بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت روز جهانی فلسفه 🌷
آزاداندیشی (4)
معنای چهارم: آزادی اندیشه بهمثابه آزادی از عقیده
مقصود برخی از آزاداندیشی، رهایی اندیشه از باورهای دینی است؛ اندیشیدن فارغ از اعتقادات مذهبی است. آزاد بیندیش، یعنی عقیده مذهبی خود را در جریان اندیشهات دخالت نده، و سرزمین اندیشه را از نفوذ عقیدهات آزاد کن.
دعوت به اندیشیدنِ جدا از باورهای دینی دستکم به دو صورت قابل فرض است:
الف) آزادی اندیشه از عقیده نااندیشیده
اگر باورهای دینی اندیشهگر، حاصل اندیشه روشمند نباشند، بیتردید غل و زنجیری خواهند بود بر پای اندیشه. اعتقادی که برآمده از اندیشه نباشد، دستوپاگیر اندیشه است. از این رو، باید اندیشه را از چنگال آن رها کرد. بنابراین، آزادی اندیشه از عقاید غیرعقلانی امری مطلوب است. این آزادی در واقع، از مصادیق همان آزادی اندیشه از اسارت احساس و عاطفه است.
آنجا که خداوند متعال آدمی را به «پرهیز از تقلید کورکورانه از باورهای پدران» فرامیخواند و از او مطالبه برهان میکند: «هاتوا برهانکم»، از وی میخواهد عقیدههای دینی نااندیشیده را فرونهاده، آزاد از دلبستگیهای اعتقادی خود، بیندیشد تا به حقیقت دست یابد.
ب) آزادی اندیشه از عقیده اندیشیده
فرض دوم این است که اعتقاد دینی اندیشهگر برآمده از اندیشه عقلانی باشد. در این صورت، دعوت به رهایی اندیشه از آن اعتقادات، در واقع، فراخوانی اندیشه به دوری از خود و دستاوردهای آن است؛ پشت پا زدن اندیشه به خود است. اگر در مرتبهای پیشین، با مرکب اندیشه به مقصدی رسیدهایم، دعوت به جدایی از آن مقصد یا مسکوت گذاشتن آن دستاورد، نفی خود اندیشه است.
این معنای آزاداندیشی به خصوص آنجایی رخ مینماید که پای در عرصههایی از اندیشه میگذاریم که ابزارهای اندیشیدن در آنها متعدد است. در اینجاست که عدهای چشم خود را بر کارآیی ابزارهای متنوع پوشیده، فراخوان آزاداندیشی میدهند. این آزاداندیشی در واقع، انحصارگرایی در بهرهمندی از یک منبع معرفتی و مسدود کردن دیگر راههای رسیدن به مقصود است. این آزاداندیشی بستن پای اندیشه با اندیشه دیگر و سادهسازی ناروای حقایق پیچیده است.
نتیجه سخن آن که،
1) آزادی اندیشه به مثابه آزادی از قواعد اندیشیدن پذیرفتنی نیست؛
2) آزادی اندیشه به معنای عدم امکان تحمیل بر اندیشه دیگران درست است، اما تحمیل اندیشه بر دیگری از راه سیطره بر ورودیهای اندیشه امکانپذیر است؛
3) آزادی اندیشه بهمثابه آزادگی از بندگی خواستهها امری بایسته است؛
4) آزادی اندیشه بهمثابه آزادی از عقیده در قلمرو عقاید نااندیشیده بایسته است، اما آزادی اندیشه از عقیده اندیشیده، آزادی اندیشه از خود است.
آزاداندیش باشیم، اما به کدامین معنا؟!!!
__________________
✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
بسم الله الرحمن الرحیم
انتشار یادداشت آزاداندیشی در خبرگزاری مهر:
https://plink.ir/uMujw
__________________
✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🔰#مجتهد_شبستری و #انکار_نزول_دین_از_سوی_خداوند (1)
محمد مجتهد شبستری از جمله روشنفکرانی است که دیدگاههایی چالشی در خصوص دین مطرح کرده و این دیدگاهها در دو دهه اخیر محل بحث و بررسی بوده است. یکی از دیدگاههای بنیادی وی انکار نزول ادیان آسمانی از جمله اسلام از سوی خداوند متعال است. وی در مقاله #آیا_خداوند_دین_نازل_کرده_ است؟» که نخستین بار در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۹۳ منتشر کرد، به صراحت اعلام کرد که دین اسلام یا هیچ دین دیگری از سوی خدا نازل نشده است. با این مدعا، مانع سترگ دین ثابت و تغییرناپذیر الهی کنار گذاشته شده، راه برای پذیرش همه امور عرفی و فرآورده های انسانی باز می شود.
