🍃🌺 در حمایت از فلسطین و نیروی مقاومت
با آرزوی آزادی قدس شریف بحق المهدی(عج)
🌺🍃
آغاز کن با ذکر "یاحیدر" شبیخون را
در هم بکوب ای دستِ حزب الله؛ صهیون را
هنگام از جا کندنِ قلبِ تلآویو است
جاری کن از حیفا شبی دریاچهٔ خون را
غمدیده ای و هرگز از یادت نخواهد رفت
خاکِ #فلسطین را و کوچه هایِ گلگون را
اشک از نگاهِ #غزه بردار و بگو دیگر-
حسرت نخور آبادیِ از غزه-بیرون را
حتما بگو که در حیاطِ خانه می بینی-
فردا دوباره قدکشیدن هایِ زيتون را
هستیم مثل کوه پشتَت؛ تا نجاتِ #قدس
لبریز کن از خشم؛ آن چشمان ِ محزون را
مثل همیشه با "أشِدّاءُ عَلىَ الکُفّار"
با کشتنِ باطل؛ بچرخان چرخ گردون را
باید بفهمانی به اسرائیل با موشک-
حکم ِ تعرّض را...سزایِ نقض قانون را
ما مردِ میدانِ نبردیم و تماشا کن
این لشکرِ پابه رکابِ رو به افزون را
از تفرقه بیزار و می گیریم در پنجه
آخر گلویِ نحس ِ اسرائیلِ ملعون را
ای امّت اسلام برخیزید با #وحدت
هنگام غفلت نیست! دریابید اکنون را
اهل تشیّع با تسنّن یک هدف دارند
نابودیِ صهیون!...بیا دریاب مضمون را
ای مشتِ پُر تاثیر با فریادِ #خوانخواهی
از خوابِ خوش بیدار کن حکّام مدیون را
"وحدت" میانِ مسلمین نابود خواهد کرد-
صهیونِ نامشروع را؛ این چند میلیون را
این چند میلیون میشود برچیده از عالَم
غیرت اگر جویا شود احوالِ مجنون را
همواره پشتیبانِ تو هستیم حزب الله
آتش بسوزان! شعله ور تر کن شبیخون را!
#اسرائیل_از_صحنه_روزگار_محومیشود
#فلسطین_قطعا_آزاد_خواهد_شد
#فان_حزب_الله_هم_الغالبون
#یا_أیهاالمسلمون_إتحدوا
#مرضیه_عاطفی
پدرم را خدا بیامرزد...
#کارگران_معدن
پدرم را خدا بیامرزد
مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را
کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه
عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره
او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت
سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود
کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد
از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش یکی دو تا که نبود
دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا
از درون مخوف تونلها
هفتخوان را گذشت و نان آورد
پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته
از سرازیر ریل خارج شد
بیخبر رفت او که چندی بود
در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران
مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد
کارگر بود، اهل معدن بود
#موسی_عصمتی
بسم رب الشهداء والصدیقین🌷
#جانبــــاز
#شهیـــدزنده
┄┅═✧❁✾❁✧═┅┄
(هدیه به جانبازان عزیز دفاع مقدس)
مــرد بــارانــیِ غــــزلهـــایــم
پا به پای قلم ، غزل می خواند
اشک و آهــش ، تمــام دفتـر را
واژه واژه به عشـق می سوزاند
بود جـــامانده از قبیلـهٔ عشـــق
در نگاهـــش ، هوایِ رفتــن بود
روزهــــایِ مـــلال آور را
در غــم و اضـــطرار می پیمود
درد را جرعه جرعه می نوشید
خَـــم به ابرو ولـــی نمــی آورد
شـــوقِ دیـدارِ آسمـــان هـــا را
در سر و جان خستـه می پرورد
توی تقـــویم ذهــن خود هر بار
عکـــسهـا را ورق ورق مــی زد
زیر گوشــش صـــدای شلیــکی
