#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#اذان_بلال
#غزل
آزاد کن دوباره صدا را اذان بگو.
بر مأذنه موذن دلها اذان بگو.
بشکن تقدس قسمت را به حنجره.
این بار را به خاطر زهرا اذان بگو.
چیز زیادی از تو نمی خواهد این دلم.
دارم فقط، من از تو تقاضا اذان بگو.
دلتنگ روزهای نه چندان گذشته ام.
دلتنگ نام نامی بابا اذان بگو.
بر داغ های قلب فراوان قلب من.
مرهم بنه به قصد تسلا اذان بگو.
داغ پدر، نه داغ پسر دیده فاطمه.
بر داغ های ام ابیها اذان بگو.
بر روح و جان خسته ام از زندگی بلال.
جانی ببخش و باش مسیحا اذان بگو.
از رنج من تمام جهان را خبر نما.
از خشم من به ساز تبرا اذان بگو.
از دشمن خدا و علی واهمه مکن.
اهل غدیر باش و تولا اذان بگو.
بشکن سکوت این خفقان را به نیته.
بیداری اهالی معنا اذان بگو.
روی مناره أشهد أن علی بگو.
بر غربت ولایت مولا اذان بگو.
#رسول_رشیدی_راد
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#اذان_بلال
دلم گرفته درین وسعت ملال ، بلال
اذان بگوی خدا را ، اذان بلال ! بلال
سکوت تلخ تو ، با درد همنشینم کرد
اذان بگوی و ببر از دلم ملال ، بلال
من و تو شعله وریم از شرار فتنه ، بیا
برای این همه غربت چو من بنال ، بلال
هنوز یاد تو ، در خاطر زمان جاری است
از این گذشته روشن به خود ببال ، بلال
دوباره بانگ اذان در مدینه می پیچد ؟ !
سکوت نیست جواب چنین سؤال ، بلال
اذان اگر تو نگویی ، نماز می میرد
بخوان سرود رهایی ، بخوان بلال ! بلال
اذان بگو به بلندای قامت توحید
که دشمنت ندهد بعد از این مجال ، بلال
کبوتر حرم عشق ! بال و پر واکن
به شوق آمدنِ لحظه وصال ، بلال
بخوان که عمر گل باغ عشق ، کوتاه است
چو آفتاب که دارد سر زوال ، بلال
برای مرغ مهاجر ، زکوچ باید گفت
بخوان سرود غم انگیز ارتحال ، بلال
سرود سبز تو ، با خشم سرخ من مانَد
به یادگار برای علی و آل ، بلال
#محمد_علی_مجاهدی
«بسم ربّ الفاطمه»
#فاطمیه
#اذان_بلال
#حقانیت_امیر_المومنین_ع
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بخــوان بِـلال ! اذان را به نام پیغمـــبر
بخــوان تو أَشهــد أَنَّ محمّــدی دیگــــر
بخوان دوباره که شاید ، مدینه بر خیزد
مـدال عشـــق علـــی را به سینــه آویزد
بخـوان به أَشهــد أَنَّ علـــی ولـــیُّ الله
که اوست حبل متین و علیست تنها راه
اذان بگو که شهــادت دهــم به نام علــی
بخوان که سجده کند عشق بر مقام علی
بخوان اقامـــه شــــود راز در نمــاز نیاز
بخوان که بشکفد از آن اذان ، گل اعجاز
اذان بگـــو که بشـــوید غبــــار از دلهــا
اذان بگــــو که برویــد بهــــار از دلهـــا
بگـــو دوباره طـــراوت بریزد از بـــاران
اذان بگــو که دلــم را جــلا دهــی با آن
بخوان که روحِ دوباره به جسم برگردد
بخوان که از شب غفلت ،طلسم برگردد
و خواند و فاطمــه محوِ خدای اکبــر شــد
همیـن که نـوبت عطــــر گـــل پیمبــر شــد
دل حبیبــهٔ طاها شکــست و رفت از حال
به لب از این غم هجران سرود شعر ملال:
دریغ و درد ! پیمبـــر چه زود رفت از یاد
سفــــارش ثقلیـــن از زبانتـــان افتـــاد!
چقـــدر فاصــــله دارید از مــرام علـــی
مگر شـــما نشنــیدید از مقـــام علـــی؟!
"أنا مدینـــةُ العلم"و علیـست باب علـوم
چرا شدید از این علم بیکران ، محروم؟
علــی نشــانهٔ اکمـــال دین و قرآن است
علــی نمـــاد عدالت ، نماد میـــزان است
علـی قسیــم بهشت و جهنــم است آری
علـی به کلّ خـــلایق مقــــدّم است آری
علیست اول و آخر ، پیِ چــه می گـردید؟!
علیست با حق و حق با علیست بی تردید
چه گویم از وجناتش که میر جنّت اوست
ولیِّ بر حــقِ روز غـــدیر و حـجت اوست
دریغ ! حـــق و عـــدالت نیــامده به شمــا
همـــای عشـــق و سعادت نیامده به شمــا
کلام منبــر ناحــــق شـــد انتـــخاب شمــا
سکوت بر ستـم و کین شده جواب شمــا
غریب وبا دلِ درخون نشسته خواهم رفت
نفـس بریده و پهــلو شکسته خواهم رفت
حســــاب کار بمــــاند به نــزد پیغمبــــر
که تا خدا چه بخواهد به عرصهٔ محشر
📝رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۱۰/۴