شبستری در این مقاله می نویسد:
در جهان اسلام این قبیل پیشنهادها [یعنی به رسمیت شناختن اعلامیۀ جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸] همیشه با این پرسش روبرو شده که اگر دین اسلام حاوی نظامهای ثابت و ابدی نیست پس چرا این دین از سوی خدا نازل شده است؟ دین خداوند که قابل کم و زیاد کردن نیست. تا فقیهان مجاز باشند التزام به #حقوق_بشر عصری را از مقتَضیات مسلمان زیستن اعلام کنند؟ دین اسلام از سوی خدا آمده، اما حقوق بشر عصری «برساختۀ» انسانهای قرن بیستم است، چگونه می توان یک برساختۀ انسانی را به پیام آسمانی دین اسلام اضافه کرد؟!
این پرسش که بسیار مهم است، یک مبنای مشهور ولی ناصواب دارد. آن مبنا این است که #دین_اسلام_از_سوی_خداوند_نازل_شده_است و آنچه از سوی خدا آمده قابل اصلاح و تجدیدنظر نیست.
صاحب این قلم میخواهد بداند این مبنا که بسیار به آن استناد میشود و در گذشته و در عصر حاضر مایۀ مشکلات و گرفتاریهای فراوان در کشورهای اسلامی گشته، از کجا پیدا شده است و چقدر اعتبار دارد؟
این مبنا نه تنها در قرآن مجید نیامده بلکه آنچه از قرآن به دست میآید خلاف این مبنا است. برای روشن کردن این منظور معنای واژۀ دین در قرآن را بررسی میکنم. طبق آن شمارش که محمد فؤاد عبدالباقی در کتاب المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم آورده در ۹۰ آیه قرآن واژۀ «دین» وجود دارد. در این آیات تعبیرات زیر از دین بکار رفته است: «دین حق» (در مقابل دین باطل)، «روز دین» (روز قیامت)، «دینی که فقط برای خداوند است»، «دینی که خداوند به آن راضی شده»، «دینی که خداوند آن را برگزیده»، «دین اکراه بردار نیست»، «دینِ مقبول نزد خدا»، «دین خداوند»، «طعن در دین»، «دین باید فقط برای خدا باشد»، «برادری دینی»، «یاری کردن دیگران در کار دین»، «دین قیّم»، «تفقّه در دین»، «دین فطرت»، «دینِ تسلیم شدن در برابر خدا»، «دین مَلِک»، «خداوند در دین حَرج قرار نداده است»، «اقامه دین»، «قتال برای دین»، «تشریع دین»، «توصیه خداوند به دین»، «تکذیب دین»، «تکذیب روز دین»، «پسندیدهترین دین»، «برگرداندن از دین»، «تبعیت از دین»، «غلو در دین»، «اکمالِ دین»، «به سخره گرفتن دین»، «مبدّل کردن دین»، «دین مشرکان و دین محمد (ص)»، «از دین برگشتن» (ارتداد)، «فریب خوردن در دین»، «دین خود را بازیچه کردن».
در کنار این تعبیرات که پارهای از آنها بیش از یکبار درقرآن آمده در ۸ آیه از آیات قرآن از انسانها خواسته شده دین را برای خدا خالص گردانند (مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
⛔️ «در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگر از سوی خدا نازل شده است.»
⛔️ واژۀ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسانها اشاره میکند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسانها میآید. این واقعیت، راه و روشی است که انسانها در ارتباط با خداوند یکتا و بیهمتا یا در ارتباط با خدایان آن را بر میساخته اند و در اعتقاد و عمل به آن ملتزم میشدهاند. البته این برساخته بودن هیچ ربطی به موهوم بودن یا باطل بودن ندارد. علم، فلسفه و هنر هم برساختههای انسانی اند اما نه موهوم اند و نه باطل، بلکه واقعی و ارزشمند اند. آنچه گویندۀ قرآن از مخاطبان خود میخواهد خالص کردن دینِ موجود نزد انسانها برای خداوند است و نه قبول کردن دین نازل شده از سوی خدا.
متن کامل مقاله را در اینجا ببینید:
yon.ir/PyrHH
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🔰#مجتهد_شبستری و #انکار_نزول_دین_از_سوی_خداوند (2)
⭐️ مقدمه
محمد مجتهد شبستری (1315ش) از جمله اندیشمندان ایران معاصر میباشد که سودای نواندیشی دینی در سر دارند، و بر آن هستند که بهنوعی میان سنت دینی و اندیشه مدرن آشتی بیافکنند. شبستری پس از پشت سر نهادن برههای از حیات فکری خود در فضای قرائت رسمی اسلامشناسان از دین اسلام، آن را کنار نهاده، و سودای قرائتی انسانی از دین در سر گرفته است. اندیشهها و مدعیات ایشان نیز همانند اندیشمندان دیگر همگی در یک مرتبه از اهمیت قرار ندارند، برخی مدعیات محوری و کلیدی محسوب میشوند و برخی دیگر فرعی و حاشیهای. از سوی دیگر، وی در نواندیشی دینی خود نیز دچار دگرگونی شده است و بهنظر میرسد برخی از اندیشههای کلیدی و تحولات فکری ایشان آن گونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است.
