🌺طریقه خوندن نماز جعفر طیّار🌺
این نماز چهار ركعت است كه دو سلام دارد (دو تا دو ركعتی).
در هر ركعتی حمد و سوره می خواند، سپس 👈پانزده مرتبه می گوید: 🌴«سبحان الله و الحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر».🌴
و بعد از ذکر رکوع👈 تسبیحات 10 مرتبه
و بعد از سر برداشتن از ركوع 👈تسبیحات10مرتبه
در سجده اول 👈تسبیحات10مرتبه و بعد از سر برداشتن از سجده 👈تسبیحات10مرتبه
ودر سجده دوم👈 تسبیحات 10مرتبه
و بعد از سر بلند نمودن از سجده 👈تسبیحات 10مرتبه را می گوید.
💢پس درمجموع تسبیحات در تمام چهار ركعت سیصد مرتبه می شود.💢
⚛روش ساده تر خوندن این نماز👇
دو نماز 2 رکعتی ساده با سوره توحید در حال سکون (رو به قبله) یا در حال حرکت بخوان،
و 👈بعد از نماز، در حالی که به مسیر خود ادامه می دهی،👈 300 مرتبه تسبیحات اربعه، یعنی: «سُبْحَانَ اللهِ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَ اللهُ أَكْبَر» بگو.
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
امام کاظم(علیه السلام) فرمود: «کسی که نماز جعفر را بخواند اگر گناه او به عدد ریگهاى درهم فشرده بیابان و به اندازه کفهاى دریا باشد، خداوند همه آنها را مىبخشد».
بهترین وقت خواندن نماز جعفر، 👈ظهر روز جمعه است، ولی در هر روز و هر ساعتی از شبانه روز میشود آنرا خواند.
.___
🏴_____________________
@madadazshohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
صلوات مخصوص بعداز نماز عصر روز جمعه...
باید ده مرتبه زمزمه شود
ذخیره و منتشرسازید...
اللهم عجل لولیک الفرج
@madadazshohada
#سبک_زندگی_
استاد #پناهیان
🔰🔰
🔸قلب آدم به راحتی عاشق و یا متنفر نمی شه. مثلا از یک نفر تنفر پیدا می کنی به خاطر فلان ظلمی که کرده
🔹امام صادق علیه السلام فرمودند اگر شنیدی کوهی جابه جا شده باور کن ولی جا به جا شدن قلب را باور نکن
🔸قلب به این سادگی تغییر نمی کنه که ، ولی رفتار را خیلی راحت می شه کنترل کرد و از طریق رفتار و آگاهی ، گرایش ها ، حب و بغض ها را می شه تغییر داد
🔹آگاهی هم لازمه و باید بهش پرداخت ولی از طریق رفتار به صورت قطعی آگاهی ها هم تغییر می کنه.
🔸خیلی بریم در خانه امام حسین علیه السلام. بگیم ما می خوایم به در این خانه عادت کنیم و به این عادت شناخته بشیم
🔹ملکات رفتاری دم مرگ می یاد دست آدم رو می گیره ، هر کسی چه جوری زندگی کرده ، چه رفتارهایی کرده ، مخصوصا رفتارهای خوبی که بهش عادت کرده اون لحظات جان دادن که لحظات سختیه و همه چیز را آدم از دست می ده ، اون موقع عادتهای خوب می یان دست آدم رو می گیرند
🔸اینکه می گن نماز می یاد دستت را می گیره ، نماز یه عادت رفتاریه ، این بشین پاشو و تا کردن کمر و ... این ها یک رفتار است
🔹رفتار، موثره ، برای کی نشستی ؟! برای کی برخاستی؟!
🔸این جزئیات نماز چیه ؟ ول کن آقا فیلسوف باش . نه جزئیات رفتاری خیلی مهمه .
ان شاء الله رفتار ما ، ما رو بسازه 🤲
____
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شهیدی که بوی بهشت میدهد
از وقتی این شهید را به بیمارستان آوردند بوی خوش اون همه فضا را پر کرده و امدادگران مایل به دفن او نیستند.
