#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#غزل
"دختری از اهل بیت آفتاب"
دختر لبخندهای مستجاب
از تبار لا فتی إلّا علی
وارث مَن عندَه علمُ الکتاب
نورِ نور نور نور نور نور
نابِ ناب ناب ناب ناب ناب
ناب یعنی خالص و پاک و طهور
سورهی کوثر، شراب اندر شراب
نور یعنی خواهر شمس الشموس
"بوی گل را از که جوییم از گلاب"
دختر "وَالکاظمینَ الغَیظ" اوست
"آفتاب آمد دلیل آفتاب"
ای دل من در پناه کوی تو
مثل بال کفتران بیاضطراب
مریما از نزد جبرائیل، عشق
هاجرا از بهر اسماعیل، آب
مهربان باران تندِ بیدریغ!
بیکران آیینهی پُر آب و تاب!
هم به جان خستهی زینب، ببخش
هم به نام نامی زهرا، بتاب
#مهدی_جهاندار
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
آن کسانی که باورم دارند
سائل اما زر و دِرَم دارند
دوستان فقیر من، غنی اند
دیده بر صاحب کرم دارند
مثل خورشید می درخشند و
سایه ای بر روی سرم دارند
این سه ارباب، نورِ اَلله اند
در دل عاشقان حرم دارند
به رضا می رسد سه مرقومه
مقصدش صالح است و معصومه
می نویسم فقط گدا هستم
کفتر خانهء شما هستم
می نویسم دخیل سه حرمم
گرچه دلتنگ کربلا هستم
خسته از کاظمین آمده ام
تشنهء جام سامرا هستم
می نویسم که زائرم اما
حاجی خانهء خدا هستم
قرن، قرن کرامت ازلی است
کار، دست نوادگان علی است
نور محض علی الدوام، رضا
از همین جا به تو سلام، رضا
هرکجا حرف دیگران آمد
حرف من بوده یک کلام، رضا
بسته ام دل به پنجره فولاد
زندگی بی غمت حرام، رضا
حاجتم را به اذن تو دادند
خادمان تو یا امام رضا
قبله ام سوی تو شده مایل
پس نباید به کس ببندم دل
دل عاشق، اسیر معصومه است
خاک محشر کویر معصومه است
شور دریاچه اش چه شیرین است
اصلاً آنجا غدیر معصومه است
گره وقتی به کار می افتد
آخرین تیر، تیر معصومه است
آنچه زهرا نداشت در دنیا
حرم بی نظیر معصومه است
می زنم پیش پای او زانو
دختر فاطمه است این بانو
چشم ما و محبت صالح
دست ما و اجابت صالح
نذر موسی بن جعفری داریم
تا قیامت ز برکت صالح
هم گداهای شهر ری هستیم
هم گداهای حضرت صالح
دل نبستیم بین عصر ظهور
به کسی غیر دولت صالح
نان ما و نوای ما مهدی است
به همه دردمان دوا مهدی است
#رضا_دین_پرور
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد
مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد
در گلشن دین باز گل یاس در آمد
بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد
درد همگان باز نگفته شده درمان
آمد به جهان ، جان ِ علی جان ِ خراسان
یک بار دگر سوره کوثر شده معنا
فریادرس هر لب ِ تشنه شده دریا
ای حیدریون فاطمه برگشت به دنیا
تا کور شود هر که بُوَد دشمن مولا
ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید
از فاطمه هر چیز شنیدید ، ببینید
ماییم همه ملت ایران ِ کریمه
هستیم کنیزان و غلامان کریمه
در سفره ی ما هست فقط نان کریمه
موریم ولی مور سلیمان ِ کریمه
هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات
جز لطف ندیدیم ازین عمه سادات
او کیست که صاحب نفسانند گدایش
او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش
والله فقط کار ائمه است ثنایش
جمع ِ حرم آل کسا صحن و سرایش
چون کعبه بُوَد عزت این روضه ی رضوان
این فخر بهشت است که قم گشته در ِ آن
ای فاطمه ی فاطمه ای بانوی جنت
دلبسته ی دار الکرمت اهل کرامت
دارند بزرگان ز تو امّید شفاعت
ای مفتخر از پیر غلامی ِ تو بهجت