⭐️ دورههای فکری شبستری در نواندیشی دینی
هر چند تحول بنیادین اندیشه دینی شبستری را باید دست شستن از بهتعبیر وی «قرائت رسمی از دین» و روی آوردن به دینشناسیم مدرن به تأسی از متألهان مسیحی دانست، اما در این برهه از اندیشه وی نیز میتوان تحولات اساسی را بهنظاره نشست. وی در دوره نخست نواندیشی خویش، متن مقدس را الهی میداند، اما برای فهم و تفسیر آن دست به دامان هرمنوتیک فلسفی میشود. در دوره دوم، با وجود پذیرش منشأ الهی برای قرآن کریم، آیات این کتاب مقدس را برآمده از شخصیت پیامبر میداند. پیامبر با عالم بالا ارتباط میگیرد، اما قرآن محصول این وحی است نه خود وحی. قرآن قرائت توحیدی نبی از جهان است که در پرتو وحی الهی میتواند چنین قرائتی را عرضه کند. هر چند نگرش شبستری در دوره دوم، مبنی بر تفسیر وحی به تجربه غیرمعرفتبخش شخص پیامبر مستلزم انکار نزول دین از سوی خداوند متعال است، وی در این مرحله به صراحت از این مدعا پرده برنداشته است و و همچنان با پذیرش اتصال نبی به عالم بالا و دریافت تجریه دینی، قدسیتی برای دین باقی گذاشته است، اما در دوره سوم، به صراحت نزول دین از سوی خداوند را انکار میکند، آن هم با استناد به خود آیات قرآن. مدعای وی در این دوره این است که قرآن هیچ ادعایی مبنی بر فرود آمدن از جانب خداوند متعال ندارد.
⭐️ دوره نخست: تحلیل هرمنوتیکی متون دینی
شبستری در سال 1348ش پس از 18 سال تحصیل علوم اسلامی در حوزه علمیه قم، عازم هامبورگ گردید. اقامت در کشور آلمان در سمت مدیر مرکز اسلامی هامبورگ، نهتنها فرصت مطالعه فرهنگ و تمدن غرب بهویژه الهیات مسیحی و فلسفه جدید را برای وی فراهم آورد، بلکه آشنایی با اندیشههای متألهان مدرن مسیحی، به تغییر باورهای پیشین وی در عرصه معرفت دینی گردید. وی در سال 1357 پس از نه سال اقامت در آلمان به ایران بازگشت. اما اندکی پس از رجوع به وطن، روشن شد که وی در زمان اقامت در مغرب زمین، از سرزمین تفسیر رسمی از دین نیز جلای وطن کرده است. با انتشار دوهفتهنامه اندیشه اسلامی در سال 1358ش از سوی شبستری، نشانههای دگرگونی ژرف در اندیشه دینی وی بهخصوص دلبستگیاش به هرمنوتیک فلسفی گادامر آشکار گردید. بهگفته خود وی:
«در سالهاي اقامت در آلمان که با فلسفه و الهیات مسیحی غرب درگیر شده بودم، از کتاب «حقیقت و روش» گادامر، و مباحث رودولف بولتمان پیرامون «ایمان داشتن و فهمیدن» و آراي شلایرماخر و بعضی دیگر از اصحاب هرمنوتیک فلسفی (به معنای اعم) که تأثیر اساسی در تحول الهیات مسیحی گذاشتهاند، آگاهی یافته بودم، ولی پس از سال 1360 وقت زیادی صرف مطالعه هرمنوتیک فلسفی کردم.»
وی در سالهای بعد نیز پس از استخدام در دانشگاه تهران نیز به تبیین و ترویج نگرش هرمنوتیکی به دین و متون دینی ادامه داد. کتابهای هرمنوتیک، کتاب و سنت (1375ش)، نقدی بر قرائت رسمی از دین (1381ش) و تأملاتی در قرائت انسانی از دین (1383ش) همگی به گونهای به همان مسئله پرداختهاند. به گفته وی:
«اسلام بهعنوان یک قرائت . . . از دانشهایی مثل دینشناسی، هرمنوتیک و . . . سود میجوید. دینشناسی جدید عبارت است از شناختن دستگاهها و نمادهای رمزی دینی. در دینشناسی جدید، زبان دین زبان رمزی است. شناختن هر دین عبارت است از شناختن مجموعه رمزهای زبانی. [در نتیجه] اسلام بهعنوان یک قرائت در درجه اول از مباحث هرمنوتیک سود میجوید که مباحث دانش فهم و تفسیر متن است . . . در واقع اسلام بهعنوان یک قرائت، از متون دینی توضیحی رمزگونه و نمادین بهدست میدهد. البته در این قرائت که مؤمنانه هم هست، مفسر مؤمن متن را چنین مییابد که در مرکز این متن (کتاب و سنت) پیامی قرار دارد که از سوی خدا دعوت به معنویت و امید و معناداری میکند.»
