💌 #یه_سلام_دوباره
شاید اصلا
معنی «فاصله» رو
باید تغییر داد
جادهها 🔆 قدمها،
ملاک خوبی، برای حسابِ
دوری و نزدیکی نیستند،
وقتی
قلب من، هرروز
با همین سلام ساده،
🕊 راهی حرم میشه . . . :
#سلام_امام_خوبم 💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَـرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
ڪلیڪ ڪنید 👇 📥
🍃🌸🍃
👇👇
🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
🔹نمایی از دو سپهبد
🕊 سردار باشی یا امیر فرقی ندارد،
کافیست دلداده باشی!
❤️ یا صیاد دلها میشوی...
یا سردار دلها
🌷 #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌷 #شهید_علی_صیاد_شیرازی
@mabareshohada
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_314
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی
❤️ #آقاجان
#یاصاحبالزمــــان ❤️
⚘زمین،
به هم ریخته،
زمان،
سرگردان شده،
عالم،
در تلاطم آمدن
مرد خدایی دیگریست...
ای کاش همین امروز
جبرائیل
ندای بعثتِ
آخرین وصی عالم را
سر بدهد...⚘
🏝السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🍁🍃 🍁🍃
خدایا
تلاشهایےهست ڪه
جز با مدد تو
به ثمرنمےرسد
و دعاهایےڪه
جز به آمین تو
اجابت نمےشود
و مےدانم رحمتت
هیچ حد ومرزے ندارد
از تو دلے آرام مےخواهم و
آرامشےازجنس خودت
#روزتون_پر_از_عطر_خدا
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
💠 آن روز، به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش.
داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجیبی داشت.
انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل این که خدا را میبیند؛ ذکرها را دقیق و شمرده ادا میکرد.
بعدها در مورد نحوهی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت:
«اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میذاریم، جز برای خدا! نمازمون رو سریع میخونیم.
و فکر میکنیم زرنگی کردیم؛ اما یادمون میره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست.»
🌹 #شهید_علیرضا_کریمی
🌹 #سالروز_شهادت
@mabareshohada
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
💠 آن روز، به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را ت
🍃٢٢ شهریور سال ۱٣۴۵ مقارن با ایام #ماه_مبارک_رمضان در محله سیچان اصفهان در خانواده کریمی فرزندی به دنیا آمد که نامش را #علیرضا گذاشتند.
🍃فقط چهار سالش بود که پزشکان به خاطر مشکل کبدی ازش قطع امید کردند و گفتند زیاد زنده نمی ماند.
🍃 روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید:" کار خوبی کردی که علیرضا را #نذر آقا ابالفضل(ع) کردی همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس #روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم."
🍃علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا می یابد تا در#نوجوانی رزمنده دفاع از وطنش شود. در عملیات #محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره، سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد.
🍃در آخرین دیدار با #خانواده اش به مادر می گوید:" ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم."
🍃درسال ۱٣۶۱ عملیات والفجر ۱منطقه عملیاتی فکه در #تنگه_ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و وقتی فرمانده اش می خواهد به او کمک کند نمی گذارد و می گوید:" شما فرمانده هستین برگردین به عقب و به بچه ها کمک کنین."
🍃علیرضای ۱۶ ساله به سختی خودش را روی زمین کشیده تا به سمت تپه ها برود، که ناگهان یکی از تانک های عراقی عقده گشایی کرده و از روی پاهایش رد می شود.
🍃۱۶ سال بعد طبق پیش بینی اش، روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم #کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا می کنند و در روز #تاسوعای_حسینی تشییع می شود.
🍃در وصیتش چه شیرین آورده ، "هرگز آنان که در راه #خدا کشته می شوند مرده نپندارید ، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند."♥️
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علیرضا_کریمی
📅تاریخ تولد : ٢٢ شهریور ۱٣۴۵
📅تاریخ شهادت : ٢٢ فروردین ۱٣۶٢
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
@mabareshohada
💠مانند تمام پسربچههای بازیگوش با شرکت در بازیهای گروهی و فوتبال همراه بود؛ اما پس از زمان کوتاهی، حضور در مسجد و فعالیتهای قرآنی جایگزین آنها شد. مسعود با شنیدن صدای اذان ظهر به سوی مسجد میشتافت و شب به خانه بازمیگشت.
💠حضور بسیاری در فعالیتهای مسجد داشت اما هیچگاه در انجام وظایف خود نسبت به والدین کوتاهی نمیکرد. بسیاری از کارهای منزل و خرید مایحتاج خانواده از زمانیکه مسعود به خانه میرسید تا روزیکه مجدد به جبهه بازمیگشت، بر عهده خودش بود. محبت و مهربانی بیش از حد وی سبب میشد، مادر علاقه ویژهای به او پیدا کند.
💠مداحی «عمو حسین» مسعود در عملیات کربلای پنج برای همیشه ماندگار شده است. او به حضرت زهرا (سلام الله علیها) ارادت ویژهای داشت و در یکی از عملیاتها نیز از ناحیه پهلو به شدت مجروح شد.
💠 روزی برای دیدار با سایر دوستانم از رزمندگان دسته کربلا فاصله گرفتم و پس از چند ساعت، به پادگان دوکوهه برگشتم. فضای سنگین حاکم تعجبم را برانگیخت.
