَالِكَ‌ بْنَ‌ الْحَارِثِ‌ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ‌ إِلَيْهِ‌، حِينَ‌ وَلَّاهُ‌ مِصْرَ. جِبَايَةَ‌ خَرَاجِهَا، وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا، وَ اسْتِصْلَاحَ‌ أَهْلِهَا، وَ عِمَارَةَ‌ بِلَادِهَا). در اين فرمان امام عليه السلام نخست خود را بندۀ خدا مى‌شمارد. سپس اميرمؤمنان، تا روشن سازد كه زمامدارى مؤمنان نيز در سايۀ عبوديت پروردگار است نه براى خودكامگى. آن‌گاه اهداف چهارگانه‌اى براى اين مأموريت بيان مى‌كند: - نخست به امور اقتصادى و مالى اشاره كرده كه از آن تعبير به خراج شده است. درست كه خراج به معناى ماليات سرزمين‌هايى است كه در جنگ‌ها به دست مسلمانان فتح مى‌شد؛ ولى در اينجا مفهوم گسترده‌ترى دارد و تمام امور مالى مربوط به دولت اسلامى را فرا مى‌گيرد؛ اعم از خراج و زكات و جزيه و خمس و امثال آن. - سپس به مسألۀ نيروى نظامى و دفاعى كشور اسلام و آمادگى آنها براى دفع هجمات دشمن اشاره مى‌كند، زيرا تا امر آنها سامان نپذيرد در داخل حاصل نمى‌شود و مردم با فكر آسوده به دنبال كارهاى خود نمى‌روند. - در سومين هدف به اصلاح امور اجتماعى و فرهنگى اشاره مى‌كند از جمله ايجاد انگيزه براى كارهاى خير و از بين بردن سرچشمه‌هاى مفاسد اخلاقى و برقرار ساختن امنيّت شغلى و تأمين حقوق همگان و نظام بخشيدن به امور قضايى، گرچه بعضى چنين تصور كرده‌اند كه جملۀ «اسْتِصْلَاحَ‌ أَهْلِهَا» تنها به سامان بخشيدن امور مادى مردم اشاره مى‌كند؛ ولى بعيد است كه نظر امام عليه السلام تنها اين باشد، بلكه اصلاح تمام امور معنوى و مادى را دربر مى‌گيرد. ...
‮آن‌گاه امام عليه السلام در ادامۀ اين سخن چهار دستور اخلاقى مهم به مالك دارد كه در واقع پايه‌هاى اصلى معنوى حكومت او را تشكيل مى‌دهد. نخست مى‌فرمايد: «او را به تقواى الهى فرمان مى‌دهد»؛ (أَمَرَهُ‌ بِتَقْوَى اللّٰهِ‌). ← خطبه‌ها و نامه‌ها و كلمات قصار نهج‌البلاغه پر است از توصيه به ، همان چيزى كه خميرمايۀ سعادت انسان در دنيا و آخرت است. تقوا به معناى احساس مسئوليت درونى و پرهيز از هرگونه گناه و امر خلاف و تعدى و اجحاف است و به سخن ديگر، حالت بازدارندۀ معنوى است كه سبب مى‌شود انسان از مسير حق هرگز منحرف نگردد و البته هرقدر مسئوليت انسان سنگين‌تر باشد تقواى بيشترى را مى‌طلبد. در دومين دستور مى‌فرمايد: «و او را به ايثار و مقدّم داشتن اطاعت خدا و پيروى از آنچه در كتاب او (قرآن مجيد) به آن امر فرموده اعم از فرايض (واجبات) و سنن (مستحبات) دستور مى‌دهد، همان دستوراتى كه هيچ كَس جز با متابعت آنها روى نمى‌بيند و جز با انكار و ضايع ساختن آن در مسير شقاوت و بدبختى واقع نمى‌شود»؛ (وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ‌، وَ اتِّبَاعِ‌ مَا أَمَرَ بِهِ‌ فِي كِتَابِهِ‌: مِنْ‌ فَرَائِضِهِ‌ وَ سُنَنِهِ‌، الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا، وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ‌ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا). «فرايض» و «سنن» را معمولاً به واجبات و مستحبات تفسير مى‌كنند و گاه گفته مى‌شود: «فرايض» واجباتى است كه در كتاب اللّٰه آمده و «سنن» احكام و واجباتى كه در كلام پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله ذكر شده است. در اين صورت جملۀ «مَا أَمَرَ بِهِ‌ فِي كِتَابِهِ‌» شامل امر به اطاعت پيغمبر صلى الله عليه و آله در بيان احكام نيز مى‌شود. در تفسير اين دو واژه اين احتمال نيز هست كه «فرايض» اشاره به واجبات پراهمّيّت و «سنن» اشاره به واجباتى باشد كه در درجۀ پس از آن قرار دارد. از تعبير به «وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ‌ جُحُودِهَا» معلوم مى‌شود كه راه سعادت دنيا و آخرت منحصر در همين راه است و طرق ديگر سبب گمراهى است.