سمت دشمن ، تَتَـق تَتَـق می زد
عکـسِ یارانِ رفتـــه اش ، او را
سمت دشتِ جنـون رها می کرد
رَدّی از اشـک ، راهِ مــوجــی را
رو به خـاک شلمچه وا می کرد
موج بر ســاحل ســرش می زد
آسمـان ، پا به پاش می چرخید
ساعتـی بعد ، بغــض چشمانش
رو به طفلش ،غریب می خندید
دشت مجنــون ، شبیه دریا بود
در نگـــاه شهیــــد جــامــانــده
حسرت از چشمهای او می ریخت
عـــاجـــزانه به یاد فــرمـــانــده
در خیــالش تفنــگ در دســتش
تیـــرها را به شب گِــرِه می زد
کارش این بود ، خــاطـراتش را
پیــش چشــمان خــود بیـــاویزد
خاطراتش چقـــدر باران داشت
خســـته از روزگار ، مــی بــارید
مثــــل ابـــرِ گرفتـــهٔ پاییــــز
در فـــراقِ بهـــــار مـــی بارید
کاش می شد که این زمستان هم
می گذشت و بهـــار مـــی آمـــد
حسرتی را که در دلش می کاشت
بـــا شهــــادت ، به بـــار مـــی آمد
روزی از روزهــــای دلتنــــگی
لالــهٔ بـــاغ حســـرتش گـــل داد
آسمــان از زمیــن جـــدایش کرد
با خـــودش بــرد تا بهــشت آبـاد
┄┅═✧❁✾❁✧═┅┄
📝رقیه سعیدی(کیمیا)
{بسم رب الشهداء والصدیقین}
«هدیه به تمامی مادران گرامی شهدا»
#مـــادر_شهیـــد
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
قصــــهٔ داغِ یک شقــــایق را
مــادر یک شهیــد می فهمــــد
انتـــــظار و تـبِ دقــــایــق را
اشکِ چشمِ سفید می فهمــــد
دیــده بودم که مــادری ، روزی
لالــه اش را قـدم قـدم بوسیـد
ردّ ِ پــاهـــای آسمـــانـــی را
بر زمیــن ، بعدِ رفتنــش بویید
دیده بودم چگــونه با حســرت
بوســـه بر گـــونهٔ پســر می زد
بعد از آن کار او فقـــط این بود
بر مـــزاری مُـــدام ســر می زد
چشم او چشــمه سار جاری بود
از لبش نغمــــهٔ غزل می ریخت
عطـــر ناب گـــلاب کاشـــان را
روی سنگی بغل بغل می ریخت
نذر تسبیــح می زد او هر بار
نغمـــهٔ ذکرهــاش دل می برد
گوهر چشــم خویش را انگار
دانه دانه به رشتــه می آورد
سالهــا رفتـــه از همــان ایــام
حال،مادر در آن حوالی نیست
گرچه مــادر ، نمــی رود امــا
روی سنگ مزار، خالی نیست
آسـمان ، سایه بر سرش دارد
بـاد ، عطــر گـلاب می ریــزد
جــای چشمــان خستهٔ مادر
ابر ، بــاران نــاب می ریــزد
بی خبــر نیستــم از آن مادر
گاه سر می زنم به چشمانش
اشک هـایــی گِــرِه زده دارد
روی گلبــرگ هـای دامــانــش
بغض و فریادهــای تلــخش را
پیش ما جای گریه ، می خندد
راه هـــر گــونه ناسپـــاسی را
بر دلش خاشـــعانه می بنـدد
بر خطوطِ عمیقِ صـورتِ او
ردّ ِ اشــک زلال جــــا مـانده
بر تَــرَک های روی لبهـــایش
آهِ ســــرد مــلال جـــا مانده
پینـــهٔ دستهـــای ایـن مــادر
لایــقِ بوســـهٔ کبـــوترهاست
قامتش گرچه خَم شده ، اما
زیر پایش همه صنوبرهاست
گفتمـــش توی آخــرین دیدار
در نمــازت کمی ، دعـایـم کن
با دل عاشق و شکســتهٔ خود
آرزوی خــوشـــی برایــم کـن
مادرم ! آرزوی من این است
تا خدا خواهد و شهید شوم
لااقل با همـــه ، سیــاهیهـــام
زیر پـای تو ، رو سفیـــد شوم
از شهیــدت بخــواه در دنیــا
"کیمیـــا"ی سعـــادت مـــا را
در بهشــت خــدا کند امضــا
پــای برگ شفـــاعت مـــا را
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍ رقیه سعیدی(کیمیا)
#رباعی
#حادثه_طبس
معدن قفس وکبوتران پر بسته
از هرطرفی به رویشان در بسته
در مطلع فاطمیه جان دادنشان
چون روضهٔ پشت در شده سر بسته
#قاسم_نعمتی
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وَ گرامیداشت یاد و خاطره ی شهدای مظلوم غزه، لبنان و طبس
آه، از هجرانِ آن فریاد رَس
غیرِ مهدی نیست ما را هیچ کس
غیبتش تیری ست بر قلبِ زمان
اَلعَجَل باید به لب، در هر نفس
بهرِ سربازیِ در عصرِ ظهور
میرسد بر گوش جان بانگِ جرس
داغ ما دیگر فزون از حد شده
چون گلی در یک بیابان خار و خس
بر کدامین مرثیه گریه کنیم؟
غزّه، لبنان، یا شهیدانِ طبس
ای عزیز فاطمه، مهدی بیا
ما فقط آقا تو را داریم و بس
هر رهی جز راه عشق تو رَویم
هست آن راهِ تباهی و عبث
ای رهاییِ همه در دست تو
کن دگر آزاد ما را زین قفس
🔴✍️ مهر ماه ۱۴۰۳
#دلنوشته
#شعر_امام_زمان
#غزه #لبنان #طبس
#امیر_عباسی
به مناسبت اول مهر ماه و بازگشایی مدارس
مِهر است و باز ایام درس و مشق و تحصیل است
وَ پازلِ دلدادگی در حال تکمیل است
یادم نرفته، روز اول، هفت سالم بود
شوق و شعف آمیخته با شور و حالم بود
میخورد زنگ مدرسه، من در میان صف
پرواز میکردم به اوج آسمان صف
رفتم نشستم پشت میز و نیمکت، خوشحال
ناگاه دیدم طی شده زان روز، چندین سال
اکنون من و چندین دهه بگذشته از آن روز
چه زود رفت انگار که بوده همین دیروز
حالا بگویم با وجودِ سوخته م ای کاش
درس وفا و عشق می آموختم ای کاش
ای کاش در دوران تحصیلاتم از استاد
علمِ قشنگِ آدمیّت میگرفتم یاد
ای کاش آداب سعادت یاد میدادند
عشاق را درس شهادت یاد میدادند
پای الف بای جهاد و پاکی و تقویٰ
ای کاش من هم میشدم مثل جهان آرا
صد حیف قوت خویش را خونِ جگر کردم
سودی ندیدم من، ضرر کردم ضرر کردم
گویم به اشک جاری و قلبِ پر از دردی
ای خوش به حالِ آرمان جانِ علی وِردی
🔴✍️ مهر ماه ۱۴۰۳
#دلنوشته
#موضوع_آزاد
#مدرسه #مهر
#بازگشایی_مدارس
#امیر_عباسی
یاد تو قلب را مَثَلُ النّور میکند
نامت بساط عشق مرا جور میکند
ای دستگیرِ سائل بی دست و پا، حسین
لعنت به هر چه از تو مرا دور میکند
یک جلوه از تجلیّ حُسنِ جمال تو
دلداده را به معجزه مَسحور میکند
عشاق را اُمیدِ فدای رهت شدن
چشم انتظار تا به لب گور میکند
دل روشن است، آخرِ سر، لطفِ حق مرا
با کلبِ آستان تو محشور میکند
🔴✍️ مهر ماه ۱۴۰۳
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
#امیر_عباسی
مدح و منقبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام
آینه ی حُسنِ خدا یا حسین
مُصحَف مِصباحِ هُدیٰ یا حسین
نورِ خدای ازلی اَلسّلام
یوسفِ زهرا و علی اَلسّلام
کیستی ای بنده ی ایزد مرام؟
یاد تو در جان و دلم صبح و شام
دین زِ قیام تو بقا یافته
عشق به نامِ تو بقا یافته
آبرویت را بِنَهادی به کف
تا که شود زنده دوباره شرف
بر همه معشوق و مکرّم شدی
آبروی خلقِ دو عالم شدی
درس تو ایثار و فداکاری است
دین خدا را مدد و یاری است
یاد تو مأنوس دلِ مُضطرم
ای به فدایت پدر و مادرم
شعله به دلها بزند ماتمت
اهل و عیالم به فدای غمت
راه تو ایمان و عُبودیّت است
عزت و عشق و شرف و غیرت است
ریزه خورِ خوانِ تو ام یا حسین
ننگ غلامان تو ام یا حسین
گرچه جدا شد لبِ تشنه سرت
غربتت این بس که منم نوکرت
من کمم از قطره، تو دریای نور
سوز دمت هست مسیحای نور
من به غم عشقت اسیرم حسین
کاش برای تو بمیرم حسین
ای شده پرپر چو گلی در خزان
از چه عدو زد به لبت خیزران؟
یا وَلیَ الله، گناهت چه بود؟
جُرمِ رَضیعِ بی پناهت چه بود؟
تازه جوانت زِ چه در خون نشست؟
پشت تو از داغِ جوانت شکست
از چه ابالفضل زمینگیر شد؟
پیکرش آماجِ دو صد تیر شد
از چه به مَه، هاله ی نیلی زدند؟
به روی بچه هات، سیلی زدند؟
علتش این بود یقین داشتی
درد خدا و درد دین داشتی
علّتش این بود که در آن مصاف
تیغ کشیدی به روی انحراف
سَدّ رَهِ فتنه و بدعت شدی
مهرِ فروزان هدایت شدی
ای به فدای شورِ آئینی ات
ای به فدای غیرت دینی ات
خون تو جان داده به مکتب، حسبن
ای همه ی هستیِ زینب، حسبن
🔴✍️ مهر ماه ۱۴۰۳
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین-ع
#امیر_عباسی
تقدیم به شهدای معدن طبس
معدنچیان شهر طبس بر شما سلام
ای نامتان پر از شرف و شور و احترام
جانم فدای غربت اهل و عیالتان
گشتید سوز قلب و دل و جانِ خاص و عام
ای کشتگان زندگی و روزیِ حلال
از داغتان شعف شده بر حال ما حرام
بر شامه ی نسیمِ سحرگاهِ نُه فلک
از خاکتان رسیده بوی عشق بر مشام
تا روز حشر از سوی ایرانیان همه
معدنچیان شهر طبس بر شما سلام
#دلنوشته
#معدن #طبس
#معندچیان_طبس
#امیر_عباسی
🔴✍️ مهر ماه ۱۴۰۳
🇮🇷هفته دفاع مقدس گرامی باد
🥀«تقدیم به شهدای دفاع مقدس ومدافعین امنیت»
ای شهـیدی کـه جـان فــدا کردی
در ره حفـظِ میهــن و ایمـــان
عهــد بستـی که با تمــام وجـود
خــانه ی خصــم را کنـی ویــران
غیرتت چون خروش دریاهاست
همتـت در کــویر،، چـون طوفان
بوده ای صـاعـقه، برای خصم
بهر مـردم ز مهـــر،،، چـون باران
امنـیّـت وامــدار خـــون توسـت
بسـته ای عهد خودبر این پیمان
خـاک میــهن ز خـــون تو رنگین
ســـر بلنـد از تو پرچـــــم ایران
غم تو ای شــهید جــان بـر کــف
روی دلهـا نــهاده داغ گـــران
حـافـظ صـلح و امنــیـت بـودی
نام تو ســـر بلـند هــــر دوران
لاله هایی که در دل صـحـراست
حاصل خـــون توسـت با یاران
گـو بـه اشـــرار ای نســـیم صبا
خاک ما هست بیشـه ی شــیران
روز جــنـگ و نـبـــرد رو در رو
همـه هستنـد مـرد ایــن مــیدان
همگـی جـان به کـف بـــراه علی
شــیر مـــردان خـــطــه ی ایران
تا که ســیـد علیسـت رهــبـر ما
همه جـان بر کفیم از دل جــان
ای شــهیـدان غـیــرت و عــزّت
یادتان تا هـمیـشــه جـــاویـدان
از دل سرخ خــود "شـقایق"نیـز
می دهد شـــرح غـیــرت ایشـان
حمید رضازاده " شقایق"
کرمان
ای حرمت کعبۀ جان همه
عمّۀ سادات بنی فاطمه
فاطمۀ فاطمه بنت الامام
حضرت معصومه علیهاسلام
دختر موسایی و طور تو قم
وادی سیناست به طور تو گم
دختری و بر همه عالم اُمی
قائمۀ عرش خدا در قمی
پیرهنت از جلوات خدا
بر تن و جانت صلوات خدا
آیۀ تطهیرِ مکرّر تویی
عصمت حق کوثرِ کوثر تویی
اخت رضا نایبة الزینبی
عمّۀ ساداتی و زینِ ابی
تربت زهرا حرم پاک تو
پیکر پاک علما خاک تو
از کرم و لطف تو شد این حریم
قبر بروجردی و عبدالکریم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
ای نگهت غرق تبسم سلام
دختر شهزاده ی هفتم سلام
کن نظری بر دل این خسته جان
میدهم از شوق تو آهسته جان
کاش شوم خادم درگاهتان
قطره ی آبی به سر راهتان
ای که به دیدار رضا آمدی
خیره ی راهم به کجا آمدی؟
شکر که در راه ندیدی عطش
خم نشده هیچ کس اینجا، قدش
اسوه ی شهر قمی ای بی بدیل
سنگ نخورده به سرت بی دلیل
شام غریبان پس از حرمله
خار مغیلان و کمی آبله
وای به حال دل اهل جهان
دختر ارباب شده نیمه جان
شام رسیدند در این فاصله
دور و بر عمه ی تان هلهله
شکر نشد عاقبتت این چنین
کرب و بلای تو نشد این زمین
ای همه ی مردم قم قنبرت
حاتم طایی است گدای درت
کاش منم زاعرتان می شدم
با نظری شاعرتان می شدم
آهوی دل بند شده بهر قم
باتو فقط امن شده شهرقم
خواهر خورشید جوابم بده
چشمه ی کوثر کمی آبم بده
بانظرت پیر جوان می شود
هرچه بخواهید همان می شود
شعر مرا داد غمت خاتمه
شافع من باش تویافاطمه
#کبیری
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
من به پابوسي تو آمده ام
شهر گل دستههاي رنگارنگ
شهر قم، آشيان آل الله
شهر علم و ديانت و فرهنگ
گنبد دلگشاي تو از دور
در ميان منارهها پيداست
امتداد حضور آينهها
در نگاه ستارهها پيداست
آه بانو، بگير دست مرا
كه به جز تو مرا پناهي نيست
ميتوان با تو تا خدا كوچيد
كز حرم تا بهشت راهي نيست
در پگاهي كه با دو دست نياز
به ضريحت دخيل ميبندم
پر و بال دعاي خود را من
به پر جبرئيل ميبندم
بس كه شبها ستاره ميشمرم
آسماني شده است دامن من
گر گناه است عاشقي كردن
گنه عالمي به گردن من
قطعهاي از بهشت خوب خدا
آشكارا به منظر حرمست
طاير پرشكسته دل ما
تا هميشه كبوتر حرمست
#استاد_محمد_علی_مجاهدی_پروانه
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
دوبیتی
آئینه توحید به قم می آید
یا خواهر خورشید به قم می آید
نذر نفحات فاطمی اش صلوات
با آمدنش عید به قم می آید
▪️
هم زمزمهی سبز بهاران با تو
هم روح بلند چشمه ساران با تو
از راه رسیدی و کویری تشنه
جنت شده، ای حضرت باران با تو
▪️
تا خاک مرا سرشت، یا معصومه
روی دل من نوشت: یا معصومه
یک پنجره پرواز مرا خواهد برد
از صحن تو تا بهشت، یا معصومه
#یوسف_رحیمی
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
آمد ز راه دختر موسیٰ به شهر قم
یعنی فتاد سایه ی طوبیٰ به شهر قم
بوی بهشت می وزد از گَرد چادرش
گل کرده است مأمن و مأویٰ به شهر قم
وقتی گذاشت پا به حریم دیار عشق
جاری شده ست چشمه تقویٰ به شهر قم
بانوی آب و آینه ، معصومه می رسید
با جلوه های زینب کبریٰ به شهر قم
در آسمان شهر ملائک به صف شدند
تابیده بود نور تعالیٰ به شهر قم
تا که گشود دیده ی خود را به آن حریم
بگشوده گشت باب تولّیٰ به شهر قم
مولای ماست آینه دار جهان رضا
اینک رسید خواهر مولیٰ به شهر قم
با آن که بود خسته ولیکن رسیده بود
پویاترین شفیعه ی عقبیٰ به شهر قم
"یاسر" دمید روح مجدّد به جسم خاک
گویا رسید جلوه ی عیسیٰ به شهر قم
#محمود_تاری_یاسر
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
دوبیتی
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم، عتباتی دیگر
بر بانوی با کرامت قم صلوات
بر شاه خراسان صلواتی دیگر
#سید_محمد_جواد_شرافت
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#ورود_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها_به_قم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
آمــدی بانــوی باران ! بهتـــرین مهمــان قم !
رحمت آوردی به دشتِ تشنه و بی جان قم
میهمـان شهر قم ! اینک تو صاحبــخانه ای
از کرامات تو پر شــد ، سفــرهٔ احــسان قم
آمـــدی با هــودَجــی از نور و عطـری آشنا
شـــد ز نور محضــرت آراســته ، ایوان قم
با قدمهـای شمـــا این شــوره زار آباد شـد
با تو شیــرین است حتی مزهٔ سـوهان قم
صحن زیبای حریمت جنت الاعلای ماست
رَشک فردوس برین این روضهٔ رضوان قم
گنبــد و گلدستـــه ات دارد صفــای دیگری
چون نگینی میدرخشی روی انگشتان قم
دستگیـر مـا گــدایـان است از رویِ کــرم
دست بـانوی کـریمـــه ، بـانــوی بـاران قم
هــر که دلتنـگ مــزار یاس پرپر می شود
زود خـود را میرساند خسته بر دامان قم
یاد قبـر بی نشان ، قصـد زیـارت می کند
تا بگیـرد عطـر یاس از درگهِ ریحــانِ قم
افتخـــار میــزبانی از دو بانــوی عظیـــم
شــد نصیــب مـــردم دلــدادهٔ استـــان قم
بر قـدومت فرش استقبالی از گل ساختند
مـردم مهمـــان نواز و پـاک و باایمــان قم
کاش بانو ! عمه جانت،زینب دلخسته هم
جای شام و کوفه میشد مدتی مهمان قم
روضهٔ زینب، گریز روضهٔ معصومه است
یاد زینب میچکد اشک غم ازچشمان قم
"کیمیا" خیر دو عالم را اگر خـواهی بزن
چنــگ بر دامــانِ بانـویِ مَلَکْ دربــان قم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
بسم الله الرحمن الرحیم
#ترکیب_بند
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورود_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها_به_قم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
می نویسم بهارمان بانو
صاحب اختیارمان بانو
آنکه بین تمام خلق خدا
داده است اعتبارمان بانو
آنکه مهر و عطوفتش عمری
میشود سایه سارمان بانو
آنکه به خادمیش مفتخرند
همه ایل و تبارمان بانو
با دعاهای خویش وا کرده
گره از کار و بارمان بانو
با شما عطر فاطمی دارد
همه شهر و دیارمان بانو
«سوره ی کوثر امام رضا
بهترین خواهر امام رضا»
🌹🌹🌹🌹🌹
می سرایم برای معصومه
جان عالم فدای معصومه
عرش و فرش و بهشت و ملک و ملک
همگی خاک پای معصومه
میشوم عاقبت بخیر یقین
با نگاه و دعای معصومه
با رضای خود امام رضا
گره خورده رضای معصومه
حس و حال بهشت را دارد
پای ایوان طلای معصومه
سرمه ی چشم دوستان خداست
خاک صحن و سرای معصومه
«سوره ی کوثر امام رضا
بهترین خواهر امام رضا»
🌹🌹🌹🌹🌹
در ضریحش بهشت جا دارد
عطر سلطان طوس را دارد
در و دیوار و گنبد حرمش
دائما ذکر یارضا دارد
هرکسی زائرش شده برلب
فاطمه اشفعی لنا دارد
کرمش را چگونه بنویسم
مگر این سفره انتها دارد؟
بنویسید مثل این بانو
در زمین و زمان کجا دارد؟
هرکسی زائرش شده حتما
نزد او حاجتی رَوا دارد
"سوره ی کوثر امام رضا
بهترین خواهر امام رضا»
🌹🌹🌹🌹🌹
ای بهاران طلیعه ی قدمت
آسمان خاک پای محترمت
ابر و خورشید و باد و ماه و فلک
همه هستند سائل کرمت
مورد رحمت خدا هستیم
با دعای غروب و صبح دمت
جمع هستند تا ابد علما
همگی زیر پرچم و علمت
می برد هوش از سر افلاک
این ضریح قشنگ و با عظمت
عطر پاک بهشت می آید
از حوالی گنبد حرمت
«سوره ی کوثر امام رضا
بهترین خواهر امام رضا»
🌹🌹🌹🌹🌹
جلوه ی دیگری ز اعطینا
غزل دیگری ز عرش خدا
ای مقامت فراتر از مریم
ای وجودت تجلی زهرا
خادمانت ملائک عرشی
دوستدارت خدای بی همتا
ابر با لطف تو شود باران
قطره با لطف تو شود دریا
نامتان هست هر شب و هر روز
ضربان دل امام رضا
پرچم تو فراتر از افلاک
کرمت تا همیشه پا بر جا
«سوره ی کوثر امام رضا
بهترین خواهر امام رضا»
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✍امیر قربانی فر
غزلی تقدیم به کریمه ی اهل بیت علیهم السلام حضرت معصومه سلام الله علیها
#ورود_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها_به_قم
***********
ذکر یا معصومه در دلها قیامت می کند
نام زیبایت دهان را پر حلاوت می کند
خواهرشمس الشموسی،زین سبب خورشید هم
نزد بیت النور تو عرض ارادت می کند
اینکه نامت هست مثل نام مادر فاطمه
از شباهت های تو با او روایت می کند
می کنم احساس ، جنت در حوالی خودت
گوشه ای در صحن آیینه اقامت می کند
هر سه شنبه ابتدای رفتنش تا جمکران
مهدی صاحب زمان اینجا عبادت می کند
حضرت جبریل آقای ملائک صبح و شام
می رسد اینجا به زوار تو خدمت می کند
قم حریم اهل بیت است و در اینجا زائرت
چارده معصوم را یک جا زیارت می کند
هر که دلتنگ مزار مادرت زهرا شود
می رسد پیش تو احساس رضایت می کند
مثل بهجت ها و مثل مرعشی ها می شود
حرمت کوی تو را هر کس رعایت می کند
بس که می بارد کرم از این در و دیوارها
اهل قم را این حرم اهل کرامت می کند
نقطه ی آغاز جمهوری اسلامی تویی
حوزه ی قم کل دنیا را هدایت می کند
تا تو را داریم و تا شاه خراسان پیش ماست
کشور ما در بلاها استقامت می کند
***************
#رضا_یزدی_اصل
#غزل_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#غزل_مدح
#امام_زمان_علیه_السلام
#غزل
#مدح_امیر_المومنین
بارِ ما را نمی خرد احدی
تو مدد کن تو...یا علی مددی
خوش نشستی درونِ سینه ی ما
عشقِ گهواره تا دَمِ لحدی
آفتابِ بلندِ فاطمه ای
تا ابد غیرِ قابلِ رصدی
یا علی! بینِ کلِ مخلوقات
تو گلِ تا همیشه سرسبدی
ذوالفقارت به ما نشان داده
تو همان فاتحِ الی الابدی
بی زره بودنت به این معناست
نیست مرحب مقابلت عددی
من فقط با نجف خوشم مولا!
رگِ خوابِ مرا خودت بلدی
دست خالی رسیده ایم نجف
تو مدد کن تو..یا علی مددی
#احسان_نرگسی
(ورود حضرت معصومه به شهر مقدس قم)
#کاروان_عشق
کاروان عشق سوی قم روان گردیده است
شهر قم هنگامه از این کاروان گردیده است
حضرت معصومهی قم خواهر سلطان توس
آنکه پیش پای او خم، آسمان گردیده است
از قدومش شهر قم گردیده چون باغ بهشت
بارگاه اطهرش، رشک جِنان گردیده است
آفتاب قم بوَد سوزان اگر ؛ این بارگاه ـ
از کرامت بر سرِ قم سایبان گردیده است
گوهر بحر عفاف و عصمتی که از شرف
مظهر تقوا و عصمت بر زنان گردیده است
بس که دارد آبرو نزد خدای لایزال
شافع الجنة برای شیعیان گردیده است
ای که میگردی به دنبال مزار فاطمه (س)
اینمکان مسطورهای از آن مکان گردیده است
چون بوَد پیراهن ایمان و عفت بر تنش
نام او مانند زهرا جاودان گردیده است
آخرین شمس ولایت، حجة بن العسکری (ع)
آنکه جانها از فراقش در فغان گردیده است
در پناه عمّهاش، بنیان نموده مسجدی ـ
که از آن مشهور نام جمکران گردیده است
شایگان شد این غزل در مدح شهبانوی قم
قافیه هرچند اینجا شایگان گردیده است
(ساقیا) دروازهی حاجات باشد این حرم
هرکه سر سوده براین در کامران گردیده است
سید محمدرضا شمس (ساقی)