قم مرد خدا دیده چه بسیار ، چه بسیار
شیعه چه قَدَر هست به این شهر بدهکار
بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را
آوازه ی عشق تو گرفته همه جا را
کوتاهی عمر ِ تو بر افراشت وفا را
رفتی تو ره ِ زینب ِ شاه ِ شهدا را
مانند عقیله تو وفادارترینی
بر یوسف مشهد تو خریدار ترینی
من گرچه بَدَم سائل درگاه شمایم
گردیده قم و مشهدتان سعی و صفایم
بی نان و نوایم نه تویی نان و نوایم
من بنده ی سلطان معین الضعفایم
بانو چو گذشته بده رنگی به حنایم
بیچاره شدم ، دیر شده کرببلایم
#محمد_حسین_رحیمیان
هر که رو انداخت، خاطرجمع، زائر میشود
قبل زائر کولهبار راه، حاضر میشود...
خوش به حال خانۀ خشتی نزدیک حرم
آخرش یک تکه از صحن مجاور میشود
دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است
هر کسی یکبار آمد قم، مهاجر میشود
شیخ مییابد مفاتیح الجنان را پشت در
شاطر عباس قمی در صحن شاعر میشود
از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست
در حرم حتی زبان شعر، قاصر میشود...
رو به قم هر بار در مشهد سلامی میدهم
خادم باب الرضا با من مسافر میشود
دست را بر سینهات بگذار و چشمت را ببند
رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر میشود
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#محمد_حسین_ملکیان
در آسمان ملائکۀ خوش ذوق، شهر بهشت را که بنا کردند
اول به سوی صحن و سرای تو، چندین هزار پنجره وا کردند
مشتی ستاره از فلک آوردند، در سفرههای ما نمک آوردند
بسکه بهار از فدک آوردند، در شهر قم مدینه به پا کردند
با چشمهای غرق عطش دیدیم، گنبد درون آینۀ حوض است
آن کاسههای پر شده از خورشید، سیرابمان از آب طلا کردند
ملا حسین مولویِ مداح، همراه شمس و عاصی و خورشیدی
از بس که بودهاند نمکگیرت در هر مقام شور به پا کردند
صحن عتیق و جلوۀ دیرینش با چلچراغِ خوشۀ پروینش
اینها به اتفاق مضامینش، پروانه را مدیحهسرا کردند
ما قاصریم وصف تو را وقتی، امثال مرعشی و بروجردی
یک عُمر روزههای معطر را، با بوسه بر ضریح تو وا کردند
تکرار فاطمهست عبور تو، توصیف زینب است مرور تو
معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند
ای تا همیشه کار تو کارستان، اثبات کرده شوکت تو هر آن
هرگز نکردهاند همه مردان، کاری چنان که فاطمهها کردند
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#سیدحمیدرضا_برقعی
و صبح و ظهر و عشا میوزد به خاطر تو
خوشا به حال نسیم این همیشه زائر تو
کنار چشمه، تیمم کمال بیعقلیست
مگر بهشت طلب میکند مجاور تو؟
به رنگ نور خیابان کشیدهای تا عشق
که راه را نکند گم، نگاه عابر تو
به «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» سوگند
که جز امام نباشد کسی مفسّر تو
شبیه کوزهای از رودخانه پر برگشت
دو دست خالیام از سمت لطف وافر تو
دوباره گونهٔ قم خیس شد که در شأنت
سرودهاند غزل ابرهای شاعر تو
جهان حاضر و غایب دو روی یک سکهست
که عطر فاطمه دارد شکوه ظاهر تو
به وصف گنبد و گلدسته، ای قلم خوش باش
که نیست در خور حضرت زبان قاصر تو
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#سعید_مبشّر
تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند
نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند
بانو! تو آمدی، سر هر سفرۀ تهی
سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند
باران گرفت و عطر هزاران گل انار...
روی لبِ کویر، تبسّم گذاشتند
از برکت قدوم شما شورهزارها
رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند
این شهر را به عشق شما «شهر اهلبیت»
شهر ستارگان زمین... قم گذاشتند
«اینجا برای چیدن یک خوشه یاد تو
هر گوشه از حریم تو را خم گذاشتند»
دستان مهربان تو را آسمانیان
بر شانههای خستۀ مردم گذاشتند...
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#مریم_سقلاطونی
در ولادت حضرت فاطمه معصومه
........
نور ببین حضرت معصومه را
مثل نگین حضرت معصومه را
عرش نشینان همگی دیده اند
ماه جبین حضرت معصومه را
هم نفسِ آینه آورده اند
روی زمین حضرت معصومه را
دیده گشایید ، همه بنگرید
سبزترین ، حضرت معصومه را
کعبه ی دل نیز تصوّر کنند
اهل یقین حضرت معصومه را
عشق پدید آمد و تفسیر کرد
نور مُبین حضرت معصومه را
عشق چراغ حرمش می شود
سایه نشین کرمش می شود
سر زده از دیده ی او آفتاب
چون رخ تابیده ی او آفتاب
ماه بود دُرّ درخشان وی
گوهر غلتیده ی او آفتاب
حُسن درخشنده ی او چشمه سار
نام درخشیده ی او آفتاب
چشم حقیقت نگرش در حجاب
چهره پوشیده ی او آفتاب
جاریِ نورِ رخ او آبشار
چشمه جوشیده ی او آفتاب
در سبد روشن آئینه ها
شاخهِ گلِ چیده ی او آفتاب
چهره بر آورد چو ماه تمام
حضرت معصومه علیها سلام
بوی گل آینه در عالم است
گلشن ذالقعده ازو خُرّم است
عصمتِ لبریز ز نور ولا
دختر آئینه ، گل مریم است
فاطمه ی حضرت موساست او
عطر عقیق و صدف خاتم است
می شکفد روی دو دست نسیم
با نفس صبحدمان همدم است
کوثرِ موّاج به صحرای عشق
نهرِ بهشتی ست ، وَ یا زمزم است
دست کریمانه ی او سبزِ سبز
مثل شقایق که پر از شبنم است
نقش لبم نام دل انگیز اوست
بحر کرم دست گهرخیز اوست
دختر موساست ، جهان طور او
روشنی هر دو جهان نور او
دُرّ ثمین ، گوهر عطر و عفاف
می چکد از غنچه ی مسرور او
مصحف گل آمده در مدحتش
لوح کرامت همه منشور او
گرچه نهان ، لیک درخشنده است
دیده ی روشنگر و مستور او
زیر قدم های سلیمانی اش
گشته دل خسته ی من مور او
خوانده اگر آینه اش دل ولی
نیست به جز فاطمه منظور او
آن که فلک از رخ او منجلی ست
فاطمه ، معصومه ی آل علی ست
مدح ورا تا دلم آغاز کرد
خلق مضامین شد و اعجاز کرد
وقت طلوع رخ بانوی نور
پلک مرا جانب گل باز کرد
مرغ دلم رفت به یثرب ز شوق
از حرم سینه چو پرواز کرد
بارشِ توفانیِ اکرام او
شور مرا شعله برانداز کرد
از مدد عشق دلِ بی قرار
هر نفسی مهر وی ابراز کرد
با دم بانوی مسیحا نفس
عشق مرا با همه دمساز کرد
مُلک و مَلک شاد ز شمشاد او
زنده شد از تابش میلاد او
،،،،،،،،،
محمود تاری «یاسر»
#مدح_حضرت_معصومه_س
شيخ می آيد حرم ، گمراه می آيد حرم
با تمام زائرانش راه می آید حرم
هيچ فرقی نيست بين زائرانش چونکه هم_
_بنده می آيد حرم ، هم شاه می آيدحرم
لحظه ای خالی نمی ماند اگر دقت کنیم
روزها خورشيد و شب ها ماه می آيد حرم
خوش به حال شاعری که ساکن شهر قم است
گاه می آيد حرم ، بیگاه می آيد حرم
رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
کوه از شوق زیارت کاه می آید حرم
گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است
در حقيقت عارف بالله می آيد حرم
هر که می خواهد ببیند قطعه ای از عرش را
راه خود را می کند کوتاه می آيد حرم
بُعد منزل نيست چونکه این سفرروحانی است
هرکسی هر جا بگويد : آه می آيد حرم
شاه ورعيت ،مست وعارف، شيخ وگمراه و همه
با تمام زائرانش راه می آيد حرم...
#مجتبی_خرسندی
#مدح_حضرت_معصومه_س
با نگاهت، میزنم با قدسیان پر، در بهشت
میگذارم سر، بر این خاک معطر، در بهشت
آب سقاخانهات را هر زمان نوشیدهام
گوییا نوشیدهام از حوض کوثر، در بهشت
خوانده بودم: «با کریمان کارها دشوار نیست»
باز مبهوتم، در آوردم چرا سر در بهشت؟
خوب و بد، با هم، میان صحن تو، پر میزنند
نیست قانونِ «کبوتر با کبوتر...» در بهشت
کوه خضرم، ایستاده نه، که میآیم به سر
با هوای عطر تو، چون روز محشر، در بهشت
شهد سوهانهای شَهرت، برده است از خاطرم
طعم آن گندم که خوردم، شام آخر، در بهشت
رفتم از قم تا به مشهد، با قطار واژهها
تا که خواندم از برادر، پیش خواهر، در بهشت
گر چه دور از آن بهشت زیر پای مادرم،
جای مادر، سوی دختر، میکشم پر، در بهشت
چشمهی تسنیم و نهرند، اشکهای چشم من
پیش چشمم رد شد آخر، روضهی در، در بهشت
میشود یعنی بخوانی در قیامت هم مرا؟
تا بخوانم از شکوهت، بار دیگر در بهشت
ما به جای قبر پنهان، زائر صحن توایم
فاطمه! ما را شفاعت کن، چو مادر، در بهشت
#قاسم_صرافان
ای دختر آفتاب ای خواهر ماه
ای آنکه تو را ستاره ها خاطر خواه
این ذره بدرگاه تو آورده پناه
یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
...............................................
ما تشنگان جرعه ی آبی ز کوثریم
از امت رسول و محبان حیدریم
مدح و ثنای آل محمد ص شعار ماست
دل بستگان دختر موسی بن جعفریم
کریمه اهل بیت
گیتی دوباره هدیه ای از ذوالکرم گرفت
زیباترین نگارِ دو دنیا قدم گرفت
یاسی دگر ز عترتِ طه رسیده است
آیینه ای ز حضرت زهرا رسیده است
آمد کسی که معدنِ فضلِ مُکَرَّر است
گنجِ گران و زینتِ دریایِ حیدر است
جودش مثالِ کوه و درخشنده روی اوست
هر مرجعی زشیعه گدایی ز کوی اوست
از بس مُجَلَّل است و صِفاتَش مَفاخِر است
الکن شده زبان و زِ توصیف قاصِر است
او آمد و صفا همه جا را فرا گرفت
باید که نامِ اطهرِ او را طلا گرفت
صدیقه طاهره زکیه رحیمه شد
آری لَقَب گرفته و بی بی کریمه شد
روشن شد از جمالِ دل آرایش آسِمان
از برکت اش ببارد و روزیِ بی کران
دل را تو خانه اش کن و صد دسته گُل بزن
از دل تو تا به مرقدِ جانانه پُل بزن
سائل بگو که جشنِ (دل انگیزِ ) مَردُم است
میلادِ پُر ز برکتِ ریحانه ی قُم است
گُل ریز عاشقانه شبِ جشنِ دلبر است
معصومه آمده گُلِ موسی ابن جعفر است
دُردانه ای رسیده که مانندِ اختر است
میلاد او یکی شده با روزِ دختر است
ماییم در کجا و نمی از مقامِ او
آیا شود؟ که قسمتِ ما کنجِ بامِ او
باید برای عاشقی اش مبتلا شویم
تاییدِ لطفِ شاهِ خراسان رضا شویم
حالا که با نگاه رضا ما گدا شدیم
از خادمین درگه آلِ عبا شدیم
مستانه باده از لبِ جامِ شعف بزن
نازِ قدومِ حضرتِ معصومه کف بزن
شُکرِ خدا بگو که مُحِبّانِ او شدیم
ما صاحبِ شرافت و با آبرو شدیم
رضا آهی
#حضرت_معصومه
#دوبیتی
ای ماه! تو نور خود ز دنیا مستان
یک لحظه محبتت ز دلها مستان
«همسایگی» تو نعمتست ای بانو
این نعمت«همسایگی»ازما مستان
#عبدالزهرا
عصمت الله
شب میلاد تو در قم شب میلاد زهرا شد
مدینه بوده ای اما قم از عطر تو احیا شد
شدی زهرا شدی زینب شدی جان در تن بابا
زمان شد تحت فرمانت زمین از جای خود پا شد
یقینأ عصمت اللهی که نامت هست معصومه
صفات حضرت زهرا تمامأ در تو پیدا شد
فداهای پدر یعنی فدایت عالم هستی
پس از آن جایگاه تو یقینأ قلب بابا شد
به یمن مقدمت قم هم شده یک قطعه از جنت
کویری بود قبل از تو که با نورت مصفا شد
ملائک خادمین تو مراجع آستان بوست
به واقع صحن آیینه چنان عرش معلا شد
کریمه بودی و هستی شفیعه بودی و هستی
گدا آمد به دربارت برای خویش آقا شد...
#محسن_صرامی
یا بنت موسی ابن جعفر (ع)
زهرای ایرانیِ ما زهرا نشان بانو
قربان این بانو و ای قربان آن بانو
از پیش تو تا فاطمه انگار راهی نیست
وقتی که میآیم دَمِ این آستان بانو
باید ببینی چهرهی موسیابنجعفر را
وقتی صدایت میکند معصومهجان بانو
معصومه ای یافاطمه فرقی ندارد که
در این زمین خاتونی و در آسمان بانو
باید نخواهیم از تو کمها را و دنیا را
این کار بهجت هاست در این آستان بانو
جای تعجب نیست اینجا جای مرجع هاست
شمعی و هستی جامع ما در جهان بانو
یا اینکه عارف یا که علامه است یا فاضل
خورده است هرکس که کنارت آب و نان بانو
یک طور دیگر میشود صحن و رواق تو
وقتی سلامت میکند صاحب زمان : بانو
یک عمرمدیون رضا هستیم و معصومه
قربان این آقا و ای قربان آن بانو
خورشیدبان شمسالشموس و مهربان بانو
شکرِ خدا هستی همیشه سایبان بانو
از خانهی بابالحوائج قسمتِ مائید
ما را سپردهاند دستت مهربان بانو
هِی دست خالی آمدیم و دست پُر رفتیم
هِی امتحان کردیم این را امتحان بانو
با اِشفَعیلی ” میرسم پیشِ ضریحِ تو
با آلیاسین” میرم تا جمکران بانو
مارا سهشنبههای این جاده هوایی کرد
رفتیم و میخواندیم از لب تشنگان بانو
دیدند بیجان است بیآب است بی یاور
تنها ، غریب اُفتاده با یک کاروان بانو
رفتند از رویِ تنِ بی جانِ او اما...
یک دست سالم مانده و یک ساربان بانو
یک تازیانه مانده و یک خواهرِ زخمی
یک خیزرانِ تازه و یک نیمهجان بانو
لیل و نَهار ما که این خواهر برادر هست
قربان این آقا ای قربان آن بانو
حسن لطفی
سلام ای دختر باب الحوائج
دلم پر میکشد تا شهر قم با شوق بی پایان
سلام ای دختر باب الحوائج! کوثرِ ایران
سلام ای آنکه اهل دل شبانه روز می گردند
شبیه کهکشان دور سرت؛ دلداده و حیران
زمین افتاده زیرِ پایت و گلها عطش دارند
قدم بردار تا از آسمان نازل شود باران
حیا از چشم هایت آیه آیه میشود پیدا
وقار از قد و بالای تو معلوم است ای جانان
شکوه چادرت حسرت به دل کرده ست مریم را
خودِ قدّیسه ای! ای نور چشم حضرت سلطان
تو جانِ جانِ جانان و هوادارِ رضاجانی(ع)
تویی زهرایِ ثانی، با نشان، با گنبد و ایوان
به عشق روز میلاد تو خورشید آمده تا که
شود ایوانِ زیبایِ حریمت آینه بندان
شدی معصومه(س)و باب الرضا(ع) میخوانمت بانو
همان بابی که مرهم میدهد بر دردِ بی درمان
کریمه هستی و موسی بن جعفر(ع) دوستت دارد
منِ بی آبرو هم دوستت دارم به این قرآن!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_معصومه_مدح
دل مرده است و پر به فراسو نمیزند
مردی که سر به خانهی بانو نمیزند
جبریل، صحن آینه را مثل خادمی
با هیچ چیز جز مژه جارو نمیزند
وقتی که این حرم پر از الطاف مادریست
پس با مزار مادرمان مو نمیزند
یک گوشه از فضائلتان «إشفِعی لَنا»ست
زائر که بیجهت به شما رو نمیزند
صد بار در بزن که در این شهر هر کسی
بر سینه دست رد بزند... او نمیزند
#حامد_تجری
#حضرت_معصومه_ولادت
#دوبیتی
ماییم و محبت تو یا معصومه
الطاف و عنایت تو یا معصومه
از ساحت ثامن الحجج میخواهیم
عیدی ولادت تو یا معصومه
#عبدالحسین
#حضرت_معصومه_ولادت
#دوبیتی
در صبر و وفا حليمه اي آمده است
در علم و عمل فهيمه اي آمده است
در گلشن پُر نور امام كاظم
معصومه اي و كريمه اي آمده است
۰۰
گفتند گلي عرش مقام آمده است
آئينه نور ذوالكرام آمده است
از يُمن قدوم حضرت معصومه
لبخند به لب هاي امام آمده است
#سیدهاشم_وفایی
السلام علیک یا فاطمه المعصومه اشفعی لنا فی الجنه
***
بانو سلام ای حرمت احترامِ قم/
هر لحظه می رسد به روانت سلامِ قم/
شد گنبدِ تو روشنیِ صبح و شامِ قم/
احلی مِنَ العسل شده صحنت به کامِ قم/
اینجا چقدر در دلِ مردم مقدس است/
با آستانِ قدسی تو قم مقدس است/
دنیا به این همه عظمت غبطه می خورد/
حتی بهشت بر حرمت غبطه می خورد/
عیسی به فیضِ دم به دمت غبطه می خورد/
حاتم به وسعتِ کرمت غبطه می خورد/
از حُرمَتِ تو قم حرم اهل بیت شد/
این خاک خانه ی کرم اهل بیت شد/
تو آمدی و خوانِ کرامت درست شد/
در این کویر چشمه ی رحمت درست شد/
صدها کلاسِ درسِ فقاهت درست شد/
در قلبِ قم به لطف تو بهجت درست شد/
این خاک با تو مزرعه ی معنویت است/
دار العلوم و مدرسه ی مرجعیت است/
اینجا که با شمیم بهشتی معطر است/
صحن و سرای دختر موسی بن جعفر است/
اعجاز این حرم ز تصور فراتر است/
جایی که جای مرقدِ زهرای اطهر است/
تصویر این حرم به خدا فوق العاده است/
وقتی مزارِ مادرِ این خانواده است /
از یاد می رود همه غم ها در این حرم/
زیباست اقتدارِ علم ها در این حرم/
قطعا عبادت است قدم ها در این حرم/
پیدا شده تمامِ حرم ها در این حرم /
آنان که عاملند کلامِ ائمه را /
زائر به قم شوند تمام ائمه را/
اخت الرضا سرم به فدای مزار تو/
این شهر معتبر شده با اعتبار تو /
دار و ندارِ ما همه در اختیارِ تو /
تضمین شده است امنیت ما کنار تو/
هر غیر ممکنی به نگاهِ تو ممکن است/
در زیر سایه ات همه ی شهر ایمِن است/
این شهر با مقامِ تو والا مقام شد/
شکر خدا به نامِ تو بانو به نام شد/
از هیبت تو جبهه ی خون و قیام شد/
آری دلیلِ عزتِ دین و نظام شد /
پاینده شد به لطف شما انقلابِ ما/
محشر به دست توست حساب و کتاب ما/
در قم سوارِ کشتیِ نوریم پیش تو/
همواره غرقِ شور و شعوریم پیش تو/
از فتنه های جامعه دوریم پیش تو /
چشم انتظارِ روز ظهوریم پیش تو/
با تو دلیلِ حسرتِ کل جهان شدیم/
همسایه ی حریم تو و جمکران شدیم/
***
رضا یزدی اصل
غزلی تقدیم به کریمه ی اهل بیت علیهم السلام حضرت معصومه سلام الله علیها
***
ذکر یا معصومه در دلها قیامت می کند/
نام زیبایت دهان را پر حلاوت می کند/
خواهرشمس الشموسی،زین سبب خورشید هم/
نزد بیت النور تو عرض ارادت می کند /
اینکه نامت هست مثل نام مادر فاطمه /
از شباهت های تو با او روایت می کند /
می کنم احساس ، جنت در حوالی خودت /
گوشه ای در صحن آیینه اقامت می کند /
هر سه شنبه ابتدای رفتنش تا جمکران /
مهدی صاحب زمان اینجا عبادت می کند /
حضرت جبریل آقای ملائک صبح و شام /
می رسد اینجا به زوار تو خدمت می کند /
قم حریم اهل بیت است و در اینجا زائرت/
چارده معصوم را یک جا زیارت می کند/
هر که دلتنگ مزار مادرت زهرا شود /
می رسد پیش تو احساس رضایت می کند /
مثل بهجت ها و مثل مرعشی ها می شود/
حرمت کوی تو را هر کس رعایت می کند/
بس که می بارد کرم از این در و دیوارها/
اهل قم را این حرم اهل کرامت می کند/
نقطه ی آغاز جمهوری اسلامی تویی /
حوزه ی قم کل دنیا را هدایت می کند /
تا تو را داریم و تا شاه خراسان پیش ماست /
کشور ما در بلاها استقامت می کند/
***
رضا یزدی اصل
یا فاطمه معصومه سلام الله علیها
مدح و مرثیه
برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد
سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه داری مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بی کن باسرش بازی نکن
#قاسم_نعمتی
#حضرت_معصومه_مدح
#دوبیتی
عمریست که در سینهی قم یک راز است
رازی که پُر از کرامت و اعجاز است
برخیز و بگیر هرچه را می خواهی
تردید مکن ، کریمه دستش باز است
#علی_ساعدی
ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه ،روز اول ذی القعده کامل می شود
بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود
گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر “موسی بن جعفر”سوره نازل می شود
پای او “شاه چراغ “ودستها “عبدالعظیم”
چشم ایران چون که مشهدگشت-قم ؛دل می شود
خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود
هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود
هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود
هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود
رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود
درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند
“شاطر عباس قمی” هم گاه “دعبل “می شود
اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود
هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود
گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشه ای از لطف معلوم تو”فاضل”می شود
تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست
پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود
مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود
مهدی رحیمی
✅ شد تداعی ولادت زینب
🔺 ترکیببند ولادت حضرت معصومه (س)
🔻 شاعر: مهدی مقیمی
ای جمالت بهار، معصومه
کرمت ماندگار، معصومه
یادگار امام هفتم ما
ای رضا را قرار، معصومه
صلوات خدا به روح شما
بیحد و بیشمار، معصومه
نذر ایل و تبار تو جانِ
هرچه ایل و تبار، معصومه
ابر رحمت همان دودست شماست
من کویرم ببار، معصومه
خواهری مثل زینب و تو ندید
دیدهء روزگار، معصومه
تا گدای کریمه هستم من
همهء عمر بیمه هستم من
قلب عالم پر از تلاطم شد
لب دنیا پر از تبسم شد
عشق موسیبنجعفر است اینکه
نور چشم امام هشتم شد
قلب ما رفت تا درون حرم
بین امواج جمعیت گم شد
بابهای حریم او یکیک
باب حاجات کل مردم شد
قبلهء دل همیشه مشهد بود
قبله چرخید و قبلهها قم شد
در جوارش کسی نشد آقا
غیر از آنکه گدای خانم شد
حق او کن ادا تو با صلوات
یک نه صد نه هزار تا صلوات
ماه زیبا و انورش دادند
هرچه از خوب، بهترش دادند
پسری خوب داشت مثل رضا
مثل معصومه دخترش دادند
یاد زهرا دوباره غوغا کرد
تا به موسیبنجعفرش دادند
شد تداعی ولادت زینب
تا به دست برادرش دادند
هرکه آمد ولادتش به حرم
از حرم تا حرم پرش دادند
یِکُم ماه تا به یازدهم
یک دهه می زکوثرش دادند
هرکه در بند بانوی دوسراست
دوستدارش خود امام رضاست
نور عشق است نور ایمان است
قدر و شأنش هنوز پنهان است
از حرم تا حرم در این ایام
غرق نور است ریسهبندان است
مشهد و قم دو بال کشور ماست
عالم از این دو بال حیران است
چشم سلطان همیشه سمت قم و
چشم بیبی سوی خراسان است
تا قیامت به عصمتش سوگند
بانوی یکهتاز ایران است
این هم از دولت کریمهء اوست
قندِ چایِ بهشت سوهان است
پیش خالق چه حرمتی دارد
به کرامت چه شهرتی دارد
ساقی امشب چه ناب پرکرده
کاسه را بیحساب پر کرده
به شراب طهور مهمانیم
جانمان را شراب پر کرده
حرمش را زنورِ مِهرِ رُخش
روز و شب آفتاب پر کرده
چه همه باصفاست، خادم او
حوضها را ز آب پر کرده
حرمش را به یمن میلادش
بوی عطر و گلاب پر کرده
خوش بحال کسی که جمع کند
حرمش را ثواب پر کرده
اهل بیتند همچو منظومه
ماهِ منظومه است معصومه
مرتضی رنگ و فاطمه سیماست
قطرهای از کرامتش دریاست
شهر قم، حوزههای علمیه
با تمسک به نام او برپاست
هر رواقش بهشت موعود است
این حرم نیست جنتالاعلاست
این حرم تا خدا خدا باشد
در زمین پایگاه عرش خداست
زائر قبر او به شهر قم
زائر قبر حضرت زهراست
عمه معصومهء امام زمان
عمهء هرچه شیعه در دنیاست
میرسد این پیام از هر سو
السلام علیکِ یا بانو
#مهدی_مقیمی