#امام_هادی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد
كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد
تیرگیها را كه باران از نگاه گریه شست
شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد
تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند
چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد
در هجوم کشف های ناگهانی گر گرفت
شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد
نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب...
خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد
سیر اسرار ازل در روضههای شفع و وتر
سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد
آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض
در جوابم یک حرم، در خاك، ویران گریه کرد
تا نوشتم نام مولایم علی هادی است
از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد
هادی ای مظلوم ای سرّ خدای فاطمه
غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد
#کاظم_رستمی
#شهادت_امام_هادی_ع
با سر انگشتم نوشتم آه... باران گریه کرد
پشت شرمِ شیشه جاری شد خرامان گریه کرد
تیرگی ها را که باران از نگاهِ گریه شست
شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه کرد
در هجوم کشف های ناگهانی گُر گرفت
شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد
تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند
چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد
آه ای دریای نور، ای مهربان، ای لطف محض
در جوابم یک حرم، در خاک و ویران گریه کرد
هادی ای مظلوم گمنامِ تبارِ فاطمه
غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد
✍ #کاظم_رستمی