💠علت بیقراری رزمندگان را که پرسیدم، گفتند: «ضربهای هنگام انجام حرکات رزمی، مسعود را به حالت اغما میبرد. وی پس از گذشت دقایقی، به حالت عادی بازمیگردد و شروع به گریه میکند و از دیدار دوستان صمیمی خود که در عملیات بیت المقدس ۲ به شهادت رسیده بودند، اطلاع میدهد. مسعود میگوید: «آنها نوید شهادتم را دادند.» سپس روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) میخواند.»
📎مسئول دسته کربلای گردان عمار لشکر ۲۷محمدرسولالله(ص)
#شهید_مسعود_ملا🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۴۴/۱/۲۲ تهران
●شهادت : ۱۳۶۷/۴/۲۵ تنگهٔ ابوقریب
@mabareshohada
🏝چند قدم تا ماهمبارکرمضان🏝
⚘کـــوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکـرد....
ندا آمد بر درِ خـــــانه ام بیا...
آنقدر بر در بکـوب تا در به رویت وا کـنم...!⚘
وقتی بر در خانه اش رسیـــدم هر چه گشتم "درِ بسته ای" ندیدم‼️
👈 هر چه بود بـــــاز بود...👉
⁉️گفتم بر کدامین در بکوبم؟ همه درها باز است....
❣️نــــدا آمد : این را گفتم که بیایی! وگـــرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبــسته بودم.....
کوله بارم بر زمـــــین افتاد و پیشـــــانی ام بر خاک
💠اللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
🏝مهربانخـ♡ــدایمدوستتدارم🏝
شبهای پایانی ماه شعبانه .....
اگه خونه ی دلت هنوز غبارآلوده...
این ساعات پایانی رو دریاب ...
فرصت کمہ رفیق ...
آماده ی میهمانی بزرگ شو...
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
شب عاشورا، سید احمد همه بچهها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت: "حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر#امام_حسین علیه السلام بشیم."
نصف شب که شد گفت:
پوتین هاتون رو در بیارین، بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.
گفت: "حالا بریم" چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم، اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه میکرد که تا اون موقع نشنیده بودم.
🌹شهید سید احمد پلارک🌹
🕊 #سالروز_شهادت
💐شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
@mabareshohada
💌 #یه_سلام_دوباره
شاید اصلا
معنی «فاصله» رو
باید تغییر داد
جادهها 🔆 قدمها،
ملاک خوبی، برای حسابِ
دوری و نزدیکی نیستند،
وقتی
قلب من، هرروز
با همین سلام ساده،
🕊 راهی حرم میشه . . . :
#سلام_امام_خوبم 💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَـرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
ڪلیڪ ڪنید 👇 📥
🍃🌸🍃
👇👇
🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_315
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
⚘سلام بر تو
ای مولایی که
در شب ظلمانی غیبت،
مومنان
چشم به راه
طلوعت هستند
و در صبح ظهور،
شکرگزار آمدنت...⚘
🏝 السلام علیکَ فی اللیل اذا یَغشی و النَّهار اذا تجلّیٰ🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🍃🌸 بــِســْم اللــّهِ الـرَّحـْمـَن الـرَّحـيم🍃🌸
خدای من
دلخوشم به عاشقانه بودنت،
در لحظههایی که غریبترین صدای
نفسهایم را فقط تو شنیدی...
وقتش رسيده
دستمان را گره كنيم در شهبال معرفت
و اوج بگيريم
بگذاريد ساده و بى پروا بگويم
حال كه با قدم هاى ريز و كوچكمان راه طى نكرديم
دو قدم رفتيم و سه قدم برگشتيم
راه ديگر را امتحان كنيم
راهى از جنس دست بالا بردن و گرفتن، از جنس تمسك
ريسمان استوار را بگيريم و بالا برويم
حبل متينى كه ما را به آسمان مى رساند
كه با قدم هاى خودمان طى شدنش قريب محال است ✨
بال پرواز مى خواهد چون هدف والاست ✨
زندگیتان معطر به بوی صمیمیت با خدا"
👇👇👇
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @mabareshohada
✨🌹 صداقت، مهربانی، خوشکلامی، احترام به بزرگترها به ویژه پدر و مادرش، که هرموقع و در هرجایی مشکلی برای خانواده و دوستانش پیش میآمد، مجتبی اولین نفری بود که سعی در برطرف کردن مشکل داشت و به فکر راه حل بود.
✨ وظیفه همسرداری را به نحو احسن به جا میآورد و با بچههایمان خیلی مهربان و خوش اخلاق بود و زمانی که در خانه حضور داشت با بچهها به شوخی و بازی میپرداخت و کارهای خانه را نیز با آرامش در کنار هم انجام میدادیم.
✨ آنقدر نجیب بود و حرمت پدر و مادرش را داشت که برای اینکه ناراحت نشوند و از رفتنش ممانعت نکنند،به پدر و مادرش چیزی از رفتن به سوریه نگفت،به آنها گفته بود برای تامین امنیت زائرین اربعین می روم، پدرش گفت خب من را هم با خودت ببر زیارت،گفت باشه برگشتم با همدیگر به زیارت می رویم.
✍ راوی:همسر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_مجتبی_زکوی_زاده
#بهشت_نشین
@mabareshohada
🍃🌺