مردم برای زیارتش به بیمارستان می آیند
همه اجساد درون این چادر را دفن کردند به جز این شهید
@madadazshohada
اونقدری که خدا در قرآن از انسان انتقاد کرده، از شیطان نکرده، چرا؟
شاید این عکس جواب ما باشد!
#غزه
@madadazshohada
امیدِ غریبانِ تنها، کجایی؟
چراغ سر قبرِ زهرا، کجایی؟
⭕️ السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی
#جمعههای_انتظار
#امام_زمان
@madadazshohada
شهیدی که اگر ۱۰ بار بمیرد و زنده شود بازهم پرستار میشود
🔹دوست صمیمی شهیده مهشید گودرز میگوید: " گاهی با مهشید در بیمارستان هم نوبت میشدیم. او خسته که میشد گوشهای مینشست. دستش را روی شکمش میگذاشت و قرآن میخواند. یکوقتهایی هم به شکمش اشاره میکرد و میگفت ساناز نگاه کن! بچهام به صدای قرآن خواندن من واکنش نشان میدهد. میبینی؟ تکون میخوره. رسم هرروزهاش بود میگفت برایش قرآن میخوانم تا صبور شود. آخرین فیلمی که از اتاق بچه گرفته و برایم فرستاده هنوز درگوشی هست. کلی برای پسرش آرزو داشت. حتماً همین حالا هم از آن دنیا برای نوزاد نارسی که زیر دستگاه با مرگ و زندگی دستوپنجه نرم میکند دست به دعا برداشته است و برایش آرزوی صبر میکند.
🔹بقول مادرش " مهشید اگر ده بار دیگر بمیرد و زنده شود بازهم پرستاری را انتخاب میکند. "
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_سلامت
@madadazshohada
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهیده مهشید گودرز💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید*
🌺 مدد از شهدا 🌺
زندگی نامه #شهید_جانباز_ایوب_بلندی #قسمت۱۲ هر روز با هم می رفتیم بیرون. دوست داشت پیاده برویم و توی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 زندگی #شهید_جانباز_ایوب_بلندی 💠
#قسمت۱۳
چند روز مانده به مراسم عقدمان، ایوب رفت به #جبهه و دیرتر از موعد برگشت.
به وقتی که از #آقای_خامنه ای برای #عقد گرفته بودیم نرسیدیم.
عاقد خبر کردیم تا توی خانه خطبه بخواند.
دو شاهد لازم داشتیم. رضا که منطقه بود.
ایوب بلند شد.
_ میروم شاهد بیاورم.
رفت توی کوچه، مامان چادر سفیدی که زمان خودش سرش بود برایم اورد.
چادر مشکی را از سرم برداشت و چادرش را سرم کرد.
ایوب با دو نفر برگشت.
_ این هم شاهد
از لباس های خاکیشان معلوم بود تازه از جبهه برگشته اند.
یکی از آنها به لباسش اشاره کرد و گفت
+ آخه با این وضع؟ نگفته بودی برای عقد میخواهی!
_ خیلی هم خوشگل هستید، آقا بفرمایید.
نشست کنارم.
مامان اشکش را پاک کرد و خم شد، از توی قندان دو حبه قند برداشت.
عاقد شروع کرد.
صدا خرت خرت قندی ک مامان بالای سرم میسایید بلند شد.
آقا جون راننده #تاکسی #فرودگاه بود، همیشه قبل از اینکه از خانه بیرون برود، همه ی ما بچه ها را می بوسید و بعد پیشانی مادر را?
یک بار یادش رفت.
چنان قشقرقی به پا کردیم که آقاجون از ترس ابرویش برگشت و پیشانی مامان را بوسید و رفت.
برای خودشان لیلی و مجنونی بودند.
برای همین مامان خیلی عصبانی شد، بعد از شش ماه هنوز ایوب را “برادر بلندی” صدا می زنم.
با دلخوری گفت:
_ گناه دارد شهلا، جلویش با چادر که می نشینی، مثل غریبه ها هم که صدایش می زنی. طفلک برادرت نیست، شوهرت است.
ایوب خیلی زود با من صمیمی شد، یک بار بعد عقدمان جلوی مامان گفت:
_ لااقل این جمله ای که می گویم را تکرار کن، دل من خوش باشد.
