eitaa logo
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
542 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
835 ویدیو
30 فایل
ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای #کانال و یا #بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! ما آمده ایم خود را #بسازیم؛ تا #نفس را از نَفَس در بیاوریم. از کانال #معبر_شهدا به کانال #شهدا؛ وصل شویم. ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌼یک ‌بار که آمده بود «شهرضا» گفتم: «بیا این‌جا یک خانه برایت بخریم و همین‌جا زندگی‌ات را سر و بده!» ❄گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، هیچ ارزشی ندارد!» 💐گفتم: «آخر این کار درستی است که دایم زن و بچه‌ات را از این طرف به آن می‌کشی؟» 🍀گفت: «مادر جان! شما مرا نخور. خانه من عقب است.»☺ 🌻پرسیدم: «یعنی چه عقب ماشینت است؟»😳 🍃گفت: «جدی می‌گویم؛ اگر نمی‌کنی بیا ببین!» 🌷همراهش رفتم. در عقب را باز کرد. وسایل مختصری را توی عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه، سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره پلاستیکی کوچک، دو قوطی برای و یک سری خرده ریز دیگر. 🌿 گفت: «این هم . می‌بینی که خیلی هم راحت است.»☺ 🌹گفتم: «آخه این‌طوری که نمی‌شود.»😔 🌸گفت: « را گذاشته‌ام برای ، خانه هم باشد برای !»😍😢 ❤ 🌷@mabareshohada🌿
خودش را مانند کرده بود....همه دوستش داشتند😍 روزی موی سرش را از ته زد. دوستانش گفتند‼️ "چرا خودت را مثل سربازها کرده ای؟" پاسخ داد "وقتی از یگانم میخواهم موی سرشان را کوتاه کنند، نمیتوانم قبل از اینکه چنین نباشم⚠️ از آنها بخواهم که موی سرشان را کنند." "فرماندهٔ توپخانهٔ قرارگاه نجف" 🌷 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌷 .... 🌷 در بالكن اتاقمان در پادگان سرپل ذهاب بوديم. در مقابل اتاق ما حمل پيكر قرار داشت. ناگهان احساس كردم بوى تند فضاى اطراف را پر كرده، گويى آن جا را با گلاب شسته اند، اما گلاب و عطرى در كار نبود. 🌷تمام آن رايحه ى دل انگيز مربوط به جنازه ى بود كه در آن ماشين قرار داشتند. پس از آن كه پيكر مطهر شهدا را بردند، ديگر اثرى از در آن جا وجود نداشت. راوى : خانم مهرى يزدانى 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌷 صدای را که میشنید، دست از کار میکشید❌. وضو میگرفت و با اخلاص در درگاه میخواند . نماز خواندنش دیدنی بود👌 . تا به حال کسی را با این حال و ندیده بودم . یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم کارهایمان که تمام شد💯،سوار ماشین شدیم.. صدای اذان را می شنیدیم که گفت: پیاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویم.😇 یکی از دوستان گفت: تا گردان راه زیادی نیست. در نمازمان را می خوانیم. در طول مسیر عبدالحسین دائم می گفت‼️اگر در زمان تأخیر بیفتد در تمام کارها تأخیر می افتد! یکدفعه برای اتفاقی افتاد و به دلیل آن مشکل، توقف کردیم. عبدالحسین خنده ای کرد☺️ و گفت: این هم تأخیر در نماز! 🌷 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