.
#قسمت_اول روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
قامت خمیده بود ولی سرفراز بود
زهرا میان آتش و خون در نماز بود
قامت خمیده بود ولی سرفراز بود
زهرا میان آتش و خون در نماز بود
آخ در را شکست آنکه نفهمیده بود که
حتی به روی او در این خانه باز بود
از فِضةُ خُذینی او این قدر بدان
وضعی درست شد که به یک زن نیاز شد
*توضیح نمیخواد...نانه نوشت به معاویه...گفت زهرا پشت در اومد...چنان لگد به در زدم*
از فِضةُ خُذینی او این قدر بدان
وضعی درست شد که به یک زن نیاز شد
بازوش سِرِّ قُوَّت بازوی مرتضی است
اما غلاف در پی افشای راز بود
حبل المتین شد است گرفتار ریسمان
مضطر شد آنکه خودش چاره ساز بود
گفتم زخم پهلو ی او بسته شد نشد
حتی زمان غسل هم این روضه باز بود
آری مزار گمشده ی بی نشان او
شور آفرین ترین غزل اعتراض شد
آخر جَهاز فاطمه بر دخترش رسید
وقتی سوار بر شتر بی جهاز شد
.
*مادرتو چقدر دوست داری...؟حاضری جلو صد نفر وایسی ولی یه نفر به گریه ی مادرت نخنده....جوونای با غیرت داد بزنن یا دستت رو روی گوشِت بگیر...گفت: مگه زهرا مرده علی بخواد بره...الان میرم خودم پشت در...همونجا میگم :دختر پیغمبرم ،شاید حیا کنن برگردن...مادر ما اومد پشت در...نامرد نعره زد ،گفت: میخوام این خونه رو با صاحبش به آتیش بکشم...وقتی برا معاویه نوشت...گفت معاویه یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم...صدای نفسای فاطمه رو میشنیدم...میدونستم پشت دره...آی جوونا روضه ی امشب رو زنا میفهمن...زنی که وقتی بچه داشته باشه مراقبه...میگن: یدفعه بلند نشه...آروم راه بره...قدیمیا میگن این مادر بار شیشه داره...مادر ما بار شیشه داشت...نامرد گفت معاویه...دیگه دلم کم کم داشت گرم میشد یاد علی افتادم...هرچی بغض و کینه داشتم جمع کردم...چنان لگد به در زدم...صدای شکستن استخوان هارو شنیدم...چنان داد زد گفت: بابا...تا دید بچشو کشتن صدا زد :یا فضة خذینی...یه چی بگم زنا داد بزنن...مادر ما میخواست مادرشو صدا بزنه...اما مادر نداشت...ریختن تو خونه...ریسمان به گردن علی انداختن...چهل نفر علی رو پا برهنه میبرن...گفت مگه زهرا مرده علی رو پا برهنه میبرن...اومد وسط کوچه...گفت نمیذارمآقامو ببرید...همیشه روضه رو وسطای کوچه رها کردم...گفت دست زهرا رو باید کوتاه کنی...بازوشم شکستن......میخوام روضه رو به اینجا برسونم...مادر ما با قد خمیده اومد جلو مسجد...دید جمعیت ایستاده...اون نانجیب اون مرد کثیف...با اون یکی بی حیا شمشیر بالاسر علی گرفتن...میگن: علی بیعت نکنی سرت و جدا میکنیم...مادر ما فرمود :مگه خیال کردید علی کسی رو نداره...من هستم اگر شمشیر از بالاسر علی کنار نکشید رهاش نکنید...موهامو پریشون میکنم...نفرینتون میکنم...سلمان میگه: نفرین نکرده مسجد شروع کرد لرزیدن...امیرالمومنین پیغام داد...سلمان اومد گفت خانوم جان برگرد...گفت مگه سلمان نمیبینی علی رو چیکار کردن...حرمت آقامو شکستن...بچمو کشتن...بیا خانوم برگرد...صدا زد :آخه خانوم جان آقا فرموده به زهرا بگو برگرده...بی بی گریه اش بیشتر شد فرمود :اگر علی میگه چشم...اما به من بگن علی رو آزاد کنن...علی رو رها کردن...من از اینجا به بعد نمیدونم تو چیکار میکنی...یا امام رضا به حق مادرت یه نیگا کن...یا حجت ابن الحسن از اینجا به بعد آقا ببخش منو حلال کن...اینجا مادر ما یاد داد با باز و و پهلوی شکسته...اومد جلوی مسجد علی رو وسط اون همه دشمنا آزادش کرد...علی رو رها کردن...
دلت برا کربلا تنگه؟زینبم یاد گرفت...گفت هرجوریه میرم از گودال برش میگردونم...من دختر همون فاطمه ام...اما وقتی زینب اومد رسید نالش بلند شد...دید نانجیب رو سینه ی حسیننِ...صدات میخوام برسه ان شاءالله کربلا...دستت بیاد بالا ببینم...حسین*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
۲
.
#امام_حسین
#شب_جمعه
🌺🍃 به امید عنایت و شهادت و شفاعت
#نذرسالارشهیدان_حضرت_أباعبدالله_الحسین_ع 🌺🍃
شب های جمعه بیقرارم! روضه میخوانم
با چشم های اشکبارم روضه میخوانم
گاهی برای این دلِ عاصیِ هرجایی
گاهی برای روزگارم روضه میخوانم
طعنه زدند و بغض کردم! آمدم هیئت...
با هیچکس کاری ندارم روضه میخوانم
من جز درِ این خانه جایی رو نخواهم زد
وقتی گره خورده ست کارم روضه میخوانم
از داغ های کربلا آشوبم و بیتاب
دل را به پرچم می سپارم روضه میخوانم
می افتم از پا رویِ تلّ زینبیه
تا از زبانِ حالِ خواهر روضه میخوانم
دارم برای پیکری که گوشۂ گودال؛
هر بار خنجر خورد بدتر! روضه میخوانم
بالاسرِ آقایمان که زیرِ نیزه شد-
با دردسر! لب تشنه «بی سر»! روضه میخوانم!
#صلی_ألله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین
#بابی_أنت_و_أمي_یاثارالله
#أللهم_ارزقنا_کربلا
#مرضیه_عاطفی
.
.
صل الله علیک یا اباعبدالله
هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم
من تمام عمر دنبال صدای مادرم
میزند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنه ات؟
کو سرت کو حنجرت کو یاورت کو دخترم؟
بشکند دست کسی که دست بر مویت زده
گیسویت خاکی شد و من خاک میریزم سرم
هرچه میگردم چرا ترکیب جسمت جور نیست
سالها دنبال آن انگشت بی انگشترم
مثل من پیشانیت با تیزی سنگی شکست
درد میگیرد کنار تو دوباره پیکرم
پیش چشمانم تو را با حوصله سر می برند
پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم
#نـوكــر_نـوشــت:
#حـسـیـن_جـان
شب جمعه اسٺ بیایید گـداتر باشیم
بهتر آن اسٺ که هم ناله ی مادر باشیم
و بگوییم به شـاه #حـرم ڪـرب و بلا
تو سرٺ برسر نی رفت ڪه ما سر باشیم
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#بیاد_شهید_مدافع_حرم_جواد_دوربین
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
⚜🕊#قسمت_اول مناجات و روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ حاج محمد رضا طاهری⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
"اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ،و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ،وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً،حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"
پر می کشد دوباره دلم در هوای اشک
پر می زند دو مرتبه چشمم برای اشک
*اصلاً فقط برا همین اومدیم، کاری به غیر از این نداریم؛اومدیم برا حضرت زهرا گریه کنیم،این توفیقی است که قسمت هر کسی نمیشه،مخصوصاً فاطمیه،دست چینهای حضرت زهرا سلام الله علیهاست...*
وقتی که از زمانه دلم سیر می شود
می خوانمت امام زمان! با صدای اشک
باران چشم های تو رویایِ آسمان
جانم فدای چشم ترت، ای خدایِ اشک
قطره به قطره، بارش چشمت، کشان کشان
روضه به روضه برده مرا،پا به پای اشک
خوشبحال اون کسی که این شبها،پا به پای امام زمان ناله میزنه،میگه:وای مادر... خوشبحال اون چشمی که میتونه با مهدیِ فاطمه اشک بریزه…*
آباد باد خانه ی آن که رسانده است
دست مرا به دامنِ مشکل گشای اشک
در روضه هایِ فاطمه در ماتمِ حسین
خاموش دیده ای که نشد مبتلای اشک
ما سائلانِ خانه ی آتش گرفته ایم
در باز کن که باز رسیده گدایِ اشک
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#فاطمیه
۷
.
روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی ⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
ای محرم اسرار مادر فضه خانم
دراوجِ غم غمخوارِ مادر ، فضه خانم
جایِ خدیجه مادری کردی برایش
گشتی در آتش یارِ مادر ، فضه خانم
بین در و دیوار دیدی که چگونه
خورده گره در کار مادر ، فضه خانم
ازپشت در بیرون کشیدی باچه زحمت
هم مادر و هم بارمادر ، فضه خانم
تنها تو دیدی گیسویِ آتش گرفته
پیشانی تب دار مادر ، فضه خانم
دیدی شیار انداخته در باشتابش
بر نیمی از رخسار مادر ، فضه خانم
چادر گرفتی دورِ او تا که نبیند
زینب تنِ خونبار مادر ، فضه خانم
تا چند هفته پاک میکردی به گریه
خون در و دیوار مادر ، فضه خانم
در کربلا هم دور زینب را گرفتند
گودال شد تکرار مادر ، فضه خانم
شاعر : قاسم نعمتی
____
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
۵
.
سینه زنی زمینه زیبا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 94 به نفسِ سید محمد جوادی ⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
هوامو داشته باش ، ببین که بی کسم
دلم پُر از غمِ ، به جونه تو قسم ...
آرومِ جونمی .. اشکِ رو گونَمی ..
مادر بچه هام ، خانومِ خونَمی ..
زهرایِ من نرو .. زهرایِ من نرو ..
_
گرفته رنگِ غم ، تمومِ خونه رو
اگه میشه بمون ، اگه میشه نرو ..
بی تو حالم بده .. قصه هام بی حده ..
بشکنه دستی که ، به تو سیلی زده ..
زهرایِ من نرو .. زهرایِ من نرو ..
_
هوامو داشته باش ، ببین که بی کسم
دلم پُر از غمِ ، به جونه تو قسم ...
آرومِ جونمی .. اشکِ رو گونَمی ..
مادر بچه هام ، خانومِ خونَمی ..
زهرایِ من نرو .. زهرایِ من نرو ..
#سید_محمد_جوادی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
۴
.
روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
┄┅═══••↭••═══┅┄
مادر برای عمر کمت گریه میکنیم
هرشب برای قد خمت گریه میکتیم
هر روز ما برای شما فاطمیه است
پس لحظه لحظه پای غمت گریه میکنیم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
از رفتن قدم به قدم گریه میکنیم
هرجا که دود و آتش و مثمار دیده ایم
از غصه های دم به دمت گریه میکنیم
ما بیخیال سیلی زهرا نمی شویم
پس تا ظهور منتقمت گریه میکنیم
____
من میخوام به پات تمنا بیارم
اشکمو برا مداوات بیارم
پیش دست تو خجالت میکشم
تو خونه دستمو بالا بیارم
من میخوام مثل بهار گریه کنم
بشینم با ذوالفقار گریه کنم
تو دلت پره منم دلم پره
پس کمی بخواب بزار گریه کنم
اومدن توی خونم قدم زدن
توی کوچه بچه هامو هم زدن
شبا دیگه دور هم جمع نمیشیم
بدجوری زندگیمو بهم زدن
چجوری من پرم و وا بکنم
از زمین همسرمو بلند کنم
توی کوچه زدنت روم نمیشه
پیش مردم سرمو بلند کنم
فاطمه حرف جدایی کم بزن
خودت این وضعیت و بِهم بزن
بچه ها دارن تماشا میکنن
هرطوری شده پاشو قدم بزن
*وارد مسجد شد بحث این بود چه چیز میتونه یه مرد و مقابل همسرش خجالت زده کنه...یکی گفت مردی که پول نداره ،خونه نداره، گفتن علی عالمِ، دور علی رو گرفتن ،گفتن: همچین سوالی داریم.. حضرت گریه اش گرفت ،فرمود :مرد موقعی مقابل همسرش خجالت میکشه که دستشو ببندن، جلو چشماش ناموسشو بزنن ،بچه های قد و نیم قد گریه کنن، بابا نتونه کاری کنه...
فاطمیه یعنی شبای ناله ی محرم ،یعنی شبای گریه، امشب داد بزن بگو :مادرمو کشتن... بگن: این همه آدم هستن مادرشونو کشتن، تو چرا داد میزنی ؟بگو آخه مادر من هجده ساله بو،د مادر منو یه بار بین در و دیوار کشتن ، کاش بودم تو کوچه میگفتم: نامرد منو به جای مادرم بزن...
چنان کمربند علی رو گرفت ،گفت: مگه زهرا مُرده علی رو پا برهنه می بری...؟آی جوونا مادر دستشو دراز کرد...کسی که دنده اش شکسته باشه نمیتونه خوب راه بره و نفس بکشه...کمربند و گرفت چهل نفر میکشن...گفت علی یادته بابام گفت سپرتو بفروش...؟من سپر توام ...چنان کشید چهل نفر رو ی زمین افتادند...نامرد کم آورد دید یه زنِ مجروح چهل نفر رو زمین انداخته ...یه نگاه کرد تو جمعیت گفت:قنفذ بیا...چه کنم امیر...؟گفت یطوری بزن قدم از قدم برنداره...آنقدر متعدد به بازوی مادر زد تا وقتی که از دنیا می رفت،هی میگفت فضه بازوم درد میکنه...
من یه جا دیگم سراغ دارم یه نامردی غلامشو صدا زد...یه نگاه کرد گفت حرمله....بله امیر چه کنم...؟گفت: مگه سپیدی گلوشو نمیبینی...؟حسین
مریض داری نکردی...همه تا یه مریضی از دنیا میره...میگن:روز آخر خیلی حالش خوب بود...فردا روزی به روایت ۷۵ روز ،بچه هابلند شدن دیدن مادر تو بستر نیست...اومدن دیدن داره خونه رو آب و جارو میکنه..
خدا ان شاءالله از مادرامون جدامون نکنه...ایشاالله تا آخرین نفس سر سفره ی مادر باشیم...
گفت:اسماء یه کاری میتونی برام بکنی...؟گفت: خانوم من کنیز شمام...فرمود: اگر میتونی برو تنور رو روشن کن...میخوام خودم نون درست کنم...خانوم من درست میکنم...فرمود: بچه ها چند وقته دست پخت منو نخوردن...
خودش نون درست کرد...خونه رو آب و جارو کرد...بچه هاشو حمام کرد، فرستاد برن سمت مسجد...وارد حجره شد ،فرمود: تا چند لخظه دیگه منو صدا کن...اگر دیدی جواب نمیدم زود برو مسجد علی رو خبر کن...روضه من اینه ها...فکر نکن روضه من کوچه است میخوام به اینجا برسی...چند لحظه ای گذشت صدا زدم یا فاطمه...دیدم جواب نمیده...یا زوجة ولی الله...یا اُمَّ الحسنین...دیدم جواب نمیده...به سر و صورتم زدم،اومدم برمسجد...دیدم دوتا آقازاده هراسون از راه اومدن...به ما بگو مادرمون کجاست...؟گفتم: بچه ها بیاین برین غذاتون رو بخورین...میگه :امام مجتبی یه نگاهی کرد...تا حالا کی دیدی ما بی مادر دست تو سفره ببریم...گفتم آقازاده ها از این به بعد باید بی مادر غذا بخورین...یکی میگه مادر من حسنم...یکی میگه مادر من حسینم...میدونی کجا جواب حسین رو داد...؟هلال میگه: وقتی اومدم آب ببرم دیدم شمر داره بیرون میاد...گفت: کجا میری..؟گفتم: حسین رو میخوام سیراب کنم...گفت برگرد من حسین رو سیراب کردم...گفتم چرا دست و پاهات میلرزه...گفت رو سینش نشستم...خنجر رو درآوردم رو حلقوم گذاشتم...هی صدا یه خانومی میومد میگفت...غریب مادر حسین...صدات میخوام برسه ان شاءالله کربلا...این ملائکه صدای تو رو میرسونن حرم حسین...یا حسین...*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
۳
ویژه جشن تکلیف دختران به شکل سؤال وجواب
🌷🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌹🌹
یه دختر نه ساله/تکلیف شرعی داره
چادر سرش بزاره/اگر چادر نزاره
خدا ازش بیزاره/اشکال شرعی داره یا نداره؟
جواب بچه ها👇👇👇👇
اگه چادر نزاره/توکوچه بازاره /اشکال شرعی داره
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🍀🍀🍀
یه دختره نمونه /تو مجلس زنونه
توخونه پیش مادر/پیش پسر برادر
با پسرای خواهر /پیش پدر وبرادر
وقتی حجاب نداره/اشکال شرعی داره یا نداره
جواب بچه ها👇👇👇👇
هیچ اشکالی نداره/اینها همه محرمند
🌷🌷🌷❤️❤️❤️🌺🌺🍀🍀
یه دختری بچه ها / روسریشو نبسته
بدون کفش وجوراب /توکوچه ها نشسته
میخوام بدونم آیا/حجاب اوکامله؟
جواب👇👇👇👇👇
اشکال داره حرامه/حجابش ناتمامه
❤️❤️❤️🌷🌷🌷🌺🌺🌺🍀🍀🍀🍀
توتفریح وزیارت / وقتی که بیرون میره
دربین نامحرما /میشه وضو بگیره؟
جواب👇👇👇👇👇
اشکال داره حرامه /حجابش ناتمامه
🌷🌷🌷🌷🌺🌺🌺🍀🍀🍀🌷🌷
توکوچه وتو بازار /یه دختره دیگری
موهاش یه خرده بیرون /ازگوشهٔ روسری
وقتی میگم بپوشون/به من میگه کی گفته؟
ای بچه های عاقل /شما بگید کی گفته؟🎀🎀🎀
جواب👇👇👇👇👇👇
پیامبر ما گفته /اواز خدا شنفته
🌺🌺🌺🌺🍀🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷
ای دختر با تقوا/سؤقادیکلایی
زشما
باشلوار وبا پیرهن /چادر نباشه برتن
پیش عمو ودائی /میشه بیاری چایی؟
👇👇جواب
میشه چرا نمیشه/چون محرمند همیشه
بارک الله/بارک الله /حرف درست همینه
میشه دختر کنار ه/محارمش بشینه
ولی اگر نامحرم /کنار اونها باشه
دختری که باتقواست/سریع از اونجا پاشه
#تکلیف
.
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
ای فیض بی کرانه ی بی انتها حسین
مشق شب ملائکه از ابتدا حسین
در دانه ی خدایی و ریحان مصطفا
نور علی و زاده ی خیر النسا حسین
تو آشنای هر چه غریبی ، ولی نبود
آقا غریب تر ز تو ای آشنا حسین
باید که پا نهد به مسیر گداییت
آنکس که طالب است رود تا خدا حسین
جان بی تب تو سمت مداوا نمی رود
ای بر تمام درد دو عالم دوا حسین
در کربلا نوای لبم ذکر یا رضاست
ذکر لبم میانه ی صحن رضا حسین
گردیده زائر حرم عرش کبریا
آنکس که زائر حرمت گشت یا حسین
ای تو کریم و ابن کریم و اخ الکریم
بر دوش پاک تو علم مجتبا حسین
مثل حسن تو هم به دلت داغ مادر است
ای چون حسن غمین غم کوچه ها حسین
ای زخمی دوشنبه ، به گودال رفته ای
ای کشته ی مدینه و کرببلا حسین
از ما و از خدای تو بر پیکرت سلام
صد ها سلام بر سر از تن جدا حسین
از روی ذوالجناح تو افتاده ای زمین
سر نیزه خورده ای تو ز بس بی هوا حسین
ناصر شهریاری
#شب_جمعه
.
@babolharam.ir- 96112703.mp3
4.59M
⚜🕊#قسمت_پایانی روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ حاج محمد رضا طاهری⚜
۶
@babolharam.ir- Banifateme Shab 1 Fatemie Dovom 96-01 (1).mp3
3.77M
#قسمت_اول روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ۲
4_354297577438446468.ogg
337K
#تکلیف دخترانه
375.9K
در جشن #تکلیف چه بخوانیم
نظر استاد تابع منش
@babolharam.ir- Banifateme Shab 1 Fatemie Aval 96-01.mp3
4.3M
⚜🕊روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
۳
@babolharam.ir-96112702.mp3
1.64M
#قسمت_اول مناجات و روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ۷
.
#قسمت_پایانی روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ حاج محمد رضا طاهری⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
*وقتی از آتش گرفتن خانه میخوای روضه بخونی نباید چیزی از روضه جا بمونه،همه ی شما غیرتی هستید،وقتی می فهمید برای یه خانمی اتفاقی افتاده،رو زمین افتاده،هر کی باشه،مؤمنه باشه،دلِ آدم میلرزه،حالا مگه کسی میتونه آروم باشه،وقتی میفهمه اومدن دَرِ خونه ی رسولِ خدا رو آتیش زدن...یکی میگفت: تو این خانه فاطمه است،بچه هایِ پیغمبر هستند...
غربت آخه چقدر؟ بعضی ها نوشتن،هنوز بدنِ پیغمبر روی زمین بود این نانجیبا اومدن...گفت:خونه رو با اهل خونه آتیش میزنم...*
تبر با یاسِ پیغمبر در افتاده
اهل روضه و کنایه می فهمند،گُلِ یاس رو دست بزنی از سر شاخه می افته...*
تبر با یاسِ پیغمبر در افتاده
رویِ آیینه ی حیدر در افتاده
*اینقدر نانجیب ها دَرِ خونه ی امیرالمؤمنین ازدحام کردن،یه نفر نیست تو همین همسایه ها، که هر شب فاطمه دعاشون می کرد،یه نفر نیست جلو بیاد بگه نانجیب! این خونه همون خونه است که پیغمبر می اومد جلو این خونه دست به سینه میذاشت،صدا میزد:"السلام علیکم یا اهلبیت النبوة"*
مَوَدَّت کرد با او آتش و هیزم
به میل غاصب منبر در افتاده
لگد آنقدر سنگین بود و شدت داشت
که قبل از ضربتی دیگر،در افتاده
*درهای قدیمی رو دیدید؟ وقتی آتیش بگیرن،بسوزن،کم کم میخ ها نمایان میشن...*
حجابِ میخِ در پس رفت،شاکی شد
ز دستِ شعله هایِ بر در افتاده
و قابِ آیه ی لا تحزنِ این بیت
شده صد تکه و از سر در افتاده
سر دیوارها، اهل محل دیدند
که رویِ بچه و مادر در افتاده
میان دست و پاها،رَدِّ خون دیده
هراسان جیغ زد دختر، در افتاده
پسرها از پسِ در بر نمی آیند
که زیر پای ِ یک لشکر،در افتاده
*چهل نفر ریختن تو خونه،مادر پشت در بوده،در کنده شد،این چهل نفر از کجا رد شدن من نمیدونم....اما اینقدر میدونم تا چشمش رو باز کرد،بین در و دیوار دید محسنش رو کشتن،پهلوش رو شکستن،سینه اش مجروح شده،تا چشمش رو باز کرد یه بار نگفت:آخ پهلوم،وای پسرم،اول سئوالی که کرد،فرمود:اسماء علی رو کجا بردن؟گفت: خانوم! اگر زود برسی شاید بتونی مولا رو بگیری،دارن میبرنش تو کوچه ها،با همون حال،یه دست به پهلو...*
دنبالِ حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
شُکرِ خدا زینب ندید
*اما زینب همه چیز رو دید،جلو چشمش،وقتی فاطمه اومد کمربندِ مولا رو گرفت،فرمود:نمیذارم امامم رو ببرید،مگه زهرا مُرده باشه....به یه اشاره ی فاطمه نوشتن: چهل مردِ عرب رو زمین می افتاد...به رگِ غیرتِ نداشتش بر خورد نانجیب،گفت:چرا ایستادید زهرا آبروتون رو ببره..گفت:چیکار کنم؟ گفت:دست رو کوتاه کن...آه...همه روضه تو این یه بیتِ...*
گردیده بود قنفذ همدست با مغیره
او با غلافِ شمشیر،او تازیانه می زد
*زینب دست روی سر گذاشته،هی صدا میزنه:نزنید،مادرم رو نزن...اینجا وسط کوچه زینب می گفت:نزنید...یه روزی هم بالا تل زینبیه دست روی سر گذاشته بود،التماس می کرد:نزنید..*
لشکریانِ خیره سر
چند نفر به یک نفر
***
*امیرالمؤنین رو از مسجد آوردن بیرون،مولا سرش پایینِ...*
یه خونه میسازم دوباره برا تو
که شاید ببینم بازم خنده هاتو
یه خونه میسازم که توش غم نباشه
یه خونه که قدت دیگه خم نباشه
یه خونه که تو اون برا غصه جا نیست
یه خونه که رویِ درش جایِ پا نیست
یه خون میسازم درش گُر نگیره
که آتیشِ هیزم به چادر نگیره
عزیزِ دلِ من...
بخون از تو چشمام تو شرمندگیمُ
بمون تا بسازم بازم زندگیمُ
یه خونه میسازم برات ای بهارم
همون اول از در میخُ در میارم
یه خونه که دور و برش خار نباشه
رَدِّ دست خونیت رو دیوار نباشه
*سلمان کنارش ایستاده،یه نگاه به سلمان کرد...*
می بینی به گریه دیگه کارم افتاد
دَرِ خونه ی من، رویِ یارم افتاد
عزیزِ دلِ من...
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
۶
4_5981186050708473048.mp3
5.96M
سلام سلطان سلام ای ضامن آهو
@babolharam.ir- Banifateme Shab 1 Fatemie Dovom 96-02 (1).mp3
887.4K
⚜🕊 #قسمت_پایانی روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
۱
babolharam Javadi.mp3
7.41M
سینه زنی زمینه زیبا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 94 به نفسِ سید محمد جوادی ⚜
۴
babolharam _ Arzi.mp3
4.72M
⚜🕊روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی ⚜
۵
Mehdi Mirdamad - Ayame Fatemieh 97 (06).mp3
7.66M
#مدح_و_توسل و روضه #اذان_بلال ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم سیدمهدی #میرداماد _سال97
.
#امام_حسین
📋 #زمزمه بیاد کربلا
✔️ #شب_جمعه
🎤 #استاد #میرزامحمدی
شعر ✍ # قاسم نعمتی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
الهی نباشم ببینم آقا
حیاط حرم خالی از زائره
بجز خادمای تو پای ضریح
یه جمعیتی کم توی حائره
حسین جان حسین جان حسین جان حسین
الهی نباشم ببینم آقا
نماز جماعت صفا خالیه
همه خاطرات من از کربلا
برا اربعینه یه چند سالیه
یه روز آخه دور تو خالی شد و
فقط مونده بودی تو و خواهرت
همه دسته دسته ته قتلگاه
باشمشیر و نیزه می ریختن سرت
میون همه نیزه دارا یکی
باخنده کنار لبت تو رسید
توداشتی مناجات میکردی ولی
با پهنای نیزه صدات و برید
بزرگ قبیله وضو میگرفت
یه نیزه می شد بینشون دست به دست
می زد ضربه ای و برا جایزه
چوب نیزه رو توو تنت میشکست
شب جمعه مادر به قدی کمون
میاد دیدن یوسف بی سرش
خونای گلو رو تمیز میکنه
باچشمی ترو گوشه معجرش
صدا می زنه پیش چشمام حسین
با نعلای تازه بهم ریختنت
به قدر کف دستی سالم نموند
زیر شمشیر و نیزه ها از تنت
〰〰〰〰〰〰〰〰
.