گفتم:
+ چی دل شما را خوش می کند؟
گفت:
_ به من بگو، مثل بچه ای که به مادرش محتاج است، به من احتیاج داری.
شمرده شمرده گفت که خوب کلماتش را بشنوم.
رنگم از خجالت سرخ شد.?
چادرم را زیر گلویم محکم گرفتم و عین کلمات را تکرار کردم.
همان فردای عقدمان هم رفته بود #تبریز، یک روزه برگشت؛ با دست پر.
از اینکه اول کاری برایم هدیه آورده بود، ذوق کرده بودم.
قاب عکس بود.
از کادو بیرون آوردم، خشکم زد.
عکس خودش بود، درحالی که می خندید.
+ چقدر خودت را تحویل می گیری، برادر بلندی!
ایوب قاب را ازدستم گرفت، روی تاقچه گذاشت. یک گلدان کوچک هم گذاشت کنارش.
_ منو هر روز می بینی دلت برام تنگ نمیشه.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💠زندگی #شهید_جانباز_ایوب_بلندی 💠
#قسمت۱۴
@madadazshohada
دوست هایم وقتی توی خیابان من و ایوب را با هم می دیدند، می گفتند: “تو که می خواستی با جانباز ازدواج کنی پس چی شد؟؟”
هر چه می گفتم ایوب هم جانباز است، باورشان نمی شد. مثل خودم، روز اول خواستگاری.
بدن ایوب پر از تیر ترکش بود و هر کدام هم برای یک عملیات.
با ترکش های توی سینه اش مشهور شده بود.
آنها را از #عملیات_فتح_المبین با خودش داشت.
از وقتی ترکش به قلبش خورده بود تا اتاق عمل، چهل و پنج دقیقه گذشته بود و او زنده مانده بود.
روزنامه ها هم خبرش را نوشتند، ولی بدون اسم تا خانواده اش نگران نشوند.
همان عملیات فتح المبین تعدادی از #رزمنده ها زیر آتش خودی و دشمن گیر می افتند،
طوری که اگر به توپخانه یک گرای اشتباه داده می شد، رزمنده های خودمان را می زد.
ایوب طاقت نمی آورد، از فرمانده اجازه می گیرد که با ماشین برود جلو و بچه ها را بیاورد.
چند نفری را می رساند و بر می گردد.
به مجروحی کمک می کند تا از روی زمین بلند شود، #خمپاره کنارشان منفجر می شود.
ترکش ها سرِ آن مجروح را می برد و بازوی ایوب را.
موج انفجار چنان ایوب را روی زمین می کوبد که اشهدش را می گوید.
سرش گیج می رود و نمی تواند بلند شود.
کسی را می بیند که نزدیکش می شود.
می گوید بلند شو.
و دستش را می گیرد و بلندش می کند.
ایوب بازویش را که به یک پوست آویزان شده بود، بین کش شلوار کردیش می گذارد و تا خاکریز می رود
می گفت:
_ من از بازمانده های #هویزه هستم.
این را هر بار می گفت، صدایش می گرفت و اشک در چشمانش حلقه میزد.
دکترها می گفتند سردرد های ایوب برای آن سه تا ترکشی است که توی سرش جا خوش کرده اند.
از شدت درد کبود می شد و خون چشمانش را می پوشاند.
برای آنکه آرام شود سیگار می کشید.
روز خواستگاری گفتم که از سیگار بدم می آید، قول داد وقتی عمل کند و دردش خوب شود، سیگار را هم بگذارد کنار.
دکترها موقع عمل به جای سه تا، پنج تا ترکش دیدند که به قسمت حساسی از مغز نزدیک بودند.
عمل سخت بود و یک اشتباه کوچک میتوانست #بینایی ایوب را بگیرد.
وقتی عمل تمام شد، دکتر با ذوق دور ایوب تازه به هوش آمده می چرخید.
عددهایی را با دست نشانش می داد و ایوب که درست می گفت، دکتر بیشتر خوشحال می شد.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌺 مدد از شهدا 🌺
#کتا_شهید_نوید📚 #همقدم_بهروایتهمسرشهید✍ بعد من از آقا نوید خواهش کردم که قول بدهد همیشه توی زند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
#کتا_شهید_نوید📚 #همقدم_بهروایتهمسرشهید✍ بعد من از آقا نوید خواهش کردم که قول بدهد همیشه توی زند
@madadazshohada
#کتاب_شهید_نوید📚
#همقدم_بهروایتهمسرشهید✍
بردبالاولبخندزد. همه مسیر یک طرف این چند متر
هم یک طرف. قلبم انگار از من دارد جلوتر میرود.
الهی بمیرم.شما چه کشیدید تا به گودال قتلگاه
رسیدید! آقا نوید توی مناجاتش با آقا امام حسین
هم گفته بود که دلش میخواهد با تمام وجود به
سمت امام حسین برود:((آقا جان، اگر شما اذن
بدهید و بگذارید، سفارشاتی که به این و آن کردهام
بابت اعزام سوریه و یا عراق به سرانجام برسد و
یکی از آنها جواب بدهد با تمام وجود به سمت شما میآیم.دوست دارم به هر شکلی که شده من را بخرید
و ببرید.))شما و برادر جانتان هم چقدر قشنگ آقا نوید
را خریدید.درست همانطور که دوست داشت.خودش همیشه میگفت:((منو بازه! هر طوری که دوست داشته باشی می برنت،میخرنت)):((طریقه شهادت مهم نیست
و باکی ندارم از نوع آن که تیر بخورم،ذبح شوم..
اما از همه بهتر زیر دست و پای دشمنان لگدمال شدن است و بعد ذبح شدن که میدانم لذتش از همه بیشتر است نمیخواهم هیچ وقت بدنم سالم بماند.زیرا دوست ندارم فردای قیامت شرمنده مادر شما باشم و دوست دارم در حالی محشور شوم که بدنی پر از زخم داشته باشم و سر خود را به روی دست گرفته باشم و تقدیم کنم، باشد که مورد لطف مادرتان قرار گیرم.))چقدر آقا نوید دوست داشت مادرش را سربلند کند.چقدر عاشق مادرش بود عاشق مادران شهدا،عاشق مادر شما.
((همیشه از خدا خواستهام که به من توفیق شهادت و به والدین من توفیق پدر و مادر شهید بدهد تا تاج سر پدر و مادر شهیدی بر سر بگذارد.نمیدانم چرا همیشه ته دلم روشن بوده که به این آرزو.........
💯~ادامهدارد...
همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗/#پنجاهوسوم
@madadazshohada
@madadazshohada
#کتاب_شهید_نوید📚
#همقدم_بهروایتهمسرشهید✍
خواهم رسید.یک بار خواب دیدم که شهید شدم
و به خون خود غلتیدم و وقتی من را به کشور
آوردند حضرت آقا خودشان برای نماز میت من
آمدند و نماز خواندند و من خودم آنجا ایستاده
بودم ذوق میکردند که به آرزویم رسیدم.))تلاش
کرد،با تمام وجودش برای رسیدن به آرزوهایش
تلاش کرد. مشتاق رسیدن بود همانطور که توی
این جاده همه بی تاب رسیدن به حرم هستند،
آقا نوید همیشه اینطور بود.چقدر التماس دعا
کرده بود به آقا عبدالله که عاقبت بخیرش کند.دلم میخواهد همین جا باهمین پاهای خسته و این دلی
که از همیشه بیتابتر است، از زبان آقا نوید من
هم به آقا اباعبدالله بگویم:(( آقا جان!شما را به
علی اکبر،شما را به عباس، شما را به علی اصغر تان،
شما را به عزیزانتان قسم میدهم که برای ما به حق
مادرتان عاقبت به خیری بخواهید و شهادت را قرار
دهید و نگذارید عمر بی قدر و برکت ما بیشتر از این
هدر رود و انشاالله در این شبهای عزیز مورد لطف
شما قرار گیریم، به اذن الله و انشالله...:))
#کتابشهیدنویدصفری📗/#پارتآخر
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پزشکی که با پیکر پدر شهیدش مواجه میشود.... 💔🇵🇸
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 اگه کارت وزندگیت گره خورده این کارو انجام بده
@madadazshohada