وی در توصیف و نقد مبنای چهارم «قرائت رسمی از دین» میگوید:
«این تصور که معانی متون دینی مستقیماً از کلمات و جملات به ذهن میآید و این متون، یک فهم و یک تفسیر بیشتر ندارد و غفلت از مباحث پیچیدهای که امروزه دانش هرمنوتیک (تفسیر و تأویل متون) مطرح کرده است. غفلت از این که تمامی متون، بدون استثنا حتی در مواردی که آقایان آن را «نص» مینامند، تفسیرهای متفاوت را برمیتابد و تنها تفسیر ممکن اصلاً معنا ندارد.»
سپس با شکوه از عدم توجه متولیان قرائت رسمی از دین به مباحث هرمنوتیک این گونه میگوید:
«بدون داشتن تصور و انتظاری پیشین از دین و متون دینی (مثلا کتاب و سنت) از آنها هیچ مطلبی . . . نمیتوان فهمید. داشتن پیشفهمها و پیشفرضها شرط ضروریِ برقراری ارتباط میان مفسّر و متن دینی است و نقش اجتنابناپذیر در فهم این متون دارد. ذهن خالی هیچ وقت وجود ندارد. پیشفهمها و پیشفرضها همیشه در ذهنها جا دارند و نقش بازی میکنند. مفسّر با سرمایه پیشفهم و پیشفرض . . . حرکت میکند و متن را به سخن درمیآورد و سپس با اشباعشدگی از متن دوباره به خود برمیگردد و این بار با سرمایهای غنیتر باز به متن برمیگردد و این بار با سرمایهای غنیتر باز به من روی میآورد و این رفتوبرگشتها ادامه پیدا میکند و چهبسا در این دور هرمنوتیکی، متنِ دینی پیشفهمهای مفسّر را تغییر میدهد، ولی در هر حال، هر بار حرکت به سوی متن فقط و فقط با پیشفهمها و پیشفرضها و انتظارها میسّر میشود.
شبستری در این دوران، همچون بسیاری از نواندیشان دینی، با استفاده از دانش هرمنوتیک به دین و متون دینی مینگرد. در واقع، وی از نخستین نواندیشانی بهشمار میآورد که پای تحلیلهای هرمنوتیکی را به ادبیات دینی باز کرد و دیدگاهها و آثارش در این زمینه بحثهای زیادی را برانگیخت.
ادامه دارد...
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🔰#مجتهد_شبستری و #انکار_نزول_دین_از_سوی_خداوند (3)
⭐️ دوره دوم: قرآن بهمثابه قرائت توحیدی نبی از جهان در پرتو وحی الهی
شبستری در سال ۱۳۸۶ش با انتشار مقاله «قرائت نبوی از جهان» و مصاحبهای با عنوان «هرمنوتیک و تفسیر دینی از جهان»، وارد مرحله نوینی از نواندیشی دینی خود گردید. او در این مرحله، از لزوم بهکارگیری هرمنوتیک فلسفی در فهم قرآن فراتر رفته، برای نخستین بار این نظریه را مطرح کرد که قرآن کریم، «کلام نبوی» پیامبر اسلام نیز هست. بهزعم وی، قرآن «محصول» وحی است، نه خود وحی؛ قرائتی است توحیدی از جهان در پرتو وحی که توسط پیامبر ارائه میشود.
«از بررسی متن قرآن بهمثابه شواهد تاریخی بهدست میآید که مدعاي آن انسان که در این متن از نبوت او سخن میرود، این بوده که سخنی که وي به صورت آیات براي مردم میخواند و آنان را به قبول آن دعوت میکند، گرچه کلام خود وي است، ولی یک منشأ الهی دارد. آن نبی نمیگفته که این متن، کلام من نیست.»
«لازم است نشان دهیم که متن قرآن در عین حال که بنا بهتصریح قرآن و اعتقاد مسلمانان، منشأ وحیانی (الهی) دارد، کلام انسان (پیامبر) هم هست. این کاری است که فعلاً ذهن مرا به خود مشغول میدارد.»
شبستری در این مرحله وحی نبوی را به تجربه دینی پیامبر تفسیر میکند:
«تجربه وي اين بوده كه او از سوي خداوند برگزيده (اصطفاء) و برانگيخته (مبعوث) شده و يك «امداد غيبي» به او ميرسد كه از آن به «وحي» تعبير شده»
اما این تجربه دربردارنده هیچ کلام یا پیام الهی برای مخاطبان پیامبر نیست. تنها تجربهای شخصی برای پیامبر است:
«در چنين موردي وضعيت از اين قرار است كه براي نبي بنا به تجربهاش، اين جملات كه او منتقل ميكند يك گوينده دارد و آن خدا يا فرشته است و ... اما براي مخاطبان نبي اين جملات گوينده ندارد. مخاطبان كه نميتوانند بدانند در درون نبي چه ميگذرد. آيا كسي با او سخن ميگويد؟ چه كسي با او سخن ميگويد؟ چگونه سخن ميگويد؟ همه اينها به دعوي نبي، تجربه شخصي اوست كه تنها خود او ممكن است فهمي از آنها داشته باشد؛ آن هم نه فهمي از سنخ فهم كلام انسان.»
شبستری در اینجا، بر اساس مقبولات فلسفه زبانی معاصر بهویژه انگاره افعال گفتاری جان سرل بر این ادعاست که الهی دانستن لفظی و معنوی قرآن کریم معادل نفی تمامی مقومات قطعی زبان است. از این رو، گریزی از این نیست که قرآن را در لفظ و معنا کلام پیامبر بیانگاریم.
«ممكن است چنين تصور كنيم كه تكلم خداوند با نبي اسلام از طريق وحي گونهاي تعليم الهي با ارتباط زباني ويژهاي بوده است. اما مسلم اين است كه آن تكلم الهي هرچه بوده از نوع ارتباط زبانيـانساني نبوده؛ زيرا مقدمات ارتباط زبانيـانساني در آن ساحت وجود نداشته است.» (مجتهد شبستری، 1386الف)
از سوی دیگر، این تجربه پیامبرانه دربردارنده هیچ معرفتی نیست، نه برای خود وی و نه برای مخاطبانش:
«این طوری نیست که محتواي تجربه معرفتی باشد که به پیامبر داده میشود و گفته میشود این معرفت را ابلاغ کن . . . معرفت داده نمیشود، «دید» داده میشود، «بینش» داده میشود. و نه گزارههای یحتمل الصدق و الکذب.»
⭐️ دوره سوم: انکار نزول دین وحیانی بر پیامبر
آخرین مدعای دینشناختی شبستری را باید انکار نزول دین وحیانی آن هم با استناد به آیات قرآن کریم دانست. وی در واپسین مرحله از نواندیشی دینی خود، راهچاره پذیرش دستاوردهای بشری در تقابل با قرائت رسمی از دین را نفی نزول دین دیده است. وی در این گام، از دخالت هرمنوتیکی پیشفرضهای مفسّر در فهم متون دینی و تفسیر وحی به تجربه غیرمعرفتبخش شخص پیامبر فراتر رفته، نزول دین از سوی خداوند متعال را نفی میکند.
ادامه دارد...
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🔰#مجتهد_شبستری و #انکار_نزول_دین_از_سوی_خداوند (4)
⭐️ تبیین دیدگاه شبستری در انکار نزول دین وحیانی
شبستری ابتدا در دو مقاله کوتاه «اگر داعش از فقیهان بپرسد» و «مبناهای تئوریک داعش»، این ادعا را مطرح کرد که این «پیشفهم» یا «پیشفرض» که قرآن و حدیث حاوی نظامهای ثابت سیاسی، اجتماعی و . . . میباشند، و فقه سیاسی ناشی از آن، برای جهان اسلام بنبستهای خطرناکی به وجود آورده است. وی معتقد است تنها راه خروج از آن بنبستها بهرسمیت شناختن اعلامیه جهانی حقوق بشر ١٩۴٨ از سوی فقیهان اسلام است.
اما پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر با مانعی سترگ بهنام دینی وحیانی نازلشده از سوی خداوند روبروست. اعلامیه جهانی حقوق بشر منشوری است ساخته دست بشر و محصول عقل جمعی کسانی که در سال 1948م گرد هم آمده، آن را تدوین کردند. حال اگر دین اسلام، پیامی آسمانی از سوی خداوند متعال باشد، دیگر نمیتوان دستاورد بشری حقوق بشر را بر آن مقدم کرد یا با آن در هم آمیخت. شبستری به درستی متوجه این بنبست معرفتی در پیشنهادش مبنی بر رسمیت بخشید به اعلامیه حقوق بشر است. بهگفته وی:
«در جهان اسلام این قبیل پیشنهادها همیشه با این پرسش روبرو شده که اگر دین اسلام حاوی نظامهای ثابت و ابدی نیست، پس چرا این دین از سوی خدا نازل شده است؟ دین خداوند که قابل کم و زیاد کردن نیست. تا فقیهان مجاز باشند التزام به حقوق بشر عصری را از مقتَضیات مسلمان زیستن اعلام کنند؟ دین اسلام از سوی خدا آمده، اما حقوق بشر عصری «برساخته» انسانهای قرن بیستم است، چگونه میتوان یک برساخته انسانی را به پیام آسمانی دین اسلام اضافه کرد؟!»
این پرسش در واقع یک استفهام انکاری است و مفاد آن این است که یک برساختۀ انسانی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر یا هر دستاورد جزئی یا معرفتی یا هر آیین عملی دستساز بشری هرگز نمیتواند همطراز یا برتر از پیام آسمانی نازلشده از جانب خداوند باشد. دین الهی که مشتمل بر دو بخش کلی باورهای اعتقادی و مقررات عملی متناسب با آن است، برآمده از صفات ذاتی و فعلی خداوند همچون علم و خیرخواهی نامتناهی است، اما دستاوردهای بشری برآمده از دانش ناقص انسانها و در معرض دخالت خودخواهیها و رذائل اخلاقی متصدیان آنهاست. از این رو، در فرض وجود چنین دینی، استناد به یافتههای انسانی و در یک رتبه نشاندن آن دو خلاف عقل است.
شبستری معتقد است پرسش یادشده، پرسشی بسیار مهم است، اما یک مبنای مشهور، ولی ناصواب دارد:
«آن مبنا این است که دین اسلام از سوی خداوند نازل شده است و آنچه از سوی خدا آمده، قابل اصلاح و تجدیدنظر نیست. صاحب این قلم [یعنی شبستری] میخواهد بداند این مبنا که بسیار به آن استناد میشود و در گذشته و در عصر حاضر مایه مشکلات و گرفتاریهای فراوان در کشورهای اسلامی گشته، از کجا پیدا شده است و چقدر اعتبار دارد؟»
حاصل آن که، شبستری در دو مقاله پیشین خود، در گام نخست، یکی از بنبستهای خطرناک جهان اسلام را شناسایی کرده که عبارت است از اعتقاد به وجود نظامهای ثابت سیاسی و اجتماعی در اسلام. و در گام دوم راه برونشد از این بنبست را معرفی کرده است. و بهزعم وی، تنها راه خروج از بنبست عبارت است از بهرسمیت شناختن اعلامیه جهانی حقوق بشر از سوی فقیهان مسلمان.
اما راهحل شبستری برای برونشد از این بنبست با یک اشکال بنیادین مواجه است. آن اشکال این است که نمیتوان دستاوردی بشری چون اعلامیه جهانی حقوق بشر را بر دین آسمانی اسلام مقدم کرد. از این رو، وی در مقاله آیا خداوند دین نازل کرده است؟ درصدد پاسخ به این مسئله است. پاسخ وی به اشکال آن است که بر اساس آیات قرآن کریم، خداوند نه دین اسلام و نه هیچ دین دیگری را نازل نکرده است.
ادامه دارد...
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🔰#مجتهد_شبستری و #انکار_نزول_دین_از_سوی_خداوند (5)
⭐️ استدلال شبستری بر انکار نزول دین وحیانی
بهگفته شبستری، طبق شمارش محمد فؤاد عبدالباقی در کتاب المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، واژه دین در ٩٠ آیه قرآن کریم وجود دارد. در این آیات تعبیرات زیر برای دین بهکار رفته است:
«دین حق» (در مقابل دین باطل)، «روز دین» (روز قیامت)، «دینی که فقط برای خداوند است»، «دینی که خداوند به آن راضی شده»، «دینی که خداوند آن را برگزیده»، «دین اکراهبردار نیست»، «دیِن مقبول نزد خدا»، «دین خداوند»، «طعن در دین»، «دین باید فقط برای خدا باشد»، «برادری دینی»، «یاری کردن دیگران در کار دین»، «دین قیّم»، «تفقّه در دین»، «دین فطرت»، «دیِن تسلیم شدن در برابر خدا»، «دین مَلِک»، «خداوند در دین حرج قرار نداده است»، «اقامه دین»، «قتال برای دین»، «تشریع دین»، «توصیه خداوند به دین»، «تکذیب دین»، «تکذیب روز دین»، «پسندیدهترین دین»، «برگرداندن از دین»، «تبعیت از دین»، «غلو در دین»، «اکماِل دین»، «به سخره گرفتن دین»، «مبدّل کردن دین»، «دین مشرکان و دین محمد (ص)»، «از دین برگشتن (ارتداد)»، «فریب خوردن در دین»، «دین خود را بازیچه کردن». در کنار این تعبیرات که پارهای از آنها بیش از یکبار در قرآن آمده، در ٨ آیه از آیات قرآن از انسانها خواسته شده دین را برای خدا خالص گردانند: «مُخلِصیَن لَه الِدِّین»
اما مسئله اساسی از منظر شبستری آن است که
در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگر از سوی خدا نازل شده است. واژۀ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسانها اشاره میکند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسانها میآید. این واقعیت، راه و روشی است که انسانها در ارتباط با خداوند یکتا و بیهمتا یا در ارتباط با خدایان آن را برمیساختهاند و در اعتقاد و عمل به آن ملتزم میشدهاند. البته این برساخته بودن هیچ ربطی به موهوم بودن یا باطل بودن ندارد. علم، فلسفه و هنر هم برساختههای انسانیاند، اما نه موهوماند و نه باطل، بلکه واقعی و ارزشمندند. آنچه گویندۀ قرآن از مخاطبان خود میخواهد خالص کردن دیِن موجود نزد انسانها برای خداوند است و نه قبول کردن دین نازل شده از سوی خدا.
بدین ترتیب، اگر دین از جانب الهی نازل نشده، بلکه مانند فلسفه، علم و هنر یک برساخته انسانی است، بیآنکه مشکل معرفتی پیش آید، میتوان این برساخته انسانی را در عصر حاضر در عین حفظ اخلاص دین برای خداوند، با بهرسمیت شناختن حقوق بشر و التزام عملی به آن غنیتر ساخت و بنبستهای نظری سیاسی و غیرسیاسی برآمده از این برساخته را گشود.
آخر کلام آن که، بهاعتقاد شبستری نهتنها افکار فقیهان و متکلمان سنتی، بسیاری از افکار نواندیشان دینی نیز در دام این مبنای ناصواب افتادهاند. بهنظر وی، تعبیرات و پرسشهایی چون تفکیک فهم دین از خود دین، دین در لوح محفوظ، دین برای چه آمده است؟، اگر دین قابل تغییر است، پس به چه درد میخورد؟، قلمرو دین تا کجاست؟، دین فقط تعبد است و مسلمان نمیتواند حقوق بشر را بپذیرد، دین برای انسان است یا انسان برای دین؟، دین تنها در آنجا مداخله میکند که عقل به آنجا راه ندارد، سنت ظرف است و دین مظروف، تفکیک گوهر دین از صدف دین، تفکیک ذاتیات و عرضیات دین، احکام دین باید اخلاقی باشد چون دین برساختۀ خداوند است که در آثار نواندیشان و روشنفکران دیندار همگی بر این مبنا استوار است که دین مجموعهای نازلشده از سوی خداست.
ادامه دارد...
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
خطر غربزده ها در کلام حضرت امام خمینی:
ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم؛ لیکن از شر تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند.
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
کوشکی.mp3
34.13M
سخنرانی افشاگرانه دکتر محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه تهران درباره غربزدگی برخی مسؤلان کشور
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐 بسم الله الرحمن الرحیم 💐
🔰 #مجتهد_شبستری و #انکار_نزول_دین_از_سوی_خداوند (6)
⭐️ نقد دیدگاه شبستری در انکار نزول دین وحیانی
نبوت و رسالت پیامبران در نظام اندیشه قرآن
فهم حقیقت قرآن ارتباط تناتنگی با درک ما از نقش پیامبر دارد. در واقع، مسئله اصلی بحث همین است که چه نسبتی میان قرآن و پیامبر برقرار است. آیا پیامبر، دریافتکننده قرآن از خداوند متعال است، یا خود آفرینشگر آن است. جناب شبستری در اثبات مدعای خود، تنها بر برخی از آیات ناظر به دین (بهمثابه محتوای قرآن) تمرکز کرده است، اما روشن است که ارائه تصویری درست از حقیقت قرآن بر پایه سخنان خود قرآن، بدون توجه به جایگاه نبوت و رسالت امکانپذیر نیست. بر همین اساس، در مقام نقد مدعای شبستری، ابتدا نگاهی کوتاه خواهیم انداخت بر تصویری که قرآن از جایگاه و حقیقت انبیاء و رسولان ارائه میکند تا نسبت ایشان با آنچه به عنوان کتاب مقدس ارائه میکنند، روشن شود.
قرآن کریم در آیات فراوانی از دستهای از انسانهای برگزیده با عنوان «نبیّ» یا «رسول» یاد میکند. کلمه «نبیّ» به همراه مشتقاتش در مجموع هشتاد بار و «رسالت» و هم خانواده های آن، بیش از سیصد بار در کتاب الهی درباره پیامبران به کار رفته اند. بررسی معنای لغوی این دو واژه و جهت بهکارگیری آنها برای پیامبران توسط قرآن کریم روشنگری بسیاری برای بحث ما دارد.
در معناشناسی لغوی واژه «نبیّ» سه احتمال وجود دارد که مشهورترین آنها این است که «نبیّ» از ریشه «نبأ» به معنای خبر مهم یا مطلق خبر است. پس نبی به کسی گفته میشود که دارای خبر (مهمی) باشد. بر این اساس، به این دسته خاص از انسانها بدان جهت نبی یا پیامبر گفته میشود که خبرگیرنده از خداوند و خبردهنده به مردم میباشند. نبی کسی است که خبرهایی الهی دارد که دیگران از آن بی اطلاع اند. تلقی عموم مردم نیز از نبوت اين است كه بعضى از افراد بشر واسطه ميان خداوند و ساير افراد بشر هستند، به اين نحو كه دستورات خداوند را از او گرفته، به مردم ابلاغ مىكنند.
از دیگر واژه هایی که در قرآن کریم برای اشاره به پیامبران الهی به کار رفته، واژه «رسول» و مشتقات آن مثل «مُرسَل»، «رُسُل» و «مُرسَلون» است. «ارسال» در عربی به معانی متعددی همچون مسلط گرداندن، رها کردن، اهمال و راهی کردن بهکار میرود. اما بهاعتقاد متخصصان زبان عربی، این واژه در بحث ارسال پیامبران از سوی خداوند، به معنای روانه کردن و برانگیختن میباشد؛ چرا که خداوند، پیامبران خود را به سوی مردم روانه کرده است. پس رسول کسی است که برای ادای رسالتی فرستاده میشود. رسول یعنی فرستاده.
واژه نبی در قرآن کریم، تنها در مورد صنف خاصی از انسان¬ها به کار رفته است، اما واژه های رسول، مُرسَل و رُسُل درباره غیر انبیاء نیز به کار رفته اند. با این حال، پر کاربردترین مورد استفاده این واژگان، اختصاص به پیامبران الهی دارد که بیش از 300 بار در این مورد استعمال شده اند. رسول کسی است که دارای رسالتی است و از طرف کسی به سوی دیگری فرستاده میشود. خدا «مُرسِل» است، مردم «مُرسَل الیهم» و انبیاء نیز «رسول» یا «مُرسَل» هستند. در واقع، کلمه «پیامبر» در فارسی، ترجمه «رسول» است.
معناشناسی واژگان «نبی» و «رسول» این حقیقت را آشکار میکنند که پیامبران الهی واسطه پیامرسانی میان خداوند متعال و مردم هستند. نبی پیامهایی را بهطور مستقیم یا باواسطه از خداوند دریافت میکند و مأمور به ابلاغ آن پیامها به مردم است. در ادبیات قرآن، به این فرآیند دریافت پیام از خداوند یا به خود آن پیام «وحی» گفته میشود.
مسئله عصمت پیامبر و فرشتگان وحی نیز که به شدت در قرآن بر آن تأکید شده است، برای تأمین این حقیقت است که پیام هدایت الهی بیهیچ کم و کاست و بدون هر گونه تغییری، درست آن گونه که خداوند نازل فرموده است، به دست مردم برسد:
«عالِمُ الْغَيبِ فَلايُظهِرُ عَلى غَيبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارتَضى مِن رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسلُكُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصَداً لِيَعلَمَ أَنْ قَد أَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم . . . » (جن، 26-28)
خداوند با ارسال کتب بهوسیله پیامبران قصد راهنمایی مردم دارد، از این رو، وسائط انتقال این پیام باید همگی معصوم باشند. و خداوند در این مسئله سر سوزنی مسامحه نمیکند و بهصراحت اعلام میدارد که اگر پیامبر که فرستاده ویژه و بنده برگزیده او از میان همه انسانهاست، در این میان کوتاهی کند و اندکی محتوای وحی الهی را تغییر دهد، با او به شدیدترین شکل ممکن برخورد خواهد کرد:
«تَنزيلٌ مِن رَبِّ العالَمينَ وَ لَو تَقَوَّلَ عَلَينا بَعضَ الأَقاويلِ لَأَخَذنا مِنهُ بِاليَمينِ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتينَ» (الحاقۀ، 43-46) اگر سخنی را به دروغ به ما نسبت میداد، او را به قدرت میگرفتیم و رگ قلبش را قطع میکردیم.
ممکن است گفته شود، شبستری با انکار تلقی رایج از فرستادن دین از سوی خداوند، همین تلقی مشهور از حقیقت نبوت و رسالت را نیز انکار میکند، اما مدعای این نوشتار آن نیست که چنین برداشتی میان دینشناسان شهرت دارد، بلکه مدعا آن است که آنچه گفتیم تصویر قرآنی از حقیقت نبوت و رسالت است. ذکر آیات مربوط به نبوت و رسالت بهدرازا میانجامد. تنها تورقی اندک در صفحات قرآن کریم بهروشنی خواننده آن را به حقیقت آنچه گفتیم، دلالت میکند. بیآنکه هیچ نیازی به استناد به کلمات متکلمان و سایر دینشناسان باشد، با مراجعه مستقیم به قرآن کریم میتوان بهروشنی به این حقیقت پی برد که این کتاب مقدس از انسانهایی سخن میگوید که واسطه میان خداوند و مردماند. اینان بندگان برگزیده خدایند که با دریافت حقایقی ویژه از خداوند مأمور رساندن این حقایق به سایر مردم هستند.
ادامه دارد...
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi