✅تقدیر رهبر انقلاب از شعر افشین اعلا علیه توافق حاکمان عرب با رژیم صهیونیستی
🔴متن پیام حضرت آیت الله خامنه ای به این شرح است:
"شعری که خطاب به حاکمان عرب سرودید، بسیار بجا و به موقع بود. دست شما درد نکند."
متن شعر خطاب به به حکام خائن عرب :
📌 شیری که برازنده فخر است و مباهات
سید حسن است آیا یا شیخ امارات؟
📌 این داده چو قواده به عشرتکده، رونق
آن گشته ولی قائد احرار به شامات
📌 آن پخته سخن گوید با تکیه به قرآن
این خام ولی چون شتران، حامل تورات
📌 آن لرزه درافکنده به ارکان تل آویو
این با تن لرزان شده پنهان به عمارات
📌 ای شیخ! کنی تکیه به قومی که خداوند
از دوستیاش کرده تو را نهی به آیات؟
📌 این نهی، ندیدی و نخواندی تو به قرآن؟
یا خواندهای از وحی، فقط لفظ و عبارات؟
📌 هش دار و بپرهیز، از این غده ی بدخیم
جز ننگ چه بخشید مناخیم به سادات؟
📌 سید حسن از چیست که بی سلطنت و کاخ
خورشید عرب گشته و حکام چو ذرات
📌 زیر قدمش له شده است ارتش صهیون
با آن همه جنگنده و آلات و مهمات
📌 آیا نکنی شرم ز لبنان و فلسطین؟
آیا نشنیدی تو ز آیات و روایات؟
📌 ایران چه بدی کرد به اعراب و به اسلام؟
کز کینه او کور شدی، کور به کرات!
📌 بحرین و عراق و یمن و شام چرا سوخت؟
در آتش بدخواهیات ای شیخک بدذات!
📌 آیا نرهاندند نوامیس عرب را
سید حسن و قاسم و یاران ز بلیات؟
📌 خنجر زدی از پشت به اعراب و نشستی
با مرتکب آن همه کشتار و جنایات
📌 با قاتل کودک کش صبرا و شتیلا
با جانی نفرین شده در ارض و سماوات
📌 یکباره عقال از سر بی عقل بیفکن
خو کن چو جهودان به عرق چین و کراوات
📌 بیهوده مکش فیل دبی را به رخ ای شاه!
وقتی که ز سرباز یمن هم شدهای مات
📌 حیثیت خود دادی چون با ثمن بخس
حقانیت فارس شد از خبث تو اثبات
📌 شاهان عرب، طایفه ی لوط و ثمودند
هم بنده ی عزی و منات و هبل و لات
📌 خون عرب است آیا ای مردنمایان!
این ننگ که بر دامن تان مانده ز عادات؟
📌 هم قدس ز کف داده و هم مکه و یثرب
جز غرب ندارید دگر قبله حاجات
📌 در عقد تل آویو در آیید از این پس
بودید چو یک عمر، عیالات ایالات
📌 ای قوم عرب! غیرت اجدادی تان کو؟
بودند نیاکان شما اهل فتوحات
📌 تکرار مبادا شود اندوه فلسطین
تا چند برد غرب، از این منطقه، سوغات؟
📌 دزد است در این قافله، تا چند تغافل؟
موش است در این مزرعه، تا چند مماشات؟
📌 تند است چرا این همه توفان تجاوز؟
کند است چرا این همه شمشیر مجازات؟
📌 خواند همه را قدس به یاری، ز چه خوابید؟
اقلیم عرب گشته چرا خانه ی اموات؟
📌 با این همه، ای غرب! بپرهیز که دارد
این بادیه، بس خار مغیلان و نخیلات
📌 دل خوش مکن ای خصم به ویرانی بیروت
مکرون! مکن از مکر، گذر سوی خرابات
📌 لبنان نکند روی خود از پارس به پاریس
چون دیده از او خیر فراوان، ز تو آفات
📌 سوزنده قانا شده دلسوز شهیدان!
غارتگر شبعا شده همدرد جراحات!
📌 ای ننگ به هر کس که شود خام تو ای خصم
ای وای به شیخی که کند با تو ملاقات
📌 قوم عرب و اهل خلیج کهن فارس
هیهات که ذلت بپذیرد ز تو، هیهات
📌 آینده از آن یمن و غزه و قدس است
ای غرب به هش باش! رسد روز مکافات...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو ای سلیمانی، دل ماند و پریشانی
مداحی جانسوز میثم مطیعی در وصف حاج قاسم عزیزمان
#عند_ربهم_یرزقون
+ اولین محرم بی حاج قاسممان دو عزا بر دلمان نشانده، تقدیر شده از امسال شب حضرت قاسم برای دو قاسم عزا بگیریم 😔
متن نوحه خدا مرگم بده چه لبهای پر از خونی از محمود کریمی
🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁
خدا مرگم بده چه لبهای پر از خونی ●✹
خدا مرگم بده چه موهای پریشونی ●✹
خدامرگم بده چه اوضاعی چه مهمونی ●✹
نه فشی و نه چراغونی و نه سر دارم و نه سامونی ●✹
به ما سر زدی سر زده اومدی ●✹
کو بدنت مگه پر زده اومدی ●✹
مگه پر زده اومدی ●✹
بابا نگو که کجا بودی ✹ بابا همه جا با مابودی ○○⦿◉⦿○○ بابا زیر دست و پا بودی ✹ بابا بابا بابا
خدا صبرت بده شده ناموست آواره ✹ خدا صبرت بده دخترت بین بازاره
خدا صبرت بده به غارت رفته گوشواره ✹ نمونده گوشی و گوشواره
بگو با عمو شبم تاره ✹ سرتو خاکیه خاکیه معجرا
منو زدن مثل تک تک دخترا ✹ بابا تو موج بلا بودم ✹ بابا با نامحرم
به ما سر زدی سر زده اومدی ✹ کو بدنت مگه پر زده اومدی
مگه پر زده اومدی ✹ بابا نگو که کجا بودی
بابا همه جا با مابودی ✹ بابا زیر دست و پا بودی
بابا بابا بابا ✹ خدا خیرش بده
سر من عمه آزرده ✹خدا خیرش بده

به جای من کتک خورده ✹ خدا خیرش بده روزی صد مرتبه مرده
علم به دوش حرم بوده و ✹ تو هر کوچه سپرم بوده
حالا مراقب زخمای تازمه ✹ بیا که لحظه تشییع جنازمه، بابا
چشمم خوب نمیبینه، بابا ○○⦿◉⦿○○ سیلی خوردم از کینه، بابا
گوشم خیلی سنگینه، تار میبینم، سرم سنگینه ○○⦿◉⦿○○ عجب دستی داشت، خیر نبینه
بابا پای پر ورمم، درد سر حرمم ○○⦿◉⦿○○ عمه میگه خیلی شبیه مادرمم
🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁
محمود کریمی خدا مرگم بده چه لبهای پر از خونی
🔶 #حدیث_روز
🌷امام صادق علیه السلام:
🔴منْ أَنْشَدَ فِي اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ شِعْراً فَبَكَى وَ أَبْكَى عَشْراً كُتِبَتْ لَهُ اَلْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي اَلْحُسَيْنِ شِعْراً فَبَكَى وَ أَبْكَى خَمْسَةً كُتِبَتْ لَهُ اَلْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي اَلْحُسَيْنِ شِعْراً فَبَكَى وَ أَبْكَى وَاحِداً كُتِبَتْ لَهُمَا اَلْجَنَّةُ
🔵كسى كه در مرثيه حسين بن على عليهما السّلام شعرى خوانده و خود گريه كرده و ده نفر ديگر را بگرياند بهشت بر ايشان واجب مىگردد و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و خود گريه كرده و يك نفر ديگر را بگرياند بهشت براى هر دو واجب مىشود.
📚 کامل الزيارات، جلد ۱، صفحه ۱۰۴
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
سلام پایگاهای بسیج حوزه شهید بهشتی جلسه های روضه ها خانگی و جلسه روضه مساجد و حسینه ها با رعایت فاصله گزاری اجتماعی برای ما ارسال کنید خبرگزاری بسیج پیربکران روابط عمومی حوزه شهید بهشتی ناحیه شهرستان فلاوجان @FAGHATAHLBIT1398 @basijnews_pirbakran
شهدای کربلا از اصحاب پیامبر(ص) شهدای کربلا از یاران امام علی(ع) شهدای کربلا از اهلبیت امام حسین(ع) شهدای کربلا از یاران امام حسین(ع)
اَنَس بن حارث ابو ثُمامه عمرو بن عبد اللّه صائِدى على اکبر(ع) ابراهیم بن حُصَین اسدى
عبد الرحمان بن عبد ربّه انصارى حبیب بن مُظاهر اسدى عبد اللّه (على اصغر) برادرزاده حُذَیفة بن اَسید غِفارى
زاهر، غلام عمرو بن حَمِق عبد اللّه بن على ابو هَیّاج
عمّار بن ابى سلامه دالانى عثمان بن على اَدهَم بن امیّه
سعد بن حارث خُزاعى، غلام امیر مؤمنان(ع) جعفر بن على انیس بن مَعقِل اَصبَحى
عبد اللّه بن عُمَیر کَلْبى عبّاس بن على بُرَیر بن خُضَیر
کَردوس بن زهیر ابو بکر بن على بشیر بن عمرو حَضرَمى
نافِع بن هلال جملى محمّد بن على جابر بن حَجّاج
ابو بکر بن حسن جَبَلة بن على شیبانى
عبد اللّه بن حسن جُنَادة بن حارث
قاسم بن حسن جُندَب بن حجیر
جعفر بن عقیل جون ، غلام ابو ذر
عبد الرحمان بن عقیل جوین بن مالک
عبد اللّه بن عقیل حارث بن اِمرؤ القیس
محمّد بن ابى سعید بن عقیل حارث بن نَبهان
عبد اللّه بن مسلم بن عقیل غلام حمزة بن عبد المطّلب
محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حتوف بن حارث
عون بن عبد اللّه بن جعفر حَجّاج بن زید
* ابراهیم بن على حَجّاج بن مَسروق
* عبّاس اصغر بن على حُرّ بن یزید ریاحى
* جعفر بن على حلّاس بن عمرو
* عبد اللّه اکبر بن على نُعمان بن عمرو
* عبد اللّه اصغر بن على حَنظَلة بن اسعد
* عبید اللّه بن على رافع ، هم پیمان بنى شنده
* عمر بن على رُمَیث بن عمرو
* عتیق بن على زُهَیر بن بِشْر خَثعَمى
* قاسم بن على زُهَیر بن سلیم اَزْدى
* بشر بن حسن زُهَیر بن قَین بَجَلى
* عمر بن حسن زید بن مَعقِل
* ابو بکر بن حسین سالم، هم پیمان ابن مدنیّه
* ابو بکر بن قاسم بن حسین سعد بن حنظله تمیمى
* ابراهیم بن حسین سعید بن عبد اللّه حنفى
* جعفر بن حسین سعید بن کَردَم
* حمزة بن حسین سلیمان، غلام امام حسین
* زید بن حسین سلیمان بن ربیعه
* قاسم بن حسین سوّار بن ابى حِمیَر
* محمّد بن حسین سُوَید بن عمرو بن ابى مُطاع
* عمر بن حسین سیف بن حارث جابرى
* محمّد بن عقیل شَبیب بن عبد اللّه نَهشَلى
* محمّد بن عبد اللّه بن عقیل سیف بن مالک
* حمزة بن عقیل ضَرغامة بن مالک
* على بن عقیل شوذَب، هم پیمان بنى شاکر
* عَون بن عقیل ضُباب بن عامر
* جعفر بن محمّد بن عقیل عابِس بن ابى شَبیب شاکرى
* ابو سعید بن عقیل عامر بن مسلم
* ابراهیم بن مسلم بن عقیل سالم، غلام عامر بن مسلم
* محمّد بن مسلم بن عقیل عباد بن ابى مهاجر
* عبد الرحمان بن مسلم بن عقیل عبد الرحمان بن عبد اللّه اَرحَبى (یَزَنى)
* عبید اللّه بن مسلم بن عقیل عبد اللّه بن قیس غِفارى
* ابو عبد اللّه بن مسلم بن عقیل عبد الرحمان بن قیس غِفارى
* على بن مسلم بن عقیل عُقْبة بن صَلت
* ابراهیم بن جعفر عمّار بن حسّان طایى
* ابو بکر بن عبد اللّه بن جعفر عمران بن کعب
* عون اصغر بن عبد اللّه بن جعفر عمر بن اَحدوث حَضرَمى
* حسین بن عبد اللّه بن جعفر عمر بن خالد صَیداوى
* عبید اللّه بن عبد اللّه بن جعفر سعد، غلام عمر بن خالد صَیداوى
* عون بن جعفر بن جعفر عمرو بن خالد اَزْدى
* محمّد بن جعفر خالد بن عمرو اَزْدى
* محمّد بن عبّاس عمرو بن ضَبیعه
* احمد بن محمّد هاشمى عمرو بن عبد اللّه جُندَعى
عمرو بن قَرَظَه انصارى
غلام ترک
قارِب، غلام امام حسین
قاسم بن حبیب اَزْدى
قَعنَب بن عمرو نَمِرى
کِنانة بن عتیق
مالک بن عبد بن سَریع جابرى
مُجَمِّع بن زیاد
مُجَمّع بن عبد اللّه عائِذى
پسر مُجَمّع بن عبد اللّه عائذى
مسعود بن حَجّاج
عبد الرحمان بن مسعود
مُسلم بن عَوسَجه اسدى
مسلم(/ اَسلَم) بن کثیر
مُنجِح ، غلام امام حسین
نَعیم بن عَجْلان
هَفهاف بن مُهَنَّد راسِبى
هَمّام بن سَلَمه قانِصى (قایضى)
وَهْب بن وهب
یحیى بن سلیم مازِنى
ابو شعشعا، یزید بن زیاد بن مُهاصِر
یزید بن نَبیط عبدى
و فرزندش عبد اللّه بن نَبیط عبدى
و فرزند دیگرش عبید اللّه بن نَبیط عبدى
###نامهایی که با علامت ستاره (*) مشخص شدهاند، تنها در منابع نادر ذکر شدهاند.
این چای روضه ها که مرا زیر و روکند عطـرش ز دور کار هـزاران سبو کند
sadegh_ahangaran_-_man_dokhtare_hoseynam_-_www.worldbook.ir.mp3
2.11M
حاج صادق اهنگران
من دختر حسینم
عمه جان زینب
گو کوفیان نزنندم سیلی.
دلتنگ حرم اربابم:
#قسمت_پایانی روضه و توسل اصحاب"حر بن یزدی ریاحی" ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 97_سید مهدی میرداماد↯
دیشب صدایت میزدم ای حُر! کجایی؟
تو حُر مایی، حُر مایی،حُر مایی
*ای خدا! میشه آقا به من و تو هم بگه: شما مال من هستید..*
تو بین دشمن بودی و من با تو بودم
هر لحظه از تو دل ربودم، دل ربودم
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
*نفرین کرد به ظاهر،" ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ"مادرت به عزات بشینه و گریه کنه، دیدن حُر سرش رو انداخت پایین،عرق شرم پیشانیش رو گرفت....ببین نفرین حُر، چه کرد به ظاهر با دلِ حُر*
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
نفرین نکردم،بلکه می کردم دعایت
آنجا که گفت:چشم مادر بر تو گرید
می خواستم زهرای اطهر بر تو گرید
*یه جایی امام دست گذاشت که حُر به هم بریزِ، حُر اون ماهیت خودش رو نشون بده،ذات قشنگ خودش رو ، رو کنه،تا گفت: مادرت به عزات بشینه،سرش رو انداخت پایین،گفت:آقا! اگه هر کی غیر از شما اسم مادرمو آورده بود،زنده نمی موند، اما من چه کنم؟شما فرزندِ فاطمه اید،اسم مادرت زهراست...
حُر،حُر شد به خاطر ادبش،اگه دنبال عاقبت به خیری هستی،راهش همینه،احترام کرد به نام بی بیِ دو عالم..*
دانی که چون شد،دامن مارا گرفتی؟
تو احترامِ نامِ زهرا را گرفتی
می خواستم در این گلستان یاس باشی
می خواستم همسنگرِ عباس باشی
می خواستم زخم سرت را خود ببندم
بر زخم های پیکرت چون گُل بخندم
زهرا همان آغاز، هستت را گرفته
با چادرِ خاکیش دستت را گرفته
*حُر دشمنِ به ظاهر،الان مقابل امام ایستاده، تا اسمِ مادرش رو آورد،احترام کرد،گفت:مادرت زهراست،من جرأت ندارم حرف بزنم....
سادات منو ببخشن،میخوام بگم: دشمن شنید اسمِ مادرِ امام رو احترام کرد،ای نامرد مردمِ مدینه،دید فاطمه پشتِ دَرِ،دید صدای فاطمه پشت در میاد،حُر به نام مادر امام احترام کرد،اما نانجیب نوشت تو نامه اش: معاویه! اومدم برگردم،یاد علی افتادم،چنان لگدی به در زدم،صدای شکستن استخوان هاشو شنیدم....
شب حُر باید بری پشت در و دیوار،باید بری سر سفره ی حضرت زهرا...
حُر برگشت،چه برگشتنی، گفت:آقا! من اولین نفری بودم که راه رو بستم،میخوام اولین نفری باشم که جونم رو برات فدا می کنم،لَه لَه میزد برا شهادت،رفت میدان،خودش رفت،نوشتن:پسرش هم رفت،غلامش هم رفت،حق رو اَدا کرد،وقتی افتاد رو زمین،حُر یه لحظه به خودش نهیب زد..گفت:حُر! منتظر حسین نباش،حبیب باید منتظر حسین باشه،زهیر باید منتظر حسین باشه،تو همین که بهت اجازه داد جونت رو فدا کنی برات بسه،منتظر نباش،نوشتن فرق حُر شکافته شده بود،خون رو چشماش رو گرفته بود،یه مرتبه دید یه دست مهربون سرش رو از رو خاک برداشت،خون رو از چشماش پاک کرد،چشمش رو باز کرد دید آقاش حسینِ...کیا آرزو دارن موقع جون دادن آقاشون رو ببینن؟
به همه آرزوش رسید،اصلاً جون دادن با حسین،اصلاً درد یادش میره،زخم یادش میره،همتون اهل روضه اید،آقا لحظه ای از کنار حُر بلند نشد،تا حُر جون داد،بعد حُر رو گذاشت،خیلی از شهدای کربلا رو همین کارو کرد،نوشتن به دو دلیل می اومد بالا سر اصحاب و یارانش،دلیل اول این بود:عشقی که بین ارباب و بین اون اصحاب وجود داشت،حضرت می دونست اینا آرزوشونه اینا حسین رو ببینن،میشناخت یارانش رو،دلش نمی اومد کسی منتظر بشه،دلیل دوم خیلی سختِ گفتنش،میشناخت دشمن رو،خباثتِ دشمن رو خبر داشت،میدونست دشمن برا قهرمان بازی،دشمن برا تضعیف روحیه،زنده زنده سرها رو از بدن جدا میکنه،لذا خودش رو میرسوند،سر یاراش رو بغل می گرفت،کسی جلو نیاد،میذاشت راحت جون بدن،چشماش رو می بست،نذاشت کسی رو زنده زنده سر ببرن...
اما امان از اون لحظه ای که خودش افتاد رو خاک،هنوز داشت نفس می کشید، "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" حسین......دستت رو بیار بالا،"بالحسین...." شب حُر و شبِ اصحابِ،الان وقت توبه است،توبه ی ما با حسین پذیرفتنی است، "بالحسین الهی العفو...."
خیلی لحظه ی آخر، لحظه ی مهمیه،ان شاء الله دَم جون دادنمون کسی باشه سرمون رو برداره از رو خاک، سر همه رو بلند کردی،رو دامن گرفتی،یه نفر نبود سرت رو از رو خاک،برداره...نه یه نفر بود، اون یه نفر هم سه ساله بود،یه جوری سر رو از روی خاک خرابه برداشت،سر خاکی رو گذاشت تو بغلش،هی نگاه کرد دید لب ها پاره پاره است،با گوشه ی معجرش خونها رو پاک کرد،خاکارو پاک کرد،نگاش به رگ های بریده افتاد...حسین..."اللهم عجل لولیک الفرج"...
#قسمت_پایانی روضه و توسل اصحاب"حر بن یزدی ریاحی" ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 97_سید مهدی میرداماد↯
دیشب صدایت میزدم ای حُر! کجایی؟
تو حُر مایی، حُر مایی،حُر مایی
*ای خدا! میشه آقا به من و تو هم بگه: شما مال من هستید..*
تو بین دشمن بودی و من با تو بودم
هر لحظه از تو دل ربودم، دل ربودم
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
*نفرین کرد به ظاهر،" ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ"مادرت به عزات بشینه و گریه کنه، دیدن حُر سرش رو انداخت پایین،عرق شرم پیشانیش رو گرفت....ببین نفرین حُر، چه کرد به ظاهر با دلِ حُر*
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
نفرین نکردم،بلکه می کردم دعایت
آنجا که گفت:چشم مادر بر تو گرید
می خواستم زهرای اطهر بر تو گرید
*یه جایی امام دست گذاشت که حُر به هم بریزِ، حُر اون ماهیت خودش رو نشون بده،ذات قشنگ خودش رو ، رو کنه،تا گفت: مادرت به عزات بشینه،سرش رو انداخت پایین،گفت:آقا! اگه هر کی غیر از شما اسم مادرمو آورده بود،زنده نمی موند، اما من چه کنم؟شما فرزندِ فاطمه اید،اسم مادرت زهراست...
حُر،حُر شد به خاطر ادبش،اگه دنبال عاقبت به خیری هستی،راهش همینه،احترام کرد به نام بی بیِ دو عالم..*
دانی که چون شد،دامن مارا گرفتی؟
تو احترامِ نامِ زهرا را گرفتی
می خواستم در این گلستان یاس باشی
می خواستم همسنگرِ عباس باشی
می خواستم زخم سرت را خود ببندم
بر زخم های پیکرت چون گُل بخندم
زهرا همان آغاز، هستت را گرفته
با چادرِ خاکیش دستت را گرفته
*حُر دشمنِ به ظاهر،الان مقابل امام ایستاده، تا اسمِ مادرش رو آورد،احترام کرد،گفت:مادرت زهراست،من جرأت ندارم حرف بزنم....
سادات منو ببخشن،میخوام بگم: دشمن شنید اسمِ مادرِ امام رو احترام کرد،ای نامرد مردمِ مدینه،دید فاطمه پشتِ دَرِ،دید صدای فاطمه پشت در میاد،حُر به نام مادر امام احترام کرد،اما نانجیب نوشت تو نامه اش: معاویه! اومدم برگردم،یاد علی افتادم،چنان لگدی به در زدم،صدای شکستن استخوان هاشو شنیدم....
شب حُر باید بری پشت در و دیوار،باید بری سر سفره ی حضرت زهرا...
حُر برگشت،چه برگشتنی، گفت:آقا! من اولین نفری بودم که راه رو بستم،میخوام اولین نفری باشم که جونم رو برات فدا می کنم،لَه لَه میزد برا شهادت،رفت میدان،خودش رفت،نوشتن:پسرش هم رفت،غلامش هم رفت،حق رو اَدا کرد،وقتی افتاد رو زمین،حُر یه لحظه به خودش نهیب زد..گفت:حُر! منتظر حسین نباش،حبیب باید منتظر حسین باشه،زهیر باید منتظر حسین باشه،تو همین که بهت اجازه داد جونت رو فدا کنی برات بسه،منتظر نباش،نوشتن فرق حُر شکافته شده بود،خون رو چشماش رو گرفته بود،یه مرتبه دید یه دست مهربون سرش رو از رو خاک برداشت،خون رو از چشماش پاک کرد،چشمش رو باز کرد دید آقاش حسینِ...کیا آرزو دارن موقع جون دادن آقاشون رو ببینن؟
به همه آرزوش رسید،اصلاً جون دادن با حسین،اصلاً درد یادش میره،زخم یادش میره،همتون اهل روضه اید،آقا لحظه ای از کنار حُر بلند نشد،تا حُر جون داد،بعد حُر رو گذاشت،خیلی از شهدای کربلا رو همین کارو کرد،نوشتن به دو دلیل می اومد بالا سر اصحاب و یارانش،دلیل اول این بود:عشقی که بین ارباب و بین اون اصحاب وجود داشت،حضرت می دونست اینا آرزوشونه اینا حسین رو ببینن،میشناخت یارانش رو،دلش نمی اومد کسی منتظر بشه،دلیل دوم خیلی سختِ گفتنش،میشناخت دشمن رو،خباثتِ دشمن رو خبر داشت،میدونست دشمن برا قهرمان بازی،دشمن برا تضعیف روحیه،زنده زنده سرها رو از بدن جدا میکنه،لذا خودش رو میرسوند،سر یاراش رو بغل می گرفت،کسی جلو نیاد،میذاشت راحت جون بدن،چشماش رو می بست،نذاشت کسی رو زنده زنده سر ببرن...
اما امان از اون لحظه ای که خودش افتاد رو خاک،هنوز داشت نفس می کشید، "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" حسین......دستت رو بیار بالا،"بالحسین...." شب حُر و شبِ اصحابِ،الان وقت توبه است،توبه ی ما با حسین پذیرفتنی است، "بالحسین الهی العفو...."
خیلی لحظه ی آخر، لحظه ی مهمیه،ان شاء الله دَم جون دادنمون کسی باشه سرمون رو برداره از رو خاک، سر همه رو بلند کردی،رو دامن گرفتی،یه نفر نبود سرت رو از رو خاک،برداره...نه یه نفر بود، اون یه نفر هم سه ساله بود،یه جوری سر رو از روی خاک خرابه برداشت،سر خاکی رو گذاشت تو بغلش،هی نگاه کرد دید لب ها پاره پاره است،با گوشه ی معجرش خونها رو پاک کرد،خاکارو پاک کرد،نگاش به رگ های بریده افتاد...حسین..."اللهم عجل لولیک الفرج"...
#حضرت_حر_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم_الحرام
#زمینه #شور
#فوق_العاده_زیبا
بند اول
حُرم و پشیمون برگشتم
با چشای گریون برگشتم
روسیاه و دلخون برگشتم
منو ببخش
سایه ی سرم باشی آقا
مرحم پرم باشی آقا
ضامن حرم باشی آقا
منو ببخش
منو ببخش اگه بد کردم
منو ببخش اگه نامردم
منو ببخش آقا سرم فدای سرت
تو رو به حُرمت جوونی پسرت
حسین شرمندتم(۴)
بند دوم
حُرم و خجالت میکشم
ناله ی شفاعت میکشم
حسرت اجابت میکشم
منو ببخش
سر به زیرم و مشتاق تو
کاش نگیره من رو آق تو
میشه باشم از عشاق تو
منو ببخش
منو ببخش اگه بد بودم
اگه ولم کنی نابودم
منو ببخش آخه به تو بدهکارم
باهمه بدی خیلی دوست دارم
حسین شرمندتم(۴)
بند سوم
حُرم و به لطفت مدیونم
از تو تا قیامت ممنونم
میگذرم به عشقت از جونم
منو ببخش
رو سرم ببند این سربندو
از چشام نگیری لبخندو
از روی لبام این سوگندو
منو ببخش
منو ببخش اگه آشوبم
منو ببخش اگه آلودم
منو ببخش آقا جای تو قلبِ منه
کرم تو بهم رحم خدا به منه
حسین شرمندتم(۴)
#محمد_حبیب_زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی بود یکی نبود
به زیر گنبد کبود
یه دختر سه ساله ای
که نام او رقیه بود
شبا به یاد مادرش
دوریو هی بونه میکرد
بابا حسین آروم آروم
موهاشو هی شونه میکرد
به دخترش میگفت عزیز
به درد بابا مرهمیست
شبیه مادر منی
با تو نمیمونه غمی
میگفت که دختر بابا
بذار چشاتو بوس کنم
آرزومه عزیزه من
یه روز تورو عروس کنم
لباسشو عوض میکرد
اونو رو شونش میگذاشت
هر جا میرفت اونو میبرد
هیچ کجا تنهاش نمیذاشت
تا کخ یه روز به دخترش
گفت که میخواد بره سفر
رقیه به بابا میگفت
منم ببر منم ببر
دخترک قصه ی ما
باباشو خیلی دوست میداشت
دلش نمیخواست که بره
یا اونو تنها میگذاشت
شیرین زبونی کردو گفت
برای من سوغات نخر
من التماست میکنم
دخترتو با خود ببر
دل بابا طاقت نداشت
گریه هاشو نگاه کنه
بغض بکنه آه بکشه
زندگیشو تباه کنه
تمومه اهل خونه رو
برد با خودش سوی بلا
رفت به زمینی که حالا
بهش میگن کرب و بلا
تو اون زمین آدم بدا
جمع شده بودند واسه جنگ
یه مشت حسود کینه ای
یه عده نامرد دو رنگ
تا که یه روز ظهر بابا گفت
دختر نازو با وفا
بیا بشین روی پاهام
دارم میرم پیش خدا
گوش بده حرف پدرو
دختر خوب و مهربون
من که دارم میرم ولی
تو پیش عمه ات بمون
با گریه گفت بابا حسین
میام تورو هم میبرم
موقع اومدن برات
گوشواره سوغات میارم
بابا حسین رفت آسمون
دیگه به پیشش برنگشت
دختر قصه مونده بود
تنها و بی کس توی دشت
بعد بابا اون آدما
خیمه هارو آتیش زدند
رقیه هی کتک میخورد
میگفت بابا اینا بدن
آدم بدا به دختره
میزدنو میخندیدند
بسته بودن دست اونو
به یم طناب میکشیدند
دختر خسته توی راه
پای برهنه میدوید
یکی از اون آدم بدا
اومدو موهاشو کشید
به عمه میگفت انگاری
بابا
🚨 خواب عجیب علامه امینی درباره عذاب شمر
✍️علامه امینی میگوید: مدتها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ در عالم رویا دیدم، آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزهها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشود. دیدم از دور کسی رو به من میآید. هر چه او به من نزدیکتر میشود هوا گرمتر میگردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او #شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت مینمودم .دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزهها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بیاندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد. اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلختر، و از هر عذابی برای او درد ناکتر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم.
📙داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳
#حکایت
💠 داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ 💠
✍️امام صادق(ع) مى فرمايد: گروهى نزد پيامبر خدا آمدند و او را به مرگ سعد بن معاذ خبر دادند، پيامبر با اصحاب براى تجهيز سعد حركت كردند، به غسل دادن بدن سعد فرمان دادند. هنگامى كه او را كفن كردند و بر تخته اى براى حمل به سوى بقيع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كردند، گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مى گرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر رسيدند. پيامبر وارد قبر شد و با دست مباركش لحد چيد و از اصحاب مى خواست كه سنگ و خاك به حضرت دهند تا روزنه هاى بين لحد را بگيرد؛ چون فارغ شدند و خاك روى لحد ريخته شد و قبر به طور كامل بسته شد،
فرمود: من مى دانم به زودى جنازه مى پوسد ولى خدا بنده اى را دوست دارد كه هرگاه كارى مى كند محكم و استوار انجام مى دهد، به اين خاطر در چينش لحد و بستن روزنه هاى آن با سنگ و خاك دقت كردم. در آن لحظه مادر داغديده ى سعد از گوشه اى فرياد برداشت: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد، ولى پيامبر فرمودند: اى مادر سعد! مطلبى را بر پروردگارت در مورد فرزندت اين گونه قاطع و يقين نسبت مده؛ زيرا فشار سختى به سعد وارد شد!!! چون پيامبر و مردم از دفن سعد برگشتند، گفتند: اى پيامبر خدا! كارى را از شما در مورد سعد ديديم كه بر كسى نديديم، با پاى برهنه و بدون عبا تشييع جنازه آمديد. فرمودند: در اين حالت به فرشتگانى كه به تشييع آمده بودند اقتدا كردم. گفتند: گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتيد.
💥فرمود: در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. گفتند: شما براى غسلش اجازه دادى و بر او نماز گزاردى و لحدش را چيدى آن گاه فرمودین: فشارى سخت بر او وارد شد! فرمود: آرى، زيرا با خانواده اش بداخلاق بود! ولى اگر انسان از ايمانى متوسط يا حداقل، و عملى اندك برخوردار باشد ولى با سرمايه اى سرشار از مكارم اخلاقى زندگى كند، و با خانواده و اقوام و مردم در همه ى زمينه هاى اخلاقى خوش رفتار باشد در دنيا كمتر دچار مشكل مى شود و در آخرت مكارم اخلاقش رحمت و فيوضات بى نهايت حق را جذب مى كند.
📚برگرفته از کتاب زيبائى هاى اخلاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید :کلیپی در باب اثبات وجود حضرت رقیه (س)
🖌حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
روز سوم به نام خانم رقیه هست
خیلی از شهدای مدافع حرم خودشون رو فدای این خانم سه ساله کردند و شهید شدند🌹
❣﷽❣
🔳#سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
⚫️#آقای_کریمی
⬛️خرابه چراغونه امشب
◼️قناری غزل خونه امشب
◾️موهام فرش مهمونه امشب
▪️دلم خونه امشب
بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت
بابا نبودی ببینی كه موی سرم سوخت
بابانبودی ببینی كه خاكسترم سوخت
نبودی _ببینی _پرم_ سوخت
⬛️خرابه چراغونه امشب
◼️قناری غزل خونه امشب
◾️موهام فرش مهمونه امشب
▪️دلم خونه امشب
لبام دیگه خندونه امشب
ولی چشما گریونه امشب
بابام گفته می مومنه امشب
دلم خونه امشب
بابا نبودی ببینی كه دستام وبستند
بابا نبودی ببینی دلم رو شكستند
بابا نبودی ببینی چی آُمد سرمن
بابا نبودی ببینی سرم رو شكستند
نبودی دلم رو شكستند
بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت
بابا نبودی ببینی كه موی سرم سوخت
بابانبودی ببینی كه خاكسترم سوخت
نبودی ببینی پرم سوخت
⬛️خرابه چراغونه امشب
◼️قناری غزل خونه امشب
◾️موهام فرش مهمونه امشب
▪️دلم خونه امشب
شب بادو بارونه امشب
پریشونه این خونه امشب
دیگه رفتن آسونه امشب
دلم خونه امشب
بابا نبودی ببینی رو خارا دویدم
بابانبودی ببینی كه زهرا رو دیدم
بابانبودی ببینی كه من چی كشیدم
بابا نبودی ببینی دویدم بریدم
نبودی ببینی بریدم
بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت
بابا نبودی ببینی كه موی سرم سوخت
بابانبودی ببینی كه خاكسترم سوخت
نبودی ببینی پرم سوخت
⬛️خرابه چراغونه امشب
◼️قناری غزل خونه امشب
◾️موهام فرش مهمونه امشب
▪️دلم خونه امشب
⚫️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)⚫️
کانال روضه دفتری👇👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾یازهرا🌺:
@roze_daftari•┈
636724694363155759.mp3
4.22M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #روضه
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine